معنی کلمه Stuck به فارسی با چند مثال

Meaning and usage of stuck word

امروز با هم یک واژه تازه انگلیسی یاد می‌گیریم

ترجمه کلمه Stuck به فارسی با مثالهای کاربردی

وقتی می‌گوییم یک شخص یا چیزی “گیر کرده” است، یعنی حرکت کردن برایش سخت یا غیرممکن شده است.

مثلاً:
ژاکتش لای در گیر کرده است.
ماشین برایان در گل فرو رفته است.
جانت روی یک مسئله ریاضی مانده است و به کمک معلم نیاز دارد.
کمکم کن، من گیر کرده‌ام!
در قفل شده و او نمی‌تواند آن را باز کند.
درپوش این مربا محکم بسته شده. چند ضربه به آن بزن تا باز شود.
شیلا در ترافیک مانده است.

 

وقتی این کلمه به صورت فعل به کار می‌رود، شکل گذشته آن “stuck” است.

مثلاً:
پرستار سوزنی را در بازوی مرد فرو کرد. (stuck به معنای گذاشتن است)
یک نفر عکس ناخوشایندی از معلم را روی دیوار چسباند.
دختر کوچولو در بازار، مثل چسب به مادرش چسبیده بود. (stuck یعنی کنارش ماند)
تاد به روایت خودش از ماجرا پایبند ماند – حتی با اینکه پلیس می‌دانست او دروغ می‌گوید.

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

اگر می‌خواهید فهرست همهٔ واژه‌هایی را که با حرف A آغاز می‌شوند ببینید، به صفحهٔ مربوط به کلمات پرکاربرد انگلیسی با حرف A سر بزنید. همچنین برای استفاده از فرهنگ لغت انگلیسی ندابلاگ، می‌توانید به صفحهٔ کلمات پرکاربرد انگلیسی همراه با معنی و مثال، که بر اساس حروف الفبا مرتب شده، مراجعه کنید.

اگه حال کردی این پست رو با دوستات به اشتراک بذار:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *