امروز میخواهیم با هم یک واژه تازه انگلیسی آشنا شویم!
ترجمه کلمه Often به فارسی با مثالهای کاربردی
کلمه “often” به معنای “اغلب” است و برای اتفاقاتی به کار میرود که زیاد و بارها رخ میدهند. میتوان به جای آن از کلماتی مانند “معمولاً”، “بارها” یا “زیاد” نیز استفاده کرد.
مثالها:
– او اغلب به آنجا میرود. (یعنی او زیاد به آنجا سر میزند.)
– او اغلب عینک آفتابی میزند. (یعنی معمولاً این کار را انجام میدهد.)
– من اغلب از ویسکانسین رانندگی میکنم. (یعنی بارها از آنجا گذر کردهام.)
استفاده از این کلمه بستگی به نظر گوینده یا شرایط دارد.
مثالهای دیگر:
– تونی اغلب سر کار دیر میکند. (مثلاً ماهی شش یا هفت بار که عدد زیادی است!)
– ما اغلب در رستوران پایین خیابان غذا میخوریم. (هفتهای دو یا سه بار.)
– من اغلب برای کار به نیویورک سفر میکنم. (سالانه سه یا چهار بار.)
– او اغلب در کلاس دستش را بالا میبرد. (چون دانشآموز فعالی است و هر روز در بحثها شرکت میکند.)
وقتی از “often” در جملات منفی استفاده میشود، معمولاً در انتهای جمله قرار میگیرد:
– او زیاد به آنجا نمیرود.
– او زیاد عینک آفتابی نمیزند.
– من زیاد از ویسکانسین رانندگی نمیکنم.
البته بعضی افراد “often” را بین فعل کمکی و فعل اصلی میآورند که این هم قابل قبول است:
– من اغلب از ویسکانسین رانندگی نمیکنم.
گاهی کلمههایی مانند “too” (خیلی) و “very” (بسیار) هم با “often” به کار میروند:
– او خیلی زیاد پیامک میفرستد. (این وضعیت خوب نیست.)
– ما میتوانیم دوستانمان را بسیار часто ببینیم. (این وضعیت خوبی است.)
فرهنگ لغت ضروری انگلیسی
اگر میخواهید فهرست همهٔ واژههایی را ببینید که با حرف A آغاز میشوند، به صفحهٔ «واژههای کاربردی انگلیسی با حرف A» سر بزنید. همچنین برای استفاده از فرهنگ لغت انگلیسی ندابلاگ، میتوانید به صفحهٔ «واژههای پرکاربرد انگلیسی همراه با معنی و مثال، بر پایهٔ حروف الفبا» مراجعه کنید.
