بیایید همین امروز یک واژه تازه انگلیسی به دایره لغاتمان اضافه کنیم!
ترجمه کلمه Wander به فارسی با مثالهای کاربردی
راه رفتن یا انجام دادن کاری بدون هیچ هدف و مسیر مشخصی را “سرگردان شدن” میگویند.
| ساده | گذشته | فعل ماضی |
| wander
سرگردان شدن |
wandered
سرگردان شد |
wandered
سرگردان شده |
بچههای دبیرستانی هیچ کاری نداشتند، برای همین تمام روز بیهدف در پاساژ قدم میزدند.
تاد به داخل جنگل رفت و سرگردان شد تا اینکه راهش را گم کرد.
یک پسر بچه سهساله پیدا شد که تنها در خیابان این طرف و آن طرف میگشت. (کلمه “wandering” در این جمله یک جیروند است.)
سرنشینان ماشین وارد یک منطقهٔ کارگاهی شدند و به آنها گفتند که از آنجا بروند.
پلیس مرد غریبی را دید که در محلۀ ما بیهدف در حال گشتن بود، برای همین از او چند سوال پرسیدند.
اجازه ندهید فرزندانتان از شما دور شوند. همیشه مراقب آنها باشید.
به شخصی که سرگردان است، wanderer “سرگردان” میگویند.
توجه: بین “wander” و “wonder” تفاوت وجود دارد.
فرهنگ لغت ضروری انگلیسی
اگر میخواهید فهرست همهٔ واژههایی را که با حرف A آغاز میشوند ببینید، به صفحهٔ «کلمات پرکاربرد انگلیسی با حرف A» سر بزنید.
همچنین برای استفاده از فرهنگ لغت انگلیسی ندابلاگ، میتوانید به صفحهٔ «کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر پایهٔ حروف الفبا» مراجعه کنید.
