در نوشتههای قبلی دربارهٔ موسیقی متن و خصوصیات آن صحبت کردیم. با این حال، داستان تغییر و تحولات این نوع موسیقی بسیار شنیدنی است. در این بخش از وبلاگ ندابلاگ، همراه ما باشید تا تاریخچهٔ موسیقی متن و چگونگی دگرگونیهای آن را مرور کنیم.
تاریخچه موسیقی فیلم
شاید بتوان روزی را که برادران لومیر اولین نمایش عمومی فیلم خود را ترتیب دادند، یک لحظه سرنوشتساز در داستان سینما به حساب آورد. این اتفاق در سال ۱۸۹۵ میلادی رخ داد. آنها در پاریس گروهی از مردم را برای تماشای این نمایش نوظهور دعوت کردند. در آن برنامه حتی یک پیانیست نیز حضور داشت که وظیفهاش نواختن موسیقی در طول پخش فیلم بود.
همراهی موسیقی با شروع فیلم باعث میشد تماشاگران به تدریج ساکت شوند و توجهشان به تصاویری که روی پرده میآمد جلب شود. پس از این ایدهای که برادران لومیر به کار بردند، مرسوم شد که در نمایش فیلمها موسیقی زنده نیز اجرا شود؛ هرچند در آن زمان هنوز اهمیت واقعی موسیقی در رشد و تکامل هنر سینما به طور کامل درک نشده بود.
روند تغییرات در اجرای موسیقی متن
موسیقی در سینما، در روزهای نخست با نواختن یک پیانو در سالن آغاز شد. بعدها تعداد نوازندگان پیانو بیشتر شد. هدف از این کار این بود که صدای ماشینهای نمایش فیلم و همچنین سر و صدای تماشاگران پوشانده شود. از سوی دیگر، چون فیلمهای آن دوران صدا نداشتند، به یک موسیقی پسزمینه نیاز بود. همین نیاز بود که راه را برای ورود موسیقی به دنیای سینما باز کرد.

با گذشت زمان و بزرگتر شدن سینماها، ابتدا ارکسترهای کوچک و بعداً ارکسترهای بزرگتر، قطعات موسیقی را به صورت زنده مینواختند. اما در انتخاب این قطعات، هیچ برنامهریزی و ایدهی خاصی وجود نداشت. این وضعیت ادامه داشت تا اینکه «مکس وینکلر» ایدهی «برگه راهنما» را ارائه داد.
وینکلر با کمک آرشیو گستردهی شرکت «فیشر»، قطعات موسیقی مناسب برای هر فیلم را انتخاب میکرد. او روی یک برگه، مشخص میکرد که هر قطعه با چه سرعتی و به چه مدت باید اجرا شود. سپس این برگه راهنما در اختیار نوازندگان قرار میگرفت تا بر اساس آن تمرین و اجرا کنند. به این شکل، بدون نیاز به آهنگسازی جدید برای هر فیلم، هر اثر سینمایی با یک مجموعه موسیقی ثابت و از پیش تعیین شده نمایش داده میشد.
در آن دوران، بسیاری از سالنهای سینمای صامت، مجهز به ارگهای بزرگ بودند. این ارگها علاوه بر تولید صدای سازهای مختلف، قادر به ایجاد صداهای دیگری مانند بوق خودرو، سوت قطار و موارد مشابه بودند. یکی از معروفترین این دستگاهها، ارگ «ورلیتزر» بود که برای مدتها مسئولیت اجرای موسیقی و ایجاد جلوههای صوتی را بر عهده داشت.
مروری کوتاه برتاریخچه موسیقی فیلم در دهه های مختلف

پیش از دهه ۱۹۲۰
در دوران فیلمهای صامت، دیالوگ و گفتگویی در فیلمها شنیده نمیشد، اما این فیلمها کاملاً بیصدا هم نبودند.
دهه ۱۹۲۰
با پیشرفت فناوری تا دهه ۱۹۲۰، امکان اضافه کردن صدا به فیلمها به وجود آمد. این یعنی نه تنها مکالمهها، بلکه موسیقی هم به فیلمها افزوده شد.
دهه ۱۹۳۰
در اوایل دهه ۱۹۳۰، فضای فیلمها کمی از حالت موزیکال فاصله گرفت، چون فیلمسازان یاد گرفتند چطور از موسیقی برای برانگیختن احساسات استفاده کنند. آنها شروع به استفاده از موسیقی کلاسیک کردند تا از مسیر داستان و شخصیتهای فیلم حمایت کنند.
دهه ۱۹۴۰
در واقع در اواخر دهه ۱۹۳۰ بود که فیلمسازان به قدرت موسیقی جَز در فیلمهایشان پی بردند. اما این روند در دهه ۴۰ بیشتر گسترش یافت.
دهه ۱۹۵۰
اگرچه موسیقی سمفونیک در دهه ۱۹۴۰ هم حضور داشت، اما در دهه ۱۹۵۰ و با محبوبیت فیلمهای وسترن اسپاگتی، بازگشت چشمگیری را تجربه کرد.
دهه ۱۹۶۰
دهه ۱۹۶۰ دوران موسیقی غیرمعمول و گاه ناخوشایند در فیلمها بود. دلیل این موضوع را میتوان محبوبیت فیلمهای علمیتخیلی و هیجانانگیز در این دوره دانست.
دهه ۱۹۷۰
تجربههایی که در دهه ۶۰ به دست آمد، در دهه ۷۰ از بین نرفت. اما ساخت موسیقی فیلم، به روشهای کلاسیکتری بازگشت که در دهههای پیشین مورد استقبال قرار گرفته بود.
دهه ۱۹۸۰ و پس از آن
برای نخستین بار در دهه ۱۹۸۰، صداهای سینتیسایزر در فیلمها به کار گرفته شد و انقلابی در موسیقی متن فیلمها ایجاد کرد. این به آن معنا بود که میشد موسیقی کامل یک فیلم را تنها با یک نوازنده به پایان رساند.
همچنین آهنگهای پاپ – به ویژه راک معاصر – توانستند به بخش اصلی و پایهای موسیقی فیلمها تبدیل شوند.
امروزه با پیشرفت مداوم فناوری، موسیقی فیلم میتواند داستان و شخصیتها را آنچنان دقیق و تأثیرگذار نمایش دهد که تماشای فیلم را به تجربهای واقعی و ملموس تبدیل کند.
