بیوگرافی و زندگینامه استیو جابز

استیو جابز

بیوگرافی استیو جابز

استیون پال جابز، که بیشتر به نام استیو جابز شناخته می‌شود، در ۲۴ فوریه ۱۹۵۵ به دنیا آمد. او یک نوآور، کارآفرین و از پایه‌گذاران دنیای رایانه بود که شرکت اپل را بنیان نهاد. جابز در ۲۱ سالگی، به همراه دوستش استیو وازنیک که ۲۶ سال داشت، در سال ۱۹۷۶ شرکت اپل را تأسیس کردند.

این شرکت اولین رایانه شخصی خود را با نام اپل I به بازار معرفی کرد. یک سال بعد، در ۱۹۷۷، نسل دوم آن به نام اپل II عرضه شد. چند سال پس از آن، جابز که خود مؤسس شرکت بود، به دلیل اختلاف با هیئت مدیره، در سال ۱۹۸۵ اپل را ترک کرد و بلافاصله شرکت جدیدی به نام نکست را راه‌اندازی کرد.

یکی از دستاوردهای مهم شرکت نکست، ساخت رایانه‌ای به همین نام بود که بعدها به عنوان یکی از نخستین مرورگرهای وب شناخته شد. سپس در سال ۱۹۹۶، شرکت اپل، شرکت نکست را به مبلغ ۴۲۹ میلیون دلار خریداری کرد. این خرید باعث شد استیو جابز دوباره به اپل بازگردد. پس از بازگشت او، محصولات انقلابی مانند آی‌پاد در ۲۰۰۱، فروشگاه آیتیونز در ۲۰۰۳ و همچنین آی‌فون و آی‌پد بین سال‌های ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۰ معرفی شدند.

در سال ۱۹۸۶، جابز گروهی از متخصصان گرافیک را از بخش گرافیک کامپیوتری لوکاس فیلم خرید و شرکت پیکسار را تأسیس کرد. نام پیکسار از ترکیب دو واژه “پیکسر” و “رادار” گرفته شد. این شرکت به ساخت انیمیشن‌های پرفروش و محبوب پرداخت.

در سال ۲۰۰۶، شرکت والت دیزنی، پیکسار را خریداری کرد و جابز به عنوان بزرگترین سهامدار فردی دیزنی و عضوی از هیئت مدیره آن معرفی شد. استیو جابز در اکتبر ۲۰۰۳ به بیماری سرطان لوزالمعده مبتلا شد. در اوت ۲۰۱۱، او از سمت مدیرعاملی اپل کنار رفت و تیم کوک، یکی از مدیران ارشد اپل، جایگزین او شد. جابز پس از آن، به عنوان رئیس هیئت مدیره به فعالیت خود ادامه داد.

سرانجام، استیو جابز در ۵ اکتبر ۲۰۱۱، در سن ۵۶ سالگی، در اثر عوارض ناشی از سرطان لوزالمعده درگذشت.

منوی دسترسی سریع

خلاصه‌ای از زندگی استیو جابز

زندگی استیو جابز
استیو جابز به دنیا آمد تا دنیا را تغییر دهد. او همیشه به این فکر می‌کرد که چطور می‌تواند چیزهای معمولی را به محصولاتی فوق‌العاده تبدیل کند. برای او، خوب بودن کافی نبود؛ همیشه به دنبال عالی بودن بود.

دیدگاه او به زندگی
او عمیقاً باور داشت که کار بخش بزرگی از زندگی است و باید عشق و اشتیاق آدم را نشان دهد. جمله معروفش این بود: “گرسنه بمان. دیوانه بمان.” یعنی هیچ وقت از دنبال کردن رویاهایت دست برندار و همیشه مشتاق یادگیری باشی.

مسیر شغلی
استیو جابز در گاراژ خانه پدریش به همراه دوستش، استیو وزنیاک، شرکت اپل را راه‌اندازی کرد. بعد از مدتی از شرکتی که خودش ساخته بود، اخراج شد. اما این پایان ماجرا نبود. او دوباره برگشت و اپل را به یکی از ارزشمندترین شرکت‌های جهان تبدیل کرد.

دستاوردهای نوآورانه
جابز کسی بود که آی‌پاد، آیفون و آی‌پد را به دنیا معرفی کرد. این اختراعات نه‌تنها کسب‌وکار شرکت اپل را متحول کردند، بلکه روش زندگی مردم و ارتباطشان با تکنولوژی را برای همیشه تغییر دادند.

ثروت و دارایی
با وجود ثروت بسیار زیاد، استیو جابز زندگی ساده‌ای داشت. برای او پول وسیله‌ای بود برای ساختن چیزهای جدید و ایجاد تغییر، نه برای نمایش ثروت.

ارتباط با دره سیلیکون
جابز در دنیای فناوری هم یک قهرمان بود و هم یک رقیب سرسخت. بسیاری از افراد و شرکت‌ها از ایده‌های او الهام گرفتند، اما او همیشه اپل را یک قدم از بقیه جلوتر نگه می‌داشت.

فعالیت‌های بشردوستانه
برخلاف بسیاری از ثروتمندان، استیو جابز فعالیت خیریه عمومی چندانی نداشت. انرژی و منابعش را بیشتر روی نوآوری و ساختن محصولات تمرکز کرده بود.

دوران بیماری
در سال ۲۰۰۳، پزشکان تشخیص دادند که او به یک نوع نادر از سرطان لوزالمعده مبتلا شده است. او سال‌ها با این بیماری مبارزه کرد.

درگذشت
استیو جابز در پنجم اکتبر سال ۲۰۱۱ درگذشت. خبر مرگ او میلیون‌ها نفر در سراسر جهان را تحت تأثیر قرار داد. دنیا یکی از بزرگ‌ترین نوآوران خود را از دست داد.

جوایز و افتخارات
در طول زندگی حرفه‌ای پربارش، جوایز و تقدیرنامه‌های زیادی دریافت کرد. اما بزرگ‌ترین افتخارش، عشق مردم به محصولاتی بود که خلق کرده بود.

رسانه‌ها
فیلم‌ها، کتاب‌ها و مستندهای زیادی درباره زندگی و دستاوردهای او ساخته شده است که هر کدام بخشی از داستان پر فراز و نشیب زندگی او را روایت می‌کنند.

نکات جالب
– او هرگز دانشگاه را تمام نکرد، اما این مانع موفقیتش نشد.
– همیشه با یک سبک پوشش ساده، با شلوار جین و یقه اسکی مشکی دیده می‌شد.
– به خاطر روحیه کمال‌گرایش، گاهی اوقات بسیار سخت‌گیر بود.

گفت‌گوها
مصاحبه‌های او سرشار از بینش و ایده‌های الهام‌بخش است. در این گفت‌وگوها می‌توانید ببینید که چقدر به کارش و تأثیری که بر جهان می‌گذارد، ایمان داشت.

استیو جابز

خلاصه زندگینامه

تاریخ تولد: فوریه ۱۹۵۵ در شهر سان فرانسیسکو، کالیفرنیا
درگذشت: ۵ اکتبر ۲۰۱۱ در سن ۵۶ سالگی در شهر پالو آلتو، کالیفرنیا
علت فوت: بیماری سرطان لوزالمعده
محل سکونت: سان فرانسیسکو، کالیفرنیا
ملیت: آمریکایی
دوره فعالیت:

از ۱۹۷۴ تا ۲۰۱۱: مدیرعامل و رئیس هیئت مدیره شرکت اپل
مدیرعامل شرکت پیکسار
بنیانگذار و مدیرعامل شرکت نکست

همسر: لورن پاول جابز (ازدواج در سال ۱۹۹۱)
همسر پیشین: کریسَن برنان
فرزندان:

لیزا (متولد ۱۹۷۸)
رید پاول (متولد ۱۹۹۱)
ارین سینا (متولد ۱۹۹۵)
اوه (متولد ۱۹۹۸)

والدین: پل رینهولد جابز (پدرخوانده) – کلارا هاگوپیان (مادرخوانده) – عبدالفتاح جان جندلی (پدر زیستی) – جوئن شیبل سیمپسون (مادر زیستی)
اعضای خانواده: مونا سیمپسون (خواهر) – پاتریشا جابز (خواهر خوانده)

زندگینامه

سال‌های آغازین زندگی:

استیو جابز در مورخ بیست و چهارم فوریه سال ۱۹۵۵ میلادی در شهر سانفرانسیسکو آمریکا چشم به جهان گشود. مادرش به نام جوئَن کارول شیبل از نسل آلمانی_ سوئیسی و پدرش با اصلیت سوری و مذهب اسلام با عنوان عبدالفتاح جان جندلی بوده که هر دوی آنها از در حال تحصیل در دانشگاه بودند. برخی جابز را به علت اصلیت سوری پدرش، او را در قالب یک شخصیت آمریکایی عربی می شناسند.

پدر و مادر استیو، کارول و عبدالفتاح در زمان تولدش هنوز به ازدواج یکدیگر در نیامده بودند. زمانی که استیو متولد شد، جندلی و جوئن شیبل که به عنوان دو دوست در سن ۲۳ سالگی در کنار یکدیگر حضور داشتند، امکان نگهداری و مراقبت از فرزندشان را نداشتند. چرا که خانواده جوئن در حقیقت مسیحی محافظه کار بودند که به او اجازه ازدواج و تشکیل زندگی با یک مرد عرب مسلمان را نمی‌دادند.

سرانجام استیو به وسیله یک زوج به نام های پل رینهولد جابز (تولد: ۱۹۲۲، مرگ: ۱۹۹۳) و همسرش کلارا هاگوپیان (تولد: ۱۹۲۴، مرگ: ۱۹۸۶) که یک آمریکایی با مذهب ارمنی بود به فرزندخواندگی گرفته شد. در بزرگسالی زمانی که از جابز در خصوص پدر و مادر خوانده‌اش سوالاتی می شد، او با تاکید و تعصب بیان می‌کرد که «پل و کلارا جابز پدر و مادر من بودند.» استیو جابز در زندگی نامه خود صراحتا بیان نمود که «۱٬۰۰۰ درصد آن‌ها پدر و مادر من بودند.»

درست زمانی که استیو جابز به سن ۵ سالگی رسید به همراه خانواده‌اش که همان پدر و مادر خوانده اش بودند، از شهر سانفرانسیسکو به مانتین ویو در کالیفرنیا عزیمت کردند.‌ از آنجا که مانتین ویو در منطقه دره سیلیکون واقع گشته بود، لذا استیو دوران کودکی اش را در میان دره و محیطی سرشار از طبیعت و انرژی گذراند که بر همه روح و روانش نفوذ می کرد. در سال های بعد پل و کلارا مجددا فرزند دختری را به نام پتی به فرزندخواندگی گرفتند. پل جابز که در کارخانه ساخت لیزر به عنوان یک مکانیک حرفه ای مشغول به کار بود، الفبای آموزش الکترونیک و نحوه کار با دست را به فرزندش استیو آموخت. از آنجا که کلارا حسابدار بود، همه سعی و تلاش خود را نمود تا استیو قبل از رفتن به مدرسه خواندن را بیاموزد که در این کار بسیار موفق بود.

هنگامی که در سال ۱۹۹۵ خبرنگاری از استیو جابز سوال نمود که قصد دارد چه میراثی برای فرزندانش به جای گذارد، او چنین پاسخ داد:

«تنها می‌خواهم برای آن‌ها به همان خوبی باشم که پدرم برای من بود و در تمام مدت زندگی‌ام نیز به این مسئله فکر می‌کنم.»

پدر و مادر واقعی و خونی جابز که بعد ها با یکدیگر رسما ازدواج کردند، در ژوئن سال ۱۹۵۷ فرزند دیگری به دنیا آوردند که او را مونا سیمیسون نام نهادند. استیو جابز برای بار نخست با خواهرش مونا در سن ۲۷ سالگی دیدار و ملاقات نمود.

استیو جابز در جوانی

دوران تحصیل:

شروع دوران تحصیل و سالهای اولیه آن برای جابز بسیار کسل‌کننده طی می شد. در این میان آموزگار سال چهارم ابتدایی در ارتقا و موفقیتهای سالهای بعد او، نقش به سزایی به جا گذاشت. چرا که با صرف انرژی زیاد برای استیو، توانست او را نسبت به استعدادها و مهارت هایش آگاه نماید. به طوری که جابز همواره از او به عنوان یک فرشته و الهه یادآوری و اشاره می‌کرد. با همت و تلاش آن آموزگار استیو جابز موفق شد که کلاس پنجم را به صورت جهشی پشت سر گذاشته و دوره ابتدایی را یک سال زودتر از معمول به پایان برساند.

از جمله برنامه‌های جابز این بود که همواره در سخنرانی های اچ پی در پالو آلتو حضور یابد و البته در سالهای بعد به استخدام آن شرکت در آمده و در زمره کارمندان تابستانی در کنار استیو وارنیک در آنجا مشغول به کار شد. سرانجام استیو جابز توانست در سال ۱۹۷۲ از دبیرستان هومستد واقع در شهر کوپرتینو کالیفرنیا تحصیلاتش را به اتمام رسانده و مدرکش را اخذ کند و پس از آن بلافاصله در کالج رید در شهر پورتلند ایالت اورگن شروع به تحصیل نمود. اما تنها پس از گذراندن نیمسال تحصیلی از ادامه آن منصرف شد. ببان می‌شود کالج رید در زمینه هنرهای لیبرال و آزادی خواه بسیار مشهور بوده و وجود شخصی همچون استیو جابز در آن جا نشان دهنده اهمیت ویژه این دانش می باشد.

استیو جابز از نظر ذهنی شخصی با ذکاوت و مبتکر بود. ولی تحصیل در مدرسه او را بسیار دچار کسالت و خمودگی می نمود. او در طی دوران ابتدایی معمولاً شوخی های نامتعارف با دوستان و همکلاسی های خود انجام میداد، لذا آموزگار سال چهارم ابتدایی او را نسبت به درس خواندن ترغیب و تشویق نمود. که در نتیجه موفق شد آزمون های سال چهارم را با سرافرازی و نمرات خوب طی کند. مسئولین مدرسه در نظر داشتند که استیو را یک سال زودتر عازم دبیرستان کنند، ولی پدر و مادر استیو با این پیشنهاد موافقت نکردند.

پس از گذشت چند سال هنگامی که استیو در دبیرستان همستد (Homestead) مشغول تحصیل بود، دست بر قضا با دوست و شریک آینده اش به نام استیو وزنیاک آشنا شد. البته در آن هنگام استیو وزنیاک جزو دانشجویان دانشگاه کالیفرنیا بود. در سالها بعد یعنی سال ۲۰۰۷ میلادی زمانی که زنیاک گفتگویی با شبکه پی‌سی ورلد (PC World) برگزار نمود، در پاسخ به این سوال که به چه علت با استیو جابز روابط مستحکمی داشته است؛ چنین بیان کرد:

چند سال بعد، زمانی که استیو در دبیرستان هومستد (Homestead) تحصیل می‌کرد، با شریک آینده‌ی خود یعنی استیو وزنیاک آشنا شد. استیو وزنیاک در آن زمان دانشجوی دانشگاه کالیفرنیا بود. در سال ۲۰۰۷، وزنیاک در مصاحبه‌ای با پی‌سی ورلد (PC World)، درباره‌ی اینکه چرا با استیو جابز رابطه‌ی محکمی داشت اعلام کرد:

«ما هر دو علاقه‌مند به الکترونیک و کار کردن با چیپ‌های دیجیتالی بودیم. افراد کمی در آن زمان می‌دانستند که چیپ چیست، چطور کار می‌کند و با آن چه کاری می‌توان انجام داد. من، رایانه‌های زیادی را طراحی کرده بودم و در الکترونیک و طراحی رایانه از او جلوتر بودم، اما باز هم با استیو علایق مشترکی داشتیم. ما هر دو در مورد چیزهایی که در این دنیا وجود دارد، نگرش‌های متفاوت و مستقلی داشتیم».

استیو جابز با وجود انصراف از تحصیل در کالج در برخی از کلاس ها همچون خوشنویسی حضور می یافت. لازم به ذکر است این هنر در حرفه و آینده شغلی استیو نقش خاصی داشت. چرا که سالها بعد استیو از آن ایده و طرح سبک حروف چندگانه را الهام گرفت که در کامپیوتر مکینتاش آن را اجرا نمود. جابز در این خصوص گفته است:

«اگر در کالج وارد آن کلاس (خوشنویسی) نمی‌شدم، مکینتاش هرگز چندین طرح حروف یا فونت‌های فاصله‌دار مناسب را نداشت؛ و از آنجاکه ویندوز دقیقاً مکینتاش را کپی کرده‌است، کامپیوتر هیچ‌کسی این فونت‌ها و طرح‌ها را نداشت.»

پس از آن او در زمستان سال ۱۹۷۴ به کالیفرنیا بازگشت و در کنار دوستش استیو وازنیک در جلسات باشگاه کامپیوتر هوم برو شرکت نمود. در این حین استیو جابز توانست به عنوان یک کارشناس در شرکت آتاری مشغول به کار شده که تولید کننده رایانه و دستگاه بازی های رایانه ای در آن ایام بوده و طرفداران زیادی داشت.

زندگی شخصی:

اولین فرزند استیو جابز دختری به نام «لیزا برنان جابز» بود که مادرش به نام «کریس ان برنان» به عنوان اولین دوست جدی استیو بوده است. لیزا در سال ۱۹۷۸ به این دنیا گذاشت و این در حالی بود که پدر و مادرش هنوز ازدواج نکرده بودند. البته علت اصلی این امر استیو بود که حتی تا سالها خود را پدر لیزا ندانسته و کاملاً منکر آن بود. ولی پس از گذشت چند سال نهایتاً آن را پذیرفت.

پس از آن در مورخ ۱۸ مارس سال ۱۹۸۹ استیو جابز در سن ۳۶ سالگی با دختری به نام «لورن پاول» که در آن زمان ۲۷ سال داشت و در رشته MBA دانشجوی دانشگاه استنفورد بود، آشنا شد. آنها در یک سخنرانی که جابز در مدرسه کسب‌وکار استنفورد ارائه می‌داد، با یکدیگر ملاقات کردند. دو سال بعد، در سال ۱۹۹۱، ازدواج کردند. آنها در طی زندگی مشترک صاحب سه فرزند به نام های ریدپاول، ارین سینا و اوه شدند که در فواصل زمانی سه الی چهار سال در سالهای ۱۹۹۱ – ۱۹۹۵ و ۱۹۹۸ به دنیا آمدند.

در کتابی که در خصوص زندگی نامه استیو جابز بدون مجوز توسط «آلن دویستچ‌من» تألیف گردیده و با عنوان «بازگشت مجدد استیو جابز» انتشار یافت، مواردی در خصوص دیدار و ملاقات های عاشقانه جابز با جون بائِز بیان کرده است. نویسنده دویستچ‌من به نقل از الیزابت هولمز چنین می نویسد:

«من اعتقاد داشتم که جابز بیشتر به این دلیل عاشق جون بائز شده که این زن زمانی معشوقهٔ باب دیلن بوده‌است.»

البته نویسندگان کتاب «اسطوره: استیو جابز» به نام های «جِفری اس. یانگ» و «ویلیام اِل. سیمون» در این کتاب مشخصا بیان کرده‌اند که این احتمال هست که جابز با جون بائز ازدواج کرده باشد، ولی بر اساس سنی که او در آن زمان داشته به این نتیجه میرسیم که آنها قادر به فرزندآوری نبوده اند.

پس از آن استیو جابز در سال ۱۹۸۳ آپارتمانی در محله سن رموی شهر نیویورک خریداری نمود. او با یاری گرفتن از آی. ام. پی توانست با صرف مخارج زیادی در طی سالها آپارتمان را به شکل مجهز و زیبایی نوسازی نماید. البته این آپارتمان در دو طبقه فوقانی برج شمالی این مجتمع واقع گشته بود. ولی با همه این تفاسیر جابز و خانواده‌اش نتوانستند به آن آپارتمان عزیمت نمایند و سرانجام آن را به بونو خواننده گروه یوتو فروخت.

جابز در سال ۱۹۸۴ بنایی به سبک معماری مستعمراتی اسپانیایی که در متراژ ۱۶۰۰ متر مربع واقع گشته و دارای ۱۴ اتاق خواب بود، خریداری نمود. این بنا به خانه جکلینگ معروف بود. چرا که به وسیله جرج واشنگتن اسمیت طراحی و معماری شده و در وودساید کالیفرنیا واقع گشته بود. استیو جابز به مدت ۱۰ سال پیاپی در وضعیتی بدون هیچ اسباب و اثاثیه در این خانه سکونت داشت.

به نقل از والتر ایزاکسون در سال ۲۰۰۴ میلادی استیو جابز با او تماس گرفته و پیشنهاد داد که زندگینامه اش را به رشته تحریر درآورد. در آغاز والتر ایزاکسون آن را نپذیرفته و در پاسخ گفته بود:

«یک یا دو دهه دیگر که بازنشست شدید این کار را انجام خواهم داد.»

ولی در نهایت با صحبت هایی که با جابز و همسرش انجام داده بود، آن را برعهده گرفت. او بیان کرده: «این زندگی‌نامه حاصل ۴۰ مصاحبه و گفتگو با جابز بود. این گفتگوها گاهی به شکل رسمی، گاهی با قدم‌زدن و گاهی نیز به صورت تلفنی بود. طی این دو سال او شدیداً با من صمیمی شد. در طول این مدت من با بیش از صد نفر از دوستان، خویشاوندان، رقبا و دشمنان او مصاحبه کردم.» پس از آنکه استیو جابز درگذشت، بنا بر این شد که این کتاب در تاریخی زودتر از زمان مقرر و در مورخ ۲۴ اکتبر سال ۲۰۱۱ انتشار یابد.‌

دین و مذهب:

استیو جابز در مدت زمان کوتاه حضورش در کالج رید با شخصی به نام دانیل کوتکی آشنا شده و ارتباط نزدیکی با او برقرار نمود. از جمله علایق مشترک جابز و دانیل ذِن، دیلن و ال‌اس‌دی بوده است. دانیل در زمره قشر مرفه و متمول شهر نیویورک بوده که علاقه زیادی به مکتب بودا داشت. استیو بیشتر اوقاتش را درکنار دانیل و الیزابت هولمز که او نیز از دوستان دیگرش در کالج بود، سپری می کرد.

طرز نگرش و برداشت جابز نسبت به معارف حوزه شرق علی الخصوص مذهب بودایی ذن به شکل سرگرمی برای اوقات فراغت و گذرا مختص ایام جوانی، نبوده است. چرا که او با همه وجودش این اشتیاق و رغبت را درک کرده بود. معارف ذن بر وجود او تاثیر عمیقی نهاده بود. کوتکی در گفتگویی در خصوص جابز، چنین بیان کرد:

«استیو خود ذن بود. واقعاً رویش تأثیر گذاشته بود، می‌شد آن را در رویکرد مشتاقانه‌اش به زیبایی‌شناسی غیرتجملی و تمرکز فوق‌العاده‌اش دید.»

به ویژه که او بسیار متاثر از حوزه شهود گرایی مذاهب بودایی گردیده بود و بعد ها چنین میگفت: «کم‌کم پی بردم که درک و آگاهیِ بصری، مهم‌تر از تفکر انتزاعی و تحلیل منطقی است.» با این وجود شیدایی و شوریدگی احوال و روح سرکش او، اجازه نمی داد که در وجودش آرامش حاکم شده و مهر و محبت را در روابطش برقرار کند.

پس از آن استیو جابز در سال ۱۹۷۴ در سفری که به هند انجام داد، تصمیم داشت دیدار و ملاقاتی رو در رو با نیم کارولی بابا گوروی هندی انجام دهد. در این سفر او به همراه دوست نزدیکش دانیل در پی رسیدن به روشنفکری عرفانی بود. ولی پس از رسیدن به کشور هند مطلع شدند که آن شخص در سال ۱۹۷۳ از دنیا رفته است. استیو جابز پس از آنکه به مدت هفت ماه در یک برنامه عرفانی به طور مستمر حضور داشت، با شکل و شمایلی در قالب موهای تراشیده در حالی که لباس های سنتی هندی پوشیده بود، به کشور آمریکا برگشت. استیو در طول این سفر از ال اس دی نوعی ماده روان گردان، استفاده می کرد. او مدعی بود که این امر جزو مناسب ترین کارهای طول حیاتش و علت اصلی پیروزی هایش بوده ‌است.

شغل ابتدایی:

استیو جابز پس از آنکه از کشور هندوستان مراجعت نمود، به شرکت اتاری بازگشت. او مسئولیت ساخت یک برد الکترونیکی برای یک بازی در شرکت آتاری به نام Breakout را برعهده گرفته بود. بر اساس صحبت های نولان باشنل تعیین شده بود که به جای هر تراشه ای که در جریان طراحی از دستگاه اصلی از این دور خارج شود، ۱۰۰ دلار به او پرداخت شود.

به علت آنکه استیو سر رشته کمی در خصوص ساخت مدارهای الکترونیکی الکترونیکی داشت، با دوستش استیو وازنیک تصمیم گرفتند در صورتیکه وازنیک موفق شود مداری با کمترین تعداد تراشه ها طراحی کرده و بسازد، مبلغ پاداشی که از شرکت آتاری دریافت می کند مابین دو نفرشان به طور مساوی قسمت کند.

این طراحی به طور کامل به پایان رسید و با شگفتی بسیار مدیران شرکت آتاری، وازنیک موفق شد که تعداد تراشه های مورد استفاده در دستگاه نهایی را به تعداد ۵۰ عدد برساند. ولی در این میان وازنیک به قدری این مدار را به شکل فشرده انجام داده بود که امکان تولید دستگاه نهایی بر روی خطوط مونتاژ در آن زمان میسر نبود. پس از آن استیو جابز با وجودی که همه مبلغ ۵ هزار دلار جایزه را از شرکت آتاری دریافت کرده بود ولی به وازنیک چنین وانمود کرد که شرکت تنها ۷۰۰ دلار از جایزه را به او داده است.

در ادامه توصیه کرد که وازنیک نیمی از ۷۰۰ دلار یعنی معادل ۳۵۰ دلار در ازای انجام کارش دریافت کند. پس از طی مدت زمانی که وازنیک از واقعیت امر اطلاع حاصل کرد، در مصاحبه ای که از او در این خصوص سوال کردند پاسخ داد که این تنها یک موضوع کم اهمیت و پیش پا افتاده است. چرا که جابز در آن شرایط احتیاج مبرمی به این پول داشته و به این علت واقعیت را به من نگفته بود.

استیو وازنیک در سال ۱۹۷۱ میلادی با خواندن مقاله ای این انگیزه را گرفت که جعبه آبی را بسازد. در حقیقت جعبه آبی سامانه‌ای بود که توانست با تکرار، سیگنال ها را در شبکه AT&T هدایت کرده و این شرایط را ایجاد کند که بدون پرداخت هزینه‌ و به صورت رایگان با نقاط دوردست تماس ایجاد شود. وازنیک در این باره چنین گفته بود:

«تا به حال مداری نساخته بودم که اینقدر به آن افتخار کنم. هنوز هم فکر می‌کنم که کارم معرکه بود.»

استیو جابز هم برنامه‌ای برای فروش آن به اجرا گذاشت. جعبه آبی با قیمت تمام شده ۴۰ دلار تولید شده و جابز در نظر گرفته بود که هر کدام از آنها را به قیمت ۱۵۰ دلار بفروشد. میگفت به تعداد ۱۰۰ جعبه آبی تولید کردیم و تقریباً موفق شدیم که همه آنها را به فروش برسانیم. سالها پس از این جریان جابز چنین گفته بود:

«من ۱۰۰ درصد از این مسئله مطمئنم که اگر آن جعبه‌های آبی نبود، اپلی هم وجود نداشت. من و وازنیک یادگرفتیم که چگونه با هم کار کنیم. ما اطمینان پیدا کردیم که می‌توانیم مسایل فنی را حل کرده و واقعاً چیزی تولید کنیم.»

نگرش استیو جابز

استیو جابز اکثرا گیاه خوار و بسیار پایبند و پیرو بودا بوده است. شبکه BBC او را یک میلیاردر هیپی می خواند. در اصل بوی یک دانشجو با موهای بلند بود که از کالج انصراف داده و رویاهای دور و درازی در سر داشت در زندگی به شکل شهودی در پی رسیدن به ایده آل و حد نهایت بوده و معمولا از روشهای زورگویانه استفاده می کرد.

در گفتگویی که جابز با جان اسکالی مدیرعامل اسبق شرکت اپل داشته در خصوص کوتاه بودن عمر چنین گفته بود:

«همهٔ ما زمان و فرصت کوتاهی روی زمین داریم. برای همین ما فقط فرصت داریم که یکی دو کار را به انجام برسانیم. هیچ‌کس نمی‌داند چه قدر زندگی می‌کند. من هم نمی‌دانم. اما احساس می‌کنم باید تا جوانی هست هرچه می‌توانم این فکرها را به انجام برسانم.»

او در سال ۲۰۰۵ میلادی سخنرانی جالبی در دانشگاه استنفورد برگزار نمود که نگرش و دیدگاه او را در خصوص زندگی، مرگ و کوتاه بودن عمر به طور واضح نشان میدهد:

«همین که فکر می‌کنم به زودی می‌میرم، مهم‌ترین ابزاری است که کمکم می‌کند بهترین گزینه‌ها را انتخاب کنم.»

جابز در زندگی رژیم های متعدد غذایی همچون گیاهخواری و میوه خواری را در زندگی پیاده کرد. او در یکی از برنامه های غذایی میوه خواری حضور داشت که تصمیم گرفت نام اپل (سیب) را برای شرکتش انتخاب کند. چرا که از نظر او این اسم حس زندگی، طنز و آرامش را القا می کرد.

جابز در زمره مشتاقان و طرفداران پروپاقرص بیتلز قرار داشت و در گفتگویی نسبت به بیتلز بیان کرده بود:

من در انجام امور تجاری از بیتلز الگو می گیرم. چرا که آنها تیمی بودند که از رسیدن امواج ناخوشایند و منفی به یکدیگر جلوگیری کرده موجب برقراری توازن در یکدیگر می شدند. این امر موجب می‌شد تا کارایی گروهی در آن ها بسیار بیشتر از عملکرد تک تک افراد به طور جداگانه باشد. فعالیت ها و برنامه های عظیم در کار و تجارت تنها بر اساس راندمان گروهی به نتیجه رسیده و مهارتهای فردی نقش چندانی در آن ندارد.

مجدداً در سال ۲۰۱۰ نیز در خصوص بیتلز گفته بود:

«ما بیتلز را دوست داریم و مفتخر و هیجان زده هستیم از این که ورود آن‌ها را به آی‌تیونز خوش‌آمد بگوییم. راه سخت و پرپیچ و خمی بود که به آن رسیدیم. از بیتلز و ای‌ام‌آی متشکر هستیم. هم‌اکنون رؤیایی را که از ۱۰ سال پیش و در زمان آغاز آی‌تیونز داشتیم، محقق شد.»

والتر ایزاکسون خاطره‌ای در خصوص جابز بیان کرده که به خاطر دارم در ساعتی از بعد از ظهر آفتابی در میان باغچه منزلش با هم نشسته بودیم و او در خصوص مرگ چیزهایی میگفت. در ابتدا در خصوص تجاربش در زمینه بودا و هند در ۴۰ سال گذشته جملاتی را مطرح کرد.  او بیان داشت:

«اعتقادم به خدا پنجاه پنجاه‌است. در بیشتر زندگی‌ام، احساس می‌کردم باید حیاتی بیشتر از آنچه در مقابل چشمان ماست وجود داشته‌باشد. من دوست دارم فکر کنم که بعد از مرگ چیزی باقی می‌ماند. این عجیب است که همهٔ تجربه و اندک خردمندی که کسب شده، از بین برود. واقعاً دلم می‌خواهد که بعد از مرگ چیزی باشد.» پس از این جمله او دقایق سکوت کرد و مجددا ادامه داد: «شاید مانند یک کلید روشن و خاموش. کلید را می‌زنی و رفته‌ای. شاید به خاطر همین است که دوست ندارم محصولات اپل کلید روشن و خاموش داشته باشند.»

در سال ۱۹۸۵ میلادی جابز مصاحبه ای انجام داده و در پاسخ به سوالی که پرسیده بودند «پول برای تو چه معنایی دارد؟» او جواب داد:

«دوست ندارد بعد از مرگش حجم زیادی از اموال به فرزندانش برسد، چرا که باعث تباهی زندگی آن‌ها می‌شود.»

در جایی دیگر نیز در خصوص پدر و مادرش (پل و کلارا) چنین گفته بود:

«نکاتی در زندگی من وجود دارد که من واقعاً از آن‌ها احساس شرمندگی می‌کنم. من خیلی مؤدب نبودم و احساسات آن‌ها را جریحه‌دار می‌کردم… من نمی‌خواستم کسی بداند که پدر و مادری دارم. می‌خواستم مثل یتیمی باشم که در قطارها در حومه شهر ولگردی کرده‌بود و به هیچ جا نرسیده‌بود، بی‌اصل و نسب، بدون پیوند و پیشینه.»

جابز در قسمت سوم از خطابه اش که در دانشگاه استنفورد داشت، در زمینه مرگ گفته بود:

«هیچ‌کس دوست ندارد بمیرد. حتی کسانی که دوست دارند به بهشت بروند، دوست ندارند بمیرند تا به بهشت برسند. با این حال مرگ مقصد نهایی همهٔ ماست که کسی تاکنون نتوانسته از آن فرار کند.»

جابز پس از انجام مراسم بازگشایی آی‌تیونزاستور در زمینه جلوگیری از دانلود غیر قانونی آهنگ ها بیان کرده بود: از همان روزهای نخستین که در شرکت اپل حضور داشتم، متوجه شدم که تنها زمانی به رشد و ارتقا می رسیم که طرح و ایده های ذهنی را به مرحله عمل در آوریم. در صورتی که دیگران نرم افزار و برنامه های ما را کپی کرده و یا سرقت می کردند، عملاً ما کارمان را از دست می دادیم. چنانچه از آن مراقبت و نگهداری نمی شد، هیچ انگیزه و اشتیاقی در جهت تولید نرم افزار یا ایجاد محصولات جدید و به روز در ما باقی نمی ماند.

در صورتی که حفظ حریم مالکیت بر محصولات از میان برداشته شود، شرکتهای مبتکر نیز نابود شده و یا هیچ وقت کاری را آغاز نمی کنند. ولی در این میان علت واضحی نیز هست. چرا که سرقت و دزدی رفتار اشتباهی است و با این عمل هم به دیگران ضربه میزنید و هم شخصیت و هویت خودتان را به زیر سوال می برید.

در خصوص سوالی که از جابز پرسیده بودند چرا برای خودرو اش پلاکی نمی‌گذارد؟ پاسخ داده بود:

«چون بعضی اوقات مردم مرا دنبال می‌کنند و اگر پلاک داشته‌باشم آن‌ها می‌توانند محل زندگی‌ام را پیدا کنند. اما الان با وجود نقشه‌های گوگل این کار در حال منسوخ شدن است. پس در واقع حدس می‌زنم فقط به این دلیل است که نمی‌خواهم.»

جابز توانسته بود به علت ضعفی که در قانون وسایط نقلیه کالیفرنیا وجود داشت، خودرو اش را بدون پلاک در خیابان سوار شده و استفاده نماید. طبق این قانون: «صاحب اتومبیل با یک برند جدید حداکثر به مدت ۶ ماه مجاز به استفاده از اتومبیل بدون پلاک می‌باشد.»

در این میان جابز با استناد به این قانون قراردادی با شرکت اجاره اتومبیل فراری داشت که به مدت هر شش ماه بتواند اتومبیل مرسدس نقره ای SL55 AMG خودش را با مورد مشابه آن عوض کند. لذا با این ترفند او به راحتی اجازه داشت که اتومبیل را بدون پلاک در سطح شهر استفاده کند.

از نظر جابز برخی از مهارت هایش از جمله عشق و تمایل به ساده زیستن را برگرفته از تعالیم ذن قلمداد می کرد. فلسفه زیباشناسی را با کنار نهادن شاخ و برگ های زائد به راحتی در زندگی قابل اجرا می دانست لازم به ذکر است که تعالیم و آموزشهای زن نتوانست تا او را در زندگی به آسایش خاطر و متانت سوق دهد. چرا که در اغلب موارد مهر و محبتی در رفتارش مشاهده نمیشد.

در اکثر انسانها یک معیار توازن و تعادلی مابین افکار و گفتار وجود دارد که شدت عواطف و احساسات خشن را در آن ها کاهش داده و به اعتدال برساند. ولی گویا جابز چنین قابلیتی نداشت. او بنا داشت به شدت رک و واضح سخن خود را بیان کند. معتقد بود:

«لازمه کار من این است که وقتی چیزی بد است حقیقت را بگویم، نه این‌که از آن چشم‌پوشی کنم.»

لذا او دارای منشی در حد اعلی جذاب، شهودگرا و برخی مواقع نادان جلوه می نمود. استیو جابز در جواب سوالی که از او پرسیده بودند:

«چرا گاهی اوقات اینقدر بدجنس هستی؟»

گفته بود:

«این من هستم، و نمی‌توان توقع داشت که کسی غیر از خودم باشم.»

زندگی کاری

استیو جابز و مک بوک اپل

پایه‌گذاری شرکت رایانه‌ای اپل:

در سال ۱۹۷۶ درست زمانی که جابز ۲۱ سالگی و وازنیک ۲۵ سالگی را پشت سر می گذاشت، آن دو در کنار یکدیگر شرکت یارانه ای اپل را در محل پارکینگ منزل جابز پایه گذاری کردند. نخستین رایانه شخصی که جابز و وارنیک از آن رونمایی کرده و به بازار عرضه کردند، اپل I نامیده شد. در همان سال قیمت و ارزشی که بر روی این رایانه نهادند به مبلغ ۶۶۶ دلار و ۶۶ سنت بود.

پس از آن این دو جوان خلاق رایانه اپل II را در سال ۱۹۷۷ تولید کردند.‌ در پی آن در سال ۱۹۸۰ شرکت اپل اقدام به عرضه اولیه سهامش در بازار بورس نموده و تبدیل به سهامی عام شد.‌ زمانی که اپل عمومی شد، سرمایه و مبلغ بیشتری از میزان عرضه اولیه سهام نسبت به زمانی که شرکت خودروسازی فورد در سال ۱۹۵۶ داشته، به دست آورد. با سرعت بی سابقه ای افرادی در حدود ۳۰۰ نفر را در تاریخ به ثروت رسانده و تبدیل به میلیونر نمود.

بلافاصله شرکت اپل در همان سال رایانه اپل III را به بازار عرضه کرد، ولی به علت بالا بودن قیمت درج شده بر آن و همچنین مسائل و مشکلات سخت افزاری در بازار دچار شکست شد. متقارن با رشد و پیشرفت شرکت اپل مسئولان این شرکت برنامه وسیعی را برای جذب مدیران توانمند و کارا که قادر باشند تاثیر زیادی در مدیریت گسترش و عرضه اپل داشته باشند، انجام داد.‌ استیو جابز در سال ۱۹۸۳ جان اسکالی یکی از مدیران پپسی کولا را به جدال طلبید و او را قانع کرد که با سمت مدیر عاملی در اپل شروع به کار کند. جابز به او گفته بود:

«می‌خواهی که باقی زندگی‌ات را به فروختن آب-شکر بگذرانی، یا می‌خواهی شانس این را داشته باشی که دنیا را عوض کنی؟»

در ادامه در همان سال ۱۹۸۳ شرکت اپل رایانه بعدی خود را به نام اپل لیزا معرفی نموده و روانه بازار کرد. ولی با وجود برخورداری از واسط گرافیکی کاربر و موشواره در زمینه تجاری و فروش به شکست رسید. از علت های این شکست می توان به بالا بودن قیمت و همچنین سرعت پایین آن اشاره کرد.

ولی شرکت اپل از تلاش باز نابستاد. و در سال ۱۹۸۴ رایانه مکنتاش را رونمایی کرد. رایانه مکنتاش دارای پردازشگر موتورولا۶۸٬۰۰۰ با فرکانس کلاک ۷٫۸ مگاهرتز و مجهز به موشواره بود. پس از گذشت دو ماه از عرضه مکینتاش تنها تعداد ۵۰ هزار عدد از آن به فروش رفت که این امر اصلاً خوشایند نبود.‌ چرا که حافظه آن بسیار کم و ناچیز در حد ۱۲۸ کیلوبایت بوده و قرار داشتن یک فلاپی انجام فعالیت با آن را مشکل می کرد. رایانه مکنتاش درست مثل رایانه لیزا دارای واسطه گرافیکی بود، ولی نسبت به لیزا ضعیف تر بوده و از مزایایی همچون مالتی تسکینگ و حافظه ۱ مگابایت بهره مند نبود.

مایکل اسکات نخستین مدیرعامل  شرکت اپل طی سال‌های ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۱ بوده است که در خصوص جابز چنین بیان می کند:

«او همیشه بداخلاق و دمدمی‌مزاج بود. رفتارش در آتاری باعث شد تا او را به شیفت شب منتقل کنند، اما چنین چیزی در اپل امکان نداشت.»

مایک کارکولا به عنوان اولین سرمایه دار عمده، سهام دار ارشد و دومین مدیر عامل اپل در مورد جابز گفته:

«او به ویژه نسبت به برنامه‌نویسان جوان خشن بود. مسئلهٔ بهداشتی‌اش نیز مطرح بود. همچنان مخالف تمام شواهد بود و اعتقاد داشت که با توجه به رژیم‌های غذایی گیاهی‌اش نیازی به دئودورانت یا دوش مرتب ندارد. باید مودبانه او را پشت در می‌گذاشتیم و به او می‌گفتیم که برود دوش بگیرد. ما مجبور بودیم در جلسات به پاهای کثیفش نگاه کنیم. او کارهایی می‌کرد که برای همکارانش آزاردهنده و چندش‌آور بود.»

با وجودی که استیو جابز از جمله شخصیت های مهم، هدایت کننده و رهبر عرفانی اپل بود، ولی افراد مخالف او بیان می‌کردند که جابز مدیری آشفته بوده که هر لحظه امکان تغییر نظرش وجود داشت.

استیو جابز و اسکالی در سال ۱۹۸۵ دچار اختلاف و جدال شدند اسکالی گفته بود:

«تو برای اپل و هدایت آن مناسب نیستی.»

اسکالی هم همه مدیران شرکت را به یاری طلبیده و درخواست کرده بود که میان او و جابز تنها یکی را انتخاب کنند و مدیران به اتفاق اکثریت آرا اسکالی را تعیین نمودند در پی این امر از سه مرد و فعالیت هایش در شرکت اپل کنار گذاشته شد. او در همان سال اقدام به تأسیس شرکت نکست نمود.

پایه‌گذاری شرکت رایانه‌ای نکست:

استیو جابز پس از ترک شرکت اپل در سال ۱۹۸۵، با سرمایهای حدود ۷ میلیون دلار، شرکت جدیدی به نام نکست (NEXT) را راه‌اندازی کرد. او در سال ۱۹۸۹ کامپیوتری قدرتمند به نام نکست کامپیوتر تولید کرد. اگرچه این کامپیوتر به تعداد زیاد به فروش نرسید، اما یک ویژگی مهم داشت: اولین مرورگر وب روی آن نصب شده بود. نرم‌افزار این کامپیوتر پایه و اساس سیستم‌عامل مکینتاش و آی‌فون امروزی شد.

پس از آنکه شرکت نکست با ضررهای مالی مواجه شد و سرمایه سرمایه‌گذاران از بین رفت، تولید کامپیوتر متوقف شد و شرکت به جای آن، بر توسعه و فروش سیستم‌عامل نکست‌استپ و فناوری شیءگرا تمرکز کرد. نکست‌استپ در ابتدا برای کامپیوترهای نکست طراحی شده بود، اما سال‌ها بعد به پلتفرم x86 تبدیل شد.

استیو جابز به دلیل خلاقیت و علاقه به فناوری‌های پیشرفته، تلاش کرد تا محصولات نکست را در محیط‌های دانشگاهی و علمی معرفی کند. از جمله این محصولات می‌توان به هسته ماک، تراشه پردازش سیگنال دیجیتال و درگاه اترنت داخلی اشاره کرد.

جابز همچنین کامپیوتر نکست‌کیوب را به عنوان یک رایانه بین‌شخصی تولید کرد و معتقد بود این محصول، گام بعدی پس از کامپیوترهای شخصی است.

تیم برنرز لی موفق شد مرورگر وب جهان‌گستر را روی کامپیوتر نکست اجرا کند. Info.cern.ch نیز اولین آدرس وب‌سایت و وب‌سرور جهان بود که روی یک نکست کامپیوتر در سرن راه‌اندازی شد. اولین صفحه وب به آدرس
http://info.cern.ch/hypertext/WWW/TheProject.html
دسترسی داشت و در آن توضیحات مفصلی درباره پروژه جهانی وب ارائه شده بود. این صفحه به کاربران امکان می‌داد تا با هایپرтекست آشنا شوند، صفحات وب ایجاد کنند و روش جستجوی اطلاعات در وب را یاد بگیرند.

در نهایت، در ۲۰ دسامبر ۱۹۹۶، شرکت اپل، شرکت نکست را به مبلغ ۴۲۹ میلیون دلار خریداری کرد و استیو جابز دوباره به اپل بازگشت.

پیکسار و دیزنی:

در سال ۱۹۸۶، استیو جابز یک گروه از متخصصان گرافیک را که متعلق به شرکت لوکاس فیلم بود، به مبلغ ۱۰ میلیون دلار خرید و نام آن را پیکسار گذاشت. او همچنین ۵ میلیون دلار دیگر به صورت مستقیم در این شرکت سرمایه‌گذاری کرد. شرکت لوکاس فیلم عمدتاً در زمینه ساخت انیمیشن و پویانمایی‌های کامپیوتری فعالیت داشت. از سال ۱۹۷۹، ادوین کتمل که معاون بخش گرافیک لوکاس فیلم بود، به عنوان یکی از بنیانگذاران و مسئولان فنی پیکسار انتخاب شد. پس از این انتقال، ۴۴ نفر در تیم پیکسار شروع به کار کردند.

از جمله آثار محبوب شرکت پیکسار که نه تنها کودکان و نوجوانان، بلکه بزرگسالان در سراسر جهان را جذب کرده، می‌توان به این انیمیشن‌ها اشاره کرد: داستان اسباب‌بازی (۱۹۹۵)، زندگی یک حشره (۱۹۹۸)، داستان اسباب‌بازی ۲ (۱۹۹۹)، شرکت هیولاها (۲۰۰۱)، در جستجوی نمو (۲۰۰۳) و شگفت‌انگیزان (۲۰۰۴). همه این فیلم‌ها برنده جوایز معتبری شدند. از دیگر آثار پیکسار می‌توان به ماشین‌ها (۲۰۰۶)، راتاتویی (۲۰۰۷)، وال-ئی (۲۰۰۸)، بالا (۲۰۰۹) و داستان اسباب‌بازی ۳ (۲۰۱۰) اشاره کرد. جالب است بدانید برخی از این فیلم‌ها مانند در جستجوی نمو، شگفت‌انگیزان، راتاتویی، وال-ئی، بالا و داستان اسباب‌بازی ۳، جایزه اسکار بهترین فیلم پویانمایی را دریافت کردند.

پس از آن، در ژانویه سال ۲۰۰۶، شرکت والت دیزنی اعلام کرد که قصد دارد پیکسار را با قراردادی حدود ۷.۴ میلیارد دلار بخرد. پس از قطعی شدن این معامله، استیو جابز به عنوان بزرگترین سهامدار والت دیزنی شناخته شد و به عضویت هیئت مدیره این شرکت درآمد. در این فرایند، جابز با ۷ درصد سهام، بیشترین سهم را در اختیار داشت. پس از او، مایکل ایسنر که از سال ۱۹۸۴ تا ۲۰۰۵ مدیرعامل والت دیزنی بود، با ۱.۷ درصد سهام قرار گرفت و سپس روی اِی. دیزنی، از اعضای خانواده دیزنی که متولد ۱۹۳۰ و درگذشته ۲۰۰۹ بود، با یک درصد سهام در رده سوم ایستاد.

بازگشت به اپل:

شرکت اپل در تاریخ بیستم دسامبر سال ۱۹۹۶ شرکت نکست را به ارزش ۴۲۹ میلیون دلار خریداری نمود.‌ پس از انجام این معامله استیو جابز دوباره به شرکت اپل برگشت. با کنار گذاشته شدن جیل آملیو در ژوئیه سال ۱۹۹۷ جابز رسماً در جایگاه مدیرعامل اپل قرار گرفت. او قصد نداشت که این سمت را به شکل دائمی در اختیار گیرد. لذا در طی تغییر و تحولاتی که در همان ماه در شرکت اپل رخ داد، اکثریت اعضای هیئت مدیره برکنار شده و اشخاص جدیدی روی کار آمدند.

در اولین جلسه اعضای جدید هیئت مدیره، جابز به عنوان «مدیرعامل موقت» تعیین شد. پس از آن جابز سیاست جدیدی را برای رسیدن به سود بازدهی بیشتر اتخاذ نمود و برای این کار در ماه مارس سال ۱۹۹۸ سریعاً برخی از پلن های کاری همچون نیوتن، سایبر داگ و اپن داک را متوقف نمود. پس از آنکه شرکت اپل نکست را خریداری نمود، فناوری نکست در جهت تولیدات اپل هدایت شد. این فناوری به عنوان پایه و اساس گسترش سیستم عامل مک اواس ده، فروشگاه اپل و فروشگاه آی‌تیونز اختصاص داده شد. در عین حال آی مک از جمله تولیداتی بود که استیو جابز پس از بازگشتش به شرکت اپل آن را گسترش داد. این رویکرد نشان دهنده تصریح و استوارسازی شرکت اپل در جهت طراحی بوده است.

پس از آن استیو جابز در ورلد اکسپو  سال ۲۰۰۰ میلادی به مدت دو سال و نیم مستمرا برای رشد و ارتقاء اپل تلاش کرده بود، کلمه «موقت» را از سمت خود کنار زده و به عنوان مدیرعامل دائم اپل گردید. در سال های پس از آن تحولات و محصولات ارزشمندی به بازار عرضه شد که می توان به رونمایی از آی‌پاد در سال ۲۰۰۱، ارائه آی‌تیونزاستور در سال ۲۰۰۳، معرفی آی‌فون در سال ۲۰۰۷ و آی‌پد در سال ۲۰۱۰ اشاره کرد.

از تکه کلام هایی که جابز در محافل و گفتگو های مختلف به طور مکرر از آن استفاده می کرد جمله معروف Real Artists Ship به معنای (هنرمند واقعی ارسال می کند) بوده است. قصد و نیت جابز از بیان این جمله چنین بوده است که ارائه یک تولید و محصول درست به اندازه مزایا و خصوصیات ویژه آن قابل اهمیت می باشد.

استیو جابز تصمیم گرفته بود از سال ۱۹۹۷ تا زمان درگذشتش فقط با درآمد یک دلار در سال در جایگاه مدیرعاملی اپل فعالیت نماید و طی این سالها هیچ پاداش و مزایای نیز دریافت نکرد.‌این امر سبب شد که استیو جابز به عنوان «کم درآمد ترین مدیر ارشد عملیاتی» در کتاب رکوردهای نهایی گینس درج شود. در طی این دوران مواقعی هم بوده که از تلاش‌های او با هدایای گرانبها و ویژه تقدیر و تشکر می شد که می توان از جت تجاری ۹۰ میلیون دلاری گلف‌استریم و پرداخت مخارج سفر او نام برد که در سال ۲۰۱۰ به میزان ۲۴۸ هزار دلار گردید.

جابز در جامعه به علت شگرد و مهارت های فوق العاده و ویژه اش در زمینه فروش و برخورداری از حداکثر خشنودی مصرف کنندگان در کنار تقدیرات بسیار، مورد انتقاد نیز قرار می گرفت. حتی عده‌ای این قابلیت ها را به عنوان زمینه ای برای تغییر و دگرگون سازی واقعیت تلقی می‌کردند که این شرایط علی الخصوص در هنگام خطابه های او در مک‌ورلد – آی‌ورلد که با عنوان «استیو نت» مطرح می سد، کاملا آشکار است.

در سال ۲۰۰۵ که مدافعین محیط زیست انتقاداتی در زمینه دستورالعمل های ناقص و ضعیف شرکت اپل در جهت بازیافت زباله های الکتریکی مطرح کرده بودند استیو جابز در همایش سالانه اپل که در آوریل همان سال در محل کوپرتینو برپا داشته شد، جوابی سریع و خشن به آنها ارائه داد. در این گردهمایی هنگامی که شخصی از نمایندگان برنامه های سرمایه گذاری مسئولانه اجتماعی از جابز سوال کرده بود که به چه علت طرح و برنامه های شرکت اپل در زمینه بازیافت زباله های الکترونیکی موفق نشده هنوز به سطح و درجه فعالیت شرکت‌های دیگر رایانه‌ای همچون دل و اچ پی خود را برساند؟ جابز با «مزخرف» خواندن این انتقادات مدافعین محیط زیست، آن نماینده را از دور خارج کرد.

در عین حال با گذشته تنها چند هفته از این جریان شرکت اپل تصمیم گرفت آی پد های خراب که لازم است بازیافت شوند را بدون دریافت هیچ هزینه ای از طریق فروشگاه های خرده فروشی دریافت کند. در این میان انجمن فعالی از حوزه بازیافت زباله های الکترونیکی با عنوان Computer TakeBack Campaign که شهرت زیادی داشت، نسبت به این برنامه شرکت اپل واکنش نشان داده و بر فراز اجرای مراسم فارغ التحصیلی دانشجویان دانشگاه استنفورد که استیو جابز نقش سخنران  بازگشایی آن را عهده دار بود، در حالیکه به یک هواپیمای در حال پرواز پرچمی نصب کرده و بر روی آن نوشته بودند:

«استیو! بازیگر کوچکی نباش. همهٔ زباله‌های الکترونیکی را بازیافت کن!»

تبلیغات:

در سال ۱۹۹۷ جابز تصمیم گرفت از سه آژانس تبلیغاتی کارآمد جهت نمایش عقیده و نظرات نوین تبلیغاتی دعوت نماید. در این میان لی کلاو که در حال حاضر ریاست واحد نوآوری شرکت چیات‌دی را عهده دار است، در آن زمان یکی از آنها بوده و شعار «متفاوت فکر کنید» را به جابز پیشنهاد داد.

البته خود استیو جابز نیز در این تبلیغات مستقیماً نقش داشته و جملاتی را ارائه داده است. همچون:

«آن‌ها نسل بشر را رو به جلو پیش می‌برند»

محتوای به اختصار در آمده این تبلیغ چنین بوده است:

«به افتخار دیوانه‌ها، سرکش‌ها و دردسرسازان. کسانی که دنیا را جور دیگری می‌بینند. ممکن است بعضی‌ها آن‌ها را دیوانه پندارند، ولی به چشم ما نابغه‌اند. چون دنیا را همان‌هایی تغییر می‌دهند که آنقدر دیوانه‌اند که فکر می‌کنند از پس این کار بر می‌آیند.»

پس از آنکه این تبلیغ در جوامع عمومی به نمایش درآمد، استیو جابز در محل مک‌ورلد – آی‌ورلد همان سال طی سخنرانی بیان کرد:

«اپل برای کسانی است که دید وسیعی دارند و فقط نوک انگشتانشان را نمی‌بینند و می‌خواهند از کامپیوتر استفاده کنند تا به کمک آن دنیا را تغییر دهند»

نوآوری ها استیو جابز

استیو جابز در ۳۲۳ حق ثبت اختراع شرکت اپل شرکت کرده است. تعدادی از این پتنت‌ها از حوزه رایانه های رومیزی، آی‌پاد، لپ‌تاپ‌ها، سیستم عامل مکنتاش، مانیتور و کیس و کیبورد و یا حتی پلکان‌هایی از جنس شیشه‌ که در فروشگاه‌های اپل قرار دارند، شامل می شدند.

از نخستین تولیداتی که استیو جابز و جاناتان آیو در کنار هم آن را طراحی نموده و تبدیل به یک دستاورد عظیم شد، آیمک بوده است. در حقیقت آن یک رایانه رومیزی بود که جهت استفاده خانگی در سال ۱۹۹۸ به بازار ارائه شد. جابز معتقد بود که این تولید لازم است تا شرایط یک محصول کامل را دارا باشد. اجزای این محصول شامل کیس، صفحه کلید و ماوس بود که این قابلیت را داشت که دقیقا پس از خارج کردن از جعبه روشن کرده و به استفاده برسد.

در اوت سال ۱۹۹۸ این رایانه به ارزش ۱٫۲۹۹ دلار به بازار ارائه شد و طی مدت زمان ۶ هفته اول تعداد ۲۷۸ هزار از این دستگاه فروخته شد. به طوری که در لیست و تاریخچه فروش محصولات اپل این تولید در رده نخست بیشترین سرعت فروش را به خود اختصاص داد. نکته حائز اهمیت این بود که در حدود ۳۲ درصد از خریداران کسانی بودند که برای بار نخست رایانه خریداری کرده و ۱۲ درصد مابقی در سال های پیشین از ویندوز مایکروسافت بهره برداری داشته اند.

استیو جابز در نظر گرفت در سال ۲۰۰۰ میلادی یک دستگاه پخش کننده موزیک قابل حمل طراحی نماید. استیو شخصا از دوست داران و حامیان موسیقی بوده و نسبت به این برنامه اشتیاق زیادی داشت. قصد و نیت اصلی جابز از این برنامه راحتی استفاده برای کاربران بوده است. او سعی کرد با استفاده از این روش میزان دسترسی راحت این دستگاه را مورد سنجش قرار دهد: برای پیدا کردن موسیقی مورد نظر آیا این قابلیت بود که تنها با سه کلیک آن را پخش و به اجرا درآورد.

تونی فادل در این موضوع گفته بود:

«زمان‌هایی بود که ما دربارهٔ مشکل رابط کاربری به مغز خود فشار آورده بودیم و فکر می‌کردیم همهٔ گزینه‌ها را در نظر گرفته‌ایم، و او می‌گفت: آیا به این فکر کرده‌اید؟ او مشکل یا رویکرد را مجدداً تعریف می‌کرد و مشکل کوچک ما برطرف می‌شد.»

پس از آن اپل اعلام کرد که تا اکتبر سال ۲۰۱۱ میلادی به تعداد ۳۰۰ میلیون آی پاد در سراسر دنیا به فروش رسانده است. در اصل آی پاد دستگاهی بود که اپل توانست به واسطه آن از یک شرکت تولید کننده رایانه تبدیل به مهم ترین و با ارزش ترین شرکت جهان گردد.

استیو جابز در محل مک ورلد ژانویه ۲۰۰۷ میلادی محصول آی فون را به جهانیان رونمایی کرد. او گفته بود:

«امروز ما قصد داریم سه نوع محصول انقلابی از این دسته را معرفی کنیم.»

  • اولین قطعه آی پاد محصولی بود که مجهز به صفحه نمایش گسترده و کنترل های لمسی بودند.
  • وسیله دوم آن یک دستگاه تلفن همراه بود که با ورودش تحولی در جهان به پا کرد.
  • مورد سوم وسیله ای برای ارتباطات در سطح اینترنت قابل استفاده بود.

در نظر داشته باشید که هر کدام از آنها ابزار جداگانه ای نیستند. بلکه قطعاتی برای یک دستگاه است که ما آن را آیفون نام نهادیم.

ارائه محصول آی فون به بازار دوستداران استیو جابز و شرکت اپل را بسیار خرسند نمود.

بدین ترتیب شرکت اپل موفق شد تا پایان سال ۲۰۱۰ به تعداد ۹۰ میلیون دستگاه آی فون را به فروش رسانده و بیش از نیمی از همه سود و منفعت تولید شده در بازار تلفن همراه را به خود اختصاص دهد.

آی پد:

در سال ۲۰۰۷، شرکت اپل با هدایت استیو جابز، کار بر روی ساخت تبلت را به طور جدی آغاز کرد. در یکی از جلسات بحث و بررسی، یکی از اعضای تیم اجرایی آیواس این سوال را مطرح کرد: «دلیل داشتن صفحه‌کلید فیزیکی که با لولا به دستگاه متصل می‌شود چیست؟ این طراحی هم هزینه ساخت را بالا می‌برد و هم دستگاه را حجیم می‌کند.» سپس پیشنهاد داد: «به جای آن، می‌توانیم با فناوری چندلمسی، یک صفحه‌کلید مجازی روی نمایشگر ایجاد کنیم.» استیو جابز نیز با این ایده کاملاً موافق بود.

در ابتدا قرار بود آی‌پد از پردازنده اتم اینتل استفاده کند، اما در نهایت تیم اپل به این نتیجه رسید که از یک پردازنده مبتنی بر معماری ARM در این محصول استفاده کنند.

پس از عرضه آی‌پد به بازار، این محصول در کمتر از یک ماه، یک میلیون دستگاه فروش داشت که دو برابر سریع‌تر از فروش آیفون در ابتدای عرضه بود. این موفقیت ادامه پیدا کرد و تا مارس ۲۰۱۱، یعنی تنها ۹ ماه پس از آغاز فروش، ۱۵ میلیون آی‌پد به فروش رسید. این آمار، یکی از بالاترین رکوردهای فروش یک محصول الکترونیکی در تاریخ جهان محسوب می‌شود.

اپل استور:

استیو جابز بسیار نسبت به آن که قادر نباشد بر سلیقه و تجربه مشتری موثر واقع شود، بیمناک بود.‌ اما در طی این جریان با مسئله‌ای روبرو شد. چرا که ابعادی از روند کار وجود داشت که جابز قادر نبود آن را تحت تسلط و مدیریت خود درآورد: «تجربه خرید یک محصول اپل از یک فروشگاه.» بسیاری از فروشگاه هایی که محصولات اپل را به مردم می فروختند، این مهارت و حتی رغبت آن را نداشتند که کارایی و مزیت محصولات اپل را به مصرف کننده توضیح دهند. به گفته جابز:

«تنها چیزی که برای فروشنده اهمیت داشت، ۵۰ درصد پورسانت بود.»

مابقی رایانه ها در فروشگاه اکثراً هیچ نام و برند تجاری بر روی خود نداشتند ولی تولیدات شرکت اپل با خصوصیات مبتکرانه و همچنین ارزش زیادی به بازار ارائه می شد. جابز به شدت از این شرایط ناراحت بود که تولیدات شرکت اپل در کنار محصولات کامپک و دل در فروشگاه قرار داشته و یک فروشنده نابلد مزایا و خصوصیات هر کدام را برای خریدار توضیح دهد. جابز معتقد بود:

«سرمان کلاه رفته‌بود، مگر این‌که راهی برای رساندن پیام‌مان به مشتری پیدا می‌کردیم.»

در پی این تصمیم با گذشت ۱۰ سال از گشایش نخستین فروشگاه اپل، شرکت ۳۲۶ فروشگاه جدید نیز جهت محصولاتش بازگشایی نمود. میزان میانگین درآمد سالیانه هر کدام از این فروشگاهها بالغ بر ۳۴ میلیون دلار و مبلغ کل فروش خالص آنها در سال ۲۰۱۰ بالغ بر ۹.۸ میلیارد دلار بود. ولی ارزش و جایگاه فروشگاه ها بسیار گسترده تر از این ارقام بود، به طوری که آنها قادر بودند مستقیماً ۱۵% تمامی درآمد شرکت اپل را آماده کنند.

آی‌تیونز استور:

در اوایل سال ۲۰۰۲، شرکت اپل با یک چالش بزرگ روبرو شد. اگرچه ارتباط ساده بین آی‌پاد، نرم‌افزار آی‌تیونز و کامپیوتر، مدیریت فایل‌های موسیقی را راحت کرده بود، اما برای اضافه کردن آهنگ جدید، این ابزارها به تنهایی کافی نبودند. کاربران مجبور بودند یا سی‌دی بخرند و آهنگ‌ها را به کتابخانه خود اضافه کنند، یا از طریق اینترنت و به صورت آنلاین موسیقی دانلود کنند.

اما روش دوم معمولاً کاربران را به سمت سایت‌های غیرقانونی هدایت می‌کرد که آهنگ‌ها را به شکل غیرمجاز تکثیر و عرضه می‌کردند. به همین دلیل، استیو جابز به دنبال راه‌حلی بهتر بود تا مشتریان بتوانند به سادگی، با خیال راحت و به شکل قانونی آهنگ مورد علاقه خود را تهیه کنند.

در همین زمان، فعالان صنعت موسیقی نیز با مشکل جدیدی دست و پنجه نرم می‌کردند: گسترش کپی‌های غیرقانونی از طریق سرویس‌هایی مثل نپستر، ناتلا، گروکستر و کازا. مردم می‌توانستند بدون پرداخت پول، هر آهنگی که می‌خواهند دانلود کنند. در نتیجه، درآمد حاصل از فروش قانونی سی‌دی در سال ۲۰۰۲ حدود ۹ درصد کاهش یافت و خسارت سنگینی به تهیه‌کنندگان و هنرمندان وارد شد.

این مشکل مستقیماً تقصیر استیو جابز نبود. او می‌توانست فقط روی فروش بیشتر آی‌پاد تمرکز کند و توجهی به این موضوع نداشته باشد. اما جابز خود را حامی صنعت موسیقی می‌دانست و از دیدن این شرایط که به آن “دزدی آثار خلاقانه” می‌گفت، ناراحت بود.

بنابراین او تصمیم گرفت فروشگاه آی‌تیونز را راه‌اندازی کند و پنج شرکت بزرگ و مطرح موسیقی را متقاعد کند که آهنگ‌های خود را به صورت دیجیتالی در این فروشگاه ارائه دهند. جابز پیشنهاد کرد که هر آهنگ به قیمت ۹۹ سنت فروخته شود. این ایده، خرید آسان و سریع موسیقی را برای همه ممکن کرد. فروشگاه آی‌تیونز تا فوریه سال ۲۰۰۶ توانست حدود یک میلیارد آهنگ بفروشد.

در واقع، استیو جابز با ایجاد فروشگاه آی‌تیونز نقش مهمی در نجات صنعت موسیقی از بحران کپی‌های غیرقانونی ایفا کرد.

کناره‌گیری:

در نهایت، استیو جابز در اوت سال ۲۰۱۱ از سمت خود به عنوان مدیرعامل شرکت اپل کنار رفت. پس از او، تیم کوک که از مدیران ارشد این شرکت بود، این مسئولیت را بر عهده گرفت و جابز به عنوان رئیس هیئت مدیره ادامه داد. بلافاصله پس از اعلام کناره‌گیری جابز، ارزش سهام اپل در مدت زمان کوتاهی حدود ۵ درصد کاهش پیدا کرد.

دارایی های استیو جابز

استیو جابز تا آخرین روزهای زندگی‌اش، مالک حدود ۵.۵ میلیون سهم از شرکت اپل بود که ارزش آن به حدود ۲.۱ میلیارد دلار می‌رسید. علاوه بر این، او ۱۳۸ میلیون سهم از شرکت دیزنی در اختیار داشت که ارزش تقریبی آن ۴.۴ میلیارد دلار برآورد می‌شد.

مجله فوربز که در زمینه اقتصادی فعالیت دارد، در مارس سال ۲۰۱۱، مجموع دارایی‌های جابز را حدود ۸.۳ میلیارد دلار اعلام کرد. اما چند ماه بعد و درست قبل از فوت او در سپتامبر همان سال، این مقدار به ۷ میلیارد دلار کاهش یافته بود. با این حساب، جابز در آن زمان به عنوان سی‌و‌چهارمین فرد ثروتمند آمریکا شناخته می‌شد.

بر اساس این ارقام، می‌توان گفت استیو جابز در ۵۶ سالگی و در سال ۲۰۱۱، حدود ۱۰.۲ میلیارد دلار دارایی خالص داشته است. دلیل این ثروت کلان، علاوه بر مدیریت شرکت پرسود اپل، مالکیت بخش عمده‌ای از سهام شرکت پویانمایی پیکسار نیز بود.

استیو جابز و همسرش

تمام اموال استیو جابز پس از فوت او، به همسرش رسید. این ثروت شامل دو فروند هواپیمای شخصی، چهار خانه مجلل و همچنین سهام او در شرکت‌های دیزنی و اپل بود.

اگرچه بخش عمده‌ای از دارایی‌های جابز از طریق شرکت اپل به دست آمده بود، اما سرمایه‌گذاری‌های قابل توجهی نیز در سهام و املاک داشت. او به خوبی می‌دانست که داشتن سهام مختلف، چقدر در محاسبه و افزایش ارزش دارایی‌های خالص یک شخص اهمیت دارد.

حقوق و مزایای استیو جابز:

همانطور که پیش‌تر گفتیم، استیو جابز درآمد سالانه‌اش از شرکت اپل، به‌صورت نمادین، تنها یک دلار بود. به همین دلیل، نام او در کتاب رکوردهای گینس به‌عنوان مدیرعاملی ثبت شد که کمترین دستمزد سالانه را دریافت می‌کرد.

اما باید توجه داشت که جابز پاداش‌های باارزشی از هیئت مدیره شرکت می‌گرفت که جبران کنندهِ حقوق کم او بود. برای مثال، در سال ۱۹۹۹ یک جت شخصی به ارزش ۴۶ میلیون دلار دریافت کرد و بعد از آن، بین سال‌های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۲، تعداد ۳۰ میلیون سهم محدود به او اهدا شد.

شاید این تصمیم برای دریافت حقوق نمادین، موضوعی عجیب و پیچیده به نظر برسد، اما به احتمال زیاد دلیل اصلی آن، یک روش هوشمندانه برای کاهش مالیات بوده است. زیرا بر اساس قانون مالیات آمریکا، دستمزد سالانه مشمول ۳۵ درصد مالیات می‌شود؛ در حالی که «سود سرمایه» که جابز از طریق افزایش قیمت سهامش به دست می‌آورد، تنها ۱۵ درصد مالیات داشت.

در این میان، توانایی جابز در جذب مشتری و سخنرانی‌های پرشور و تاثیرگذاری که انجام می‌داد، از سوی برخی افراد تحسین می‌شد و از سوی برخی دیگر مورد نقد قرار می‌گرفت.

استیو جابز در سال ۲۰۰۷ بسیار علاقمند بود که ال گور، معاون رئیس‌جمهور آمریکا در زمان بیل کلینتون، را برای نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری متقاعد کند و برای این کار تلاش زیادی کرد، اما موفق نشد.

جابز سال ۲۰۰۸ میلادی را با مجله مک‌ورلد آغاز کرد.

روش مدیریت:

استیو جابز فردی بلندپرواز و بااراده بود. در ژانویه سال ۲۰۰۷، او در یک سخنرانی در نمایشگاه مک‌ورلد – آی‌ورلد، جمله‌ای از وین گرتسکی، اسطوره هاکی روی یخ کانادا نقل کرد و گفت: این حرف از وین گرتزکی است و من عمیقاً به آن باور دارم: «در هاکی، من ترجیح می‌دهم ببینم توپ (هاکی پاک) کجا خواهد رفت و بر این اساس حرکاتم را تنظیم می‌کنم، به‌جای اینکه کورکورانه دنبال توپ حرکت‌کنم.» ما در اپل هم همیشه سعی کرده‌ایم این نگاه را در کارهایمان پیاده کنیم.

مجله فورچون درباره او نوشته بود: «استیو یکی از نمونه‌های بارز خودمحوری در دره سیلیکون است.» درباره رفتار تند و روحیه رقابتی او بسیار تحلیل و اظهارنظر شده است. جزئیات بیشتری از شخصیت، منش و اخلاقیات جابز در کتاب‌هایی مانند «قلمرو کوچک» اثر مایک موریتز (یکی از معدود زندگینامه‌های رسمی او)، «اسطوره: استیو جابز» نوشته جفری یانگ و ویلیام سیمون، و نیز «بازگشت مجدد» اثر آلن دویستچمن آمده است. به نوشته فورچون، استیو جابز در واقع یکی از هفت مدیر بداخلاق و غیرمعمول دنیای کسب‌وکار به شمار می‌رود. دنل لوین، از همکارانش، در زمان تأسیس شرکت نکست گفت: «موفقیت‌های ما شگفت‌انگیز بود… اما شکست‌هایمان غیرقابل پذیرش.»

در سال ۲۰۰۵، استیو جابز تمام کتاب‌های انتشارات جان وایلی را به دلیل چاپ غیرقانونی زندگینامه‌اش با عنوان «اسطوره: استیو جابز»، از فروشگاه‌های اپل جمع کرد و خرید و فروش آنها را ممنوع اعلام کرد. فلوید نورمن، یکی از پویانمایان شرکت والت دیزنی، درباره جابز گفته است: «جابز در پیکسار سیاست عدم دخالت در کار هنرمندان را در پیش گرفته بود و هرگز در فرآیند فیلم‌سازی مداخله نمی‌کرد. او به اندازه‌ای باهوش بود که برخلاف بسیاری از مدیران، فضای خلاقانه هنرمندان را برهم نزند.»

اگرچه در ابتدا ارزش بازار اپل تنها یک بیستم مایکروسافت برآورد می‌شد، اما با اجرای سیاست‌های هوشمندانه جابز، در مه سال ۲۰۰۰ ارزش این شرکت افزایش چشمگیری یافت. سال‌ها بعد، در مه ۲۰۱۰، اپل از مایکروسافت پیشی گرفت و به مهم‌ترین شرکت فناوری جهان تبدیل شد. تا سپتامبر ۲۰۱۱، ارزش اپل حدود ۷۰ درصد بیشتر از مایکروسافت بود.

در سال ۲۰۰۰، جابز تلاش کرد لینوس توروالدز، خالق لینوکس، را برای همکاری به اپل بیاورد. او توروالدز را به دفتر اپل در کوپرتینو دعوت کرد و در این دیدار از او خواست توسعه لینوکس را رها کند و به تیم اپل ملحق شود. اما توروالدز این پیشنهاد را نپذیرفت و همکاری صورت نگرفت.

پس از عرضه آیفون در سال ۲۰۰۷، استیو جابز به گوگل هشدار داد که در صورت ادامه توسعه اندروید و کپی‌برداری از قابلیت‌هایی مانند لمس چندگانه، از این شرکت شکایت خواهد کرد. در ابتدا گوگل از کپی‌برداری پرهیز می‌کرد، اما در سال ۲۰۱۰ شرکت اچ‌تی‌سی یک دستگاه اندرویدی با ویژگی‌های مشابه آیفون از جمله لمس چندگانه ارائه داد. جابز در پاسخ، بیانیه‌ای علیه شعار گوگل با عنوان «شیطان صفت نباشید» منتشر کرد و گفت: «این شعار بی‌معنی است.» او تأکید کرد: «من تا آخرین نفس و با استفاده از تمام دارایی ۴۰ میلیارد دلاری اپل، برای احقاق حق این شرکت می‌جنگم. این یک دزدی آشکار است. گوگل به جز موتور جستجو، بقیه محصولاتش افتضاح هستند.»

گفتنی است استیو جابز بین سال‌های ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۲ عضو هیئت مدیره شرکت گپ نیز بود.

ارتباط استیو جابز

رابطه استیو جابز و بیل گیتس بسیار پیچیده و دوگانه بود. به گفته بیل گیتس، این دو حدود نیمی از عمر حرفه‌ای خود را به عنوان همکار، رقیب و دوست در کنار یکدیگر گذراندند. در بسیاری از مواقع آن‌ها رقیب سرسخت یکدیگر بودند و یکدیگر را به چالش می‌کشیدند، اما در عین حال در پروژه‌های مختلفی نیز شریک بودند. استیو جابز در مورد گیتس گفته بود: «بیل اساساً قدرت تخیل بالایی ندارد و هرگز چیزی را اختراع نکرده. به نظر من او در کارهای انسان‌دوستانه موفق‌تر است تا در فناوری. او به راحتی ایده‌های دیگران را کپی می‌کند.» بیل گیتس نیز در پاسخ به جابز گفته بود: «می‌توان از زوایای دیگری هم به این قضیه نگاه کرد. از نگاه من، ماجرا شبیه این است که هر دوی ما همسایه‌ای ثروتمند به نام زیراکس داشتیم. من شیشه خانه او را شکستم تا تلویزیونش را بدزدم، اما فهمیدم که تو قبلاً آن را برداشته‌ای!»

جابز همچنین با مایکل دل، مدیرعامل شرکت دل، بحث‌های زیادی داشت. این اختلافات از زمانی شروع شد که جابز از محصولات شرکت دل به عنوان «جعبه‌های قهوه‌ای بی‌نوآوری» انتقاد کرد. در یک کنفرانس در اکتبر ۱۹۹۷، وقتی از مایکل دل پرسیده شد که اگر او به جای جابز و در شرایط سخت اپل مدیرعامل بود، چه می‌کرد، او پاسخ داد: «شرکت را تعطیل می‌کردم و پول سهامداران را پس می‌دادم.» اما در سال ۲۰۰۶، وقتی اپل توانست سهم بزرگی از بازار را از دل بگیرد، جابز به همه کارکنان اپل ایمیل زد و نوشت: «وضعیت بازار ثابت کرد که پیش‌بینی‌های مایکل دل همیشه درست نیست. چون اکنون ارزش سهام اپل بسیار بیشتر از دل شده است. البته می‌دانیم که ارزش سهام نوسان دارد و ممکن است تغییر کند، اما فکر کردم بهتر است این خبر را با همه در میان بگذارم.»

جابز همچنین احساس می‌کرد سه نفر به او و اصول اپل خیانت کرده‌اند: اریک اشمیت (که در زمان توسعه آی‌فون و آی‌پد، مدیرعامل گوگل و عضو هیئت مدیره اپل بود)، لری پیج و سرگئی برین (بنیان‌گذاران گوگل که جابز را استاد خود می‌دانستند). این احساس خیانت زمانی شدت گرفت که سیستم عامل اندروید ویژگی‌های بیشتری را از آی‌اواس الهام گرفت.

از نگاه جابز، شرکت اچ‌پی برای مدت‌ها نماد دره سیلیکون بود. وقتی برخی از موفقیت آی‌پد در برابر اچ‌پی ابراز خوشحالی می‌کردند، جابز با ناراحتی گفت: «هیولت و پاکارد شرکت بزرگی ساختند و فکر می‌کردند آن را به دست افراد لایقی سپرده‌اند. اما امروز اچ‌پی از هم پاشیده است. این واقعاً غم‌انگیز است.»

جابز به طور واضح از پشتیبانی ادوبی فلش روی آی‌پد و آی‌فون خودداری می‌کرد. به گفته او، فلش یک نرم‌افزار ناقص بود که اساساً توسط افراد بی‌کفایت طراحی شده بود. جابز گفت: «وقتی جان وارناک از ادوبی رفت، روح شرکت نیز از بین رفت. او یک مخترع واقعی بود و من با او رابطه نزدیکی داشتم. ادوبی حالا به شرکتی معمولی تبدیل شده و دیگر آن قدرت گذشته را ندارد.»

بشر دوستی استیو جابز

اریک هسلدال از مجلهٔ بلومبرگ بیزینس‌ویک، در مورد جابز بیان کرده بود:

«جابز در مقایسه با بیل گیتس، آنچنان در مورد همکاری در زمینهٔ امور بشردوستانه شناخته شده نیست.»

ولی با این وجود جابز در سال ۱۹۸۵ اذعان داشته بود که:

«امور بشردوستانه را به شکل پنهانی انجام می‌دهد.»

پس از آنکه در سال ۱۹۹۷ جابز مجدد به شرکت اپل در جایگاه مدیرعاملی بازگشته بود، در بدو ورود همه فعالیت های انسان دوستانه را در شرکت متوقف کرده و کنار گذاشت. عده‌ای از دوستان جابز به مجله نیویورک تایمز در مورد او گفته بودند که جابز معتقد بود که قادر است با گسترش روز افزون اپل گام موثری برای امور خیریه و حمایت های مالی بردارد. سالها بعد در زمان مدیریت کاملی جابز در اپل برنامه محصول قرمز در اپل اجرا شد که بر اساس این طرح تولید تیتراژی به رنگ قرمز از دستگاهها انجام شود که درآمد و سود به دست آمده از فروش آن صرف امور پیشگیری از بیماری ایدز در آفریقا شود.‌ اجرای این برنامه موجب شد تا شرکت اپل در زمره بزرگترین شدید که امور خیریه در این زمینه باشد. بونو که آن هنگام یکی از پایه گذاران طرح محصول قرمز بود، در حین جانبداری از فعالیت و کارایی جابز و همسرش در برنامه های خیریه به نقل از جابز گفته بود:

«هیچ شانسی بزرگ‌تر از این نیست که زندگی انسان‌ها را نجات داد.»

مریضی استیو جابز

استیو جابز بعد از سرطان

مسأله ای که موجب گشت بیماری حاد لوزالمعده در وجود جابز مشهود شود، کلیه هایش بود. در اکتبر سال ۲۰۰۳ زمانی که او به پیشنهاد اورولوژیست یک اسکن کت از کلیه هایش انجام داد، مشخص شد که جفت کلیه هایش در سلامت کامل هستند. ولی در این میان هاله ای بر روی لوزالمعده اش قرار داشت که در پی آن با انجام آزمایشات مختلف آن را سرطان لوزالمعده تشخیص دادند. یکی از پزشکان معالج به او گفته بود که تنها چند ماه تا پایان عمرش باقی مانده است. جابز تصمیم نداشت جهت درمان غده سرطانی تحت عمل جراحی قرار بگیرد. ولی این تنها روش درمانی بود که پزشک اش به او توصیه کرده بود. پس از گذشت چند سال او با افسوس گفته بود: «واقعاً نمی‌خواستم بدنم را بشکافند، برای همین سعی کردم بفهمم که آیا راه‌های دیگری جواب می‌دهند یا نه؟» به گفته پاول: «یک چیز مهم این بود که او واقعاً آماده شکافته‌شدن بدنش نبود. سخت است که کسی را وادار به این کار کنید.»

پس از آن که در اکتبر سال ۲۰۰۳ بیماری جابز آشکار گردید، مقاومت و سرکشی او نه ماه به طول انجامید. سپس در ژوئیه سال ۲۰۰۳ با انجام مجدد اسکن کت مشخص شد که تومور به مقدار زیادی رشد کرده و در نقاط مختلف گسترش یافته است. پس از آن جابز موافقت کرد که در تاریخ ۳۱ ژوئیه سال ۲۰۰۴ میلادی در مرکز درمانی دانشگاه استنفورد اقدام به عمل جراحی نماید.

جابز در سال ۲۰۰۴ در سن ۴۹ سالگی زمانی که تصمیم به انجام عمل جراحی گرفته و در بیمارستان بستری بود، از همانجا به همه کارمندانش یک ایمیل ارسال کرده و در آن بیان داشت: «من چند خبر شخصی دارم که نیاز دارم آن‌ها را با شما در میان بگذارم و دوست دارم که آن را مستقیماً از خود من بشنوید. من به یک نوع خیلی نادر از سرطان لوزالمعده مبتلا شده‌ام که به‌وسیلهٔ عمل جراحی قابل درمان است و نیاز به شیمی‌درمانی و پرتودرمانی ندارد.» سپس در ماه اوت سال ۲۰۰۴ با انجام عمل جراحی موفق تومور به طور کامل از بدن او خارج شد. در زمانی که جابز در دوره درمان به سر می برد، تیم کوک وظایف او را در شرکت بر عهده گرفته بود.

در سال ۲۰۰۶ استیو جابز از نظر جسمی به شدت دچار ضعف شده و به تحلیل رفته بود. با حضور او در کنفرانس جهانی توسعه دهندگان اپل ناراحتی و بیماری او به چشم همگان مشهود بود و شرکت نکردن او در مک‌ورلد – آی‌ورلد در سال ۲۰۰۹ مشخص کرد که بیماری او به شدت گسترش یافته بود. از آن جهت که هورمونهای سیستم بدنی جابز کاملاً دچار اغتشاش شده بود، این امر موجب گشت که سرطان به کبد او نیز انتقال یابد.

تشویش و نگرانی هایی که به سبب کاهش وزن چشمگیر جابز و شرایط او در اذهان ایجاد شد، باعث گردید که ارزش سهام اپل از ۱۸۸ دلار در ابتدای ماه ژوئن  ۲۰۰۸ به قیمتی کمتر از ۱۵۶ دلار در پایان ماه ژوئیه و پس از آن به ۹۷ دلار در ماه اکتبر سقوط کند. در سال ۲۰۰۹ یک مرد جوان در سانحه رانندگی به مرگ مغزی دچار شده و اعضای بدنش اهدا گردید.

پزشکان تصمیم گرفتند کبد او را به بدن جابز پیوند بزنند. البته ظاهرا این پیوند موفقیت‌آمیز بود، ولی عملکرد و کارایی کبد در بدن جابز خیلی رضایت بخش نبود. در حین عمل جراحی و زمانی که کبد جابز را از بدنش خارج می کردند، پزشکان متوجه شدند که تومورهای سرطانی همه جای کبد را در بر گرفته بود. لذا این احتمال می‌رفت که این سلول ها در اندام های دیگر نیز رشد کرده باشند. این شواهد نشان میداد که این بیماری در نقاط مختلف بدن جابز در حال گسترش بود.

استیو جابز در پی سالهای درمانش تحت شیمی‌درمانی و پرتودرمانی قرار نگرفت.

پزشکی به نام رمزی امری که به عنوان کارشناس سرطان لوزالمعده در مدرسه پزشکی هاروارد مشغول به کار است، در خصوص درمان جابز گفته بود: به کارگیری درمان های ثانویه همچون رژیم غذایی ویژه، موجب گشته جابز دچار مرگ پیش از موعد شود.

چند هفته پیش از درگذشت جابز که والتر ایزاکسون به ملاقات او در منزلش رفته بود، در خصوص جابز گفت:

«جابز که درد زیادی داشت در یک اتاق خواب در طبقهٔ پایین خانه بود و برای بالارفتن از پله‌ها بسیار ضعیف شده‌بود با این حال هنوز مثل گذشته تیزهوش و خوش مشرب بود.»

از آنجا که جابز کاملاً زندگی اش را در اختیار اپل و صرف آن کرده بود، شرکتی که خودش آن را بنیان نهاده و به ارتقا رساند. در آخرین روزی که با سمت مدیر عامل در دفتر مرکزی شرکت اپل در حال کار بود، یک روز کامل را در آنجا سپری کرد.‌ آنطور که از شواهد و قرائن استنباط می شود جابز حتی تا روز قبل از مرگش وقت خود را صرف شرکت اپل نموده و برای آن کار انجام میداد چرا که در حال رسیدگی به امورات محصول بعدی اپل بود. استیو جابز در استعفا نامه اش با عنوان هیئت مدیره اپل چنین آورده بود:

«من همواره به شما گفته بودم اگر روزی بیاید که نتوانم وظایف خود را به‌عنوان مدیرعامل اپل ایفا کنم، شما نخستین کسانی خواهید بود که از این موضوع مطلع خواهید شد. متأسفانه چنین روزی فرارسیده‌است.»

او در ادامه این نامه نوشته بود:

«من معتقدم اپل خلاق‌ترین و درخشان‌ترین روزهای خود را پیش رو دارد.»

درگذشت

در نهایت، استیو جابز در روز چهارشنبه، پنجم اکتبر سال ۲۰۱۱، در ۵۶ سالگی از دنیا رفت. طبق گواهی فوت او، حدود ساعت سه بعدازظهر در خانه‌اش در شهر پالو آلتو کالیفرنیا، به دلیل ایست تنفسی ناشی از سرطان لوزالمعده درگذشت. پیکر او در مراسمی کوچک و خصوصی در هفتم اکتبر، در گورستان عمومی «آلتا مسا مموریال پارک» واقع در پالو آلتو به خاک سپرده شد.

واکنش‌ها به مرگ استیو جابز:

خانواده استیو جابز پس از فوت او، در یک پیام رسمی اینطور گفتند:
«استیو در آرامش از دنیا رفت…»

شرکت اپل نیز درگذشت او را در وب‌سایت خود با این پیام اعلام کرد:
«ما با اندوه بسیار زیاد خبر فوت استیو جابز را امروز اعلام می‌کنیم. نبوغ، اشتیاق و انرژی او، سرچشمه نوآوری‌های بیشماری بود که زندگی همه ما را بهتر و پربارتر کرد. دنیا به لطف استیو جای بهتری شد. بزرگ‌ترین عشق او، همسرش لورن و خانواده‌اش بودند.»

بعد از این اطلاعیه، صفحه اصلی سایت اپل، عکسی سیاه‌وسفید از جابز نشان داد و ایمیلی در آن قرار داده شد تا مردم بتوانند خاطرات، نظرها و پیام‌های تسلیت خود را برای او ارسال کنند.

کم‌زمانی پس از انتشار این خبر، شبکه‌های معروفی مانند اِی‌بی‌سی، سی‌بی‌اس و اِن‌بی‌سی نیز خبر درگذشت او را پخش کردند. پس از آن، افراد سرشناسی مانند باراک اوباما، دیوید کامرون، بیل گیتس، استیو وزنیاک، لری پیج و بسیاری دیگر، پیام‌های رسمی خود را در سوگ جابز منتشر کردند.
بر اساس نظر پزشکان، دلیل اصلی مرگ جابز، عمل نکردن به موقع و امتناع او از جراحی در زمان مناسب بوده است.

افتخارات استیو جابز

در سال ۱۹۸۳، روزنامه تایم در یک مقاله، استیو جابز را به عنوان «مشهورترین استاد میکرو (الکترونیک)» معرفی کرد.
دو سال بعد، در ۱۹۸۵، رئیس جمهور آمریکا، رونالد ریگان، به پاس معرفی کامپیوتر شخصی، مدال ملی فناوری و نوآوری را به استیو جابز و استیو وازنیک اهدا کرد. به این ترتیب، او از نخستین افرادی بود که این افتخار را کسب می‌کرد.

در سال ۲۰۰۷، مجله فورچون در فهرستی از ۲۵ فرد تأثیرگذار، استیو جابز را قدرتمندتر از افرادی مانند بیل گیتس، روپرت مرداک و اریک اشمیت در دنیای کسب‌وکار معرفی کرد.
جیمز کالینز، نویسنده و سخنران حوزه تجارت، از او با عنوان «بتهوون تجارت» یاد کرده است.

در دسامبر ۲۰۰۷، آرنولد شوارزنگر، فرماندار وقت کالیفرنیا، به همراه همسرش ماریا شرایور، با افتخار اجازه ورود استیو جابز به «تالار مشاهیر کالیفرنیا» را صادر کردند.

در اوت ۲۰۰۹، بر اساس نظرسنجی بنیاد جونیور اچیومنت، جابز به عنوان فردی شناخته شد که مورد تحسین بسیاری از نوجوانان قرار گرفته است.
در نوامبر همان سال، مجله فورچون از او با عنوان «مدیرعامل دهه» نام برد.

در سال ۲۰۱۰، مجله فوربز او را هفدهمین فرد قدرتمند جهان معرفی کرد.
همچنین مجله فایننشیال تایمز در دسامبر ۲۰۱۰، او را «مرد سال» نامید.

پس از کناره‌گیری از اپل و همچنین پس از درگذشتش، بارها از او با عنوان‌هایی مانند پیشگو، پیشتاز و نابغه یاد شد.
نیویورک تایمز پس از استعفای جابز، او را «هنری فورد عصر ما» خواند و در سطح توماس ادیسون قرار داد.

در ۲۱ دسامبر ۲۰۱۱، شرکت گرافی سافت در بوداپست، اولین مجسمه برنزی استیو جابز را ساخت و از او به عنوان چهره‌ای برجسته در دوران مدرن یاد کرد.

در یک نظرسنجی در سال ۲۰۱۲ میان جوانان ۱۶ تا ۲۵ سال، استیو جابز با ۲۴ درصد آرا، پس از توماس ادیسون، به عنوان دومین نوآور بزرگ تاریخ انتخاب شد.
مجله فورچون نیز در مارس ۲۰۱۲، او را برترین کارآفرین دوران خواند و با واژه‌هایی مانند پیشگو، اسطوره‌ای و شایسته از او یاد کرد.

والتر ایزاکسون درباره او نوشته است:
«او یک کارآفرین خلاق بود که در شش صنعت مختلف انقلاب به پا کرد و آنها را متحول ساخت: رایانه‌های شخصی، فیلم‌های انیمیشن، موسیقی، تلفن، تبلت و انتشارات دیجیتال».

ثبت خانه استیو جابز به‌عنوان یک اثر تاریخی:

استیو جابز اولین بار ایده ساخت کامپیوترهای اپل را در گاراژ خانه پدرش در کالیفرنیا طراحی کرد. این خانه اکنون به عنوان یک مکان تاریخی ثبت شده است.
این خانه که به سبک ویلایی در محله لس آلتوس، در جنوب منطقه خلیج سانفرانسیسکو قرار دارد، امروزه به نمادی برای گردشگران تبدیل شده است.
بر اساس تصمیم انجمن تاریخی دره سیلیکون، هرگونه تغییر در این ساختمان باید ابتدا توسط این انجمن بررسی و تأیید شود.
مالک فعلی این خانه، خواهر استیو جابز است که با این برنامه مخالفتی ندارد. برخی نیز می‌گویند که نامادری استیو جابز در این خانه زندگی می‌کند.

استیو جابز در رسانه ها

کتاب‌ها:

تا به حال کتاب‌های زیادی درباره زندگی و کارهای استیو جابز نوشته شده است. از جمله این کتاب‌ها می‌توان به این موارد اشاره کرد:

– کتاب “استیو جابز: زندگی‌نامه رسمی استیو جابز” نوشته والتر ایزاکسون در سال ۲۰۱۱
– کتاب “اسطوره: استیو جابز: زندگی‌نامه غیررسمی استیو جابز” اثر جفری یانگ و ویلیام سایمون در سال ۱۹۹۶
– کتاب “بازگشت استیو جابز: زندگی‌نامه غیررسمی استیو جابز” نوشته آلن دویچمن در سال ۲۰۰۱
– کتاب “بیوگرافی” اثر کارن بلومنتال در سال ۲۰۱۲
– کتاب “تبدیل شدن به استیو جابز” نوشته ریک تتزلی و برنت اشلندر در سال ۲۰۱۵

با این حال، در میان این آثار، کتابی که ایزاکسون نوشته است، به خاطر محتوای اصلی داستان، بارها توسط تیم کوک، که پس از استیو جابز مدیرعامل شرکت شد، مورد انتقاد قرار گرفته است.

فیلم‌ها:

در مورد فیلم‌هایی که از زندگی استیو جابز ساخته شده‌اند، می‌توان به فیلم “جابز” اشاره کرد که در سال ۲۰۱۳ تولید شد. در این فیلم، اشتون کوچر، بازیگر شناخته‌شده، نقش استیو جابز را بازی کرد.

فیلم دیگری با نام “غارتگران درهٔ سیلیکون” در سال ۱۹۹۹ ساخته شد که داستان ساخت نخستین رایانه شخصی را روایت می‌کند.

همچنین فیلم “استیو جابز” که در سال ۲۰۱۵ توسط دنی بویل کارگردانی شد و مایکل فاسبندر در آن نقش جابز را بر عهده داشت، سه دوره مهم از زندگی او را به تصویر می‌کشد.

حقایق جالب در مورد استیو جابز

استیو جابز تصمیم گرفت با استفاده از داروهای گیاهی و طبیعی با بیماری سرطان خود مبارزه کند. اما در روزهای آخر زندگی از این تصمیم خود پشیمان شد و افسوس خورد.

جالب است بدانید که در تمام کامپیوترهای مکینتاش ساخت شرکت اپل، امضای استیو جابز به صورت پنهانی روی بدنه دستگاه حک شده بود. خریداران فقط با ابزارهای ویژه می‌توانستند این امضا را ببینند، اما همین کار جابز مورد تحسین بسیاری قرار گرفت.

استیو جابز هرگز به دانشگاه نرفت و مدرک دانشگاهی نداشت. او حتی برنامه‌ای برای ورود به دانشگاه در زندگی خود ندید.

پس از درگذشت استیو جابز، شرکت‌های اپل، مایکروسافت و دیزنی به احترام او پرچم‌های خود را نیمه‌برافراشته کردند.

علت مرگ استیو جابز سرطان لوزالمعده بود که به صورت مخفف PC نامیده می‌شود. جالب اینجاست که برخی این مخفف را تصادفی می‌دانند و عده‌ای آن را سرنوشتی می‌خوانند که او در نهایت با PC (کامپیوترهای شخصی که رقیب اصلی اپل بودند) از دنیا رفت.

جابز در ابتدای کار حتی یک خط هم برنامه‌نویسی بلد نبود. اما همکاران فنی او را متقاعد کردند که باید برنامه‌نویسی یاد بگیرد تا بتواند با ساخت محصولات جدید، تحولی بزرگ در دنیای فناوری ایجاد کند.

آیا تا به حال توجه کرده‌اید که روی محصولات اپل دکمه خاموش مستقیم وجود ندارد؟ دلیل این موضوع ترس شدید جابز از مرگ بود. از نظر او وقتی وسیله‌ای خاموش می‌شود، یعنی مرده است.

جابز در نوجوانی به بیماری دیسلکسیا مبتلا بود. این بیماری که به آن “خوانش‌پریشی” می‌گویند، نوعی مشکل ذهنی در خواندن و نوشتن است. افراد مبتلا به این بیماری معمولاً کلمات را جابجا یا برعکس می‌بینند. شاید همین موضوع دلیل اصلی عدم تحصیل جابز در دانشگاه بوده باشد.

جابز از سهامداران اصلی شرکت دیزنی بود و ۷.۷ درصد از سهام این شرکت در اختیار او قرار داشت.

گفته می‌شود استیو جابز در تمام عمر خود فقط سه بار کلمه “وای” (Wow!) را به زبان آورده بود.

استیو جابز در سال ۱۹۷۹ شرکت پیکسار را به مبلغ ۵ میلیون دلار از جورج لوکاس خریداری کرد.

آخرین حضور رسمی جابز در شرکت اپل مربوط به رونمایی از سیستم عامل IOS5 و سرویس آی‌کلاد بود. آخرین سخنرانی او نیز در تاریخ ۶ ژوئن ۲۰۱۱ انجام شد.

جابز معمولاً گیاهخوار بود و علاقه‌ای به خوردن گوشت نداشت، اما گوشت ماهی را دوست داشت.

از نظر مذهبی، استیو جابز به آیین بودا گرایش داشت. او مرتب به هند سفر می‌کرد و به مراقبه و مدیتیشن می‌پرداخت. همچنین به دنبال زندگی ساده و بی‌آلایش بود.

در ابتدا استیو جابز علاقه‌ای به تولید محصولات به رنگ سفید نداشت، اما پس از طراحی محصول “ماه خاکستری سفید رنگ” توسط جاناتان ایو، نظر او تغییر کرد.

در لپ‌تاپ‌های قدیمی اپل، آرم شرکت معمولاً در بالا یا پایین دستگاه قرار می‌گرفت که این کار برای رضایت بیشتر مشتریان انجام می‌شد.

مصاحبه با استیو جابز

شغلی که دارید بخش بزرگی از زندگی شما را تشکیل می‌دهد. تنها زمانی از کار خود احساس رضایت می‌کنید که باور داشته باشید کار بزرگی انجام می‌دهید. رمز موفقیت در کارهای بزرگ این است که آن را با عشق و علاقه انجام دهید. اگر هنوز شغلی که واقعاً دوست دارید پیدا نکرده‌اید، به جستجوی خود ادامه دهید. کارهایی که با دل و روح شما در ارتباط هستند، راه خود را به طور طبیعی پیدا می‌کنند. عجله نکنید، چون در نهایت به راه درست زندگی خود خواهید رسید.

همه انسان‌ها باید زندگی شگفت‌انگیزی داشته باشند، چون این زندگی تنها فرصت ماست. عمر کوتاه است و در پایان مرگ فرا می‌رسد. پس بهتر است به کارهایی بپردازید که ارزش این زندگی را دارند.

“تمرکز و سادگی” از اهداف اصلی زندگی من بوده‌اند. ساده بودن حتی می‌تواند سخت‌تر از پیچیده بودن باشد. برای انجام یک کار بزرگ و مداوم، باید ذهن خود را پاک کنید تا چالش‌ها برایتان آسان‌تر شوند.

من معتقدم وقتی کاری را به بهترین شکل انجام دادید، در همان نقطه متوقف نشوید. باید به دنبال انجام کارهای بهتر باشید و به آنچه رسیده‌اید قانع نباشید. همیشه به این فکر کنید که قدم بعدی و دستاورد بزرگ‌تر شما چه خواهد بود.

چگونگی انجام کارها از تعداد آن‌ها مهم‌تر است. رسیدن به یک موقعیت خوب و پایدار، بسیار ارزشمندتر از موفقیت‌های کوچک و موقتی است.

آنچه یک رهبر را از پیروانش متمایز می‌کند، نوآوری و ابتکار عمل است.

اگه حال کردی این پست رو با دوستات به اشتراک بذار:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *