معنی ضرب المثل ” از کوزه همان برون تراود که در اوست ” + داستان و انشا

از کوزه همان برون تراود که در اوست

از کوزه تنها آنچه درون آن است می‌ریزد

همه ما این ضرب‌المثل قدیمی را شنیده‌ایم: “از کوزه همان برون تراود که در اوست.” این جمله حکیمانه به زبان ساده می‌گوید که هر چیزی تنها آنچه را که در درونش هست، نشان می‌دهد. درست مانند یک کوزه که اگر پر از عسل باشد، عسل از آن بیرون می‌آید و اگر پر از آب باشد، آب.

این مفهوم فقط به کوزه محدود نمی‌شود، بلکه در مورد انسان‌ها نیز صادق است. هر فردی در نهایت آنچه را که در قلب و ذهنش دارد، بروز می‌دهد. اگر کسی پر از محبت و خرد باشد، سخنان و رفتارش نیز مهربانانه و خردمندانه خواهد بود. برعکس، اگر درونش پر از کینه و حسادت باشد، این ویژگی‌های منفی در گفتار و کردارش آشکار می‌شود.

**داستان کوزه‌گر و شاگردش**

روزی استاد کوزه‌گری به شاگرد جوانش گفت: “امروز باید بهترین کوزه‌هایت را به بازار ببری و بفروشی.” شاگرد با خوشحالی چندین کوزه زیبا را که خود ساخته بود، برداشت و به سمت بازار حرکت کرد.

در راه، یکی از کوزه‌ها از دستش افتاد و شکست. شاگرد که بسیار ناراحت شده بود، نزد استاد بازگست و ماجرا را تعریف کرد. استاد با آرامش پرسید: “وقتی کوزه شکست، چه چیزی از درون آن بیرون ریخت؟”

شاگرد با تعجب پاسخ داد: “هیچ چیز! کوزه خالی بود.”

استاد لبخندی زد و گفت: “پس چرا اینقدر ناراحتی؟ کوزه خالی بود و وقتی شکست، هیچ چیز باارزشی از دست نرفت. تنها ظاهر زیبای آن بود که از بین رفت. این را همیشه به خاطر بسپار: ارزش واقعی یک کوزه به چیزی است که در درونش نگه می‌دارد، نه به ظاهر آن. انسان نیز همین گونه است. ارزش واقعی او به دانش، اخلاق و محبتی است که در درونش دارد، نه فقط به ظاهر و حرف‌هایش.”

**نتیجه‌گیری**

این داستان ساده به ما یادآوری می‌کند که باید به پرورش درون خود بپردازیم. اگر می‌خواهیم در زندگی رفتار و گفتار خوبی داشته باشیم، باید درون خود را از عشق، دانایی و نیکی پر کنیم. زیرا در روزهای سخت و لحظات decisive، آنچه از درونمان فوران می‌کند، همان چیزی است که سال‌ها در خود پرورش داده‌ایم.

پس بیاییم مانند کوزه‌گری ماهر باشیم که به جای توجه به ظاهر کوزه، به درون آن توجه می‌کند و آن را با بهترین چیزها پر می‌نماید.

 از کوزه همان برون تراود که در اوست

در این نوشته، داستان، انشا و مفهوم ضرب‌المثل ایرانی «از کوزه همان برون تراود که در اوست» از کتاب نگارش پایه یازدهم را مرور می‌کنیم. با ما در ندابلاگ همراه باشید.

معانی ضرب المثل از کوزه همان برون تراود که در اوست

گفتار و کردار انسان‌ها، مانند آینه‌ای است که درونشان را نشان می‌دهد. هر آنچه در ذات و درون کسی باشد، سرانجام در رفتار و گفتارش آشکار می‌شود. به عبارت دیگر، افکار و نیت‌های هرکس، در عمل و برخوردهایش دیده می‌شود.
برداشت از ضرب‌المثل “از کوزه همان برون تراود که در اوست” این است: اگر درون کوزه زهر باشد، هرگز از آن آب گوارا و شیرین بیرون نمی‌آید، حتی اگر ظاهر کوزه بسیار زیبا و از جنس مرغوبی ساخته شده باشد. به همین ترتیب، اگر فردی ذاتاً بدخواه و بدطینت باشد، نباید از او انتظار محبت و رفتار شایسته داشت.

ایموجی این ضرب المثل 🏺💧=⬅🏺

ریشه ضرب المثل از کوزه همان برون تراود که در اوست

در گذشته، مردم برای پاک کردن آب، آن را در کوزه‌هایی می‌ریختند. روی کوزه را با یک درپوش از جنس حصیر یا ابریشم می‌پوشاندند. بعد، کوزه را درون یک ظرف دیگر قرار می‌دادند و آبی که از این صافی رد می‌شد را می‌نوشیدند. در این روش، معمولاً هر طعم یا بویی که در خود کوزه یا درپوش آن بود، به آب منتقل می‌شد. در چنین مواقعی این ضرب‌المثل را به کار می‌بردند: «از کوزه همان برون تراود که در اوست.»

2 انشا در مورد ضرب المثل از کوزه همان برون تراود که در اوست

در این قسمت، دو انشا درباره‌ی همین ضرب‌المثل آماده کرده‌ایم. امیدواریم از خواندن آن‌ها لذت ببرید.

انشا شماره 1 – مشورت

در یک گردهمایی خانوادگی، یکی از پسرهای نوجوان فامیل که سال آخر دبستان بود، با دیگران گفتگو می‌کرد و از آن‌ها راهنمایی می‌خواست. او می‌پرسید: «نمی‌دانم بعد از گرفتن دیپلم، باید به درس خواندن ادامه دهم یا این که بروم سر کار؟»

یکی از بستگان که استاد دانشگاه بود به او گفت: «اگر می‌توانی، در دوران جوانی درس بخوان. دانش و تحصیلات، دستاوردهای ارزشمندی برای تو خواهند داشت.»
اما فرد دیگری که فقط خواندن و نوشتن بلد بود، مخالفت کرد و گفت: «این‌قدر وقتت را برای دانشگاه تلف نکن. اگر من هم به جای کار، فقط درس می‌خواندم، الان سال‌ها از زندگی عقب می‌افتادم.»

پسر با شنیدن این دو نظر متفاوت، کاملاً سردرگم شده بود.
هنوز بحث آن دو ادامه داشت که از پدرم پرسیدم: «چرا جواب این دو نفر تا این حد با هم فرق دارد؟»
پدرم با آرامش پاسخ داد: «چون از کوزه همان برون تراود که در اوست.»
هر کس بر اساس آنچه در دل و فکر دارد سخن می‌گوید و نظراتش، آینه‌ای از باورها و راه زندگی‌اش است.

انشا شماره 2 – ظاهر و باطن

بیایید وجود هر انسان را مانند یک کوزه تصور کنیم. ظاهر ما، مثل سطح بیرونی این کوزه است. ممکن است ساده باشد، یا با رنگ‌های زیبا تزئین شده باشد، یا حتی با طلا و نقره پوشانده شده باشد. این ظاهر، شاید نشان‌دهنده شغل، تحصیلات یا جایگاه اجتماعی ما باشد.

اما محتوای درون این کوزه، همان باورها، اخلاق و عقاید ماست. وقتی به دنیا می‌آییم، این کوزه تقریباً خالی است. اول، پدر و مادر و خانواده شروع به پر کردن آن می‌کنند. سپس، با ورود به جامعه و تحت تأثیر دوستان، همکاران و اطرافیان، محتوای آن تغییر می‌کند و شکل جدیدی می‌گیرد. ممکن است از درون آن چیزی ارزشمند مانند طلای ناب پدیدار شود، یا برعکس، چیزی بی‌ارزش و زنگ‌زده. اینکه در نهایت چه چیزی درون کوزه خواهد بود، کاملاً بستگی به این دارد که ما چه چیزهایی را درون آن می‌ریزیم یا اجازه می‌دهیم دیگران در آن بریزند.

شما فقط می‌توانید ظاهر کوزه را ببینید و تا وقتی محتوای آن بیرون نریخته، از درونش بی‌خبرید. به همین دلیل است که می‌گویند: “تا مرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد”. این ضرب‌المثل به خوبی نشان می‌دهد که آنچه از درون فرد می‌تراود، حقیقت وجود او را آشکار می‌کند.

این مفهوم را این آیه از قرآن نیز به زیبایی بیان می‌کند:
قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَىٰ شَاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَىٰ سَبِيلًا
بگو: هر کس طبق روش (و خلق و خوی) خود عمل میکند؛ و پروردگارتان کسانی را که راهشان نیکوتر است، بهتر میشناسد. (سوره اسراء آیه 84)

3 داستان درباره ضرب المثل از کوزه همان برون تراود که در اوست

از کوزه همان برون تراود که در اوست

داستان شماره 1 – خردمند نادان

مردی در جمعی نشسته بود و به حرف‌های دیگران گوش می‌داد. ناگهان احساس کرد که باید خودش را فردی باهوش و برتر نشان دهد. برای همین، هر حرفی که دیگران می‌زدند، او رد می‌کرد و می‌گفت درست نیست.

ناگهان یکی از افراد دانا در جمع، متوجه حیله او شد و تصمیم گرفت به او درس زندگی بدهد. پس از همه یک سوال پرسید که هیچ‌کس نتوانست پاسخ آن را بدهد. سپس آن فرد دانا رو به مرد حیله‌گر کرد و از او خواست تا جواب سوال را بگوید.

مرد حیله‌گر، سرش را از شرم پایین انداخت و نتوانست پاسخی بدهد. همه به او خندیدند و رفتارش را مسخره کردند. آنگاه مرد خردمند گفت: هرکس به اندازه دانش خود سخن می‌گوید و از هرکس هرچه در درونش است، همان از زبانش بیرون می‌آید.

داستان شماره 2 – بازرگان و غلام

در روزگاران قدیم، تاجری دو کارگر را استخدام کرد تا بارهایش را از حیاط خانه به انبار منتقل کنند. یکی از آن دو ضعیف و لاغر بود و دیگری قوی‌هیکل و پرزور. تاجر بارها را به آن‌ها نشان داد و خود در جایی نشست تا کارشان را ببیند.

کارگر قوی‌هیکل با تمسخر به کارگر لاغر گفت: «تا تو یک بار را جابه‌جا کنی، من چندین بار را می‌برم. پس الان کمی استراحت می‌کنم تا تو از من عقب نمانی!» کارگر لاغر پاسخی نداد و در سکوت به کارش ادامه داد. او هر بار یک بسته برمی‌داشت و تا نزدیک ظهر، بیشتر بارها را منتقل کرده بود.

نزدیک ظهر، تاجر آمد تا نتیجهٔ کار را ببیند. کارگر قوی که او را دید، به سرعت بلند شد و چند بسته را با هم برداشت و به سمت انبار حرکت کرد. اما در راه، بارها از دستش لغزید و روی زمین ریخت.

تاجر گفت: «چه کردی؟ مگر نمی‌دانی این بارها شکستنی هستند؟ چرا دقت نکردی؟» کارگر قوی گفت: «تقصیر من نیست؛ تقصیر این کارگر ضعیف است که کارش را درست انجام نمی‌دهد و من مجبورم جبرانش کنم. چون او آهسته کار می‌کند، من خواستم سریع‌تر کار کنم که این اتفاق افتاد.»

کارگر لاغر همچنان چیزی نگفت و مانند قبل، با آرامش یک بسته برداشت و به انبار برد تا کارش را تمام کند.

وقتی زمان گرفتن دستمزد شد، تاجر رو به کارگر لاغر کرد و گفت: «من از دور شما را نگاه می‌کردم. چرا هیچ نگفتی؟» کارگر لاغر پاسخ داد:
«از کوزه همان برون تراود که در اوست. اگر در درون او آنچه گفت، برون تراوید و در درون من آنچه بود. اگرچه او قوی‌هیکل بود اما برای مسخرگی آمده بود و من اگرچه ضعیف هستم، ولی برای کار کردن آمده‌ام.»

داستان شماره 3 – حضرت مسیح

عیسی در راهش با مردی یهودی روبرو شد. به محض اینکه آن مرد عیسی را دید، شروع به ناسزا گفتن کرد و گفت: “ای پسر بی‌اصل و نسب!”
اما عیسی در پاسخ به او گفت: “درود بر تو، ای انسان بزرگوار و ارزشمند.”

افرادی که آنجا بودند، از عیسی پرسیدند: “این مرد به تو توهین کرد، پس چرا تو با احترام با او رفتار کردی؟”
عیسی پاسخ داد: “هر کس از آنچه دارد خرج می‌کند. چون سرمایه او توهین و بدگویی بود، پس از او همان صادر شد؛ و چون درون من تنها نیکی وجود دارد، از من نیز تنها نیکی بیرون می‌آید. هر آنچه در قلب داریم، همان را به دیگران نشان می‌دهیم.”

اگه حال کردی این پست رو با دوستات به اشتراک بذار:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *