هر کسی که در زندگی آسیب دیده باشد، حتی از چیزهای بیضرر هم میترسد. این مثل قدیمی داستان جالبی پشت خود دارد.
روزی مردی در بیابانی راه میرفت که ناگهان مار سمی او را نیش زد. درد شدیدی تمام وجودش را گرفت، اما بالاخره توانست خود را نجات دهد و بهبود یابد.
چند روز بعد، همان مرد در حال گذر از همان منطقه بود که ناگهان چشمش به یک ریسمان پیچیده در خاک افتاد. از آنجایی که تجربه نیش مار را داشت، قلبش به تپش افتاد و رنگ از صورتش پرید. بدون فکر، فریاد زد: “مار! مار!” و با سرعت از آنجا دور شد.
در حقیقت، آن چیزی که او دیده بود یک مار نبود، بلکه فقط یک تکه طناب بود که به شکل مار روی زمین افتاده بود. اما ترس ناشی از تجربه قبلی، چنان در وجودش ریشه دوانده بود که حتی از یک ریسمان بیآزار سیاه و سفید هم وحشت داشت.
این داستان به ما میگوید که وقتی کسی آسیبی میبیند، ممکن است برای مدتها حتی از چیزهای بیخطر هم بترسد. ترس گذشته، نگاهش به دنیا را تغییر میدهد.

در این نوشته، به سراغ داستان و معنای یک ضربالمثل معروف ایرانی رفتهایم: “مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسد”. این مطلب بر اساس درسهای کتاب نگارش پایه ششم دبستان گردآوری شده است.
معانی ضرب المثل مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسد
۱. وقتی کسی در انجام کاری نتیجهی ناموفق یا ناخوشایندی میبیند، برای مدتی طولانی نسبت به همهی جنبههای آن کار بدبین میشود و سعی میکند با احتیاط بیشتری پیش برود.
۲. بعضی از رویدادهای ناگوار آنقدر اثر عمیقی در ذهن به جا میگذارند که حتی پس از سالها از خاطر نمیروند. این خاطرههای تلخ باعث میشوند در موقعیتهای مشابه، رفتار ما تغییر کند و با دقت و محافظهکاری بیشتری عمل کنیم.
۳. کسی که از انجام کاری آسیب دیده باشد، همواره نوعی ترس و نگرانی نسبت به آن در خود احساس میکند.
۴. فردی که قبلاً صدمه دیده، معمولاً در موقعیتهای مشابه احساس ناامنی و هراس دارد.

مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسد
این ضربالمثل زمانی به کار میرود که کسی یک بار تجربهی ناخوشایند و دردناکی در کاری پیدا کرده باشد. آن اتفاق باعث میشود که آن شخص در آینده بیشتر محتاط باشد و کمتر خطر کند. وقتی شرایطی شبیه به آن تجربهٔ گذشته پیش بیاید، خاطرهٔ آن شکست یا درد به سرعت در ذهنش زنده میشود و حتی با گذشت سالها هم آن را فراموش نمیکند. در چنین مواقعی دیگران در توصیف حالش میگویند: “مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسد.”
| ایموجی این ضرب المثل | 🐍😫🧶⚫⚪😨 |
کسی که قبلاً توسط مار گزیده شده است، حتی از یک طناب بیآزار نیز میترسد.
معادل انگلیسی: A burnt child dreads the fire

داستان در مورد ضرب المثل
در افسانههای قدیمی آمده که روزی دستهای از موشها به خانهای هجوم آوردند. گربهای از این موضوع باخبر شد و به آنجا رفت. او هر چقدر توانست موش گرفت و تعداد زیادی از آنها را از بین برد. خبر این حمله بیامان در میان موشها پیچید و همه را ترساند. آنها یکدیگر را از این اتفاق آگاه کردند و از ترس، همگی به لانههای خود پناه بردند.
گربه که دید موشها ترسیده و قایم شدهاند، نقشهای کشید تا با یک ترفند آنها را از سوراخها بیرون بکشد. پس روی دیوار رفت، از یک میخ آویزان شد و خود را به مردن زد. اما یک موش که کمی باهوشتر از بقیه بود، از دور گربه را زیر نظر گرفت و فهمید که او دارد تظاهر میکند. آن موش رو به گربه کرد و گفت: “این کار تو بیفایده است. من حتی از مرده تو هم فاصله میگیرم.” موشی که از چنگ گربه نجات پیدا کند، حتی از جسد او هم میترسد!
♦ حالا داستان “مارگزیده” هم مربوط به مردی است که یک بار ماری او را نیش زده بود. پس از آن اتفاق، حتی وقتی طنابی میدید، از ترس فریاد میزد: مار! مار! به این ترتیب، ضربالمثل “مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسد” میان مردم رواج یافت.
