بیوگرافی و زندگی نامه استاد شهریار

استاد شهریار در جوانی

بیوگرافی استاد شهریار

سید محمدحسین بهجت تبریزی، که با نام شهریار شناخته می‌شود، در یازدهم دی‌ماه ۱۲۸۵ به دنیا آمد و در بیست و هفتم شهریور ۱۳۶۷ از دنیا رفت. او یکی از شاعران نامدار معاصر ایران و اهل تبریز بود و شعرهایش را به دو زبان ترکی آذربایجانی و فارسی می‌سرود. شهریار در قالب‌های گوناگون شعر فارسی مانند قصیده، مثنوی، غزل، قطعه، رباعی و شعر نیمایی طبع‌آزمایی کرد، اما بیشترین شهرتش را با سرودن غزل‌های زیبا و ماندگار به دست آورد. از معروف‌ترین غزل‌های او می‌توان به «علی ای همای رحمت» و «آمدی جانم به قربانت» اشاره کرد. او عشق و ارادت ژرفی به امام علی (علیه السلام) داشت و در کنار آن، علاقه‌ی زیادی نیز به شاعرانی مانند حافظ و فردوسی نشان می‌داد.

شهریار در تبریز و در خانواده‌ای از روستای خشکناب بستان‌آباد چشم به جهان گشود و بنا به وصیت خود، در مقبره‌الشعرای تبریز به خاک سپرده شد. روز بیست و هفتم شهریور، که سالروز درگذشت اوست، در تقویم ایران به عنوان «روز ملی شعر و ادب» نام‌گذاری شده است. از برجسته‌ترین آثار شهریار به زبان ترکی، منظومه‌ی «حیدربابایه سلام» و مجموعه‌ی «سهندیه» است که از شاهکارهای ادبیات ترکی آذربایجانی به شمار می‌روند. شهریار در این شعرها از زیبایی‌ها، صفا و اصالت روستای دوران کودکی خود و نیز از کوه سهند سخن گفته است.

شهریار از جمله شاعرانی است که شعر را وسیله‌ای برای بیان اندیشه‌های ژرف و پندهای اخلاقی می‌دانست. او در قالب‌های مختلفی مانند قطعه، رباعی و دوبیتی، پندها و آموزه‌های اخلاقی را به زیبایی بیان کرده است. مخاطب این گونه اشعار، همه‌ی انسان‌ها در هر زمان و مکان هستند، نه خطاها و ضعف‌های کوچک و شخصی.

منوی دسترسی سریع

**زندگی‌نامه به زبان ساده**

**دوران زندگی**
این بخش، روایتی ساده از سرگذشت استاد شهریار است. از روزهای کودکی تا دوران پیری، مراحل مختلف زندگی این شاعر بزرگ را به ترتیب زمان بیان می‌کند.

**بررسی زندگی به ترتیب زمان**
در این قسمت، رویدادهای مهم زندگی استاد شهریار، سال به سال و به ترتیب زمانی مرتب شده‌اند. مانند یک جدول زمانی که مسیر زندگی او را به وضوح نشان می‌دهد.

**ویژگی‌های اخلاقی و شخصیتی**
اینجا به ویژگی‌های رفتاری و اخلاقی استاد شهریار می‌پردازیم. مثلاً اینکه چه روحیات و خلقیاتی داشت، با مردم چگونه رفتار می‌کرد و چه چیزهایی برایش اهمیت داشت.

**کارها و نوشته‌ها**
این بخش به معرفی آثار به‌جای‌مانده از استاد شهریار اختصاص دارد. شامل مجموعه شعرها، نوشته‌ها و هر آنچه از خود به یادگار گذاشته است.

**پاسداشت و بزرگداشت**
در این قسمت، اقداماتی که برای زنده نگه داشتن نام و یاد استاد شهریار انجام شده، شرح داده می‌شود. مانند نام‌گذاری مکان‌ها به نام او، برگزاری مراسم بزرگداشت و ساخت تندیس‌ها و بناهای یادبود.

**رویدادها و بحث‌های زندگی**
این بخش به رویدادها و موضوعاتی می‌پردازد که در زندگی استاد شهریار مورد گفت‌وگو بوده است. اتفاقاتی که گاهی با تفسیرهای مختلفی همراه شده‌اند.

**دیدگاه‌ها و سخنان استاد شهریار**
اینجا، نظرات، عقاید و سخنان شخصی استاد شهریار درباره موضوعات مختلف گردآوری شده است. حرف‌هایی که خودش در طول زندگی‌اش بیان کرده است.

**بررسی و تحلیل آثار استاد شهریار**
در این بخش، نقاط قوت و ضعف آثار استاد شهریار توسط کارشناسان و اهل فن، به صورت منصفانه و تحلیلی مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد.

استاد شهریار در جوانی

خلاصه زندگی نامه

نام واقعی: محمد حسین بهجت تبریزی
تاریخ تولد: ۱۱ دی ۱۲۸۵، شهر تبریز، ایران
تاریخ درگذشت: ۲۷ شهریور ۱۳۶۷ (در سن ۸۱ سالگی) – تهران، ایران
مدفن: مقبره‌الشعرا در تبریز
مشهور به: شهریار و بهجت تبریزی
نام هنری: شهریار
حرفه: شاعر و نویسنده
مراحل تحصیلی: نزدیک به پایان دوره پزشکی
محل تحصیل: دارالفنون، تهران
دوره‌های حکومتی: قاجار، پهلوی و جمهوری اسلامی
سبک شعری: بیشتر غزل و نزدیک به سبک عراقی
رویداد مهم: رشد و گسترش شعر نو ترکی
آثار مهم: منظومه «حیدربابایه سلام» – مجموعه پنج جلدی – دیوان ترکی
دیوان اشعار: کلیات اشعار شهریار
علت شهرت: خلاقیت بالا و تصویرسازی تازه در شعر
الهام‌گرفته از: حافظ
همسر: عزیزه عبدخالقی (ازدواج: ۱۳۲۶ تا ۱۳۳۲)
فرزندان: سه فرزند

زندگی نامه

سید محمدحسین بهجت تبریزی سراینده شعر معروف ایرانی در تاریخ یازدهم دی ماه سال ۱۲۸۵ در میان خانواده اهل ادب و هنر در روستای خشکناب بستان آباد شهر تبریز متولد شد. پدرش حاج میر آقا خوشکنابی و مادرش خانوم ننه نام داشت. پدرش در تبریز وکیل و از علاقمندان به ادبیات و مادرش خانه‌دار بوده است.

تولد شهریار مصادف با انقلاب مشروطه در ایران بود. سیدمحمدحسین پنج برادر و هفت خواهر داشت.

از اولین مربیان شهریار مادر، پدر و پس از آن مرحوم امیرخیزی بوده اند که در وهله اول قرائت قران، ترسل و نصاب و گلستان سعدی و حافظ را به او آموزش دادند. او بعد از آنکه با ابیات و دیوان حافظ آشنایی پیدا کرد به سمت شعر و ادبیات گرایش یافت.

محمد حسین با تحصیل در مدرسه متحده، آموزشهای کلاسیک خود را پشت سر گذاشته و پس از آن در مدرسه فردوسی تبریز مدرک سیکل خود را دریافت نمود.‌ سپس در سال ۱۳۰۰ جهت ادامه تحصیلات روانه تهران شد. او تحصیلات متوسطه را در مدرسه دارالفنون تهران کسب کرده و در پی آن در سال ۱۳۰۳ شمسی به مدرسه طب وارد شد. او پس از گذراندن پنج سال در جایگاه افسر ارتش در دانشکده افسری رشته پزشکی نام‌نویسی نمود.

از آنجا که محمد حسین رغبتی به رشته پزشکی نداشت، پس از انجام هر عمل جراحی احساس ضعف و کسالت کرده و دچار حالت تهوع می شد. در این شرایط بود که به ناگاه دچار عشق سوزان ثریا گردید.

در سالهایی که او مشغول تحصیل رشته پزشکی در تهران بود، عاشق دختری به نام ثریا فرزند عبدالله امیر طهماسبی شد آنها برای چند سال به نامزدی یکدیگر در آمدند. ولی سرانجام ثریا به اصرار خانواده‌اش با چراغعلی سالار حشمت ملقب به امیر اکرم پیوند ازدواج می بندد. چراغعلی سالار از رقبای عشقی شهریار و عموزاده رضا شاه پهلوی بود، از این جهت ثریا ناچارا تن به ازدواج با او داد.

هنگامی که فقط شش ماه به پایان تحصیلات دکترا در رشته پزشکی مانده بود، محمدحسین به علت ناکام ماندن در عشق، اندوه، خیالات و چند اتفاق ناخوشایند از ادامه تحصیل منصرف شد.

پس از آنکه ثریا ازدواج کرد، شهریار پیش از فارغ التحصیلی درس را نیمه تمام گذاشته و عازم شهر نیشابور شد. او در سال ۱۳۱۰ هنگامی که ۲۵ سال داشت، با یاری و مساعدت استاد کمال الملک نقاش مشهور در شهر نیشابور سکنی گرفت و برای مدت چهار سال یعنی تا سال ۱۳۱۴ در سازمان اسناد آنجا به کار اشتغال داشت. در سال ۱۳۱۳ که هنوز شهریار در خراسان اقامت داشت، پدرش میرآقا خشگنابی دار فانی را وداع گفت. ولی در اواخر سال ۱۳۱۴ به علت کسالت و بیماری به تهران منتقل شده و مجدداً با عشق گذشته اش برخورد نمود.

ثریا برای ملاقات شهریار به بیمارستان رفته و در آنجا شهریار با دیدن عشق قدیمی، ابیات زیبا از غزل به زبان جاری کرد:

«آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا – بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا»

در این مدت شهریار با ثریا هیچگونه ارتباطی نداشت و بر اساس گفته های پسر شهریار در سال ۱۳۴۸ فقط دو پیام در قالب نامه از طرف ثریا ارسال شده و شهریار هم در پاسخ، ابیاتی از غزل های معروف خود را درج و ارسال نموده بود. ثریا پس از گذشت هفت سال از وفات شهریار حدوداً در سال ۱۳۷۴ دار فانی را وداع گفت و تاکنون هیچ نقش و عکسی از او به دست نیامده است.

بعدها شهریار از این نافرجامی و شکست در عشق به عنوان یک لطف الهی یاد کرده که باعث شد او از یک عشق مادی و دنیایی به عشق الهی و معنوی دست یابد. او پس از پایان یافتن دوره درمان در تهران ماندگار شد، ولی هیچ ارتباطی با ثریا نداشته و در سال ۱۳۱۵ به استخدام بانک کشاورزی درآمد. پس از آن او به تبریز انتقال یافت. مدیریت و مسئولان دانشگاه تبریز شهریار را در جایگاه پاسدار شعر و ادبیات میهن خطاب کرده و به او عنوان دکترای افتخاری دانشکده ادبیات و علوم انسانی تبریز را به پاس تلاش ها و زحمات ارزشمندش تقدیم کردند.

انتقال شهریار به شهر تبریز در سال ۱۳۳۲ پس از پشت سر گذاشتن مدت ۳۳ سال فاصله از از تبریز صورت گرفت و با پیشواز و خوش آمدگویی حیرت انگیز مردم مواجه شد. پس از آنکه او یک سال را در تبریز زندگی کرد در سال ۱۳۳۳ یعنی زمانی که در ۴۸ سالگی بود با دختر عمه اش به نام عزیزه عبدالخالقی که دوشیزه‌ای ۲۱ ساله و آموزگار بود، وصلت کرد. ماحصل این ازدواج سه فرزند به نام های شهرزاد زاده ۱۳۳۳ و مریم زاده ۱۳۳۶ و یک پسر بنام هادی زاده ۱۳۳۸ می باشد.

استاد شهریار به همراه فرزندان

شهریار اولین مجموعه شعر خود را با پشتیبانی ابوالقاسم شیوا که با نام «شهیار» شناخته می‌شد و از دوستان نزدیک و همراهان صمیمی او بود، در سال ۱۳۰۸ منتشر کرد.
او در سال‌های جوانی با بسیاری از هنرمندان و ادیبان نامدار معاشرت و دوستی نزدیک داشت؛ از جمله این افراد می‌توان به ابوالحسن صبا، محمدتقی بهار، ایرج میرزا و عارف قزوینی اشاره کرد.
در سال‌های بعد نیز او با چهره‌هایی مانند نیما یوشیج، هوشنگ ابتهاج، کریم امیری فیروزکوهی و چند هنرمند دیگر رابطه‌ای صمیمی و عمیق برقرار کرد.

اولین شعر در ۱۴ سالگی:

شهریار در چهارده سالگی اولین شعرش را به زبان ترکی سرود. این اتفاق زمانی افتاد که خدمتکار خانه‌شان، رقیه، برای ناهار آبگوشت درست کرده بود. از آنجایی که شهریار علاقه زیادی به برنج داشت، با خطاب قرار دادن رقیه، این شعر را گفت:
“رویه باجی، باشیمن تاجی / اَتی آت ایته / من وئر کته”
یعنی: خواهر رویه (رقیه)، تو تاج سر منی / گوشت را بینداز جلوی سگ / به من بده کته (برنج).

تخلص محمد حسین بهجت تبریزی:

در سال ۱۳۰۰، هنگامی که حسین قصد سفر به تهران را داشت، در ابتدا نام هنری “شیوا” را برای خود انتخاب کرد. اما برای این که نام بهتری برگزیند، وضو گرفت و با نیت خالص، تصمیم گرفت از دیوان حافظ فال بگیرد. او به دلیل علاقه‌ی عمیقی که به حافظ شیرازی داشت، دو بار از دیوان او تفأل زد و هر دو بار کلمه “شهریار” ظاهر شد:

غم غریبــــی و محنــت چو بر نمـــی تابــم
روم به شــــهر خود و شــــهریار خود باشــــم

دوام عمراو زملک اوبخواه زلطف حق حافظ
که چرخ این سکه دولت به نام شهریار زدند

به این ترتیب، محمدحسین به احترام و بزرگداشت حافظ، نام هنری “شهریار” را برای خود انتخاب کرد؛ هرچند که او در جست‌وجوی نامی فروتنانه و بی‌آلایش بود.

سید محمدحسین بهجت تبریزی - استاد شهریار

تقویم زندگی

بین سال‌های ۱۲۸۳ تا ۱۲۸۵: به دنیا آمدن در شهر تبریز
اسفندماه ۱۲۹۹: نقل مکان به تهران برای ادامه تحصیلات
سال ۱۳۰۸: انتشار مثنوی «روح پروانه». پایان سال ۱۳۰۸: درگذشت سید ابوالقاسم شهیار (نزدیک‌ترین دوستش)
سال ۱۳۱۰: چاپ دیوان شهریار با مقدمه‌ای از ملک‌الشعرای بهار، سعید نفیسی و پژمان بختیاری؛ شروع به کار در اداره ثبت اسناد و املاک.
سال ۱۳۱۳: (مصادف با ۲۳ رمضان) درگذشت پدر.
سال ۱۳۲۱: انتشار مثنوی «صدای خدا» با مقدمه‌ای از «حسن ارسنجانی»
سال ۱۳۲۵: چاپ منظومه «قهرمانان استالینگراد» با مقدمه «علی شاهنده»
سال ۱۳۲۸: چاپ جلد اول دیوان با مقدمه «علی زهری» (که در سال ۱۳۳۳ منتشر شد).
سال‌های ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۰: سرودن منظومه معروف «حیدربابا».
سال ۱۳۳۳: چاپ «منتخب آثار شهریار» توسط نشریه مهرگان، ازدواج با عزیزه عبدالخلقی، درگذشت مادر، به دنیا آمدن اولین فرزند به نام شهرزاد
سال ۱۳۳۴: شروع به کتابت قرآن و دوری تدریجی از اجتماع؛ (در شهریورماه) ملاقات با «ابوالحسن صبا» و «عبدالله دوامی» در تبریز
سال ۱۳۳۵: چاپ جلد دوم و سوم دیوان در تهران
سال ۱۳۳۶: (در آبانماه) سرودن مثنوی «مولانا در خانقاه شمس» برای «روز مولانا»، چاپ جلد چهارم دیوان در تهران، به دنیا آمدن دومین فرزند به نام «مریم»
سال ۱۳۳۷: (در تیرماه) دیدار با «نیما یوشیج» در تبریز (آخرین باری که همدیگر را دیدند)؛ نامگذاری ۱۶ اسفند به عنوان «روز شهریار» در آذربایجان؛ بزرگداشت او با حضور گروهی از ادیبان و شاعران
سال ۱۳۳۸: تولد سومین فرزند به نام هادی
سال ۱۳۴۰: ترجمه بخشی از شعرهایش به زبان انگلیسی
سال ۱۳۴۳: سفر به «خشگناب» و سرودن بخش دوم «حیدر بابایه سلام»؛ چاپ کتاب «شهریار و حیدر بابایه سلام» نوشته «پروفسور احمد آتش» در ترکیه
سال ۱۳۴۵: دعوت به کشور شوروی برای شرکت در جشن «دویست و پنجاه‌سالگی تولد ملا پناه واقف» (دعوتنامه چهار ماه پس از پایان جشن به دستش رسید)؛ سرودن شعر «سهندیه» در پاسخ به بولود قره‌چورلو (سهند) شاعر آذربایجانی
سال ۱۳۴۶: چاپ دوم «حیدربابا» با مقدمه «دکتر منوچهر مرتضوی»؛ اصرار حکومت پهلوی برای پذیرش «ریاست کتابخانه پهلوی» و «اقامت در تهران» و خودداری او از پذیرش؛ (در تیرماه) چاپ دیوان با عنوان «کلیات دیوان شهریار مجموعه پنج جلدی» در تبریز
سال ۱۳۴۸: اعطای عنوان «استاد افتخاری» از سوی دانشگاه تبریز و برگزاری مراسم تجلیل از او
سال ۱۳۴۹: (در خردادماه) چاپ جلد دوم دیوان با عنوان «کلیات دیوان شهریار، جلد دوم» در تبریز
سال ۱۳۶۳: (از ۲۹ تا ۳۱ فروردین) برگزاری «کنگره بزرگداشت او» برای «هشتادمین سالگرد تولدش» در دانشگاه تبریز
سال ۱۳۶۶: (۱۶ خرداد) دیدار با «ه.ا. سایه» و «دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی» در تبریز؛ (۲۹ تیر) دیدار با «آیت‌الله خامنه‌ای» (رئیس‌جمهور وقت) در استانداری تبریز؛ (۱۹ آذر) آغاز بیماری و بستری شدن در بیمارستان امام خمینی تبریز
سال ۱۳۶۷: (۹ مرداد و در طول شهریور) وخامت بیماری و انتقال به بیمارستان «مهر» تهران؛ (در مردادماه) ملاقات‌کنندگان در بیمارستان: آیت‌الله خامنه‌ای (رئیس‌جمهور وقت)، مهدی اخوان ثالث، فریدون مشیری، سیمین بهبهانی، شفیعی کدکنی
سال ۱۳۶۷: (۲۷ شهریور) درگذشت، ساعت ۶:۴۵ بامداد در بیمارستان مهر تهران، (۲۸ شهریور) تشییع پیکر از بیمارستان تا فرودگاه مهرآباد و انتقال آن به تبریز، (۲۹ شهریور) خاکسپاری در مقبره‌الشعرای تبریز و اعلام عزای عمومی در آذربایجان

خصوصیات شهریار

شهریار سراینده ای با ایمان و مسلمان بود.‌از جمله ویژگی های اخلاقی اش مهمان دوستی و مهمان نوازی بوده است. او دارای شخصیتی زودرنج، خاشع و فروتن بود. شهریار روحیه ای رقیق القلب و دل نازک داشت. ولی در عین حال غمخوار اندوه و پریشانی بشریت بود. چرا که از اشعارش، مسائل و مشکلات انسانها جلوه می کند. در عین حال او مبحث عشق را در میان اشعارش بسیار خالصانه تر از هر شعری ارائه کرده است.

در بحبوحه جوانی و هنگام تحصیل، شهریار به عشقی سوزان و پرحرارتی گرفتار می شود که شکست عاقبت آن بود. عشق و علاقه شهریار به قدری است که در هنگامه پایان تحصیلات از دانشکده پزشکی، او سرانجام سالها تحصیل و وقت و انرژی در آن را رها کرده و در حسرت عشق ناکام باقی می ماند:

«دلم شکستی و جانم هنوز چشم براهت

شبی سیاهم و در آرزوی طلعت ماهت

در انتظار تو چشمم سپید گشت و غمی نیست

اگر قبول تو افتد فدای چشم سیاهت»

استاد شهریار در دوره‌های مختلف زندگی علاقه بسیاری به هنر های مختلف به ویژه شعر، موسیقی و خوشنویسی داشته است. چرا که او خط نستعلیق، نسخ و خصوصاً خط تحریری را در حد عالی می نوشت. در عنفوان جوانی به ساز سه تار گرایش داشته و مینواخت. به شکلی که حتی زمانی که شهریار می نواخت، تمام چهره استاد ابوالحسن صبا را اشک می پوشاند و سروده هایی برای ساز خود می گفت.

تقریبا سال ۱۳۴۶، شهریار کتابت قرآن را به خط نسخ آغاز کرده که موفق شد یک سوم آن را خاتمه دهد.‌ همچنین دیوان اشعار فارسی برای چندمین بار به چاپ رسیده و در فاصله اندکی همه نسخ در بازار خریداری شد. هنگامی که او در تبریز ساکن شد اشعار سهندیه را سرود. پس از آن در سال ۱۳۵۰ دوباره عازم شهر تهران شد که در این سفر مراسم های زیادی جهت بزرگداشت شهریار انجام گرفت. ولی در سال ۱۳۵۴ غم دیگری از هجران که مربوط به فوت همسرش بود، وجودش را فرا گرفت.

در سال ۱۳۵۷ شهریار با جریانات انقلاب اسلامی همسو گردید. پس از پیروزی انقلاب او اشعاری در ستایش نظام جمهوری اسلامی ایران سرود. در اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۳ مراسم بزرگداشت باعظمتی از استاد شهریار در تبریز صورت گرفت. شهریار در بیان ادبیات نادر و بی مثالی در ستایش امیر مومنان حضرت علی علیه اسلام و سایر ائمه به عنوان سراینده اهل بیت محبوبیت و شهرت دارد.

شهریار در آخرین روزهای حیاتش به علت بیماری در تهران بود. او بسیار تمایل داشت به شهر شیراز رفته و در آرامگاه حافظ حضور یابد. ولی پس از مدتی از این اندیشه صرف نظر کرده و عازم تبریز شد. هنگامی که بیماری شهریار شدت گرفت، ابتدا در بیمارستان امام خمینی تبریز بستری شد. پس از سپری شدن هشت ماه به فرمان «آیت الله خامنه ای» رئیس جمهور آن زمان، با هواپیما به تهران منتقل و در بیمارستان مهر بستری و تحت معالجه قرار گرفت. ولی درمان در او افاقه نکرده و سرانجام در تاریخ ۲۷ شهریور ماه سال ۱۳۶۷ هنگامی که در سن ۸۱ سالگی بود، پس از سپری کردن یک دوره بیماری در بیمارستان مهر تهران دار فانی را وداع گفت. دو روز پس از آن به علت وصیت خودش به تبریز منتقل شده و در مقبره الشعرا تبریز مدفون گشت. شهریار آخرین شاعری بود که در آرامگاه مقبره الشهدا دفن گردید.

بیت زیر از آخرین ابیاتی بود که شهریار سروده و بر روی سنگ قبرش درج گردید:

«نقش مزار من کنید این دو سخن که شهریار – با غم عشق زاده و با غم عشق داده جان»

آثار شهریار

سروده های شهریار بسیار تنوع داشته و شامل گونه های متفاوتی از شعر در قالب‌های مختلفی است که تا به اکنون در شکل‌های متفاوتی انتشار یافته است. اولین دفتر شعر شهریار طی سال های ۱۳۰۸ الی ۱۳۱۰ شمسی با پیش گفتاری از استاد بهار، سعید نفیسی و پژمان بختیاری با حمایت کتابخانه خیام به چاپ رسید و آخرین مجموعه اشعارش بعد از وفات ایشان در تابستان سال ۱۳۶۹ با عنوان «جلد سوم دیوان شهریار شامل اشعار منتشر نشده» در انتشارات رسالت تبریز در پانصد صفحه منتشر شد.

پس از آن کلیات اشعار شهریار در یک مجموعه چهار جلدی از انتشارات زرین منتشر شد. با توجه به محاسباتی که در خصوص همه اشعار او صورت گرفت، دیوان های متعدد او در بر دارنده بیست هزار و شصت بیت شعر سنتی و در حدود پانزده منظومه و شعر آزاد در قالب های تازه می باشد.

بعضی از اشعار معروف شهریار به نام های:

  • حیدربابا (به زبان ترکی آذربایجانی)
  • سهندیه (به زبان ترکی آذربایجانی)
  • علی ای همای رحمت
  • علی و شب
  • دو مرغ بهشتی
  • افسانه شب در ۱۶۲۴ بیت سروده شده که مبسوط ترین مثنوی شهریار می باشد.

شهریار در شعر سرایی از انواع متفاوت شعر فارسی همچون قصیده، مثنوی، غزل، قطعه، رباعی و شعر نیمایی نیز تبحر خاصی داشت. ولی در میان انواع مختلف اشعار در غزل به شهرت رسید که از غزل های محبوب و شناخته شده او شامل «علی ای همای رحمت» و «آمدی جانم به قربانت» می باشد.

شهریار در سرودن گونه های دگرسان شعر فارسی – مانند قصیده، مثنوی، غزل، قطعه، رباعی و شعر نیمایی – نیز چیره دست بوده است. اما بیشتر از دیگر گونه ها در غزل شهره بود و از جمله غزل های معروف او می توان به «علی ای همای رحمت» و «آمدی جانم به قربانت» اشاره کرد.

نخستین منظومه شهریار با عنوان «روح پروانه» در سال ۱۳۱۰ شمسی در تهران به چاپ رسید.

همچنین برخی از سروده‌های او برای دوبار با پیشگفتار اساتیدی همچون ملک الشعرای بهار و سعید نفیسی در سال ۱۳۱۰ منتشر شد.

اولین سروده ای که شهریار به زبان ترکی آذربایجانی که همان زبان مادری اش بود گفت، «حیدر بابا سلام» نام دارد. این دیوان شامل ۷۶ قطعه بوده که هر قطعه از پنج مصرع هیجانی تشکیل شده است. سه مصرع نخست با دو مصرع آخر به طور مجزا، یک شکل قافیه دارند.

شهریار چنین گفته:

«هنگامی که اشعار فارسی ام را برای مادرم می خواندم، او با کنایه می گفت: پسرم شعرهای خودت را به زبان مادریت هم بنویس تا مادرت نیز اشعارت را متوجه شود!»

پیشنهاد مادر و دوستان و آشنایان موجب گشت تا شهریار قریحه خود را در زبان مادری اش نیز به سنجش گذارد و به عنوان اشعاری بی سابقه و بکر در میان منظومه های عامه پسند دنیا قرار گیرد.

در فاصله اندکی از روستای خشگناب آذربایجان کوهی وجود دارد که حیدربابا نامیده می شود. شهریار دوران کودکی اش را در آن سرزمین پشت سر گذاشت. او در این دیوان کوه حیدر بابا را به عنوان طرف صحبت انتخاب نموده و از تجربیات و خاطرات کودکی خود نقل می کند. دیوان اشعار مذکور در سال ۱۳۳۲ در شهر تبریز منتشر شد و به زبان فارسی نیز ترجمه گردید. قابل ذکر است مجموعه حیدر بابا سلام در جمله اشعار نوین قرار گرفته که به ۸۰ زبان رایج دنیا ترجمه شده است. در این مجال ابیاتی از حیدر بابا سلام را بیان می کنیم.

حیدربابا ایلدیریملار شاخاندا/ سئللر سولار شاققیلدییوب آخاندا

‫قیزلار اوْنا صف باغلییوب باخاندا/ ‫سلام اولسون شوْکتوْزه ائلوْزه!

‫منیم دا بیر آدیم گلسین دیلوْزه

‫حیدربابا، کهلیک لروْن اوچاندا/ ‫کوْل دیبینن دوْشان قالخوب قاچاندا

‫باخچالارون چیچکلنوْب آچاندا/ ‫بیزدن ده بیر موْمکوْن اوْلسا یاد ائله

‫آچیلمیان اوْرکلری شاد ائله

ابیات مذکور توسط «بهروز ثروتیان» به فارسی منتشر شد:

‫حیدربابا چو ابر شَخَد، غُرّد آسمان/ ‫سیلاب‌های تند و خروشان شود روان

‫صف بسته دختران به تماشایش آن زمان/ ‫بر شوکت و تبار تو بادا سلام من

‫گاهی رَوَد مگر به زبان تو نام من

حیدربابا چو کبکِ تو پَرّد ز روی خاک/ خرگوشِ زیر بوته گریزد هراسناک

‫باغت به گُل نشسته و گُل کرده جامه چاک/ ‫ممکن اگر شود ز من خسته یاد کن

‫دل‌های غم گرفته، بدان یاد شاد کن

از سایر آثار استاد شهریار، موارد ذیل می باشند:

کتاب‌های دیوان شهریار در چاپ اول، در چهار جلد منتشر شده است: جلد اول در سال ۱۳۳۲ در تهران، جلد دوم در سال ۱۳۲۸ در تهران، جلد سوم در سال ۱۳۳۵ در تهران و جلد چهارم در سال ۱۳۳۶ در تهران به چاپ رسیده است.
همچنین مجموعه کامل دیوان شهریار در پنج جلد نیز چاپ شده است: جلد اول در تیرماه ۱۳۴۶ در تبریز و جلد دوم در خرداد ماه سال ۱۳۴۶ در تبریز منتشر شده است.
مجموعه شعرهای شهریار بیش از پانزده هزار بیت دارد و شامل قالب‌های گوناگونی مانند غزل، قصیده، مثنوی و قطعه است.

غزل علی ای همای رحمت

از مهمترین و محبوب ترین غزلیات شهریار شعر «علی ای همای رحمت» بوده که در ستایش امیرالمومنین حضرت علی (علیه السلام) سروده شد.

پس از آنکه شهریار این شعر را به پایان رساند، آن را در حضور هیچ شخصی نخوانده و هیچ احدی نسبت به آن آگاهی نداشت.

مصادف با آن هنگام آیت الله العظمی مرعشی نجفی از شهریار دعوت به عمل آورد که به شهر قم سفر کند در این دیدار گفته بود:

«چه زمانی ابیات شعر علی ای همای رحمت را سروده ای؟»

شهریار در نهایت حیرت از ایشان پرسید؟

«شما چطور از این موضوع اطلاع دارید؟ من در خصوص این شعر نه با کسی صحبت کرده و نه آن را به کسی داده ام!»

آیت الله مرعشی نجفی در پاسخ به شهریار می گوید:

«مدتی پیش در عالم خواب شاعری برجسته و معروف به نام شهریار را مشاهده کردم که در حضور امیرالمومنین (علیه السلام) و در ستایش ایشان شعر میگفت. پس از این رویا در پی شما بودم و از آن جهت شما را به قم دعوت کردم تا این خواب را با شما در میان بگذارم.»

پس از بیانات آیت الله مرعشی در خصوص رویای خودشان، هر دو هیجان زده شده و متحول می‌شوند. پس از مدتی گفتگو و صحبت محرز میشود که تاریخ و ساعت سرودن این ابیات مصادف با هنگامی بوده که آیت‌الله خواب مذکور را مشاهده کرده است.

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را

که به ماسوا فکندی همه سایهٔ هما را

دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین

به علی شناختم من به خدا قسم خدا را

همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی

به پیام آشنایی بنوازد آشنا را

ز نوای مرغ یاحق بشنو که در دل شب

غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا

ناگفته نماند که قبل از شهریار شاعران متعدد، اشعاری در خصوص حضرت علی (ع) با شباهت هایی در زمینه وزن، قافیه، ردیف، مضمون و فضای شعری و مشابه سروده شهریار بیان کرده است. در این موضوع می‌توان به اشعاری مشابه آن از حسن میرخانی که در سال ۱۳۶۹ وفات یافته متخلص به «بنده» با نام «سحاب رحمت» اشاره کرد که آغاز کلام «علی ای سحاب رحمت همه مظهر خدایی/ همه خلق ماسوی را به خدای رهنمایی» اشاره کرد. همچنین سروده ای از مفتون همدانی همزمان با شهریار که با مطلع «علی ای همای وحدت تو چه مظهری خدا را/ که خدا نمود زینت به تو تخت انّما را» و اشعار همانند دیگری از میرزا آقا مصطفی افتخارالعلماء متخلص به صبا که در دوره ناصری می زیسته، یعنی پنجاه سال قبل از شهریار در کتاب افتخارنامه حیدری با آغاز کلام «علی ای سحاب رحمت تو چه آیت خدایی» وجود دارد.

شهریار دلخراش ترین ابیات خود را به حضرت امام حسین (ع) و دلاوری های ایشان پیشکش داشته است.

شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین

روی دل با کاروان کربلا دارد حسین

از حریم کعبه جدش به اشکی شست دست

مروه پشت سرنهاد اما صفا دارد حسین

یادبود

مزار و قبر استاد شهریار

در سال ۱۳۸۴ مجموعه تلویزیونی شهریار با هدایت و کارگردانی کمال تبریزی ساخته و به نمایش درآمد. در این سریال ابعادی از زندگانی این شاعر پرآوازه در قالب فیلم در مقابل دیدگان مردم مشتاق و علاقمند به تصویر کشیده شد.‌ در نهایت در سال ۱۳۸۶ این مجموعه از قاب شیشه‌ای شبکه دو سیما ارائه شد. با وجودی که مردم و مخاطبان استقبال چشمگیری از این سریال داشتند.

ولی مریم بهجت تبریزی دختر استاد شهریار، انتقاداتی از آن جهت که

«نود درصد سریال شهریار ساختگی است»

به آن ابراز کرد. در عین حال هادی بهجت تبریزی، فرزند پسر شهریار بیان کرد:

«این سریال در کلیات هیچ مشکلی نداشت و در جزئیات هم دست هنرمند باز است که تغییراتی را به‌وجود آورد تا مجموعه برای مخاطب جذابیت داشته باشد»

حواشی زندگی شهریار

ماجرای دوستی ابتهاج و شهریار:

از میان نزدیکان و دوستان قدیمی شهریار، می‌توان از امیر هوشنگ ابتهاج، که به «سایه» معروف است، نام برد. او به طور مفصل درباره این دوستی طولانی و اتفاقاتی که بینشان رخ داده، در کتابی به نام «پیر پرنیان‌اندیش» نوشته است. یکی از این خاطرات، مربوط به غزلی است که سایه نوشتن آن را شروع کرد و در نهایت، شهریار آن را به پایان رساند.

سرپرستی فرزندان برادر:

پس از اینکه برادر شهریار بر اثر بیماری تیفوس از دنیا رفت، او مسئولیت نگهداری از چهار فرزند برادرش را بر عهده گرفت. کوچکترین فرزند برادرش در آن زمان تنها چند ماه بیشتر سن نداشت.
به همین خاطر، شهریار برای چندین سال از ازدواج خود صرف نظر کرد تا بتواند با فراغت به تربیت و رسیدگی به فرزندان برادرش بپردازد.

تلخ ترین خاطره زندگی شهریار:

در سی و یکم تیرماه سال ۱۳۳۳، مادر شهریار از دنیا رفت. او این اتفاق را تلخ‌ترین و غم‌انگیزترین رویداد زندگی خود می‌دانست. پس از این فقدان، شهریار شعرهای جانسوز و تاثربرانگیزی با نام «ای وای مادرم» سرود. آرامگاه مادرش، همچون پدرش، در شهر قم قرار دارد.

روز ملی شعر و ادب:

شورای عالی انقلاب فرهنگی ایران، روز بیست‌وهفتم شهریور را که مصادف با سالگرد درگذشت شهریار است، به عنوان «روز ملی شعر و ادب فارسی» انتخاب کرده است.

انتشار تمبرهایی با تصویر استاد شهریار:

در اولین سالگرد درگذشت استاد شهریار، اداره پست در آن زمان، تمبرهایی چاپ و منتشر کرد که روی آنها تصویری از استاد شهریار و مقبره الشعرای تبریز دیده می‌شد. بر روی این تمبرها، غزل زیبا و دلنشین «علی ای همای رحمت» با خط زیبای نستعلیق خودنمایی می‌کرد.

نظرات استاد شهریار

شهریار در برخی اشعارش به نام های «سروده تخت جمشید» و یا «ستایش فردوسی» میهن پرستی عمیق و عرق ملی وسیعی را منعکس نموده است.

از آنجا که شهریار از خطه آذربایجان بوده و به آن سرزمین محبت و تعصبی عمیق داشت، علاقه اش به آذربایجان برگرفته از مهرش به ایران بود.

لذا در ابیاتی بیان کرد:

ترکی ما بس عزیز است و زبانِ مادری

لیک اگر ایران نگوید، لال باد از وی زبان

مرد آن باشد که حق گوید، چو باطل رخنه کرد

هم بایستد بر سرِ پیمانِ حق تا پایِ جان

همچنین شهریار در ابیاتی دیگر قبل از سرودن غزل «پر می‌زند مرغ دلم با یاد آذربایجان» گفته است:

«کانون زبان پهلوی آذربایجان بوده، مرکز ایران آذربایجان بوده، دروازهٔ شرق، دروازهٔ غرب، همه، آذربایجان بوده است»

در عین حال او بیانات مذکور را در اشعار دیگری بدینگونه تکرار کرده است:

تو همایون مهدِ زردشتی و فرزندانِ تو

پورِ ایران‌اند و پاک‌آیین نژادِ آریان

اختلافِ لهجه ملیت نزاید بهرِ کس

ملتی با یک زبان، کمتر به یاد آرد زمان

گر بدین منطق تو را گفتند ایرانی نه‌ای

صبح را خوانند شام و آسمان را ریسمان

مادرِ ایران ندارد چون تو فرزندی دلیر

روزِ سختی چشمِ امید از تو دارد همچنان

بی‌کس است ایران، به حرفِ ناکسان از ره مرو

جان به قربانِ تو ای جانانه آذربایجان

همچنین در اشعار دیگری در متن فردوسی شاعر بزرگ چنین آورده است:

فلک یک‌چند ایران را اسیرِ ترک و تازی کرد

در ایران خوانِ یغما دید تازی، ترک‌تازی کرد

وطن‌خواهی در ایران خانمان بردوش شد چندی

به جزدر سینه‌ها آتشکده خاموش شد چندی

چو از شهنامه،فردوسی چو رعدی درخروش آمد

به تن ایرانیان را خونِ ملیت به جوش آمد

زبانِ پارسی گویا شد و تازی خموش آمد

زِ کنجِ خلوتِ دل، اهرمن رفت و سروش

نقد استاد شهریار

سیروس شمیسا در بررسی خود، شعرهای شهریار را در ادامهٔ سبک عراقی می‌داند و بر این باور است که زبان اشعار او گاهی ساده و عامیانه است و از واژه‌های معمولی و روزمره استفاده کرده است. به نظر او، در شعر شهریار نشانه‌هایی از اوضاع و شرایط جامعه دیده می‌شود که به کارهایش جلوه‌ای تازه بخشیده است. همچنین با توجه به زندگی عاطفی و احساسی شهریار، شعرهایش بر پایهٔ ایمان و باورهایش در دل مردم جای باز کرده و مشهور شده‌اند. شمیسا اشاره می‌کند که بخشی از سروده‌های شهریار رنگ و بوی عرفانی دارند، اما از دید او این بخش‌ها فاقد خلاقیت و تازگی هستند.

اگه حال کردی این پست رو با دوستات به اشتراک بذار:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *