حتت میآید که ضربالمثل “از هر چی بدم اومد، سرم اومد” را شنیدهای؟ این جمله وقتی به کار میرود که یک نفر از یک مشکل یا دردسر کوچک فرار میکند، اما ناگهان خودش را درگیر یک مشکل بزرگتر و بدتر میبیند. انگاری میخواهی از یک دردسر فرار کنی، اما در دام یک دردسر بزرگتر میافتی.
این مثل نشان میدهد که گاهی راهحلی که برای رهایی از یک مشکل کوچک انتخاب میکنیم، نه تنها ما را نجات نمیدهد، بلکه باعث میشود وضعیت بدتری برایمان پیش بیاید. در واقع، مثل این است که از چاله فرار کرده و به چاه بیفتیم.
این ضربالمثل به ما یادآوری میکند که قبل از اقدام برای فرار از یک مشکل، خوب فکر کنیم و مطمئن شویم که راهحل ما، وضعیت را بدتر نمیکند.

در این نوشته، با مفهوم و معنای واقعی این ضربالمثل کهن ایرانی آشنا خواهید شد. در ادامه با ما همراه باشید.
معنی از هرچی بدم اومد، سرم اومد یعنی چه؟
از هر چیزی که میترسیدم و بیزار بودم، در نهایت سراغ من آمد.
این ضربالمثل اشاره به این دارد که گاهی اوقات آدم از اتفاقهای ناگواری که برای دیگران میافتد، احساس ناخوشایندی دارد و حتی ممکن است خوشحال باشد که خودش دچار آن مشکل نشده است. اما روزی که همان اتفاق برای خودش پیش میآید، تازه میفهمد چه حسوحالی داشته و این جمله را به کار میبرد.
این بیان نزدیکی زیادی با این ضربالمثل دارد: “مار از پونه بدش میاد، جلو خونهاش سبز میشه!” هر دو نشاندهنده نفرت افراد از اتفاقات ناخوشایندی هستند که در نهایت دامان خودشان را میگیرد.
گاهی اوقات ما خودمان باعث اتفاقهای بد میشویم! وقتی مشکلی برای دیگران پیش میآید، به جای کمک کردن و دلسوزی، خوشحال میشویم که ما در آن شرایط نیستیم. این خوشحالی نابجا و غرور کاذب، در دل ما حس نفرت از آن گرفتاری را به وجود میآورد. به همین دلیل وقتی روزی همان بلا سر خودمان میآید، میگوییم: “از هرچه بدم میآمد، سرم آمد.”
