امروز با هم یک واژه تازه انگلیسی یاد میگیریم
ترجمه کلمه Mushy به فارسی با مثالهای کاربردی
کلمه “mushy” برای توصیف غذاهایی به کار میرود که بیش از حد نرم و لهشده هستند و معمولاً این حالت، کیفیت خوبی محسوب نمیشود. این کلمه از نظر معنی شبیه به “Soggy” (خیس و نرم) است.
مثلاً:
– اگر ماکارونی را زیاد بجوشانید، حالت نرم و لهای پیدا میکند.
– شامی که در هتل خوردیم افتضاح بود: استیک سفت بود، سیبزمینیها سرد بود و مارچوبهها کاملاً نرم و بیحالت بودند.
– این میوه کهنه و نرم شده. باید میوه تازه بخرم.
– اگر برنج را با آب زیاد بپزید، شل و نرم میشود. بیشتر مردم برنجی را دوست دارند که دانهای باشد و نه لهشده.
– البته بعضی افراد هم غذاهای نرم و لهشده را ترجیح میدهند.
برای ساختن اسم از این صفت، میتوان پسوند “ness” را به “mushy” اضافه کرد و “y” را به “i” تغییر داد تا کلمه “mushiness” ساخته شود. البته این کلمه چندان رایج نیست، اما مثال خوبی است از اینکه چطور میتوان یک صفت (که به “y” ختم میشود) را به اسم تبدیل کرد.
مثلاً:
The mushiness of the soggy toast made me want to gag, so I threw it away.
لطافت نان تست خیس باعث شد بخواهم آه کنم، بنابراین آن را دور زدم.
فرهنگ لغت ضروری انگلیسی
اگر میخواهید فهرست همهٔ واژههایی را که با حرف A آغاز میشوند ببینید، به صفحهٔ «واژههای پرکاربرد انگلیسی با حرف A» سر بزنید.
همچنین برای استفاده از فرهنگ لغت انگلیسی ندابلاگ، میتوانید به صفحهٔ «واژههای پرکاربرد انگلیسی همراه با معنی و مثال، بر پایهٔ حروف الفبا» مراجعه کنید.
