معنی کلمه Lump به فارسی با چند مثال

Meaning and usage of lump word

امروز با هم یک واژه تازه انگلیسی یاد می‌گیریم

ترجمه کلمه Lump به فارسی با مثالهای کاربردی

یک توده، یک برآمدگی کوچک است که معمولاً نشان‌دهنده یک آسیب یا مشکل است. این کلمه معنایی نزدیک به “برآمدگی” دارد.

جان بعد از زمین خوردن از دوچرخه، یک توده کوچک روی سرش درآورد.
مارتا یک توده نزدیک سینه‌اش حس کرد، برای همین وقت دکتر گرفت.
ماست تکه‌های سفت و عجیبی داشت، برای همین ما آن را نخوردیم.
وقتی جرمی به یاد همسر فوت‌شده‌اش افتاد، احساس کرد یک توده در گلویش گیر کرده است. (یک توده در گلو = یک واکنش احساسی، معمولاً ناشی از غم و اندوه)
این فرنی جو، کاملاً تکه‌تکه و سفت است. (کلمه “lumpy” یک صفت است و معنایی نزدیک به “نا هموار” یا “پُر برآمدگی” دارد.)
باب در شغلش با مشکلاتی روبرو شده، اما توانسته است به خوبی از پس آن‌ها بربیاید. (To take lumps یعنی بتوانی با شرایط سخت کنار بیایی و آن‌ها را مدیریت کنی.)

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

اگر می‌خواهید فهرست همهٔ واژه‌هایی که با حرف A آغاز می‌شوند را ببینید، به صفحهٔ «واژه‌های کاربردی انگلیسی با حرف A» سر بزنید. همچنین برای استفاده از فرهنگ لغت انگلیسی ندابلاگ، می‌توانید به صفحهٔ «واژه‌های پرکاربرد انگلیسی همراه با معنی و مثال، بر پایهٔ حروف الفبا» مراجعه کنید.
 

اگه حال کردی این پست رو با دوستات به اشتراک بذار:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *