امروز میخواهیم با هم یک واژه تازه انگلیسی آشنا شویم!
ترجمه کلمه Friend به فارسی با مثالهای کاربردی
یک دوست کسی است که بودن با تو را دوست دارد، با تو وقت میگذراند، وقتی به کمک نیاز داری کنارت میآید و با تو مهربان است.
رامون، جمال و تونی با هم دوست هستند.
دوستی آنها از روزهای مهدکودک شروع شده است.
آنها از دوستی با هم لذت میبرند.
کلمه “friend” در انگلیسی بسیار پرکاربرد است. در ادامه چند نمونه از نحوه استفاده از آن را میبینید:
جورجینا در مدرسه چند دوست تازه پیدا کرد.
وقتی به یک شهر یا محلّه جدید میروی، دوست پیدا کردن گاهی سخت میشود.
بیا با هم دوست باشیم.
امشب میخواهم با چند نفر از همکارانم بیرون بروم.
بعد از این که خاویر و دانیل از هم جدا شدند، همچنان دوست باقی ماندند.
دوست در مواقع نیاز، دوست واقعی است. (این یک ضربالمثل معروف است)
کلمه “friendship” به رابطه بین دوستان اشاره دارد.
جنیفر و دوریس بیش از چهل سال است که با هم دوستهای صمیمی هستند.
آنها یک رابطه دوستی ساختند که سالهای زیادی ادامه پیدا کرد.
داشتن یک دوستی پایدار و بلندمدت، بسیار ارزشمند است.
کلمه “friendly” به معنی “رفتار دوستانه” است:
همه در مهمانی با من رفتار خوبی داشتند.
همسایههای خیلی خوبی داریم.
آن خانم برای نشان دادن دوستیاش، به ما دست تکان داد.
فیسبوک باعث شده کلمه “friend” به عنوان فعل هم استفاده شود، در حالی که قبلاً این طور نبود:
من با پنج نفر جدید در فیسبوک دوست شدم.
اگر تو با من دوست شوی، من هم با تو دوست میشوم.
یک دختر در مدرسه عکسهای زشتی در فیسبوک گذاشته بود، برای همین من ارتباطم را با او قطع کردم.
توجه کنید: از فعل “make” معمولاً وقتی استفاده میشود که یک دوستی تازه شروع میشود.
یک دوست پیدا کردن.
دوستان جدید پیدا کردن.
جنی در سفر به رم، دوستان زیادی پیدا کرد.
آیا اخیراً کسی را پیدا کردهای که با او دوست شوی؟
فرهنگ لغت ضروری انگلیسی
اگر میخواهید فهرست همهٔ واژههایی را که با حرف A آغاز میشوند ببینید، به صفحهٔ مربوط به کلمات پرکاربرد انگلیسی با حرف A سر بزنید. همچنین برای استفاده از فرهنگ لغت انگلیسی ندابلاگ، میتوانید به صفحهٔ کلمات پرکاربرد انگلیسی همراه با معنی و مثال، که بر اساس حروف الفبا مرتب شده، مراجعه کنید.
