کنترپوآن یکی از واژههایی است که در موسیقی کلاسیک زیاد شنیده میشود. اما معنای این واژه چیست و در موسیقی چه نقشی ایفا میکند؟ در ادامه این نوشته از وبلاگ ندابلاگ، بیشتر با کنترپوآن آشنا میشویم که مانند چراغی روشنگر در دنیای موسیقی کلاسیک است.
موسیقی کلاسیک
در دورهای درخشان از تاریخ موسیقی کلاسیک، که از حدود پایان دهه ۱۷۰۰ تا میانههای دهه ۱۸۰۰ ادامه داشت، آهنگسازان رقابت شدیدی با هم داشتند تا گونههای تازه و جذابی از موسیقی را خلق کنند. زمانی که نوازندگان و آهنگسازان شروع به استفاده از ساز پیانو کردند، این فرصت به وجود آمد که شیوههای اجرای موسیقی گسترش بیشتری پیدا کند.
یکی از نخستین و اساسیترین چیزهایی که در موسیقی کلاسیک باید درک شود، مفهوم «فرم» است. فرم، همان قالب و ساختار کلی یک قطعه موسیقی است، بدون در نظر گرفتن معنای آن. یعنی در اینجا بحث بر سر این نیست که یک قطعه چه مفهومی دارد، بلکه تنها به این میپردازیم که آن قطعه چگونه نوشته یا ساخته شده است. به بیان دیگر، فرم نشان میدهد که معنا و احساس در چه قالبی ریخته شده است.
کنترپوآن به مثابه روشنگری کلاسیک
پیشرفت معروف دوران طلایی موسیقی کلاسیک، محبوب شدن روشی به نام کنترپوآن بود. در این دوره، آهنگسازان شروع کردند به نوشتن بخشهایی برای دست چپ که به اندازهی بخشهای دست راست، دقیق و پیچیده بود. معمولاً موسیقیای که برای دست چپ نوشته میشد، عیناً بازتاب همان چیزی بود که دست راست اجرا میکرد.
پیش از دوره کلاسیک، خط باس در بیشتر قطعهها فقط نقش همراهیکنندهای ساده برای ملودی اصلی را داشت. این نگاه محدود به خط باس، از موسیقی کلیساهای کاتولیک باقی مانده بود، جایی که ارگ تنها یک خط باس ساده را برای همراهی با آواز خوانندگان مینواخت.
اختراع تکنیک کنترپوآن نه تنها ملودی در آثار موسیقی را غنیتر کرد، بلکه مرز مشخص بین پایان یک ملودی و شروع هارمونی را نیز از بین برد. تقریباً تمام آهنگسازان بزرگ دوره کلاسیک، که از همه قالبهای موسیقایی بحث شده در این درس استفاده کردهاند، در آثار خود از کنترپوآن بهره بردهاند.
