معنی ضرب المثل ” مرغ یک پا دارد ” +ریشه و نقاشی

معنی مرغ یک پا دارد

مرغ یک پا دارد!

حتماً شما هم این ضرب‌المثل را شنیده‌اید. این جمله وقتی به کار می‌رود که کسی بخواهد بگوید هر کسی در زندگی یک راه و روش خاص خودش را دارد و به شیوه خودش کارها را پیش می‌برد. درست مثل اینکه بگوییم: “هر کسی سلیقه‌ی خودش را دارد.”

اما این جمله از کجا آمده است؟

در گذشته، مردم روستاها و کشاورزان زیاد با مرغ و خروس سر و کار داشتند. آنها دقت کردند که وقتی مرغ‌ها روی زمین می‌ایستند، معمولاً یک پای خود را جمع می‌کنند و فقط روی یک پا استراحت می‌کنند. این کار مرغ‌ها کاملاً طبیعی است و دلیل خاص خودش را دارد؛ مثلاً برای حفظ گرمای بدن یا استراحت دادن به پاها.

مردم با دیدن این صحنه، این رفتار طبیعی را به دنیای خودشان مربوط کردند و از آن یک مفهوم کلی ساختند. آنها گفتند: “مرغ یک پا دارد” تا نشان دهند که هر کسی ممکن است روش عجیب و غریب خودش را برای زندگی کردن داشته باشد، درست مثل مرغ که با یک پا می‌ایستد. این روش از نظر دیگران شاید عادی نباشد، اما برای خودش کاملاً مناسب و قابل قبول است.

پس دفعه بعد که کسی را دیدید که کاری را به شیوه‌ای متفاوت انجام می‌دهد، می‌توانید با خنده بگویید: “مرغ یک پا دارد!” و بفهمید که هر کسی حق دارد راه خودش را برود.

معنی مرغ یک پا دارد

در این نوشته، می‌خواهیم با هم معنی و مفهوم اصلی این ضرب‌المثل کهن ایرانی را بررسی کنیم. امیدواریم این مطلب برایتان مفید باشد.

معنی مرغ یک پا دارد یعنی چه؟

به کسی این حرف را می‌زنند که برای کارهایش دلیل‌های بی‌معنایی می‌آورد و با اصرار هم از آن دفاع می‌کند.
هیچ عاقلی نمی‌گوید مرغ یک پا دارد، مگر کسی که لجباز باشد و بخواهد با حرف‌های عجیب و غریبش هم نگاه دیگران را جلب کند و هم نظر خودش را به دیگران تحمیل کند. در واقع همه به خوبی می‌دانند که مرغ دو پا دارد!
این ضرب‌المثل معمولاً برای افراد یک‌دنده، لجباز و خودرأی به کار می‌رود؛ کسانی که حرف حق را نمی‌پذیرند. این رفتار آن‌ها یا از روی عمد و تعصب است، یا از روی نادانی است که خودشان هم از آن خبر ندارند.

ریشه ضرب المثل

در زمان‌های قدیم، مرد ثروتمندی یک مرغ بریان شده را در یک سینی بزرگ گذاشت و به خدمتکارش داد تا برای قاضی شهر ببرد. آن مرد به خاطر کارهایش به قاضی نیاز داشت، بنابراین چندین بار به خدمتکارش تأکید کرد که مواظب غذا باشد تا سالم به دست قاضی برسد. خدمتکار هم قبول کرد.

راه خانه ارباب تا خانه قاضی کمی طولانی بود. از طرفی، بوی خوش غذا آنقدر خدمتکار گرسنه را وسوسه کرد که هر بار دچار شک می‌شد و می‌خواست از غذا بخورد؛ اما هر بار که مرغ بریان را می‌دید، چهره ارباب در نظرش ظاهر می‌شد و از ترس، دوباره سینی را بالای سرش می‌گرفت و به راهش ادامه می‌داد.

کم‌کم ضعف و گرسنگی بر او چیره شد و نتوانست خودش را کنترل کند. دستش را داخل سینی برد و یک ران مرغ را کند و با ولع خورد. وقتی گرسنگی‌اش برطرف شد، تازه فهمید چه کار اشتباهی کرده است! مجبور شد قبل از رسیدن به خانه قاضی، یک فکر به ذهنش برسد.

وقتی نزد قاضی رسید و قاضی با مرغ ناقص و باقی‌مانده غذا روبرو شد، فهمید که خدمتکار دست به خورده‌خواری زده و باید تنبیه شود. قاضی شروع به شلاق زدن او کرد. خدمتکار هم نقشه‌اش را اجرا کرد و با جدیت گفت: در شهر ما همه مرغ‌ها یک پا دارند.

قاضی حرفش را باور نکرد و به زدنش ادامه داد. خدمتکار از درد شلاق فریاد می‌کشید، اما همچنان روی حرفش پافشاری می‌کرد و با هر ضربه بلندتر داد می‌زد: باور کنید، مرغ‌های شهر ما یک پا دارند.

در نهایت، قاضی می‌زد و خدمتکار انکار می‌کرد و دروغ می‌گفت.

قاضی دید که خدمتکار همچنان اصرار دارد مرغ‌های شهرشان یک پا دارند، با خودش فکر کرد: شاید این بیچاره راست می‌گوید و واقعاً مرغ‌های این شهر یک پا دارند! اینطور شد که دست از سر خدمتکار برداشت و او را آزاد کرد.

از آن به بعد، وقتی کسی با упряمی روی حرف خودش پافشاری می‌کند، این ضرب‌المثل را به کار می‌برند:
از خر شیطان پیاده شدن.

به عبارتی دیگر

اربابی به خدمتکارش گفت: “برایم یک مرغ بریان درست کن.” خدمتکار مرغ را پخت، اما قبل از آوردنش نزد ارباب، یک ران آن را خورد. وقتی ارباب مرغ را دید، پرسید: “پای دیگرش کجاست؟” خدمتکار جواب داد: “این مرغ فقط یک پا دارد.” ارباب با تعجب گفت: “مگر می‌شود؟ مرغ که یک پا ندارد!”

با این حال، خدمتکار حرفش را پس نگرفت و گفت: “بعضی از مرغ‌ها فقط یک پا دارند.” سپس ارباب را به مزرعه برد و مرغ‌هایی را نشان داد که در حال استراحت بودند. آن مرغ‌ها در حالت استراحت یک پای خود را بالا برده و روی یک پا ایستاده بودند. در همین لحظه، ارباب سنگی به سمت مرغ‌ها پرتاب کرد تا آن‌ها را پراکنده کند. مرغ‌ها ترسیدند، پای دیگرشان را روی زمین گذاشتند و شروع به دویدن کردند.

ارباب با اطمینان به خدمتکار گفت: “دیدید؟ همه‌شان دو پا دارند!” خدمتکار در پاسخ گفت: “آقا، اگر آن سنگ به شما می‌خورد، شما هم چهار پا از ترس درمی‌آوردید!”

نقاشی مرغش یک پا دارد

تصاویری برای رنگ‌آمیزی با موضوع مرغ و خروس یک‌پا آماده شده است. در این طرح‌ها، پرنده‌ها به شکلی ساده و جذاب در حالی که روی یک پا ایستاده‌اند، ترسیم شده‌اند. این نقاشی‌ها برای کودکان و حتی بزرگسالانی که به رنگ‌آمیزی علاقه دارند، مناسب است. می‌توانید با رنگ‌های مختلف، این مرغ و خروس‌های بامزه را به هر شکلی که دوست دارید، تزیین کنید و یک اثر هنری زیبا خلق کنید.

نقاشی مرغش یک پا دارد نقاشی مرغ یک پا دارد نقاشی مرغش یک پا داره

در زندگی روزمره، ضرب‌المثل‌های زیادی وجود دارند که با بخش‌های مختلف بدن مرتبط هستند. این ضرب‌المثل‌ها در واقع تجربه‌ها و درس‌های زندگی مردم در طول سال‌ها بوده که به شکل جمله‌های کوتاه و پرمعنی درآمده‌اند.

یکی از اعضای بدن که در این زمینه بسیار مورد توجه قرار گرفته، پا است. پا نماد حرکت، سفر و تلاش است. به همین دلیل، ضرب‌المثل‌های زیادی با این کلمه ساخته شده‌اند. برای مثال، وقتی می‌گویند “با یک دست نمی‌توان دو تا هندوانه برداشت”، در واقع می‌خواهند بگویند که برای انجام بعضی کارها باید از تمام توان و امکانات خود استفاده کنیم.

این ضرب‌المثل‌ها نه‌تنها در زبان فارسی، بلکه در فرهنگ‌های دیگر هم وجود دارند. هر ملتی با توجه به سبک زندگی و باورهای خود، این حکمت‌ها را به روش خاص خود بیان می‌کند.

هدف اصلی از به کار بردن این ضرب‌المثل‌ها، انتقال پیام و آموزش درسی اخلاقی یا اجتماعی در قالب جمله‌ای کوتاه و به یاد ماندنی است.

اگه حال کردی این پست رو با دوستات به اشتراک بذار:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *