انشا در مورد ظاهر و باطن + ضرب المثل

همه ما در زندگی با چیزهایی روبرو می‌شویم که ظاهر و باطن متفاوتی دارند. یعنی آنچه در نگاه اول می‌بینیم، ممکن است با حقیقت درونی آن کاملاً فرق داشته باشد. این موضوع فقط مربوط به اشیا نیست، بلکه در مورد آدم‌ها هم صدق می‌کند.

گاهی یک چیز ساده و معمولی از بیرون، درون بسیار ارزشمندی دارد. مثل یک صدف که از بیرون سنگی و خشن به نظر می‌رسد، ولی درونش مرواریدی درخشان و زیبا پنهان شده است. برعکس، گاهی چیزی که ظاهری بسیار زیبا و فریبنده دارد، ممکن است درونش پوچ و بی‌ارزش باشد. مثل یک سیب قرمز و براق که از داخل پوسیده است.

این مسئله در مورد انسان‌ها هم بسیار مهم است. بعضی افراد هستند که ظاهری ساده و معمولی دارند، اما قلبشان سرشار از مهربانی، دانایی و خوبی است. در مقابل، افرادی هم هستند که با ظاهری آراسته و سخنان فریبنده، قصد دارند دیگران را گمراه کنند، اما در باطن نیت خوبی ندارند.

در فرهنگ ما ضرب‌المثلی معروف وجود دارد که این مفهوم را به زیبایی بیان می‌کند:
**”از قضا گل بود به سبزه نیز آراسته شد”**

این ضرب‌المثل به ما یادآوری می‌کند که زیبایی حقیقی، همان است که در نهاد و ذات یک چیز وجود دارد. یک گل، حتی اگر در میان علف‌های هرز هم قرار بگیرد، باز هم بوی خوش و زیبایی خودش را دارد. درست مثل یک انسان خوب که ارزش واقعی او به ظاهرش نیست، بلکه به اخلاق و منش نیکوی اوست.

پس باید هوشیار باشیم و فقط به ظاهر چیزها و آدم‌ها توجه نکنیم. برای شناخت حقیقت، باید با دقت بیشتری نگاه کنیم و فرصت دهیم تا باطن اشیا و افراد خودش را نشان دهد.判断

انشا در مورد ظاهر و باطن + ضرب المثل

انشا من، ظاهر و باطن افراد

هر روز آدم‌های زیادی را می‌بینیم، اما فقط ظاهرشان را می‌بینیم و از درونشان خبر نداریم. ظاهر، همان چیزی است که با چشم دیده می‌شود، و باطن، آن چیزی است که پنهان است و دیده نمی‌شود. انسان‌ها علاوه بر ظاهری مانند بدن، اندام و لباس، یک باطنی هم دارند که شامل افکار، نیت‌ها و اخلاقشان می‌شود.

باطن هرکس جایی است که ویژگی‌های اخلاقی او در آن شکل می‌گیرد؛ چه خوب و چه بد. اگر درون انسان پرورش‌دهنده صفات بدی مانند غیبت، دروغ و تهمت باشد، فضای باطن او تیره و تاریک می‌شود و به تدریج این صفات ناپسند روی روح و روانش اثر می‌گذارد و در ظاهر او هم خودش را نشان می‌دهد.

مثلاً اگر کسی در درون خود، بدگمانی داشته باشد، این صفت نه تنها فکر و ذهنش را تاریک می‌کند، بلکه در حرف‌هایش هم دیده می‌شود؛ در کار دیگران کنجکاوی می‌کند یا به آن‌ها تهمت می‌زند. پس هر صفتی که در باطن انسان باشد، در رفتار و کردارش هم دیده می‌شود. اگر این صفات، خوب و پسندیده باشند، کارهای انسان نیز نیکو خواهد بود و در ظاهر هم اثر مثبت خود را نشان می‌دهد. مثلاً اگر کسی در درونش خیرخواه باشد، به مرور در ظاهر و رفتارش هم دیده می‌شود و دیگران او را به عنوان فردی خیرخواه می‌شناسند، چون کارهایش گویای درون پاک و نیکوی اوست.

هیچ وقت ظاهر انسان — یعنی قیافه و شکل او — نشان‌دهنده باطنش نیست. ظاهر زیبا همیشه به معنای باطن زیبا نیست، و ظاهر نازیبا هم لزوماً به معنای باطن ناپاک نیست. البته افرادی هستند که هم ظاهر زیبا دارند و هم باطن زیبا، و برعکس. باید استثناها را هم در نظر داشت.

مثلاً ممکن است کسی بسیار خوش‌قیافه باشد، اما بی‌ادب و بداخلاق. در مقابل، فردی باشد که ظاهر معمولی دارد، اما آن‌قدر خوش‌اخلاق است که همه از همنشینی با او لذت می‌برند. یا کسی باشد که هم زیباست و هم مهربان. در این دنیا همه جور آدمی وجود دارد. (همه آفریده های خدا زیبا هستند و این زیبایی بستگی به عمل آنها دارد که ظاهرشان در عالم غیب زیبا یا زشت می شود و گرنه این ظاهر دنیایی معیار زشتی و زیبایی نیست).

چند ضرب المثل درباره ظاهر و باطن

همراستا بودن ظاهر و باطن:
یعنی با همه یکدل و صادق باشی، بدون هیچ ریا و تظاهری.

تظاهر و ظاهرسازی:
یعنی آنچه نشان می‌دهی با آنچه در دل داری فرق دارد؛ یعنی ریاکاری.

صورت زیبای ظاهر هیچ نیست / ای برادر سیرت زیبا بیار:
یعنی زیبایی چهره و ظاهر ارزش چندانی ندارد، بلکه آنچه مهم است زیبایی باطن، اخلاق نیک و روحیه پاک است که باعث سربلندی انسان نزد خدا و مردم می‌شود.

پیشنهاد موضوع برای انشای دانش‌آموزان
انشا درباره ظاهر و باطن / اختصاصی ندابلاگ

اگه حال کردی این پست رو با دوستات به اشتراک بذار:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *