پاسخ تمرینهای درس چهارم کتاب نگارش پایه نهم
(صفحههای ۵۳، ۵۴، ۵۵، ۵۶، ۵۷ و ۵۸)
در این بخش، پاسخ سوالات و فعالیتهای درس چهارم کتاب نگارش را میخوانید. این پاسخها شامل تمرینهای نوشتاری و انشاهای این درس میشود.

نام درس: درس چهارم
موضوع: راهنمای قدم به قدم
پایه: نهم
جواب انشا ها و تمرینات درس 4 نگارش نهم
راهنمای سریع صفحات:
پاسخ تمرینها و انشاهای درس ۴ نگارش نهم
پاسخ تمرینهای نگارش صفحه ۵۳ درس چهارم نگارش نهم
پاسخ انشای صفحه ۵۵ درس چهارم نگارش نهم
پاسخ بخش درستنویسی صفحه ۵۷ درس ۴ نگارش نهم
پاسخ انشای آزاد صفحه ۵۸ نگارش نهم
پاسخهای نگارش نهم / پاسخ تمرینهای نگارش صفحات ۵۳ و ۵۴ درس چهارم، انشای صفحه ۵۵ و پاسخ بخش درستنویسی صفحه ۵۷، و انشای آزاد صفحه ۵۸ نگارش نهم
درس چهارم: چگونه فضای نوشته و رنگ آن را تغییر دهیم
صفحات ۴۶ تا ۵۲ کتاب نگارش نهم، مربوط به آموزش درس چهارم است و تمرین یا پاسخی در این صفحات وجود ندارد.
جواب فعالیت نگارشی صفحه 53 درس چهارم نگارش نهم
متنهای زیر را مطالعه کنید و مشخص نمایید فضای حاکم بر هرکدام و همچنین رنگ آن (طنز یا غیرطنز) چیست.
این تمرین مربوط به صفحه ۵۳ درس چهارم کتاب نگارش پایه نهم است.

در صفحه ۵۴ کتاب نگارش پایه نهم، درس چهارم، با گونهای از نوشته آشنا میشویم که هدف اصلی آن، راهنمایی و آموزش دادن به خواننده است. این نوع نوشته، که به آن “نوشته آموزشی” میگویند، اطلاعات مفید و کاربردی را به زبانی روشن و گام به گام در اختیار ما قرار میدهد.
مثلاً دستورالعمل ساخت یک کاردستی، روش کاشت یک گیاه یا راهنمای استفاده از یک وسیله، همگی از این دسته هستند. ویژگی مهم این متنها این است که بسیار دقیق، واضح و به ترتیب هستند تا خواننده به راحتی بتواند آن را انجام دهد و به نتیجه برسد.

جواب انشاء صفحه 55 درس چهارم نگارش نهم
۲- از میان موضوعهای زیر، یکی را انتخاب کنید و دو متن درباره آن بنویسید: یکی با فضای جدی و دیگری با فضای طنز.
**متن جدی درباره ایستادن در صف مدرسه**
قبل از شروع کلاس، همه دانشآموزان در حیاط مدرسه صف میکشند. این کار به ما نظم و انضباط یاد میدهد. رعایت قوانین صف، باعث میشود همه چیز مرتب و منظم پیش برود. همین حرکت ساده، مانند یک ورزش صبحگاهی است که با انجام آن، با انرژی و روحیه بهتری سر کلاس حاضر میشویم.
گاهی ممکن است از ایستادن در صف خسته شویم، اما وقتی وارد کلاس میشویم و با دوستانمان صحبت میکنیم، خستگیمان از بین میرود. مسئولان مدرسه برای منظم کردن صفها تلاش میکنند و ما هم سعی داریم با همکاری، این نظم را حفظ کنیم.
اگر صفبندی نباشد، مدرسه شلوغ و بینظم به نظر میرسد. حتی وقتی مدیر یا ناظم میخواهند صحبت کنند، اگر صفها مرتب نباشد، کارشان سخت میشود. پس نظم در صفایستادن اهمیت زیادی دارد.
وقتی هر کلاس در صف جداگانهای میایستد، ورود به کلاسها آرام و بدون شلوغی انجام میشود. این کار نشاندهنده همکاری و اتحاد دانشآموزان یک کلاس نیز هست. بنابراین، بهتر است به ایستادن در صف به چشم یک کار مفید و ضروری نگاه کنیم.
—
**متن طنز درباره ایستادن در صف مدرسه**
صف مدرسه گاهی آنقدر طول میکشد که آدم فکر میکند دارد در بیابان تمرین survial میکند! مخصوصاً وقتی آفتاب حسابی داغ باشد، آدم دقیقاً حس یک نیمرو را پیدا میکند که روی تابه در حال سرخ شدن است! انگار هر بزرگتری که از کنارمان رد میشود، باید چند دقیقهای بلندگو را بردارد و برایمان سخنرانی کند!
تابستانها در صف آبپز میشویم و زمستانها هم یخزده و خشک! البته گاهی دلشان برایمان میسوزد و زودتر راهمان میدهند برویم کلاس. راستی، اگر روزی دانشمندان کشف کردند که چرا بعضیها واریس میگیرند، شک نکنید دلیلش همین صفهای طولانی مدرسه است!
یک بار برای مراسم ورزشی کلی تمرین کرده بودیم و از اداره هم برای تماشا آمده بودند. خلاصه آن روز آفتابِ چه خبر بود و ما ساعتی در صف ایستاده بودیم. وقتی ورزش شروع شد، همه چیز عالی پیش رفت، تا اینکه ناگهان چند نفر از وسط صف بیهوش شدند و نقش بر زمین! آن موقع بود که نمیدانستیم به حالشان گریه کنیم یا به وضعیت مسخرهمان بخندیم!
بله… صف مدرسه فقط نظم نیست، گاهی آزمونِ تابآوری هم هست!
جواب درست نویسی صفحه 57 درس 4 نگارش نهم
با خوشحالی در ویرایش جملاتتان همراه شما هستم:
**جمله اول:**
* ویرایش شده: حتماً با شما به ورزشگاه میآیم.
**جمله دوم:**
* ویرایش شده: مطمئنم این هفته خبر خوبی به شما میرسد.
جواب انشای آزاد صفحه 58 نگارش نهم
درون یک سفینه فضایی که روی ماه فرود آمده، چه میگذرد؟ این را در ذهن خود مجسم کنید و توصیف کنید.
🔶 تصویر ذهنی از داخل سفینه
سفینه فضایی وسیلهای است که انسان را به فضا و سیارههای اطراف زمین میبرد.
من داخل یک سفینه بزرگ بودم که با بقیه سفینهها فرق داشت. آدمهای زیادی توی آن بودند و هرکدام خاطرات خودشان از زمین را برای هم تعریف میکردند. بعضی از این خاطرات، مثل قهوه، تلخ بودند و بعضی دیگر، مثل فالوده شیرازی، شیرین. هرکس سرنوشت جداگانهای داشت که در نهایت همه را به این سفینه کشانده بود. هرکدام هم هدف خاصی از سفر به فضا داشتند.
من هم با هدفی متفاوت، روی آخرین صندلی نشسته بودم و تمام گذشتهام را مرور میکردم. گذشته خیلی از مسافران، مثل شعلههای بخاری خاموش، سوخته بود و مثل باد کولر، ناپدید شده بود. هرچه بیشتر به گذشته فکر میکردم و خاطراتم را ورق میزدم، سرعت سفینه بیشتر میشد؛ انگار سفینه هم میفهمید که چه روزهای سخت و دشواری را پشت سر گذاشتهایم.
ناگهان، در اوج سرعت، سفینه ایستاد و همه مسافران پیاده شدند. میان آنها همهمه افتاد که: «این جا کجاست؟» همه از هم میپرسیدند این چه مکانی است. تا اینکه یکی از مسافران با صدای بلند فریاد زد و ناگهان همه ساکت شدند. زنی پاسخ همه را داد و گفت: «این جا همان جایی است که آرزویش را داشتیم. این جا همان جاست که برای فراموش کردن بسیاری از چیزها آمدهایم. این جا همان جایی است که سالها در آرزویش بودیم و بالاخره به آن رسیدیم. این جا همان جاست که برای زندگی کردن به آن پا گذاشتهایم.»
اشک از چشمان همه جاری شد. آری، این جا همان کره ماه بود که با آمدن این مسافران، شکوه و زیبایی بینظیری پیدا کرد. گاهی باید رفت و راه افتاد، تا آنهایی که قدرمان را ندانستند، بفهمند چیز باارزشی را از دست دادهاند.
بودیم وکس قدر ندانست
باشد نباشیم و بدانند که بودیم.
