در جهان آفرینش، هر انسانی با استعدادها و تواناییهای ویژهای پا به عرصه وجود میگذارد. همانطور که هر یک از اعضای بدن وظیفهای مشخص بر عهده دارند، انسانها نیز هر کدام در زمینهای خاص استعداد دارند. یکی در علم و دانش پیشرفت میکند، دیگری در هنر و ادبیات مهارت پیدا میکند و شخصی دیگر در کارهای فنی و عملی تبحر دارد.
این تقسیمبندی طبیعی نشاندهنده نظم و حکمتی است که در آفرینش وجود دارد. اگر همه انسانها در یک زمینه خاص مهارت داشتند، بسیاری از نیازهای جامعه برطرف نمیشد. همانطور که در یک ساختمان، معمار، بنا، برقکار و نجار هر یک وظیفهای بر عهده دارند، در جامعه نیز هر شخص باید در جایگاه خودش قرار گیرد.
شناسایی استعدادهای فردی و پرورش آنها نه تنها باعث پیشرفت شخصی میشود، بلکه به آبادانی و توسعه جامعه نیز کمک میکند. وقتی هر کس کار متناسب با تواناییهایش را انجام دهد، هم از کارش لذت میبرد و هم نتیجه بهتری حاصل میشود.
این نگاه باعث میشود به تفاوتها به عنوان مکملهای یکدیگر بنگریم، نه به عنوان برتری یک فرد بر فرد دیگر. هرکس در جایگاه خودش ارزشمند و مهم است، همانطور که هر قطعه از یک پازل در جای درست خودش معنا پیدا میکند.

در این نوشته، به سراغ یکی از ضربالمثلهای معروف ایرانی به نام ”هر کسی را بهر کاری ساختند“ رفتهایم. این مثل از کتاب فارسی کلاس پنجم انتخاب شده و در ادامه، معنای آن را به زبانی ساده مرور میکنیم. امیدواریم این مطلب برایتان مفید باشد.
معنی ضرب المثل هر کسی را بهر کاری ساختند
هیچ کس نمیتواند همه کارها را به خوبی انجام دهد. هر فردی استعداد و علاقه خاص خودش را دارد و به سمت همان کارها جذب میشود. اگر کسی در زمینهای که به آن علاقه دارد تلاش کند، قطعاً در آن موفق خواهد شد.
هر انسانی تواناییهای ویژهای دارد. اول باید این استعدادها را در خودش کشف کند و بعد برای پرورش آنها اقدام نماید. وقتی افراد استعدادهای خود را شکوفا کنند، هم خودشان پیشرفت میکنند و هم جامعه به رشد و ترقی میرسد.
اگر کسی در رشته خاصی آموزش دیده یا دانشی کسب کرده، بهتر است در همان زمینه فعالیت کند. این کار باعث میشود کارها با تخصص انجام شود، زحمات قبلی فرد به هدر نرود و کیفیت کار و تولیدات نیز بالا برود.
بهتر است از انجام کارهایی که توانایی انجامشان را نداریم، پرهیز کنیم.
هر فردی برای شغلی مناسب با ویژگیهای درونی و شخصیتی خودش ساخته شده است. اگر کسی در شغلی نامناسب با استعدادهایش فعالیت کند، با مشکلات و عواقب ناخوشایندی روبرو خواهد شد.
انسان باید از کارهایی که بلد نیست و ممکن است با انجام آنها دچار مشکل شود، دوری کند.
شعر ضرب المثل هر کسی را بهر کاری ساختند
درویشی تنها در کوهستان زندگی می کرد و در خلوتش تنها خواب و خیالش همنشین او بودند. وقتی حال روحانی خاصی از سوی خدا به او می رسید، از حضور زن و مرد احساس ناراحتی می کرد.
همانطور که برای ما حضور در جمع آسان شد، سفر برای دیگران نیز آسان گشت. همانطور که عاشقی شیفته معشوقش می شود، آن بزرگوار نیز به آهنگری دلبسته بود.
خداوند هر کسی را برای کاری خاص آفریده و تمایل به آن کار را در دلش قرار داده است. دست و پا بدون میل و رغبت چگونه حرکت کند؟ خار و خاشاک بدون آب و باد چگونه جابجا شود؟
اگر تمایل خود را به سوی آسمان ببینی، مانند مرغ فرخنده، پرهای بخت و اقبالت را بگشا. اما اگر میل خود را به سوی زمین ببینی، نوحه سر بده و از ناله و حسرت آرام منشین.
خردمندان از ابتدا نوحه و اندوه خود را پیش می کشند، اما نادانان در پایان بر سر خود می زنند. از همان آغاز کار، پایان آن را ببین تا در روز جزا پشیمان نشوی.
پیشنهادی: ضرب المثل “هر کسی را بهر کاری ساختند”
داستان کوتاه ضرب المثل هر کسی را بهر کاری ساختند – شماره 1
یک الاغ در چمنزار مشغول خوردن علف بود که ناگهان متوجه شد گرگی به سویش میآید. الاغ میدانست راه فراری ندارد، بنابراین تصمیم گرفت خودش را به لنگیدن بزند. وقتی گرگ نزدیک شد، پرسید: «چرا میلنگی؟»
الاغ با زیرکی پاسخ داد: «موقع پریدن از روی نرده، یک خار بزرگ در پایم فرو رفته. اگر الآن مرا بخوری، ممکن است آن خار در گلویت گیر کند و اذیتت کند. بهتر است اول خار را از پایم درآوری، بعد راحت مرا شکار کنی.»
گرگ که فکر میکرد حرف الاغ منطقی است، قبول کرد. خم شد تا پای الاغ را بررسی کند. اما همین که سرش را پایین آورد، الاغ با تمام نیرو لگدی محکم به صورتش زد و دندانهای گرگ را خرد کرد.
گرگ با صورت زخمی و درد شدید، با افسوس گفت: «حقم بود! شغل اصلی من شکارگری است، نه پزشکی. چرا در کاری که تخصص ندارم دخالت کردم؟»
پیام داستان: وقتی در کاری که به تو مربوط نیست دخالت میکنی، باید منتظر عواقب ناخوشایند آن هم باشی.
داستان شماره 2
کشاورزی بود که میتوانست حرفهای حیوانات را بفهمد. هر شب در حیاط مزرعه میایستاد و به صحبتهای آنها گوش میداد. یک شب، گاو نر نزد اسب از زحمتهایش شکایت کرد و گفت:
“من از صبح تا غروب، زمین را شخم میزنم. هیچوقت استراحت ندارم؛ حتی وقتی هوا خیلی گرم است یا پاهایم درد میگیرد یا گردنم از فشار خیش خسته میشود. اما تو بیشتر اوقات استراحت میکنی و فقط وقتی ارباب میخواهد به شهر برود، او را جابهجا میکنی. وقتی هم ارباب کاری ندارد، تو تمام روز در حال خوردن و خوابیدن هستی!”
اسب که حیوان مهربانی بود، با دلسوزی به گاو گفت: “دوست عزیز، تو واقعاً زحمت زیادی میکشی. اگر دوست داری، راهی به تو یاد بدهم که بتوانی یک روز کامل استراحت کنی؟ فردا صبح، به محض اینکه کشاورز خیش را به گردنت انداخت، خودت را به مریضی بزن. طوری رفتار کن که فکر کند بیمار شدهای و نمیتوانی کار کنی.”
گاو این پیشنهاد را پذیرفت. فردای آن روز، وقتی کشاورز دید گاو نر به نظر مریض میرسد و توان کار کردن ندارد، خیش را از گردن او باز کرد و به اسب بست. در نتیجه، اسب مجبور شد تمام روز را به جای گاو، زمین را شخم بزند.
وقتی شب شد و اسب را از خیش آزاد کردند، با بدنی خسته و گردنی زخمی و ناراحتی زیاد به آخور برگشت. آن شب، کشاورز دوباره به صحبتهای حیوانات گوش داد.
گاو به اسب گفت: “چه دوست خوبی هستی! به خاطر توصیه تو، امروز توانستم یک روز کامل استراحت کنم.”
اسب با خشم پاسخ داد: “و من مثل یک احمق، کاری کردم که بار کار تو روی دوشم افتاد! از این به بعد، خودت باید کارت را انجام بدهی. چون شنیدم کشاورز به همسرش گفت اگر گاو دوباره مریض شد، او را برای کشتن میفرستد!”
نتیجهگیری: وقتی میخواهید به کسی کمک کنید، مراقب باشید که بار مسئولیت او را کاملاً به دوش نکشید؛ چون ممکن است این کار بیش از توان شما باشد.
پیشنهادی:
کار هر بز نیست خرمن کوفتن.
