جواب درس ششم 6 نگارش هشتم ✔️ ؛ صفحه ۷۲ ، ۷۳ ، ۷۴ ، ۷۵ و ۷۶

پاسخ تمرین‌های درس ششم کتاب نگارش پایه هشتم (صفحات ۷۲ تا ۷۶)

در این قسمت، پاسخ سوالات و انشاهای درس ششم کتاب نگارش کلاس هشتم ارائه شده است.

جواب درس پنجم 5 نگارش هشتم صفحه 72 ، 73 ، 74 ، 75 و 76

در این بخش، ما به موضوع درس می‌پردازیم. هدف این است که مطالب به زبانی ساده و روشن بیان شوند تا برای همه قابل درک باشد. در ادامه، ایده‌های اصلی و نکات کلیدی را مرور خواهیم کرد.

جواب انشاء ها و سوالات درس 6 نگارش هشتم

منوی دسترسی سریع:
پاسخ سوالات و انشاهای درس شش نگارش پایه هشتم
پاسخ تمرین‌های نگارش صفحه ۷۲ کتاب نگارش هشتم
پاسخ صفحه ۷۳ کتاب نگارش هشتم
پاسخ بخش بررسی و ارزیابی صفحه ۷۴ نگارش هشتم
پاسخ تمرین‌های درست‌نویسی صفحه ۷۵ نگارش هشتم
بازنویسی مثل‌ها صفحه ۷۶ نگارش هشتم

پاسخ تمرین‌های نگارش صفحه ۷۲
پاسخ صفحه ۷۳
پاسخ بخش بررسی و ارزیابی صفحه ۷۴
پاسخ تمرین‌های درست‌نویسی صفحه ۷۵
بازنویسی مثل‌ها صفحه ۷۶ کتاب نگارش هشتم

درس ششم: با سنجیدن و مقایسه کردن، راحت‌تر بنویسیم

جواب فعالیت نگارشی صفحه 72 نگارش هشتم

لطفاً متنی که در ادامه می‌آید را با دقت مطالعه کنید و مشخص نمایید کدام یک از آن‌ها با استفاده از روش مقایسه‌ای نوشته شده است.

جواب فعالیت نگارشی صفحه 61 نگارش هشتم

پاسخ گزینه «پ» است، چون در این بخش، آداب و رسوم با یکدیگر مقایسه شده‌اند.

جواب صفحه ۷۳ نگارش هشتم

به نام خداوند بخشنده و مهربان، که روز را برای تلاش و شب را برای استراحت و آرامش در کنار خانواده آفرید.

افرادی که در روستا زندگی می‌کنند، معمولاً شب‌ها زود می‌خوابند و صبح‌ها نیز زود از خواب بیدار می‌شوند.

صبح‌ها چه در شهر و چه در روستا، با یک اتفاق مشترک شروع می‌شود: طلوع خورشید. اما این طلوع در روستا در آسمانی پاک و آبی دیده می‌شود، در حالی که در شهر، آسمان اغلب تیره و غبارآلود است.

مردم روستا معمولاً با شنیدن صدای خروس‌ها از خواب بیدار می‌شوند. اما در شهر، این صدای بوق ماشین‌ها یا زنگ ساعت است که خواب را از سر مردم می‌پراند. گاهی اوقات فرد با ناراحتی ساعت را خاموش می‌کند، اما این دوست وفادار ناراحت نمی‌شود و چند دقیقه بعد دوباره با صدای بلندش همه را به بیداری دعوت می‌کند و تا زمانی که از رختخواب بیرون بیایید، دست از تلاش برنمی‌دارد.

گاهی نیز روستاییان با صدای همسایه یا اذان مسجد که آن‌ها را به نماز دعوت می‌کند، بیدار می‌شوند.

پس از بیدار شدن، روستاییان به دل طبیعت می‌روند و روز خود را در کنار حیوانات و کشتزارها می‌گذرانند. اما مردم شهر در میان شلوغی، پشت چراغ‌های قرمز، در ادارات و محل‌کار، روز خود را سپری می‌کنند.

در پایان، چه در روستا زندگی کنیم و چه در شهر، در هر صورت باید از خواب بیدار شویم و به کار و فعالیت بپردازیم. باید از وقت خود به خوبی استفاده کنیم، زیرا زمان باارزش‌ترین دارایی انسان است و باید قدر آن را بدانیم.

دانلود

مقایسه زندگی در روستا و شهر

زندگی در روستا و شهر، دو سبک کاملاً متفاوت هستند که هر کدام ویژگی‌های خاص خود را دارند.

در روستاها، آرامش حاکم است. شما صبح را با صدای خروس‌ها و عطر هوای پاک آغاز می‌کنید. مردم با هم روابط نزدیک و صمیمی دارند و مانند یک خانواده بزرگ کنار هم زندگی می‌کنند. فضای باز و طبیعت زیبا، امکان بازی و گردش بی‌دغدغه را برای کودکان فراهم می‌کند.

اما زندگی در شهر، شلوغ و پرجنب‌وجوش است. در شهرها امکانات زیادی مانند کتابخانه‌های بزرگ، بیمارستان‌های مجهز و دانشگاه‌های معتبر وجود دارد. رفت‌وآمد آسان است و می‌توان به راحتی با وسایل نقلیه مختلف به هر نقطه‌ای رفت. با این حال، شهرها معمولاً هوای آلوده‌تر و سر و صدای بیشتری دارند و زندگی در آن‌ها گاهی پراسترس و پرهزینه است.

در نهایت، هر دو شیوه زندگی خوبی‌های خود را دارند. یکی آرامش و زیبایی‌های طبیعت را ارائه می‌دهد و دیگری دسترسی به امکانات و فرصت‌های بیشتر را. انتخاب بین آن‌ها به علاقه و شرایط هر فرد بستگی دارد.

جواب نتیجه برسی و داوری صفحه 74 نگارش هشتم

یکی از نوشته‌های تمرین شماره ۲ را انتخاب کرده و آن را به دقت مطالعه و تحلیل کنید. سپس نقاط قوت و ضعف آن را بیان کرده و نظر خود را درباره‌ی آن بنویسید.

جواب نتیجه برسی و داوری صفحه 74 نگارش هشتم

بررسی و نتیجه‌گیری: این نوشته از یک پیش‌نویس اولیه برخوردار است و نشانه‌های نگارشی در آن به درستی به کار رفته است. نویسنده به اصول ویرایش و درست‌نویسی نیز توجه داشته است. ساختار متن شامل بخش آغازین، محتوای اصلی و یک پایان مناسب است.

جواب درست نویسی صفحه 75 نگارش هشتم

شرکت‌کنندگان در مراسم امروز، از نحوه عملکرد دانش‌آموزان این مدرسه، بسیار راضی و خوشحال بودند.

نخبگانی با نگاهی باز و آگاهانه، تمامی کارها را دنبال و مدیریت می‌کنند.

بازنویسی ضرب المثل صفحه 76 نگارش هشتم

روزی بود و روزگاری، مرد پارچه‌باف زبردستی زندگی می‌کرد. او تمام وقت و هنرش را صرف بافتن یک پارچه زیبا و نفیس کرد که با نخ‌های طلا تزئین شده بود. پس از پایان کار، با دقت آن را بسته‌بندی کرد و به سوی کاخ سلطان راه افتاد.

در طول مسیر، افراد زیادی به آن پارچه گرانبها چشم دوختند و قیمت خوبی پیشنهاد دادند. اما مرد قاطعانه پاسخ می‌داد: “این هدیه‌ای است برای سلطان و من آن را به کس دیگری نمی‌فروشم.”

وقتی به دروازه کاخ رسید، نگهبانان راهش را بستند و اجازه ورود ندادند. در همین حال، وزیر از آنجا گذر کرد و با دیدن ماجرا، دستور داد تا مرد را به داخل راه دهند.

مرد با خوشحالی نزد سلطان رفت و هدیه خود را تقدیم کرد. سلطان با دیدن پارچه طلایی، بسیار خشنود شد و از هنر و زحمت مرد قدردانی کرد. سپس پرسید: “به نظر تو این لباس زیبا را در چه مناسبتی بپوشم؟”

مرد که کم‌فکر و زباندراز بود، ناگهان گفت: “به گمان من، این لباس را هنگام رفتن به دیدار حق بر تن کنید و بر گور خود بیندازید!”

سلطان با شنیدن این حرف نابجا، سخت خشمگین شد و فریاد زد: “چگونه جرات می‌کنی برایم مرگ آرزو کنی؟!” و فرمان داد سر مرد را از تن جدا کنند.

و اینگونه شد که زبان تند و نابجای آن مرد، جانش را گرفت و ضرب‌المثل “زبان سرخ سر سبز می‌دهد بر باد” بر سر زبان‌ها افتاد.

اگه حال کردی این پست رو با دوستات به اشتراک بذار:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *