معنی ضرب المثل کبوتر با کبوتر باز با باز کند هم جنس با هم جنس پرواز + داستان

پرنده با پرنده‌ی همانند خود پرواز می‌کند و باز با همنوع خویش به آسمان می‌رود. هر کس به سوی همتای خود گرایش دارد و مانندها با یکدیگر همراه می‌شوند.

کبوتر با کبوتر باز با باز، کند هم جنس با هم جنس پرواز

در این نوشته، داستان و مفهوم ضرب‌المثل «کبوتر با کبوتر، باز با باز» از کتاب نگارش پایه ششم آورده شده است. در ادامه با ما همراه باشید.

معنی ضرب المثل کبوتر با کبوتر باز با باز کند هم جنس با هم جنس پرواز

۱. این جمله اشاره به این دارد که معمولاً افراد در یک سطح و جایگاه اجتماعی با هم ارتباط دارند.
۲. هر فرد در نهایت کسی را پیدا می‌کند که با روحیه و سلیقه‌اش هماهنگ باشد.
۳. بهتر است آدم با کسانی معاشرت کند که شبیه خودش هستند و با آنها سازگاری بیشتری دارد.

داستان برای ضرب المثل کبوتر با کبوتر باز با باز کند هم جنس با هم جنس پرواز

روزی بود و روزگاری، یک شکارچی هر روز در جنگل و کوهستان، جایی که می‌دانست پرندگان برای خوردن دانه جمع می‌شوند، تله پهن می‌کرد. وقتی پرندگانی در دام او گرفتار می‌شدند، آن‌ها را در قفس می‌گذاشت و به مغازه بزرگ فروش پرندگانش می‌برد تا بفروشد.

در مغازه او انواع پرندگان بودند: طوطی سبز و زیبا، گنجشک، قناری، بلبل، کبک و غیره. هر پرنده‌ای به خاطر ویژگی‌هایش خریداران خودش را داشت. مردم بلبل و قناری را برای آواز خوششان می‌خریدند، کبک را برای گوشت خوشمزه‌اش، و بعضی هم طوطی می‌گرفتند تا حرف زدن به آن یاد بدهند و همدمی برای تنهاییشان داشته باشند.

هر صبح، پرنده‌فروش قبل از باز کردن مغازه، اول به سراغ تله‌هایش می‌رفت. هر پرنده تازه‌ای که گیر افتاده بود، در قفس می‌گذاشت و با خود به مغازه می‌آورد.

یک روز که رفت تا تله‌ها را چک کند، دید در بیشتر آن‌ها هیچ پرنده‌ای نیست. ناامید شد، اما وقتی به آخرین تله رسید، دید چند گنجشک، یک کبک و یک کلاغ سیاه در آن گرفتار شده‌اند. اول کبک و گنجشک‌ها را در قفس انداخت. می‌خواست کلاغ را آزاد کند، اما کلاغ که عصبانی بود، دستش را نوک زد. دست مرد درد گرفت و به کلاغ گفت: “می‌خواستم آزادت کنم، اما خودت نخواستی. حالا می‌برمت و در قفس می‌اندازمت تا آدم بشوی!”

کلاغ که تا آن روز پرنده‌ای آزاد بود، به گنجشک و کبک گفت: “ما باید به هر طریقی از دست این مرد فرار کنیم.” آن دو گفتند: “چطور؟ ما خیلی دوست داریم، اما پدران ما هم قبلاً توسط همین شکارچی گرفتار شدند و نتوانستند کاری بکنند. اگر تو فکری داری، ما با تو هستیم.” کلاغ در طول راه ساکت بود و نقشه می‌کشید تا اینکه به مغازه پرنده‌فروشی رسیدند. او قصد داشت همه پرندگان را متحد کند تا با هم راه فراری پیدا کنند.

وقتی به مغازه رسیدند، مرد قفس کلاغ را کنار قفس بقیه پرندگان گذاشت. کلاغ به دیگر پرندگان گفت: “به حرف من گوش دهید. من نقشه‌ای دارم که اگر همه با هم همکاری کنیم، می‌توانیم آزاد شویم و مثل قبل زندگی کنیم.” یک طوطی رنگارنگ و زیبا که در قفس بود، گفت: “تو تازه‌آمدی و هنوز تجربه نداری. این گنجشک‌ها را با خودت همراه کرده‌ای و فکر می‌کنی می‌توانی هر کاری بکنی؟ ما باید سرنوشتمان را بپذیریم.”

کلاغ که انتظار چنین پاسخی را نداشت، گفت: “تو فکر می‌کنی کی هستی که اینطور حرف می‌زنی؟ فکر می‌کنی چون ادای آدم‌ها را درمی‌آوری، سلطان پرندگان شده‌ای؟ اگر آدم‌ها با تو مهربان هستند، برای این است که به تو نیاز دارند، نه برای خود تو.”

طوطی گفت: “حسودیت شده چون صدای من از قارقار تو قشنگ‌تر است.”

کلاغ جواب داد: “کدام توانایی؟ توانایی که تو را در قفس نگه می‌دارد؟ من شکر می‌کنم که صدایی مثل تو ندارم و آزاد زندگی می‌کنم.”

طوطی گفت: “دیگر حرف نزن! صدای قارقار تو اعصابم را خرد کرد. تا الآن باید صدای جیک جیک گنجشک‌ها و بق بق کبوترها را تحمل می‌کردم، حالا نوبت تو شده.”

گنجشک‌ها که حرف‌های طوطی را شنیدند، عصبانی شدند و گفتند: “صدای ما چه مشکلی دارد؟ اگر بخواهیم برایت جیک جیک می‌کنیم!” کبوترهای آرام هم گفتند: “طوطی مغرور، چه می‌گویی؟ صدای ما خیلی هم خوب است.”

کلاغ که دید همه از دست طوطی عصبانی هستند، گفت: “هر پرنده‌ای با صدای خودش زیباست: گنجشک با جیک جیک، کبوتر با بق بق، و کلاغ با قار قار. طوطی جان، به نظر می‌رسد تو از تقلید آدم‌ها لذت می‌بری، پس همینجا بمان. من با بقیه راه چاره‌ای پیدا می‌کنم.”

سپس کلاغ نقشه‌اش را عملی کرد و شروع کرد به قار قار کردن. آنقدر این کار را ادامه داد که اعصاب صاحب مغازه به هم ریخت. کلاغ‌های دیگر که از آن حوالی رد می‌شدند، صدای او را شنیدند و روی شاخه‌های درختان نزدیک مغازه جمع شدند و با هم قارقار کردند.

آنقدر این صداها ادامه پیدا کرد که مرد از کار خود پشیمان شد و در قفس کلاغ را باز کرد تا برود. اما در همان لحظه، گنجشک‌ها و کبوترها هم فرار کردند. فقط طوطی ماند تا با تقلید صدای آدم‌ها، آن‌ها را خوشحال کند.

و اینگونه است که گفته‌اند:
**کبوتر با کبوتر، باز با باز**
**کند همجنس با همجنس پرواز**

اگه حال کردی این پست رو با دوستات به اشتراک بذار:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *