این ضربالمثل قدیمی از دنیای معماری و ساختمانسازی الهام گرفته شده و نکتهای بسیار مهم را دربارهٔ آغاز هر کار به ما یادآوری میکند.
معنی آن این است: اگر معمار هنگام چیدن نخستین خشت، آن را کج و نادرست بگذارد، این اشتباه کوچک در پایه و اساس کار، تأثیر خود را در تمام مراحل بعدی میگذارد. در نهایت، تمام دیواری که بر روی این پایهٔ کج ساخته میشود، تا ارتفاع بسیار زیاد هم کج و歪یده خواهد بود و در آخر احتمال ریزش دارد.
این مثل به ما هشدار میدهد که شروع هر پروژه، زندگی جدید، کسبوکار یا حتی یک رابطه، از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است. اگر پایه و اساس کار از ابتدا محکم، درست و اصولی بنا نشود، ادامهٔ راه بسیار دشوار خواهد شد و نتیجهٔ نهایی، هرچقدر هم بزرگ باشد، سست و آسیبپذیر خواهد بود.
پس این جمله به ما میگوید: برای موفقیت در هر کاری، به آغاز آن دقت کنید و اولین قدمها را با تفکر، برنامهریزی و دقت بردارید.

در این نوشته میخواهیم ببینیم این ضربالمثل قدیمی و اصیل ایرانی چه معنایی دارد و چه مفهومی را میرساند.
معنی خشت اول گر نهد معمار کج تا ثریا میرود دیوار کج یعنی چه؟
اگر کار را با یک اشتباه کوچک شروع کنیم، این اشتباه به مرور بزرگتر میشود تا جایی که تمام کار خراب و بیارزش خواهد شد.
اگر هدفگذاری ما از ابتدا درست نباشد، نتیجه کار هم رضایتبخش نخواهد بود.
گاهی اگر جلوی اشتباهات کوچک را نگیریم، وقتی بزرگ شدند دیگر نمیتوانیم آنها را اصلاح کنیم.
مثلاً اگر یک معمار اولین خشت را کج بگذارد، هرچه تعداد خشتها و ردیفها بیشتر شود، دیوار کجتر میشود. کارهای انسان هم همینطور است؛ اگر در همان مرحله اول یک اشتباه اساسی رخ دهد، آن اشتباه دیگر قابل جبران نیست.
اما منظور از اشتباه اساسی چیست؟ اشتباهی که ریشه و پایهٔ کار را خراب کند. مثل همان خشت کج؛ وقتی اول کار کج گذاشته شود، دیگر نمیتوان در ردیفهای بعدی خشتها را صاف چید. البته این ضربالمثل در مورد هر اشتباه کوچکی صدق نمیکند.
مثلاً اگر همان معمار اولین خشت را از جنس کمی متفاوت بگذارد، اشتباه کرده، اما این خطا قابل جبران است چون به پایهٔ اصلی کار آسیب نمیزند. این مثال ساده نشان میدهد که هر اشتباهی تا آخر ادامه پیدا نمیکند!
این ضربالمثل از نظر معنا شبیه ضربالمثل “بار کج به منزل نرسد” است.
ضرب المثل خشت اول گر نهد معمار کج به انگلیسی
آغاز خوب، به پایان خوب میانجامد.
همه چیز وقتی خوب است که به خوبی تمام شود.
متن کامل شعر خشت اول چون نهد معمار کج
اگر معمار، نخستین خشت را کج بر زمین بگذارد،
حتی اگر دیوارش تا آسمان هم برسد، باز همان دیوار کج خواهد بود.
هر سبکمغزی که دستاری کج بر سر مینهد،
مانند کسی است که سرپوش ظرف خالی را به یک سمت میکشد.
زلفِ کج بر چهرهٔ زیبای معشوق، جلوهای قیامتی میآفریند؛
در جای خود، بسیاری از کجیها، درست و زیبا هستند.
راستی در قامت سرو و خمیدگی در شاخ گل زیبا مینماید،
قد یار باید راست باشد، اما زلفِ عنبرآگینش کج است.
حلقه را جز بر درِ خانه جایی نیست،
سخن کج هم، هرگز راه به دلها نمییابد.
تنگدستی، آدمی را درمانده میکند،
چون راه تنگ شود، حتی مار کج، خود را راست میسازد تا عبور کند.
نفس خسیس، هرگز قامت خمیده پیدا نمیکند،
اما خارِ کج، هر چه بیشتر شود، به دامنها میچسبد.
جهان بر مدار نقطه میچرخد،
پس عیب نیست اگر خطِ پرگار هم کج باشد.
در نیامِ کج، شمشیر راست جای نمیگیرد،
و هر که زیر این گنبد است، ناچار روزی کج میشود.
از دل رنجیدهها، در همه وجودشان کجی میتراود،
چنان که مرغ شکارچی، ناخن و منقاری کج دارد.
فروتنی، جایگاه متکبران را پایین نمیآورد،
عیب نیست اگر شمشیر جواهرنشان هم گاهی کج باشد.
وسعت فکر و مشرب، افسار عقل را از راه به در میبرد،
موج نیز روی صفحهٔ دریا رفتاری کج دارد.
گریهٔ مستانه، چهره را سرخ میکند،
درخت تاک هم اگر رفتارش کج باشد، چنین میشود.
راست باش ای صائب، اگر میخواهی نشانههایت کج نباشد،
که اگر دیوار کج باشد، سایهاش نیز کج بر زمین میافتد.
صائب تبریزی
