معنی ضرب المثل ” کلاه خود را قاضی کردن “

کلاه خود را قاضی کردن کنایه از چیست؟

حتت می‌آید که گاهی درباره کسی قضاوت عجولانه می‌کنیم و فکر می‌کنیم از همه چیز باخبریم؟ ضرب‌المثل “کلاه خود را قاضی کردن” دقیقاً اشاره به همین رفتار دارد.

این مثل زمانی به کار می‌رود که فردی بدون داشتن اطلاعات کافی، دانش لازم یا اختیار قانونی، خود را در جایگاه یک داور قرار دهد و برای دیگران حکم صادر کند. مثل کسی که با اطمینان کامل در مورد موضوعی اظهارنظر می‌کند، در حالی که تخصص و آگاهی کافی درباره آن ندارد.

این فرد “کلاه خود را به سر می‌گذارد” و نقش قاضی را بازی می‌کند، بدون اینکه واقعاً صلاحیت چنین کاری را داشته باشد. این رفتار معمولاً نشان از تعصب، خودرأیی یا سطحی‌نگری دارد.

به بیان ساده، این ضرب‌المثل به ما هشدار می‌دهد که قبل از قضاوت درباره دیگران یا مسائل مختلف، باید اطلاعات کافی جمع کنیم و بدون دانستن تمام واقعیت‌ها، خود را در جایگاه داور قرار ندهیم.

در این نوشته می‌خواهیم ببینیم این ضرب‌المثل کهن ایرانی چه معنایی دارد و از کجا آمده است. با ما همراه باشید تا با هم مفهوم اصلی این گفته را بررسی کنیم.

کلاه خود را قاضی کردن کنایه از چیست؟

وجدان خود را قاضی کردن یعنی این که بر اساس درک درست از حق و ناحق، درباره چیزی یا کسی قضاوت کنیم و عدالت را رعایت کنیم.

وقتی می‌خواهند بگویند کسی را با وجدانش تنها می‌گذارند تا خودش به درستی و نادرستی کارش پی ببرد و عادلانه داوری کند، از این ضرب‌المثل استفاده می‌کنند.

ریشه ضرب المثل

ریشه این ضرب‌المثل به ماجرای مرد بی‌گناهی برمی‌گردد که به دروغ به دزدی متهم شده بود، در حالی که خودش هم از چنین کاری بسیار دور بود. مأموران شهر او را به پیش قاضی فراخوانده بودند. مرد در روزهای پیش از دادگاه، بسیار نگران و پریشان بود.

همسرش که او را در این حالت دید، پرسید: «چرا این‌قدر می‌ترسی؟ مگر تو کاری نکرده‌ای. برو در دادگاه از خودت دفاع کن. کسی که دستش پاک است، از حساب و کتاب نمی‌ترسد.»

مرد جواب داد: «اما می‌دانی من وقتی جلوی قاضی می‌ایستم، دستپاچه می‌شوم و اگر stammer کنم یا حرفم را گم کنم، همه فکر می‌کنند واقعاً گناهکارم.»

در اینجا بود که زن به او پیشنهاد داد: «طلا که پاک است، چه باک از خاک دارد؟»

مرد پرسید: «چه کار کنم؟»

زن گفت: «برو کلاهت را قاضی کن.»

مرد با تعجب پرسید: «یعنی چه؟»

زن توضیح داد: «یعنی کلاهت را روبرویت بگذار و همه حرف‌هایی که می‌خواهی در دادگاه بزنی، برای کلاهت تمرین کن. فرض کن این کلاه، خود قاضی است.»

مرد این کار را انجام داد. کلاهش را جلوی خود گذاشت و شروع به صحبت کرد. آنقدر دفاعیاتش را تمرین کرد که دیگر هیچ ترس و دلهره‌ای نداشت. وقتی روز بعد به دادگاه رفت، با آرامش و اطمینان کامل از خودش دفاع کرد و ثابت کرد که بی‌گناه است. در نهایت، قاضی حرفش را پذیرفت و او از این اتهام ناعادلانه رهایی یافت.

از آن پس، هرگاه بخواهند به کسی بگویند که پیش از سخن گفتن در جمع، با خودش فکر کند و حرف حق را بیابد، می‌گویند: «برو کلاهت را قاضی کن.» یعنی در خلوت با وجدان خودت صحبت کن و ببین واقعاً چه حقیقتی را باید بگویی.

اگه حال کردی این پست رو با دوستات به اشتراک بذار:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *