معنی کلمه Hit به فارسی با چند مثال

Meaning and usage of hit word

بیایید امروز با هم یک واژه تازه انگلیسی یاد بگیریم

ترجمه کلمه Hit به فارسی با مثالهای کاربردی

کلمه “Hit” به معنای “ضربه” است و معانی نزدیکی با واژه‌هایی مانند مشت زدن، کوبیدن، سیلی زدن، هُل دادن و کتک کاری دارد.
اما این واژه، یکی از پایه‌ای‌ترین و پرکاربردترین کلمات در زبان انگلیسی محسوب می‌شود. بنابراین، مثال‌های زیر می‌توانند به شما در درک زمان و شیوهٔ صحیح استفاده از آن کمک کنند.
در نمونه‌های اول، کلمه “hit” به صورت یک فعل به کار رفته است. این فعل، از دسته افعال بی‌قاعده محسوب می‌شود.

ساده گذشته فعل ماضی
hit

ضربه زدن

hit

ضربه زد

hit

ضربه زده

یک توپ هاکی به سر یک فرد برخورد کرد. کسی به توپ ضربه زد و توپ به سر آن شخص اصابت کرد. سرش با توپ هاکی مورد اصابت قرار گرفت.

یک بازیکن بیس‌بال می‌کوشد با چوبش به توپ ضربه بزند.
یک بوکسور، با دستکش‌های مخصوص به حریف خود ضربه می‌زند.
یک بازیکن تنیس با راکت خود به توپ تنیس ضربه می‌زند.
اگر در زمان رعد و برق بیرون از خانه باشید، ممکن است صاعقه به شما اصابت کند.
رانندگان ممکن است در حین رانندگی با خودروهای دیگر تصادف کنند.
یک نوازندهٔ درام، با چوب‌های مخصوص به طبل‌ها ضربه می‌زند.
یک موزیسین وقتی ساز می‌زند یا آواز می‌خواند، سعی می‌کند نتها را درست اجرا کند.
نوازندهٔ پیانو هنگام نواختن آهنگ، کلیدهای پیانو را فشار می‌دهد.
ممکن است یک کشتی بزرگ هنگام حرکت در دریا به یک کوه یخ برخورد کند.
اگر کسی بخواهد از آسانسور استفاده کند، دکمه‌ای را فشار می‌دهد تا آسانسور بیاید یا به طبقهٔ مورد نظرش برسد. وقتی دکمه‌ای را می‌زنید، یعنی آن را فشار می‌دهید.

واژهٔ «Hit» به صورت اسم هم بسیار به کار می‌رود:
یک بازیکن بیس‌بال تلاش می‌کند یک ضربهٔ خوب بزند تا روی بیس قرار گیرد و برای تیمش امتیاز بگیرد.
موسیقیدانان حرفه‌ای امیدوارند با ساختن آهنگ‌های پرفروش (Hit) معروف شوند. او یک اثر پرفروش دارد.
فیلم‌های پرفروش (Hit) معمولاً بازیگران مشهوری دارند که بینندگان زیادی را جذب می‌کنند.
وقتی ماهیگیری می‌کنید، ممکن است تکان‌هایی در نخ خود حس کنید که نشان می‌دهد ماهی طعمه را گرفته است.
صاحبان وب‌سایت‌ها دوست دارند بازدید زیادی از سوی کاربران داشته باشند. این وب‌سایت هر روز بازدیدهای زیادی دریافت می‌کند.

عبارات رایج زیادی هم وجود دارند که شامل کلمهٔ «hit» می‌شوند:
وقتی مردی زنی را می‌پسندد، سعی می‌کند با او صحبت کند تا توجهش را جلب کند. (hit on = تلاش برای جلب توجه)
یک زن هم می‌تواند به همین شکل به مردی ابراز علاقه کند.
وقتی فکر ناگهانی به ذهنتان می‌رسد، می‌گویند آن فکر به شما «زد» (hit you).
وقتی راه‌حل یک مشکل را پیدا می‌کنید، می‌گویند به آن «رسیدید» (hit on it).
اگر کسی بسیار عصبانی شود، می‌گویند «سقف را سوراخ کرد» (hits the roof).
اگر بخواهید به کسی بگویید که برود، می‌گویید: «جاده را بگیر» (Hit the road = از اینجا برو).
کسی که به سفر می‌رود نیز می‌گویند «راه افتاده» (hit the road = راهی سفر شده).
اگر بدن شما به یک دارو واکنش بد نشان دهد، می‌گویند آن دارو «ناسازگار بود» (hit you the wrong way).
اگر چیزی مانند غذا یا نوشیدنی کاملاً مطبوع و رضایت‌بخش باشد، می‌گویند «دل‌چسب بود» (hit the spot). واقعاً دل‌چسب بود. (hit the spot = ایجاد رضایت کامل کرد)

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

اگر می‌خواهید فهرست همهٔ واژه‌هایی را که با حرف A آغاز می‌شوند ببینید، به صفحهٔ مربوط به کلمات پرکاربرد انگلیسی با حرف A سر بزنید.
همچنین برای استفاده از فرهنگ لغت انگلیسی ندابلاگ، می‌توانید به صفحهٔ کلمات پرکاربرد انگلیسی به همراه معنی و مثال، بر اساس ترتیب الفبایی مراجعه کنید.

اگه حال کردی این پست رو با دوستات به اشتراک بذار:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *