امروز میخواهیم با هم یک واژه تازه انگلیسی آشنا شویم
ترجمه کلمه Manage به فارسی با مثالهای کاربردی
کلمه “مدیریت کردن” (Manage) یک فعل است. ما از این کلمه وقتی استفاده میکنیم که یک نفر مسئولیت چیزی را بر عهده دارد یا اوضاعی را تحت کنترل خودش دارد:
* جری یک رستوران را مدیریت میکند. او رئیس است. او مدیر است.
* لوپه وقتی در مکزیک زندگی میکرد، مسئول یک دفتر بود. ده نفر زیر نظر او کار میکردند.
* آیا تا به حال کسبوکاری را مدیریت کردهاید؟
* آیا میتوانی یک دستگاه بزرگ را به تنهایی کنترل کنی، یا به کمک نیاز داری؟
* تاد شرکت را بد اداره کرد، به همین دلیل اخراج شد. (بد مدیریت کردن = انجام دادن کار بد در مدیریت)
—
در این جملهها، کلمه “مدیریت کردن” به شکل “مدیریت” (Managing) به کار رفته است. این شکل از فعل که با “ing” پایان مییابد، معمولاً بعد از حرف اضافه میآید:
* شیلا در مدیریت خانهاش بسیار خوب عمل میکند. او از پنج بچه مراقبت میکند و همه کارهای آشپزی و نظافت را خودش انجام میدهد.
* بیل در مدیریت پول مهارت دارد. به همین دلیل است که به عنوان حسابدار کار میکند.
—
این کلمه معانی دیگری هم دارد. گاهی اوقات “مدیریت کردن” به این معناست که یک نفر با یک شرایط سخت کنار میآید یا کار دشواری را انجام میدهد:
* دن و سو هر دو شغلشان را از دست دادند، اما به نوعی توانستند تا زمانی که شغل جدیدی پیدا کنند، هزینههای زندگی را تأمین کنند.
* اگرچه باورکردنی سخت است، اما زنی که از زلزله جان سالم به در برد، توانست پنج روز را بدون آب زنده بماند.
* با وجود همه مشکلات مالیاش، به نحوی از پس آن برخواهد آمد.
* بعد از گم شدن، بچهها توانستند راه خروج از جنگل را پیدا کنند.
* چطور شد که دستش در آن دستگاه گیر کرد؟
—
کلمه “مدیریت” (Management) یک اسم است:
* این کسبوکار الان تحت مدیریت جدید است.
* مدیریت شرکت به دختر صاحب آن سپرده شد.
* مدیریت بد تاد روی شرکت، باعث از دست رفتن میلیونها دلار شد.
فرهنگ لغت ضروری انگلیسی
اگر میخواهید فهرست همهٔ واژههایی را که با حرف A آغاز میشوند ببینید، به صفحهٔ مربوط به کلمات پرکاربرد انگلیسی با حرف A سر بزنید. همچنین برای استفاده از فرهنگ لغت انگلیسی ندابلاگ، میتوانید به صفحهٔ کلمات پرکاربرد انگلیسی همراه با معنی و مثال، بر پایهٔ ترتیب الفبایی مراجعه کنید.
