امروز میخواهیم با هم یک واژه تازه انگلیسی آشنا شویم!
ترجمه کلمه Snap به فارسی با مثالهای کاربردی
کلمه “snap” میتواند به عنوان یک فعل، صفت یا اسم به کار رود. این کلمه معمولاً برای توصیف صدای تند و تیزی مثل کلیک کردن، یا برای نشان دادن کاری که به راحتی انجام میشود، استفاده میشود.
شما میتوانید با قرار دادن انگشت وسط یا انگشت حلقه روی شست و سپس رها کردن آن طوری که به کف دست برخورد کند، با انگشتانتان صدا ایجاد کنید.
نوازندگان برای حفظ ریتم موسیقی، با انگشتانشان صدا درآوردند.
معلم برای جلب توجه همه، انگشتانش را به هم زد.
صدازدن پیشخدمت در رستوران یا هتل با این روش، بیاحترامی است، ولی بعضی افراد باز هم این کار را میکنند.
فردی که دستگاه را نشان میداد، با انگشتانش صدا ایجاد کرد تا بگوید کار با آن بسیار ساده است.
دکمههای پیراهن یا شلوار وقتی بسته میشوند، ممکن است چنین صدایی بدهند:
روبرتو دکمههای پیراهنش را بست.
الیسا دکمههای شلوارش را محکم کرد.
معمولاً دستکشهای بچگانه را با یک بند یا گیره به پالتو وصل میکنند تا گم نشوند.
به این نوع دکمههای فشاری که سریع بسته میشوند، “snaps” میگویند. پالتوی او اینگونه دکمه دارد. پیراهنش هم با همین دکمههاست.
بعضی از اسباببازیها یا وسایلی که باید در خانه سرهم شوند، معمولاً قطعاتشان درون هم چفت میشود.
جانی قطعات لگو را به هم چفت کرد تا یک برج بسازد.
برای ساختن هواپیمای مدل لازم نبود از چسب استفاده شود، قطعاتش فقط در هم چفت میشدند.
ما یک میز از Ikea خریدیم که به سرعت و راحتی قابل سرهم کردن بود.
وقتی کاری بسیار ساده، آسان یا سریع باشد، از کلمه “snap” به عنوان صفت استفاده میکنیم:
کاری است Snap. (یعنی کار راحتی است.)
این یکی Snap است.
این کار به همین سادگی انجام میشود.
این کلمه برای توصیف یک دوره کوتاه از هوای بسیار سرد هم به کار میرود:
هفته پیش یک دوره سرمای ناگهانی داشتیم. (یعنی هفته پیش هوا به طور ناگهانی سرد شد.)
این دوره سرمای ناگهانی حدود سه روز طول کشید. دما به زیر صفر رسید و در همان حالت ماند.
کلمه “Snappy” نیز یک صفت است:
زود باش، با سرعت انجامش بده. (یعنی عجله کن.)
او خیلی شیک و باوقار لباس میپوشد.
دیالوگهای سریع و بامزه فیلم، همه را به خنده انداخت. (snappy یعنی سریع و هوشمندانه)
کلمه snap در برخی اصطلاحات و عبارتها نیز دیده میشود:
حالا بجنب! (یعنی هوشیار باش و خودت را آماده کن.)
او با عصبانیت با مادرش حرف زد. (یعنی با خشونت چیزی گفت.)
آن مرد در شرایط سخت، کنترل خود را از دست داد. (یعنی دیوانه شد.)
من تو را دو تکه میکنم. (یعنی به تو آسیب میزنم.)
بازیکن مدافع، بلافاصله بعد از دریافت توپ، آن را انداخت. (snap در فوتبال آمریکایی به حرکتی گفته میشود که توپ به بازیکن مدافع داده میشود تا بازی شروع شود.)
فرهنگ لغت ضروری انگلیسی
اگر میخواهید فهرست همهٔ واژههایی را که با حرف A آغاز میشوند ببینید، به صفحهٔ «واژههای پرکاربرد انگلیسی با حرف A» سر بزنید. همچنین برای استفاده از فرهنگ لغت انگلیسی ندابلاگ، میتوانید به صفحهٔ «واژههای پرکاربرد انگلیسی همراه با معنی و مثال بر پایهٔ حروف الفبا» مراجعه کنید.
