بیوگرافی سحر دولتشاهی
سحر دولتشاهی بازیگر شناختهشده ایرانی، متولد شانزدهم مهرماه ۱۳۵۸ در تهران است. او علاوه بر بازیگری، تجربهٔ اجرا نیز دارد. سحر در رشتهٔ ادبیات نمایشی و مترجمی زبان فرانسه از دانشگاه آزاد اسلامی مدرک کارشناسی دریافت کرده است.
او در یک خانواده پنج نفره به دنیا آمده است. مادرش فرشته عدل، نایب رئیس فدراسیون شنا بوده و پدرش فضلی، مهندس مکانیک است که در شرکتی متعلق به خودشان در زمینه ماشینآلات فعالیت دارد. همچنین پدرش در برگزاری تورهای دوچرخهسواری در داخل و خارج از ایران همکاری میکند.
سحر یک برادر به نام روزبه و یک خواهر به نام نسیم دارد. برادرش فارغالتحصیل دانشگاه شهید بهشتی است و فوقلیسانس محاسبات را از کانادا گرفته است. خواهرش نسیم نیز مدرک دانشگاه تهران دارد و دکترای باستانشناسی خود را از برلین دریافت کرده است.
خانواده سحر دولتشاهی از نسل خاندان قاجاری دولتشاهی هستند. او در اوقات فراغت معمولاً فیلم تماشا میکند یا به موسیقی گوش میدهد، چون علاقه زیادی به موسیقی دارد. علاوه بر این، به کار ترجمه نیز میپردازد.
در آبانماه ۱۳۹۴، سحر در مراسمی با موضوع «نقش عوامل روانشناختی در کنترل دیابت» حاضر شد و از انجمن دیابت ایران حلقههای آبی دریافت کرد تا به عنوان سفیر این بیماری، اطلاعات مربوط به دیابت را به دیگران انتقال دهد.
همچنین در سال ۱۳۹۵، او در دیداری با معاون امور زنان و خانواده نهاد ریاست جمهوری، به دلیل فعالیتهایش در زمینه آگاهیبخشی و ملاقات با خانوادهزندانیان جرائم غیرعمد، به عنوان سفیر پویش ارمغان انتخاب شد. این پویش، جنبشی برای آزادی زنان زندانی جرائم غیرعمد است.
منوی دسترسی سریع
خلاصهای از سرگذشت
درباره زندگی
ازدواج و همسر
صفحات مجازی
فعالیتهای هنری
جایزهها و موفقیتها
گفتوگوها

خلاصهٔ زندگی نامه
نام اصلی: سحر دولتشاهی
تاریخ تولد: ۱۶ مهر ۱۳۵۸ (۴۴ سال)
شهر و کشور تولد: تهران، ایران
مدرک تحصیلی: لیسانس ادبیات نمایشی، لیسانس مترجمی زبان فرانسه
دانشگاه: دانشگاه سوره و دانشگاه آزاد اسلامی
حرفه: بازیگری
سالهای فعالیت: از سال ۱۳۸۰ تا امروز
وضعیت زندگی: متأهل
همسر کنونی: همایون شجریان
همسر پیشین: رامبد جوان (از سال ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۳)
زندگی نامه
سحر دولتشاهی کار هنری خود را با تئاتر شروع کرد. این بازیگر، بدون حاشیه و با تمرکز بر کارش، در پایان دهه هفتاد خورشیدی با نمایشهای دانشجویی پا به عرصه هنر گذاشت. او از طریق همین فعالیتهای تئاتری، با عوامل فیلم «فرزند صبح» در سال ۱۳۸۳ آشنا شد و این فیلم، اولین تجربه سینمایی او شد. پس از آن، در سال ۱۳۸۶ با بازی در سریال محبوب «کتابفروشی هدهد» به کارگردانی مرضیه برومند، به تلویزیون راه یافت. بازی او در فیلم «مسافران» که درباره موجودات فضایی بود نیز باعث شد توجه بیشتری به او جلب شود و شناختهتر شود.
سحر کارش را به صورت جدی از سال ۱۳۸۰، وقتی ۲۲ ساله و دانشجوی بازیگری بود، با نمایش «نیمروز خوابآلود» به کارگردانی حمید امجد آغاز کرد. سپس در نمایشهای گروهی مانند «پرچین، ویرگول» و تئاتر «بازی» با همراهی آتیلا پسیانی فعالیت کرد و در کنار بازیگری، به عنوان دستیار کارگردان و مترجم نیز کار کرد.
در سال ۱۳۹۳، برای بازی در فیلم «عصر یخبندان» جایزه سیمرغ بهترین بازیگر نقش مکمل زن را دریافت کرد و این موفقیت را در سال ۱۳۹۶ برای فیلمهای «چهارراه استانبول» و «عرق سرد» تکرار کرد. همچنین پس از دریافت دو سیمرغ، در سال ۱۳۹۸ از جشنواره فیلمهای ایرانی استرالیا به خاطر بازی در فیلم «امیر»، تندیس بهترین بازیگر زن را گرفت. او برای فیلم «قورباغه» در سالهای ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ نامزد دریافت تندیس بهترین بازیگر زن درام از جشن حافظ شد. در سال ۱۳۹۸ در فیلم درام «آتابای» ظاهر شد و برای فیلم «نبودنت» در سال ۱۴۰۲ نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن شد.
سحر دولتشاهی اولین بار با رامبد جوان ازدواج کرد، اما این ازدواج مدت زیادی دوام نیاورد و به جدایی انجامید. پس از آن، با همایون شجریان ازدواج کرد. آشنایی این دو در کنسرتی در مرداد ۱۳۹۶ در کاخ سعدآباد تهران اتفاق افتاد. همایون شجریان نیز از ازدواج اول خود با گیتا خوانساری، صاحب فرزندی به نام یاسمین است.
سحر علاقه زیادی به موسیقی دارد و در اوقات فراغت، معمولاً به موسیقی گوش میدهد یا به کار ترجمه مشغول میشود. او در کودکی سهتار مینواخت، اما بعداً آن را ادامه نداد. با این حال، همیشه تلاش کرده ارتباط عمیقی با موسیقی داشته باشد و در دانشگاه دورههای سلفژ و آواز را گذرانده است.
سحر در سنین کم، مدرک مربیگری و نجاتغریقی گرفت و در بسیاری از مسابقات همراه مادرش حاضر میشد. او ابتدا در رشته مهندسی شیمی تحصیل کرد، اما پس از مدتی انصراف داد و مسیر خود را در ادبیات نمایشی ادامه داد.
ورزش جایگاه ثابتی در زندگی او دارد؛ از پیادهروی و یوگا گرفته تا شنا. هرچه زمان بیشتری داشته باشد، بیشتر به ورزش میپردازد. به باور او، اگر فعالیت بدنی نداشته باشد، نمیتواند از ذهنش به خوبی استفاده کند.
او از کودکی به بازیگری علاقه داشت، اما رشته دانشگاهیاش ادبیات نمایشی است و نویسندگی برایش بسیار مهم است. به نوشتن علاقه زیادی دارد و آن را کاری فوقالعاده میداند. همیشه به نوشتن فکر میکند و دوست دارد وقت بیشتری را به آن اختصاص دهد.
سحر در بازیگری از الگوی خاصی پیروی نمیکند. اگرچه بازیگران مورد علاقهای دارد، اما صرفاً از تماشای بازی آنان لذت میبرد و قصد تقلید از کسی را ندارد. تماشای فیلمهای مختلف نیز به او احساس رضایت میدهد و بر او تأثیر زیادی میگذارد.
او اولین بار در سال ۱۳۸۹ به عنوان گوینده متن در رادیو هفت حاضر شد و سپس در سال ۱۳۹۰ اجرای برنامه «گپ» به کارگردانی رامبد جوان را بر عهده گرفت.
سحر به شهرت و قرار گرفتن در مرکز توجه علاقهای ندارد و از شلوغی میترسد و این موضوع او را نگران میکند. با این حال، وقتی به جایی میرود که مردم او را میشناسند و از او استقبال میکنند و فیلمهایش را به یاد میآورند، بسیار خوشحال میشود.

ازدواج سحر دولتشاهی
سحر تا به این لحظه دو بار ازدواج کرده است. در ادامه، جزئیات بیشتری را در این باره با شما به اشتراک میگذاریم.
رامبد جوان، همسر اول سحر دولتشاهی:
رامبد جوان، بازیگر، کارگردان و مجری ایرانی، در اول دیماه ۱۳۵۰ در تهران به دنیا آمد. اصالت او به تبریز و خانوادهای ترک میرسد.
او سازنده و مجری برنامه پرمخاطب «خندوانه» بود که از ۲۱ خرداد ۱۳۹۳ آغاز به کار کرد و تا سال ۱۴۰۱ ادامه یافت. در کارهای رامبد جوان همیشه میتوان نوآوری و خلاقیت دید. قرار بود این برنامه تا ۱۴ مرداد ۱۴۰۰ و پیش از شروع ماه محرم پخش شود، اما ابتلای او به بیماری کرونا باعث شد برنامه زودتر از موعد به پایان برسد.
رامبد جوان برای اولین بار در دهه ۷۰ ازدواج کرد. همسر اول او ماندانا، از بازیگران تئاتر بود که صیغه عقد آنها توسط سید محمد خاتمی جاری شد. این ازدواج بدون حاشیه و دور از رسانهها سپری شد و پس از چند سال زندگی به جدایی انجامید.
او در ۳۷ سالگی و در ۲۷ اسفند ۱۳۸۷، برای بار دوم ازدواج کرد. این بار با سحر دولتشاهی، بازیگر سرشناس، که در آن زمان ۲۹ سال داشت. این ازدواج بازتاب گستردهای در رسانهها پیدا کرد. آشنایی آنها از گروه تئاتر آتیلا پسیانی شروع شد و سپس در سریال «مسافران» هم با هم همکاری کردند. متأسفانه این ازدواج نیز پس از ۶ سال، در سال ۱۳۹۳ به جدایی انجامید.
در واقع، دولتشاهی دومین همسر رامبد جوان بود. شناخت آنها از طریق تئاتر شکل گرفت. آنها با یکدیگر همکار و دوست بودند و به تدریج زمینه ازدواجشان فراهم شد. این پیوند در سال ۱۳۹۳ به پایان رسید. آنها اجازه ندادند خبر این جدایی در فضای مجازی و رسانهها پخش شود و معتقد بودند مردم نباید در زندگی شخصی آنها دخالت کنند.
سحر دولتشاهی این جدایی را تصمیمی مناسب و رضایتبخش توصیف کرد و گفت در سال ۱۳۹۳، با وجود مشغله زیاد، تنهایی را ترجیح میدهد. او گفت از هر نظر پیشرفت کرده است. البته در مصاحبهای چند سال بعد، وقتی مجری از او درباره طلاق پرسید، گفت که این اتفاق بسیار سخت بوده است.
جالب است بدانید سحر دولتشاهی در فیلم «مسافران» به کارگردانی رامبد جوان در سال ۱۳۸۸، در نقش یک موجود فضایی که برای نابودی زمین آمده بود، بازی کرد و این نقش با استقبال خوبی از سوی مردم روبرو شد.
همایون شجریان، همسر دوم سحر دولتشاهی:
همایون شجریان، خواننده و آهنگساز، در سیویکم اردیبهشتماه سال ۱۳۵۴ در تهران به دنیا آمد.
او از دانشآموختگان کنسرواتوار موسیقی تهران است و نوازندگی را با ساز تنبک و زیر نظر پدرش، استاد محمدرضا شجریان آغاز کرد. امروز او از سرشناسترین چهرههای موسیقی ایران به شمار میرود.
در مورد زندگی شخصی همایون شجریان، گفته میشود در ازدواج اولش، با پدرش باجناق شده بود. پس از آن، خبرهایی درباره طلاق او در فضای مجازی منتشر شد که هنوز تأیید یا رد نشده است.
بعدها، دیدهشدنهای سحر دولتشاهی و همایون شجریان در جمعهای مختلف، این گمانهها را تقویت کرد که شایعات ازدواج آن دو درست بوده است.
پس از جدا شدن سحر دولتشاهی از رامبد جوان، شایعه ازدواج او با همایون شجریان در سال ۱۳۹۶ دوباره در فضای مجازی قوت گرفت. با این حال، هیچ یک از آن دو در این باره صحبتی نکردند و به تدریاد این موضوع کمرنگ شد.
پس از درگذشت استاد محمدرضا شجریان، عکسی در فضای مجازی منتشر شد که نشان میداد سحر دولتشاهی سوار خودروی همایون شجریان شده است. این اتفاق، بحثها و حاشیههای زیادی به دنبال داشت.
سحر دولتشاهی در سالروز تولد همایون شجریان، در اینستاگرام برایش پیام تبریک گذاشت و در جشن تولدش نیز حاضر شد؛ اما در سال بعد، دیگر چنین تبریکی دیده نشد. همین موضوع باعث شد بسیاری از کاربران فضای مجازی گمان کنند که آن دو از هم جدا شدهاند.
در واقع، آنها ترجیح دادند رابطه خود را از انظار عمومی دور نگه دارند و دیگر عکس یا پست مشترکی در اینستاگرام منتشر نکنند.
سحر دولتشاهی در شبکه های اجتماعی
صفحات رسمی من در شبکههای اجتماعی به آدرسهای زیر قابل دسترسی هستند:
اینستاگرام: sahardolatshahi
توییتر: sahardolatshahi

زندگی هنری
دههٔ :۸۰
سحر دولتشاهی فعالیت سینمایی خود را با فیلم «چهارشنبهسوری» به کارگردانی اصغر فرهادی آغاز کرد. این فیلم، سومین ساخته فرهادی بود و او برای این کار، سحر را فقط در سه صحنه کوتاه به بازی گرفت. در این فیلم بازیگران مطرحی مانند حمید فرخنژاد، هدیه تهرانی، ترانه علیدوستی، پانتهآ بهرام و هومن سیدی هم حضور داشتند. «چهارشنبهسوری» در بیست و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر در یازده بخش نامزد دریافت جایزه شد و در نهایت توانست سیمرغ بلورین فیلم منتخب تماشاگران، بهترین کارگردانی، بهترین تدوین و بهترین بازیگر نقش اول زن را کسب کند. این فیلم یکی از پرمخاطبترین آثار سینمایی سال ۱۳۸۵ بود.
در همان سال، سحر دولتشاهی در فیلم «میم مثل مادر» ساخته رسول ملاقلیپور نیز حاضر شد. این اثر، دومین تجربه سینمایی او محسوب میشد و در کنار بازیگرانی چون گلشیفته فراهانی، علی شادمان، حسین یاری و جمشید هاشمپور ایفای نقش کرد. این فیلم نیز در همان سال، دومین فیلم پربیننده شد. نقش سحر در این فیلم، «فرزانه» نام داشت؛ یک خبرنگار که دوست صمیمیاش «سپیده» (با بازی گلشیفته فراهانی) بود و به دلیل شغلش، تلاش میکرد تا دغدغههای دوستش را برطرف کند. این فیلم اثری ماندگار و درخشان است و بازیهای آن بسیار قابل تحسین است.
سحر دولتشاهی در سال ۱۳۸۷ در دو فیلم «شیرین» ساخته عباس کیارستمی و «وقتی همه خوابیم» به کارگردانی بهرام بیضایی نیز ظاهر شد. فیلم «وقتی همه خوابیم» در عید سال ۱۳۸۸ و فیلم «شیرین» در ۲۸ دی ۱۳۹۰ به اکران عمومی درآمد.
او در فیلم «طلا و مس» به کارگردانی همایون اسدیان نیز بازی کرد و برای بازی در این فیلم، نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش دوم زن در چهاردهمین جشن خانه سینما شد. در این فیلم، او در نقش یک پرستار ظاهر شد که با همسر یک بیمار مبتلا به اماس که فردی روحانی بود، مواجه میشود. این فیلم در هشتمین جشنواره فیلم فجر در شش بخش از جمله بهترین فیلم، کارگردانی، فیلمنامه، تدوین، موسیقی متن و چهرهپردازی نامزد دریافت جایزه شد و در نهایت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن به نگار جواهریان رسید.
در سال ۱۳۸۹، او در دو فیلم «دونده زمین» ساخته کمال تبریزی و «سوگ» به کارگردانی مرتضی فرشباف حضور یافت. این دو فیلم پس از سالها توقف، در سالهای ۹۵ و ۹۶ اکران شدند، اما استقبال چندانی از آنها نشد. سحر دولتشاهی در فیلم «سوگ» در کنار پیمان معادی، دوبلوری نیز انجام داد. این فیلم خوشبختانه در سه جشنواره جهانی (پوسان، دوویل و شبهای سیاه تالین) شرکت کرد و در مجموع چهار جایزه بینالمللی دریافت کرد.
دهه :۱۳۹۰
در فیلم «آسمان زرد کم عمق» که در سال ۱۳۹۱ و در سی و یکمین جشنواره فیلم فجر موفق به کسی سیمرغ بلورین برترین تدوین شد. او در کنار افرادی همچون ترانه علیدوستی، صابر ابر و حمیدرضا آذرنگ به ایفای نقش پرداخت. این فیلم بسیار مورد تشویق از طرف مردم و منتقدان واقع شد.
سال ۱۳۹۲، در نقشی که طولانی نبود به نام «متروپل» اثری از مسعود کیمیایی حضور پیدا کرد.
فیلم «مستانه» به کارگردانی حسین فرح بخش با نقش آفرینی میلاد کی مرام، باران کوثری، آتیلا پسیانی و فرهاد اصلانی اولین نقش او تحت عنوان نقش اول و اصلی زن بود.
این فیلم در تاریخ ۲۸ آبان ۱۳۹۳ بر روی پرده سینماهای سراسر کشور رفت. سال ۱۳۹۳، دو فیلم «عصر یخبندان» اثر مصطفی کیایی و «شکاف» ساختهٔ کیارش اسدی زاده و با نقش آفرینی سحر اکران شد. او بخاطر همین نقش متفاوت در «عصر یخبندان» توانست سیمرغ بلورین برترین بازیگر نقش مکمل زن را کسب کند. در فیلم «عصر یخبندان» هنرپیشگانی چون بهرام رادان، مهتاب کرامتی، فرهاد اصلانی، ژاله صامتی، محسن کیایی و آنا نعمتی با یکدیگر همکاری داشتند. این فیلم که در تاریخ ۳ تیر ماه ۱۳۹۴ بر روی پرده سینما رفته بود، در هفت قسمت جشنواره فجر، کاندید شد. او در زمان کسب جایزه برترین بازیگر نقش مکمل زن گفت:
«امیدوارم این جشنواره جشن واقعی خانواده سینما باشد، تجدید دیدار کنیم و از دیدن فیلمها لذت ببریم و دلخوریها از همدیگر کمتر باشد.»
سحر دولتشاهی پنج فیلم نیز در سال ۱۳۹۵، به شکل همزمان فیلم آماده سینمایی داشت. «بارکد» اثری از مصطفی کیایی در ۱۹ خرداد ۱۳۹۵، اکران و از پُر مخاطب ترین فیلم های این سال میتوان نام برد.
بهرام رادان، محسن کیایی، بهتره کیان افشار، رضا کیانیان و پژمان بازغی به نقش آفرینی پرداختند.
فیلم های «نیم رخ ها» اثری از ایرج کریمی، «وارونگی» ساختهٔ بهنام بهزادی و «مرگ ماهی» به کارگردانی روح الله حجازی و «دونده زمین» ساختهٔ کمال تبریزی از فیلم هایی بودند که با نقش آفرینی سحر دولتشاهی در سال ۱۳۹۵ بر روی پرده سینما رفت.
از بابت فیلم «وارونگی» در سی و ششمین جشنواره فیلم فجر در قسمت برترین بازیگر نقش اول زن کاندید دریافت این جایزه شد. نخستین نمایش «وارونگی» با حضور مردم و هنرپیشگان در ۸ دی ماه، در پردیس ملت برگزار شد.
این فیلم موفق شد جایزه برترین فیلم از جشنواره مد ایتالیا را اخذ کند و در قسمت مردمی نگاه جشنواره کن، ونکوور، هامبورگ، کمبریج، مِد ایتالیا، کرلا، فستیوال مجموعه فیلم های ایرانی پاریس و جشنواره فیلم دبی اکران شد و مورد توجه مردم و منتقدین واقع شد.
سال ۱۳۹۷، سه فیلم «دلم میخواد»، اثری از بهمن فرمان آرا، «چهار راه استانبول» ساختهٔ مصطفی کیایی همچنین «عرق سرد» به کارگردانی سهیل بیرقی با بازی سحر دولتشاهی بر روی پرده سینما رفت.
در همین سال ۱۳۹۷، سحر بابت نقش آفرینی در دو فیلم «چهار راه استانبول» و «عرق سرد» برای دومین بار برنده برترین بازیگر نقش مکمل زن در سی و ششمین جشنواره فیلم فجر شد.
عوامل فیلم «عرق سرد» در مورد قسمتی از بازی سحر دولتشاهی که حذف شد نوشتند:
« تیک سازنده با پذیرش این سانسور فکر می کردند اکران فیلم را نجات میدهند چون موضعگیری اولیه با فیلم بهگونهای بود که امید به نمایش عمومی نداشتیم. پس از پذیرش شرط حذف مولودی خیال همه از اکران راحت شد؛ طولی نکشید که درست یک روز قبل اکران، فیلم توسط حوزه هنری تحریم شد و از ۱۲۰ سالن، قریب به صد سالنش را برای اکران از دست داد!!!نه فیلم نجات یافت و نه اکران فیلم!!!»
در این فیلم با پوشش چادر بانوان مدیری را نشان میدهد که در جایگاهشان سخت گیری های بیش از حد را اولویت قرار میدهند.
سال ۱۳۹۸ دو فیلم «رضا» نخستین اثر علیرضا معتمدی و «امیر» به کارگردانی نیما اقایما با نقش آفرینی او در سی و ششمین جشنواره فیلم فجر به نمایش عمومی درآمد. بابت فیلم «امیر»، در هشتمین جشنوارت فیلم های ایرانی استرالیا جایزه قدردانی خاص برترین بازیگر زن به سحر دولتشاهی برای فیلم «امیر» تقدیم شد.
او در شخصیتی به نام «ریما» نقش آفرینی میکند و بسیار ویژه عمل میکند و زنی را نشان میدهد که درگیر چالش های ذهنی و روحی است.
همچنین در سی و ششمین جشنواره فیلم فجر، با بازی در فیلم های عرق سرد، امیر و چهار راه استانبول یکی از پُر فعالیت ترین هنر پیشگان این دوره از جشنواره را شاهد بودیم.
از آخرین کارهای سحر در دهه ۱۳۹۰، میتوان به دو فیلم آتابای اثر نیکی کریمی و خط فرضی ساختهٔ فرنوش صمدی اشاره کرد.
آتابای از فیلم هایی است با گویش ترکی و در ژانر درام و عاشقانه است. افرادی همچون هادی حجازی فر و جواد عزتی نیز مقابل دوربین نیکی کریمی رفتند.
خط فرضی به تهیه کنندگی علی مصفا، در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر نمایش داده شد و در بیشتر از ۲۵ فستیوال در دنیا ظهور داشت.
تا اواخر دهه ۱۳۹۰، تعدادی از فیلم ها مثل لابی، ارادتمند: نازنین بهاره تینا اثری از عبد الرضا کاهانی، خط فرضی و فرزند صبح به کارگردانی بهروز افخمی با نقش آفرینی سحر دولتشاهی همچنان بر روی پرده سینما نرفته است.
سحر بخاطر بازی در نقش اول نبودنت (۱۴۰۲)، کاندید سیمرغ بلورین برترین بازیگر زن شد.
تلویزیون:
سحر دولتشاهی در تلویزیون هم توانست نظر و محبوبیت زیادی در بین مردم پیدا کند. اولین تجربهٔ او در تلویزیون، مجموعهای به نام «کتابفروشی هدهد» بود که کارگردانی آن را مرضیه برومند بر عهده داشت. علاوه بر این، او در فیلمهای تلویزیونی دیگری مانند «مسافران»، «نابرده رنج»، «توطئه فامیلی» و «آب پریا» نیز بازی درخشان و بهیادماندنی داشته است. یکی از نقشهای خاص و ویژهٔ او در تلویزیون، شخصیت «ناهید» در سریال «مسافران» ساختهٔ رامبد جوان است. در این سریال، ناهید از سیارهای دیگر به زمین میآید تا آن را نابود کند، اما با فرهنگ و رفتار مردم زمین نمیتواند ارتباط خوبی برقرار کند.
نمایش خانگی:
سحر دولتشاهی در پنج فیلم مخصوص پخش اینترنتی (نمایش خانگی) بازی کرده است. اولین باری که در چنین آثاری دیده شد، با نقش “سامیه” در فصل سوم سریال “قلب یخی” بود. او در این سریال در قالب یک مجرم حرفهای با ظاهری کاملاً متفاوت حاضر شد و نقش جذابی را اجرا کرد.
در آذر ماه ۱۳۹۶، فیلم “عالیجناب” پخش شد که او در آن شخصیت “ژآن” را بازی میکرد. پس از آن، در فصل دوم مجموعه “ساخت ایران” در نقش “بیتا نیاکان” ظاهر شد که یک نقش کمدی و بسیار خوب بود.
یکی از پربینندهترین و خاصترین کارهای نمایش خانگی، فیلم “قورباغه” به کارگردانی هومن سیدی بود. سحر دولتشاهی در این فیلم شخصیتی به نام “فرانک بهرامی” را بازی کرد. در این سریال بازیگران سرشناسی مثل نوید محمدزاده، صابر ابر، فرشته حسینی، آناهیتا افشار و مهران غفوریان هم حضور داشتند. بازی دولتشاهی در این فیلم باعث شد نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر زن در بخش درام تلویزیونی در مراسم جشن حافظ شود.
آخرین کار او در نمایش خانگی، فیلم “میخواهم زنده بمانم” به کارگردانی شهرام شاهحسینی است که در چهارم اسفند ۱۳۹۹ منتشر شد. داستان این فیلم درباره یک زوج جوان (با بازی پدرام شریفی و سحر دولتشاهی) است که در آستانه ازدواج هستند. پدر دختر (با بازی بابک کریمی) راننده کامیون است و در یک جشن تولد غافلگیرکننده، ناگهان مأموران وارد میشوند و مشخص میشود در کامیون او مواد مخدر جاسازی شده و به همین دلیل او در خطر اعدام قرار دارد. در ادامه، تلاشهای دختر، او را به مرد مرموز و قدرتمندی به نام شایگان (با بازی حامد بهداد) میرساند که نفوذ زیادی دارد و…
این فیلم با استقبال بسیار خوبی از سوی مردم روبرو شد. سحر دولتشاهی در این اثر، نقش “هما حقی” را بازی کرد؛ زنی مهربان، مسئولیتپذیر، عاشق و جذاب. او آنقدر در این نقش غرق شده بود که برای بینندگان کاملاً باورپذیر به نظر میرسید. از دیگر بازیگران این فیلم درخشان میتوان به حامد بهداد، پدرام شریفی، علی شریفی و آناهیتا درگاهی اشاره کرد. موسیقی این فیلم نیز توسط هنرمند نامآشنا، همایون شجریان اجرا شده است. این سریال روایتی از یک داستان در دهه ۶۰ خورشیدی را ارائه میدهد.

تئاتر:
سحر دولتشاهی فعالیت هنری خود را با بازی در تئاترهای دانشجویی در اواخر دهه ۱۳۷۰ شروع کرد. ورود جدی او به دنیای تئاتر در سالهای ۱۳۷۹ و ۱۳۸۰ اتفاق افتاد. در طول ۱۷ سال، او در ۳۰ نمایش مختلف روی صحنه رفت و در نمایش «قویتر» نیز با همکاری آیت نجفی به ایفای نقش پرداخت. او سابقهای پربار در عرصه تئاتر دارد و از اعضای گروه آتیلا پسیانی محسوب میشود.
در یکی از گردهماییهای گروه تئاتر «بازی»، افرادی مانند فاطمه نقوی، ستاره پسیانی، سحر دولتشاهی و خسرو پسیانی حضور داشتند. همچنین سحر در نمایش «جاده طولانی مارپیچ» به نویسندگی رضا گوران و با بازی امین زندگانی در تالار چهارسو شرکت کرد. در نمایش «ترن» که با حواشی زیادی در سالن اصلی تئاتر شهر همراه بود، ریما رامینفر نقش خود را به سحر دولتشاهی سپرد. این نقشآفرینی باعث شد سحر نامزد دریافت عنوان بهترین بازیگر زن در سی و یکمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر شود.
او در نمایش «تن تن و راز قصر مونداس» به کارگردانی آروند دشتآرای در پنجم بهمن ۱۳۹۱ در سالن یک تماشاخانه ایرانشهر حاضر شد و همچنین در تئاتر «زنی از گذشته» اثر محمد عاقبتی نیز بازی کرد. سحر در نمایش «خانه سربی» به نویسندگی و کارگردانی علی نرگسنژاد که در سالن اصلی تئاتر شهر اجرا شد، نیز مشارکت داشت.
در «کنسرت نمایش سی»، سحر نقش رودابه، مادر رستم را بر عهده گرفت. پس از آن، در اجرایی همراه با موسیقی نمایش «بینوایان» حاضر شد که در پاییز ۱۳۹۷ در سالن رویال هال هتل اسپیناس پالاس آغاز به کار کرد و با استقبال گسترده مردم روبرو شد. او برای این نمایش نیز نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر زن شد. همچنین کنسرت نمایش سی در کاخ سعدآباد با حضور بیش از ۱۲۰ هزار نفر بیننده، اجرای چشمگیری بود.
در تیرماه ۱۴۰۱، نمایش «کلفتها» اثر ژان ژنه، نویسنده سرشناس فرانسوی، که از آثار مهم ادبیات نمایشی جهان محسوب میشود، به کارگردانی مرتضی میرمنتظمی و با بازی صابر ابر، سحر دولتشاهی و الهام کردا در تالار وحدت در مرحله تولید قرار گرفت.
سحر دولتشاهی و آتیلا پسیانی تاکنون در هفت نمایش به عنوان بازیگر و کارگردان با یکدیگر همکاری کردهاند:
۱. «کلاغ و دوچرخه» در سال ۱۳۸۳
۲. «تلخ مثل عسل» در سال ۱۳۸۳، که در تالار سایه تئاتر شهر اجرا شد
۳. «تیغ و ماه» در سال ۱۳۸۵، که در تالار چهارسو به روی صحنه رفت. این نمایش بخش سوم از یک سهگانه بود که بخش اول آن با نام «گنگ خواب دیده» سالها قبل و بخش دوم با نام «تلخ مثل عسل» چند سال بعد از آن اجرا شده بود. این اجرا با تأکید بر نور و موسیقی و با مدت زمان ۵۰ دقیقه ارائه شد.
۴. «زخمه بر رمل» در سال ۱۳۸۵، که در آن ۲۸ عاشقانه روایت میشود و معجزات یک اتفاق در قالب تصاویری جدا و خیالی به نمایش درمیآید.
۵. «آناتو تیغ» در سال ۱۳۸۵
۶. «یک سمفونی ناکوک» در سال ۱۳۸۶، اثری از «گروه تئاتر بازی» که برداشتی از رمان مشهور «مرشد و مارگریتا» نوشته میخاییل بولگاکف است.
۷. «کشتی شیطان» در سال ۱۳۸۷، که داستان چهار زن را روایت میکند که در یک جزیره زندگی میکنند و با ورود یک کشتی ناشناس، زندگی آنها دگرگون میشود.
صداپیشگی:
سحر گوینده، کتاب صوتی «آهوی بخت من گزل» اثر محمود دولتآبادی و کتاب «بانو گوزن» نوشته مریم حسینیان را خوانده است. همچنین او در فیلم «گذشته» ساخته اصغر فرهادی نیز حضور داشته است. علاوه بر این، فیلم «کازابلانکا» نیز توسط او روایت و پردهخوانی شده است.
مستند:
او در دو مستند با نامهای «یادداشتهای شهر شلوغ» و «ابراهیم در آتش» نقش مؤثری ایفا کرده است. مستند «یادداشتهای شهر شلوغ» که ۴۰ دقیقه طول دارد، به زندگی مردم در شهر تهران میپردازد. این مستند از میدان راهآهن تا تجریش را دنبال میکند و با نگاهی اجتماعی و صمیمی، رفتارها و دیدگاههای مختلف مردم را نشان میدهد. سحر دولتشاهی با معرفی افشین هاشمی در این فیلم حاضر شد.
در مستند «ابراهیم در آتش» که ساخته امید بنکدار و کیوان علیمحمدی و تهیهکنندگی ناهید دل آگاه است، او راوی داستان ابراهیم اصغرزاده، یکی از جانباختگان سانحه پرواز ۹۵۶ ایران ایرتور، میباشد. این مستند ۴۳ دقیقهای، برنده جایزه پرتره در جشنواره آوینی شده و بخشی از مجموعه «یک فیلم، یک حقیقت» است.
هیئت داوران:
در سال ۲۰۱۷، او به عنوان یک داور ویژه به جشنواره بینالمللی فیلم دبی دعوت شد. همچنین در جشنواره فیلمهای ایرانی استرالیا، یکی از داوران مراسم پایانی بود. این جشنواره یک سازمان فرهنگی مستقل است که توسط مؤسسه دریچه سینما سازماندهی و اجرا میشود.
فیلم شناسی:
| سال انتشار | فیلم |
|---|---|
| ۱۳۸۴ | چهارشنبه سوری |
| ۱۳۸۵ | میم مثل مادر |
| ۱۳۸۷ | وقتی همه خوابیم |
| ۱۳۸۷ | فراموشی |
| ۱۳۸۷ | فرزند صبح |
| ۱۳۸۷ | طلا و مس |
| ۱۳۸۷ | شیرین |
| ۱۳۸۹ | دونده زمین |
| ۱۳۸۹ | سوگ |
| ۱۳۹۱ | آسمان زرد کم عمق |
| ۱۳۹۲ | متروپل |
| ۱۳۹۲ | مستانه |
| ۱۳۹۲ | دلم میخواد |
| ۱۳۹۳ | شکاف |
| ۱۳۹۳ | عصر یخبندان |
| ۱۳۹۳ | مرگ ماهی |
| ۱۳۹۳ | نیم رخ ها |
| ۱۳۹۴ | وارونگی |
| ۱۳۹۴ | بارکد |
| ۱۳۹۴ | بیست هفته |
| ۱۳۹۴ | ارادتمند |
| ۱۳۹۵ | لابی |
| ۱۳۹۵ | رضا |
| ۱۳۹۶ | عرق سرد |
| ۱۳۹۶ | چهار راه استانبول |
| ۱۳۹۶ | امیر |
| ۱۳۹۸ | آتابای |
| ۱۳۹۹ | خط فرضی |
| ۱۴۰۱ | یادگار جنوب |
| سال انتشار | فیلم |
|---|---|
| ۱۳۸۵ | کتاب فروشی هدهد |
| ۱۳۸۸ | مسافران |
| ۱۳۸۸ | نابرده رنج |
| ۱۳۸۹ | توطئه فامیلی |
| سال انتشار | فیلم |
|---|---|
| ۱۳۹۱ | قلب یخی (فصل سوم) |
| ۱۳۹۶ | عالیجناب |
| ۱۳۹۷ | ساخت ایران ۲ |
| ۱۳۹۹ | قورباغه |
| ۱۳۹۹ | می خواهم زنده بمانم |

| سال انتشار | فیلم |
|---|---|
| ۱۳۸۶ | فراموشی |
| ۱۳۸۶ | اخراجی |
| ۱۳۸۸ | یک اسم |
| ۱۳۹۲ | چند روز بیشتر |
| سال انتشار | فیلم |
|---|---|
| ۱۴۰۱ | کلفتها |
| ۱۳۹۷ | بینوایان |
| ۱۳۹۶ | کنسرت نمایشی سی |
| ۱۳۹۵ | مرگ هوتن |
| ۱۳۹۳ | دورهمی زنان شکسپیر |
| ۱۳۹۳ | خشکسالی و دروغ |
| ۱۳۹۲ | ترانههای قدیمی |
| ۱۳۹۲ | خانه سربی |
| ۱۳۹۲ | از بیتالمقدس تا اریحا |
| ۱۳۹۱ | تنتن و راز قصر مونداس |
| ۱۳۹۱ | ترن |
| ۱۳۹۱ | جاده طولانی مارپیچ |
| ۱۳۹۰ | دراکولا |
| ۱۳۹۰ | پاورقی |
| ۱۳۹۰ | زنی از گذشته |
| ۱۳۸۷ | کشتی شیطان |
| ۱۳۸۶ | یک سمفونی ناکوک |
| ۱۳۸۶ | آناتو تیغ |
| ۱۳۸۵ | زخمه بر رمل |
| ۱۳۸۵ | تیغ و ماه |
| ۱۳۸۳ | تلخ مثل عسل |
| ۱۳۸۳ | هی مرد گنده گریه نکن |
| ۱۳۸۳ | بی شیر و شکر |
| ۱۳۸۳ | کلاغ و دوچرخه |
| ۱۳۸۳ | تجربههای اخیر |
| ۱۳۸۳ | خبرهایی از تهران |
| ۱۳۸۲ | زائر |
| ۱۳۸۱ | دوشیزه ژولی |
| ۱۳۸۱ | قویتر |
| ۱۳۸۰ | مرغ دریایی |
| ۱۳۸۰ | نیمروز خوابآلود |
جوایز و افتخارات
| جشنواره | سال | عنوان | اثر | نتیجه |
|---|---|---|---|---|
| جشنواره بینالمللی فیلم زنان بیروت | ۲۰۲۱ | بهترین بازیگران گروه بینالمللی | خط فرضی | برنده |
| جشنواره فیلم فجر | ۲۰۲۳ | بهترین نقش مکمل زن | یادگار جنوب | نامزدشده |
| ۲۰۱۵ | عصر یخبندان | برنده | ||
| ۲۰۱۸ | چهارراه استانبول و عرق سرد | برنده | ||
| ۱۴۰۲ | بهترین بازیگر زن | نبودنت | نامزدشده | |
| جشنواره بینالمللی تئاتر فجر | ۲۰۱۴ | بهترین بازیگر زن تئاتر | ترن | نامزدشده |
| جشن حافظ | ۲۰۱۶ | بهترین بازیگر نقش اول زن | عصر یخبندان و شکاف | نامزدشده |
| ۲۰۱۷ | وارونگی | نامزدشده | ||
| ۲۰۱۹ | عرق سرد | نامزدشده | ||
| ۲۰۲۰ | امیر | نامزدشده | ||
| ۲۰۲۱ | بهترین بازیگر زن درام تلویزیونی | قورباغه | نامزدشده | |
| ۲۰۲۲ | بهترین بازیگر زن تئاتر | بینوایان | نامزدشده | |
| جشن خانهٔ سینما | ۲۰۰۶ | بهترین بازیگر نقش مکمل زن | میم مثل مادر | نامزدشده |
| ۲۰۱۰ | طلا و مس | نامزدشده | ||
| ۲۰۱۶ | شکاف | نامزدشده | ||
| جشن منتقدان و نویسندگان سینمایی | ۲۰۱۳ | بهترین بازیگر نقش مکمل زن | آسمان زرد کمعمق | نامزدشده |
| ۲۰۱۵ | عصر یخبندان | دیپلم افتخار | ||
| شکاف | نامزدشده | |||
| ۲۰۱۶ | بهترین بازیگر زن نقش اول | وارونگی | نامزدشده | |
| ۲۰۱۸ | امیر | نامزدشده | ||
| بهترین بازیگر نقش مکمل زن | عرق سرد | برنده | ||
| جشنواره بینالمللی فیلم شهر | ۲۰۱۹ | بهترین بازیگر زن | چهارراه استانبول | نامزدشده |

مصاحبه با سحر دولتشاهی
۱- برخلاف خیلی ها، سحر دولتشاهی کاملا آهسته و پیوسته کارش را با اولین و شاید مهم ترین مدوم بازیگری یعنی تئاتر آغاز کرد. پس گفت و گو را هم با رجوع به همان ابتدای کارتان آغاز می کنیم. حضور در عرصه تئاتر چگونه رخ داد؟
باید بگویم رشتهای که در دانشگاه خواندم، مترجمی زبان فرانسه و ادبیات نمایشی بود. در دانشگاه ما، از همان ترمهای اول باید گرایش تخصصیمان را انتخاب میکردیم. اساتید بسیار خوب و دلسوزی داشتم که هم من و هم آنها امیدوار بودم روزی در زمینه نویسندگی و ترجمه مشغول به کار شوم. اما در همان دوران، با شرکت در تئاترهای دانشجویی، پا به دنیای بازیگری گذاشتم.
اولین تجربه حرفهای من در تئاتر، نمایشی با نام «نیمروز خوابآلود» به کارگردانی آیت نجفی بود که در زمان دانشجوییام روی صحنه رفت. عضویت در آن گروه برایم تجربهای بسیار جذاب و آموزنده بود. ما به صورت کارگاهی تمرین میکردیم و ساعتها و روزهای زیادی را صرف آمادهسازی کردیم تا در نهایت توانستیم نمایش را فقط برای سه شب روی صحنه ببریم.
پس از آن، با گروه تئاتر «پرچین» و آقای امجد همکاری کردم و دو نمایش را به صحنه بردیم که در آنها علاوه بر بازیگری، دستیار کارگردان نیز بودم. به این ترتیب، از حدود سالهای ۷۹ و ۸۰، کار حرفهای خود را در عرصه تئاتر آغاز کردم.
۲- گفتید استادهایتان می گفتند نویسنده شوید، بهتر است، چه انگیزه یا چه اتفاقی باعث شد که بازیگری را ترجیح دهید؟
هنوز هم باور دارم که نوشتن کار بسیار ارزشمندی است و دوست دارم روزی به این آرزویم برسم. اما کمکم فهمیدم که استعداد من در کارهای هنری بیشتر در فعالیتهای گروهی خودش را نشان میدهد، در حالی که نوشتن به دلیل ویژگیهای خودش، تنهاکاری بیشتری میطلبد. این یک بخش از داستان بود، اما نکته اصلی همان جرقه اولیه است؛ همان لحظهای که خانم دولتشاهی به خودش گفت: “من باید بازیگر شوم.”
من از کودکی به شکل جدی تئاتر تماشا میکردم. یادم میآید وقتی هشت ساله بودم، با پدرم برای دیدن یک نمایش به سالن چهارسو رفتیم. وقتی چراغها خاموش شد و دقیقاً قبل از شروع نمایش، ضربان قلبم شدیداً تند شد. نمیدانم چطور آن حس را بیان کنم، ولی انگار احساس میکردم جای من همینجا است، در این فضا.
حتی امروز هم جزو آن دسته از تماشاگرانم که دیدن یک تئاتر یا فیلم خوب مرا به شدت هیجانزده میکند. مثلاً در بچگی همه نمایشهای کانون پرورش فکری در پارک لاله را دوبار دوبار تماشا میکردم. یا یادم است وقتی یازده دوازده ساله بودم، پدرم فیلمهای «چریکه تارا» و «مرگ یزدگرد» را که کارگردانشان آقای بیضایی بود، با کیفیت خیلی پایینی پیدا کرده بود. وقتی آن فیلمها را دیدم، چنان هیجانزده شدم که با خودم گفتم: “قطعاً روزی بازیگر خواهم شد.” (میخندد)
۳- آن تئاتری را که هشت سالگی رفتید، به خاطر دارید؟
خیلی وقت بود که دنبالش میگشتم تا بفهمم دقیقاً کدام نمایش بود. حتی از آقای پسیانی پرسیدم و گفتم: “آقای خسروی در آن سالها، نمایشی از «باغ آلبالو» نوشته آنتوان چخوف را روی صحنه برده که به نظرم من آن را دیدهام.” آقای پسیانی گفتند که آن نمایش واقعاً اجرا شده، اما در سالن چهارسو نبوده. راستش را بخواهید، این روزها بعضی از خاطراتم کمی جابهجا شدهاند. با این حال، مطمئنم که آن کار، یکی از آثار چخوف بود. پدرم هم همیشه مرا به تماشای تئاتر میبرد، برای همین دقیقاً یادش نیست کدام نمایش بود، اما تأثیر عمیقی روی من گذاشت. اما خیالتان راحت، بالاخره پیدایش میکنم. (میخندد)
۴- از پدرتان گفتید، شما را تئاتر می بردند و فیلم های خوب را حتی با کیفیت پایین پیدا می کردند و شما هم تماشایشان می کردید. زمانی که تصمیم گرفتید از قالب تماشاگر خارج شوید و بازیگری را به عنوان مسیر اصلی زندگیتان انتخاب کنید، موضع پدر یا کلی تر خانواده تان چه بود؟
خانواده من معمولاً در زمینههای دیگری مثل مهندسی یا پزشکی درس خواندهاند. وقتی تصمیم گرفتم از رشته مهندسی شیمی در دانشگاه انصراف بدهم و این راه جدید را پیش بگیرم، پدر و خانوادهام به من گفتند: شغلی را انتخاب کن که تو بتوانی آن را انتخاب کنی، نه اینکه سالها منتظر بمانی تا او تو را انتخاب کند. اما وقتی علاقه شدید مرا به کاری که انجام میدهم دیدند، از من حمایت کردند. خوشبختانه در خانوادهای بزرگ شدم که تصویرهای زیادی از کتابخوانی آنها در خاطرم مانده است؛ خانوادهای که عاشق هنر هستند، حتی اگر هنر راهی نباشد که از طریق آن ثروتمند شوند.
۵- حالا که سیمرغ گرفته اید، آن نگاه مهربانانه و تاییدآمیز نهایی را از جانب خانواده تان می بینید؟
خیلی چیزها توی ذهنم آماده کرده بودم که اگر برنده سیمرغ شدم، بگویم. اما آنقدر استرس داشتم که همهشان را فراموش کردم. با این حال، اسم همه اعضای خانوادهام را بردم؛ چون مسئله فقط تشویقهای آنها نبود. آنها بزرگترین منتقدان من هم هستند. خواهر و برادرم آدمهای باسوادی هستند و هر بار که خانوادهام میآیند تا کار جدیدی از من ببینند، خیلی هیجانزده میشوم و نگرانم که مبادا این بار کارم را نپسندند. مثلاً اینطور نیست که پدرم برای هرکاری که بازی میکنم بگوید: «به به دخترم چه کارهای خوبی کرده». گاهی نقدهای تند و دقیقی به کارهایم میکند و بعضی وقتها ساعتها با هم درباره یک کار خاص بحث میکنیم. بعضی وقتها فکر میکنم پدرم باید منتقد سینما میشد. خانوادهام همیشه نگرانیهای خودشان را داشتهاند، اما این هرگز باعث نشده حتی برای یک لحظه از حمایتم دست بکشند. حالا هم خدا را شکر، همه چیز بهتر شده. (میخندد)
۶- کدام تجربه تان در تئاتر بود که از آن به بعد در خودتان احساس کردید که «نه واقعا کاری که دارم انجام می دهم بازیگریست»؟
حقیقتش را که بخواهم، الآن وقتی به گذشته نگاه میکنم، همهٔ نمایشهایی که روی صحنه بردهام را دوست دارم. هر شب اجرای تئاتر، یک حس تازه و یک تجربهٔ منحصر به فرد است، چون مستقیماً با تماشاگر روبرو میشوی و این مواجهه، هر شب حال و هوای خاص خودش را دارد.
اما در این میان، نمایشی هست که واقعاً دلم برایش تنگ شده. بارها به کارگردانش گفتهام که دلم میخواهد هر چند سال یک بار، فرصت این را داشته باشم که دوباره آن را اجرا کنم؛ نمایش «تجربههای اخیر» به کارگردانی محمدرضا کوهستانی.
فضای آن کار طوری بود که هر بار به آن فکر میکنم، یک حس تازهای در من زنده میشود. مثل بعضی فیلمها که آدم هر چند سال یک بار میبیند و هر بار حس میکند نکتهٔ جدیدی از آن کشف کرده است. از این نظر، «تجربههای اخیر» برای من جایگاه ویژهای دارد.
با این حال، خوشحالم که کارنامهٔ کاریام در تئاتر را طوری ساختهام که با افتخار و اطمینان کامل، از همهٔ کارهایی که انجام دادهام دفاع میکنم و پشت همهشان میایستم.
۷- اولین باری را که جلوی دوربین قرار گرفتید، به خاطر دارید؟
درست است. در فیلم «فرزند صبح» من و خانم هدیه تهرانی با هم همبازی بودیم. آن موقع اولین باری بود که یک دوربین ۳۵ میلیمتری از نزدیک میدیدم. وقتی صدای بوق آن را شنیدم، آنقدر ترسیدم که با خودم گفتم: «خب دیگه الان بهتر است برگردم خانه». آن شرایط برایم بسیار سخت بود؛ چون برای اولین بار وارد فضایی از بازیگری شدم که زبان و شیوهی خاص خودش را داشت و کاملاً با تجربههای قبلی من فرق میکرد. به خاطر دارم که خانم تهرانی در آن پروژه چقدر همراه و همکار خوبی برای من بودند و با مهربانی و صمیمیت، هر کمکی که میتوانستند انجام میدادند. بودن ایشان در اولین فیلم سینماییام، آرامش زیادی به من بخشید.
۸- آن ترسی که در اولین تجربه جلوی دوربین داشتید از کدام فیلم به بعد از بین رفت؟
هیچوقت این حس از بین نرفت. حتی امروز هم وقتی فیلمنامهای را میخوانم و برای بازی در آن قرارداد میبندم، همان استرس قدیمی را احساس میکنم. فقط فرقش این است که حالا این نگرانی با تجربه و آگاهی بیشتری همراه است و من بهتر میتوانم آن را مدیریت کنم. حتی وقتی برای تماشای تئاتر میروم، همان شور و شوق دوران کودکیم را دارم. چه برسد به خود بازیگری که عشق و انرژی خاص خودش را دارد.
۹- از آن انتخاب شدن هایی که غافلگیرتان کرد و خیلی دوستش داشتید، یکی را تعریف کنید.
خیلی از انتخابها باعث تعجب من شدند. حتی بعضی از نقشهایی که در نهایت به دلایل گوناگون نتوانستیم با هم همکاری کنیم. اما در میان آنها، پیشنهاد بازی در فیلم «آسمان زرد کمعمق» ساخته بهرام توکلی را به خوبی به خاطر دارم. به نظر میرسد آقای ملکان نیز من را برای آن نقش پیشنهاد داده بودند. من علاقه زیادی داشتم که با آقای توکلی کار کنم، واقعاً زیاد. تماشای فیلمهای ایشان همیشه برای من جذاب بوده و هنوز هم هست. به همین دلیل وقتی برای این فیلم با من تماس گرفتند، بسیار خوشحال شدم. مدتی بود که از سینما فاصله گرفته بودم و اشتیاق من برای حضور در این پروژه فوقالعاده زیاد بود؛ آنقدر زیاد که بلافاصله پس از آن تماس، به ترانه علیدوستی زنگ زدم و با شور و ذوق فراوان، احساساتم را با او در میان گذاشتم.
۱۰- مسائل مالی چقدر در انتخاب های شما موثر است؟ مثلا اگر پیشنهادی شود که از نظر کیفیت شاید خیلی نظر خانم دولتشاهی را جلب نکند ولی به لحاظ مالی کاملا مقرون به صرفه باشد، قبول می کنید؟
راستش را بخواهید، تا به حال کار خاص و فوقالعادهای انجام ندادهام که پول خیلی زیادی بابتش بگیرم (با خنده میگوید) و از طرف دیگر، همیشه فکر میکنم زندگی خوب و بهدور از سختی حق من است. اما در عین حال، همیشه تلاش کردهام اصول و معیارهایی که برای خودم در کار کردن گذاشتهام، رعایت کنم. چون اگر کاری را واقعاً دوست نداشته باشم، از نظر روحی فشار زیادی به من وارد میشود و حاضر نیستم فقط به خاطر پول، این فشار را تحمل کنم.
۱۱- بالعکس این چطور؟ یعنی مثلا پول خیلی خوبی به شما ندهند، ولی بدانید نتیجه کار برایتان خوب خواهد بود.
تا به حال بارها در موقعیتهایی قرار گرفتهام که باید بین کار مورد علاقهام و دستمزد مناسب، یکی را انتخاب کنم. گاهی فضای کار، صمیمی و دوستانه بوده یا شرایط پروژه طوری بوده که از نظر مالی نمیتوانسته حقوق معمول من را تأمین کند. اما چون آن کار را دوست داشتم، ترجیح دادم دربارهٔ مسئلهٔ پول سخت نگیرم و آن را بپذیرم.
البته چه کسی است که نخواهد هم کار خوب انجام دهد و هم دستمزد مناسبی بگیرد؟ منظورم مبالغ خیلی بالا نیست؛ حتی اگر همان مقدار معمول و استاندارد را پرداخت کنند، من راضی خواهم بود (میخندد). راستش را بخواهید، دوست ندارم فیلمنامهای را ببینم و به آن علاقه مند شوم، اما بشنوم که بودجهٔ کافی برای ساخت آن وجود ندارد. همیشه امیدوارم پروژههایی که مطابق سلیقهٔ من هستند، بتوانند از نظر مالی تأمین شوند. اما تا به حال، کمتر چنین اتفاقی افتاده است.

شما از آن دسته بازیگرانی هستید که بیشتر با نقشهای مکمل شناخته میشوید و حتی اولین جایزه سیمرغ شما هم برای بازی در نقش مکمل بود. به نظر شما در سینمای ایران و جهان، برخی بازیگران برای نقشهای اصلی ساخته شدهاند و برخی دیگر در نقشهای مکمل میدرخشند. با این حال، شما باور دارید که بزرگی یا کوچکی نقش، بازیگر خوب را محدود نمیکند.
با نگاهی به کارنامه شما، میبینیم که نقشهای مکمل زیادی داشتهاید. شما میگویید تا زمانی که تعداد نقشهای اصلیتان به اندازه نقشهای مکمل نشود، نمیتوانید در این مورد نظر قطعی بدهید. برای مثال، فیلم «ماراتن زمین» به کارگردانی کمال تبریزی را چهار سال پیش بازی کردید که هنوز اکران نشده است. اولین فیلمی که در آن به عنوان نقش اصلی دیده شدید، «مستانه» بود. همچنین امیدوارید فیلم «نیمرخها» به کارگردانی ایرج کریمی، که اخیراً در آن بازی کردهاید، به خوبی دیده شود و نظرات مخاطبان را درباره آن بشنوید.
شما میگویید وقتی تعداد نقشهای اصلیتان با نقشهای مکمل برابر شود، آنوقت میتوانید قضاوت کنید که در کدام زمینه موفقتر بودهاید. اما در نهایت تأکید میکنید که اگر یک بازیگر واقعاً کار خود را بلد باشد، میتواند از عهده هر نقشی، بزرگ یا کوچک، برآید.
۱۳- از خیلی ها شنیدم پشت دوربین از آن دسته بازیگرانی هستید که شوخ و پرانرژی اند. با توجه به اینکه به هر حال در زندگی روزمره هر آدمی مشکلات و منحنی های خاصی وجود دارد، زمانی که قرار است جلوی دوربین یا روی صحنه بروید، چقدر همه مشکلات را پشت در لوکیشن می گذارید و بعد وارد کارتان می شوید؟ اصلا به این روش اعتقاد دارید؟
خیلی خوشحالم که دیگران از من به نیکی یاد میکنند. به باور من، سرمایه اصلی یک بازیگر، رنجها و شادیهایی است که در زندگی از سر گذرانده. اگر قرار باشد در یک فیلم، صحنهای را بازی کنم و از احساسات و خاطرات زندگی خودم استفاده نکنم، در واقع بسیار فقیر خواهم بود. من هیچوقت زندگی شخصیام را با زندگی نقشی که بازی میکنم، مخلوط نمیکنم. به همین دلیل، هرگز بخشی از وجودم را پشت دری جا نمیگذارم و همهی آنچه را که دارم، با خودم میآورم.
۱۴- به نظرتان «عصر یخبندان» همان فیلمی بود که حقتان بود برایش سیمرغ بگیرید؟ یا بهتر بگوییم خودتان چنین احساسی برای سیمرغی که گرفتید، دارید؟
نمیتوانم با قطعیت بگویم که گرفتن نقش سیمرغ حق من بود یا دیگر دوستانی که نامزد شده بودند. اما با اطمینان کامل میگویم که برای این فیلم بسیار تلاش کردم. تمام گروه، از بازیگران تا کارگردان، انرژی بسیار مثبتی به من دادند و کمک زیادی کردند تا در نقشم بهتر شوم. ایفای نقش در «عصر یخبندان» برای من یک ریسک بزرگ بود؛ چون با یک اشتباه کوچک ممکن بود این شخصیت به یک کلیشه تکراری تبدیل شود. خوشبختانه همه چیز به خوبی پیش رفت و این تلاش گروهی به نتیجه رسید.
۱۵- با توجه به اینکه نقش های امسالتان در «عصر یخبندان» و «شکاف» مملو از اکت های حسی بیرونی و لحظات پرتنش فراوان بود، شاید جالب باشد برایمان بگویید سخت ترین لحظاتی که در این دو فیلم تجربه کردید، کجا بود؟
“شکاف” بدون شک یک نقطهعطف جدی در کار بازیگری من محسوب میشود و صحنه پایانی آن فیلم، به شکلی عمیق بر تمام جنبههای زندگی من سایه انداخت. این اتفاق برای من یک تجربه کاملاً خاص و منحصر به فرد بود.
اما در مورد نقش من در “عصر یخبندان”، موضوع جالب این است که وقتی برای اولین بار فیلمنامه را خواندم، اصلاً نتوانستم ارتباطی با این شخصیت برقرار کنم و خیلی هم از آن خوشم نیامد. میدانستم که با این نگرش و طرز فکر، هرگز نمیتوانم این نقش را به درستی اجرا کنم. دلیلش این است که من همیشه باید شخصیتی را که قرار است بازی کنم، واقعاً دوست داشته باشم و بتوانم به طور کامل با آن همراه شوم.
۱۶- چی شد که توانستید نقش را بغل کنید؟
دلم به حال او سوخت و متوجه شدم که چطور برای حفظ ظاهرش، نقابهای گوناگونی به چهره زده و تا چه اندازه از حقیقت درونی خود فرار کرده است. البته در شناختن بسیاری از ویژگیهای ظریف این شخصیت، آقای کیایی یاریام کردند.
۱۷- و بالاخره سوال آخر، سال ۹۳ تمام شد و وارد سال ۹۴ می شویم. خانم دولتشاهی سال ۹۳ را برای خودش چگونه تعریف می کند و دوست دارد سال ۹۴ چگونه برایش تعریف شود؟
سال ۱۳۹۳ برای من، با وجود همه شلوغیها، سالی بود که در کنارش یک تنهایی آرامشبخش را هم تجربه کردم. این سال نه تنها در زمینه کاری، بلکه در ابعاد مختلف دیگر هم پیشرفت خوبی برایم به ارمغان آورد. سال ۹۳ برای من ترکیبی بود از یک اندوه شیرین و یک احساس رهایی خاص.
برای سال ۹۴ و تمام سالهای پیش رو، آرزو میکنم محبت بیشتری در جریان باشد؛ هم از طرف من به سوی اطرافیانم و هم از طرف آنان به سمت من.
دوست دارم حال و هوای مردم سرزمینم خوب باشد و برایشان آرزوهای بسیار زیبایی دارم، به ویژه در این روزها که احساس میکنم کمی غم و دلسردی بیش از اندازه معمول در میانشان دیده میشود. искренانه دوست دارم خیابانهای شهرهایمان همیشه پر از مردمانی سالم، با نشاط و خندان باشد.
۱۸- خط قرمزی به نام حریم خصوصی که نباید حتی نزدیک آن شد؟
گاهی یک بازیگر یا هر فرد دیگری، بخشی از زندگی خصوصی خود را در گفتوگوها یا ارتباطات عمومی با دیگران به اشتراک میگذارد. من هم {متاسفانه} در برههای از زمان چنین کاری کردم.
طبیعی است که وقتی این اطلاعات را میدانید، نسبت به آن بخش از زندگی فرد کنجکاو شوید و پیگیر باشید. این را به خوبی درک میکنم. اما گاهی پیش میآید که پرسشهایی مطرح میشود که با وجود احترام به پرسشکننده، پاسخ دادن به آنها ممکن است افراد دیگری را نیز درگیر کند که ربطی به ماجرا ندارند. از این مرحله به بعد، دیگر شرایط خوب پیش نمیرود.
به یاد داشته باشیم که گاهی کنجکاویهای پنهان ما، مانند زخمی است که مرتب در حال کندن آن هستیم و این کار درد دیگران را بیشتر میکند. بهتر است قبل از ورود به هر موضوعی، به این نکته فکر کنیم.
مقابله با این حجم از کنجکاویها کار بسیار دشواری است. با این حال، از مردم میخواهم نه فقط در این مورد، بلکه در بسیاری از موضوعات روزمره زندگی، این جمله را فراموش نکنند: آنچه برای خود نمیپسندی، برای دیگران نیز نپسند.
۱۹- درباره حس و حال دولتشاهی از حس و حال لحظه دریافت سیمرغ می گوید؟
وقتی مشغول کارم هستم، هیچ برنامهی خاصی برای گرفتن سیمرغ ندارم (میخندد). امسال هم از نظر کاری، سال بسیار خوب و لذتبخشی را پشت سر گذاشتم، حتی اگر این جایزه را نمیگرفتم. اما تجربهی عجیبی بود؛ هرگز فکر نمیکردم تا این اندازه هیجانزده شوم. حسی شبیه به کوهنوردی داشتم که پس از تلاش زیاد به قله رسیده است. وقتی جایزه را بالای سر گرفتم، در دلم گفتم: «آفرین به خودت!». راستش هنوز هم وقتی آن لحظه را به یاد میآورم، ذوق میکنم، اما در مجموع تغییر خاصی در من ایجاد نشده؛ من همان سحر دولتشاهی هستم که عاشق کارش است، همان کسی که وقتی در حال بازیگری است، بهترین حس ممکن را به زندگی دارد. همیشه گفتهام که تعداد آدمهایی که واقعاً عاشق شغلشان هستند، کم است و من از اینکه جزو این دسته از افراد هستم، احساس خوشبختی زیادی میکنم.
۲۰- علت کم کاری در تلویزیون چیست؟
من نه تنها با تلویزیون مشکلی ندارم، بلکه به خوبی میدانم که چقدر تأثیرگذار و مهم است. خیلیها میگویند این روزها مردم به سراغ شبکههای ماهوارهای رفتهاند یا از راههای دیگری برای سرگرمی استفاده میکنند، اما اگر نگاهی کلی به این موضوع بیندازیم، متوجه میشویم که هنوز هم خیلی از مردم ایران در درجه اول سراغ تلویزیون داخلی میروند.
در چنین شرایطی، نباید فرصت حضور در این رسانه را از دست داد. وقتی میبینم هنوز هم مرا با نقش «سرهنگ ناهید» در سریال «مسافران» میشناسند یا برنامهای مثل «نابرده رنج» را به خاطر میآورند، تازه متوجه قدرت و نفوذ تلویزیون در بین مردم میشوم.
اما همانطور که قبلاً هم گفتهام، شرط اصلی من برای حضور در هر کاری، کیفیت آن است. بنابراین اگر کار خوب و باکیفیتی در تلویزیون به من پیشنهاد شود و از نظر زمانی هم بتوانم در آن شرکت کنم، چرا که نه.
