معنی درس پانزدهم فارسی چهارم ( شیر و موش) + مخالف و معنی کلمات

**درس پانزدهم: شیر و موش**

**مفهوم داستان:**
این درس داستان شیر بزرگی را بیان می‌کند که در جنگلی زندگی می‌کرد. یک روز، موش کوچکی به اشتباه روی بدن شیر می‌پرد و او را از خواب بیدار می‌کند. شیر عصبانی می‌شود و می‌خواهد موش را با پنجه‌اش له کند. اما موش کوچک از او التماس می‌کند و قول می‌دهد که اگر او را آزاد کند، روزی به کمک شیر خواهد آمد. شیر با شنیدن این حرف، با خودش فکر می‌کند که این موش کوچک و ضعیف چه کمکی می‌تواند به او بکند؟ اما در نهایت دلش به رحم می‌آید و موش را آزاد می‌کند.

چند روز بعد، شیر در دام شکارچیان گرفتار می‌شود و در توری محکم اسیر می‌گردد. هر چه تقلا می‌کند، نمی‌تواند خودش را آزاد کند. در همین موقع، موش کوچک به او می‌رسد و با دندان‌های تیزش شروع به جویدن طناب‌های تور می‌کند. او کمکم تمام طناب‌ها را می‌جود و شیر را نجات می‌دهد.

این داستان به ما یادآوری می‌کند که:
* هیچ‌کس را به خاطر کوچکی و ضعیف بودنش دست کم نگیریم.
* مهربانی و بخشش همیشه نتیجه خوبی دارد.
* دوستان خوب را در هر اندازه و شکلی می‌توان پیدا کرد.

**واژه‌نامه و مخالف‌ها:**

| **کلمه** | **مفهوم** | **مخالف** |
| :— | :— | :— |
| عاجز | ناتوان، درمانده | توانا، قوی |
| خفتن | خوابیدن | بیدار شدن |
| خشم | عصبانیت، غضب | آرامش، مهربانی |
| زاری | التماس و گریه کردن | سرزنش، توبیخ |
| تنومند | قوی هیکل، درشت اندام | لاغر، ضعیف |
| رها کردن | آزاد کردن | گرفتار کردن، اسیر کردن |
| زورمند | قدرتمند | ناتوان، ضعیف |
| بهتی | تعجب، شگفتی | (بی‌تفاوتی) |
| سست | سست، شل | محکم، سفت |
| پند | نصیحت، اندرز | — |
| یاری | کمک، دستگیری | — |

معنی درس پانزدهم فارسی چهارم ( شیر و موش) + مخالف و معنی کلمات

**نام درس:** درس پانزدهم – شعر شیر و موش
**موضوع:** درک معنای واژه‌ها و مفهوم شعر

در این درس، شعر “شیر و موش” را می‌خوانیم.
در بخش نخست، معنای واژه‌های دشوار شعر را به زبان ساده یاد می‌گیریم تا درک بهتری از شعر داشته باشیم.
در بخش دوم، به توضیح و مفهوم کلی شعر می‌پردازیم و می‌فهمیم که شاعر چه پیامی را می‌خواهد به ما برساند.
هدف این است که با واژه‌ها و معنی شعر به خوبی آشنا شویم.

معنی درس ۱۵ شیر و موش چهارم

درس پانزدهم: شعر شیر و موش

**معنی شعر شیر و موش**
در این داستان، شیری قدرتمند، موش کوچکی را که قصد عبور از راه را دارد، به چنگ می‌آورد. موش که بسیار ترسیده است، از شیر التماس می‌کند و قول می‌دهد اگر او را آزاد کند، در آینده در زمانی که شیر به کمک نیاز دارد، به او یاری برساند. شیر با شنیدن این حرف می‌خندد و با خود فکر می‌کند که این موجود کوچک و ضعیف چه کمکی می‌تواند به پادشاه جنگل بکند؟ اما در نهایت، از روی بخشش و بزرگی، موش را آزاد می‌کند.

مدتی بعد، شیر در دام شکارچیان گرفتار می‌شود و در توری محکم اسیر می‌گردد. هرچه تقلا می‌کند، نمی‌تواند خود را آزاد کند. در این هنگام، همان موش به کمک او می‌آید. موش با دندان‌های تیز خود، طناب‌های تور را می‌جود و پاره می‌کند و شیر را از بند رها می‌سازد. این اتفاق به شیر می‌فهماند که نباید هیچکس را به خاطر کوچکی یا ضعیف بودن، دست کم گرفت؛ زیرا ممکن است روزی همان فرد کوچک، نجات‌دهنده‌ی جان شما باشد.

**معنی کلمات**
* **به چنگ آمدن:** گرفتار شدن، اسیر شدن
* **زاری:** التماس و گریه کردن
* **رخنه:** سوراخ، روزنه
* **تنیدن:** بافتن (مانند تار عنکبوت)
* **دام:** تور، کمین
* **جستن:** پریدن
* **تن:** بدن
* **رها:** آزاد

**کلمات هم‌خانواده**
* زار – زاری
* دام – دامگاه – دامن
* تن – تنیدن – تنیده
* کار – کارگر – کاریز

**کلمات مخالف (متضاد)**
* بزرگ ≠ کوچک
* اسیر ≠ آزاد
* محکم ≠ سست
* زاری ≠ خوشحالی

معنی شعر شیر و موش درس پانزدهم فارسی چهارم

یک شیر در جنگلی خوابیده بود. یک موش کوچک آمد و خواب شیر را به هم زد. موش شروع کرد به گاز گرفتن گوش شیر؛ آن را گاز می‌گرفت و رها می‌کرد، دوباره گاز می‌گرفت و رها می‌کرد.

این کار آنقدر ادامه پیدا کرد تا شیر از خواب بیدار شد و از رفتار بد موش عصبانی گردید. شیر دستش را برد و سر موش را گرفت. موش بازیگوش گرفتار شد.

شیر می‌خواست موش را زیر پنجه‌اش له کند، او را به هوا بلند کرد تا بر زمین بکوبد. شیر به موش گفت: “ای موشِ لوسِ یک غازی / بادُم شیرمی کنی ، بازی”

موش بیچاره ترسید و شروع به گریه و التماس کرد.

موش به شیر گفت: “که تو شاهِ وحوشی و من موش / موش هیچ است پیشِ شاه وحوش”
و ادامه داد: “توبزرگی ومن خطا کارم / از تو امّیدِ مغفرت دارم”

دل شیر از این حرف‌ها نرم شد. او پنجه‌اش را باز کرد و موش را رها نمود.

اتفاقاً سه چهار روز بعد، بلا بر سر خود شیر آمد.
یک شکارچی که به دنبال شکار گرگ بود، در همان اطراف تله گذاشته بود.
تله شکارچی به جای گرگ، گیر شیر افتاد و شیر در دام گرفتار شد.

وقتی موش فهمید شیر چه وضعیتی دارد، سریع خودش را به او رساند.
موش با دندان‌هایش طناب‌های تله را جوید تا اینکه شیر توانست جان سالم به در ببرد.
شیر چون قبلاً به موش آزادی داده بود، این بار خودش از چنگ شکارچی نجات پیدا کرد.

معنی کلمات درس پانزدهم فارسی چهارم

در جنگل، جادوی خوابیده
به جای خشمگین، شکار
التماس و صبر
در جنگل جهید
رهایی
او را له کند
به میل و اراده خود حاضر شدن
آمرزش
بی نظمی
اندیشمندانه
تند خوانی
وابستگی داشتن
موش کوچک
اطراف، دور و بر
جانوران وحشی
گناهکار
کسی که بیش‌تر به فکر بازی است
به دست آورد
بی‌ارزش، ناچیز
شتابان رفت
ترس
گمان کردم، فکر کردم
آشکار، ظاهر
قطعه‌ها، تکه‌ها
مجبور کردن
گذشته، قبل

کلمات هم خانواده درس پانزدهم فارسی چهارم

در زندگی، همه چیز در حال دگرگونی است. موجودات درنده و خشن نیز در این جهان حضور دارند. بخشایش و آمرزش از ویژگی‌های پروردگار مهربان است. شکار و شکارچی بخشی از طبیعت به شمار می‌روند. گاهی چیزی جایگزین چیز دیگری می‌شود و هر تلاشی نتیجه و بهره‌ای دارد. هر کسی وظیفه و مسئولیتی بر عهده دارد و هر چیزی به چیز دیگری وابسته است. موفقیت و کامیابی، خشنودی و رضایت، تمایل و علاقه، و همچنین شرایط و احوال، همگی واژه‌هایی هستند که در توصیف جنبه‌های گوناگون زندگی به کار می‌روند.

کلمات مخالف و متضاد درس پانزدهم فارسی کلاس چهارم

سختی و آسانی،
خوابیده و بیدار،
برترین و ناپسندترین،
خواب و بیداری،
راستی و ناراستی،
کامیابی و ناکامی،
درست و نادرست،
اشک و شادی،
پاداش و بازخواست،
رهایی و گرفتاری،
جدی و غیرجدی،
یگانه و ارزشمند.

اگه حال کردی این پست رو با دوستات به اشتراک بذار:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *