در این داستان، شاعری نزد پادشاهی میرود و شعری در مدح و ستایش او میسراید. پادشاه که از شعر خوشش آمده، به وزیر خود دستور میدهد تا صله و پاداش خوبی به شاعر بدهد. اما وزیر که آدم خسیسی است، تنها مقدار بسیار کمی پول به شاعر میدهد.
شاعر، ناراحت و دلشکسته، از دربار بیرون میرود. در راه، قطعهای میخواند و در آن از ناکامی خود و بیکفایتی وزیر شکایت میکند. او در شعرش میگوید که عمر باارزش پادشاه به پایان میرسد، اما کارهای نادرست وزیر، نام نیک او را خراب میکند.
این شعر به گوش پادشاه میرسد. او که از رفتار وزیرش خشمگین شده است، او را از کار برکنار میکند و به جایش فرد درستکاری را انتخاب مینماید.
**پیام داستان:**
این حکایت به ما میآموزد که یک فرد نالایق و بدکردار در مقام و مسئولیت، نه تنها به دیگران آسیب میزند، بلکه باعث بدنامی و آسیب دیدن رئیس یا پادشاه خود نیز میشود.

**عنوان درس: داستان زندگی ارزشمند | موضوع: درک واژهها و مفهوم شعر | پایه ششم**
**درک واژهها:**
* **گران مایه:** بسیار ارزشمند و گرانقدر
* **فرزانگان:** افراد دانا و خردمند
* **سپنج:** پول خرد یا هزینه
* **فرصت:** زمان مناسب و موقعیت خوب
* **فراغت:** زمان آزاد و بیکاری
* **عمر:** زندگی و زمان
* **کسب:** به دست آوردن
* **علم:** دانش و آگاهی
* **هنر:** مهارت و توانایی
**مفهوم شعر:**
این شعر پندی زیبا از یک پدر دانا به پسرش است. پدر به پسر میگوید:
فرزندم، از عمر خود خوب استفاده کن. زندگی بسیار ارزشمند است و نباید آن را به راحتی از دست بدهی.
در زمان جوانی و وقتی که فرصت داری، برای زندگی خود تلاش کن. دانش و مهارت بیاموز، زیرا اینها سرمایههای واقعی تو هستند.
اگر در زمان مناسب برای آیندهات برنامهریزی نکنی و کاری انجام ندهی، وقتی به پیری برسی، دیگر فرصتی برای جبران نخواهی داشت و حسرت خواهی خورد.
معنی صفحه ۹۲ فارسی ششم عمر گران مایه
دو برادر بودند. یکی از آنها برای پادشاه کار میکرد و دیگری با دسترنج و تلاش خود، زندگیاش را میگذراند.
روزی برادر پولدار به برادر کمبضاعت گفت: “چرا مثل من به خدمت پادشاه درنمیآیی تا از سختی کار کردن راحت شوی؟”
برادر دوم در پاسخ گفت: “تو چرا کار کردن را انتخاب نمیکنی تا از خفت و ناراحتی خدمت کردن به دیگران رها شوی؟ دانایان همیشه گفتهاند: نان حلال خودت را خوردن و آزاده زندگی کردن، بهتر از این است که کمربند طلا ببندی و در برابر کسی تعظیم کنی.”
به دست آهنِ تفته کردن خمیر *** بِه از دست بر سینه، پیشِ امیر
عمرِ گران مایه در این صرف شد *** تا چه خورم صیف و چه پوشم شِتا
ای شکمِ خیره به نانی بساز *** تا نکنی پشت به خدمت، دو تا
معنی کلمات عمر گران مایه فارسی ششم
گرانقدر: ارزشمند
طلایی: مانند طلا، ساخته شده از طلا یا به رنگ آن
خدمت کردن: کار انجام دادن، اطاعت کردن
تفتیده: بسیار داغ، سوزان
در نهایت: به هر صورت، خلاصه
صرف کردن: هزینه کردن، مصرف کردن
ثروتمند: دارا، کسی که ثروت زیادی دارد
تابستان: فصل گرم سال
نیازمند: فرد تنگدست
زمستان: فصل سرد سال
رنج: سختی، مشقت
بیپروا: بدون ترس، گستاخ
خواری: ذلت، پستی
خمیده: دولا شده
پیام اصلی داستان:
اگر شخصی کارهایش را خودش انجام دهد و از دیگران کمک نخواهد، نتیجه بهتری میگیرد. چون امکان دارد افرادی پیدا شوند که در کارش اختلال ایجاد کنند و او را گمراه کنند تا به هدفش نرسد. (درخواست کمک از دیگران تنها زمانی خوب است که فرد به آن شخص اطمینان کامل داشته باشد)
