معنی کلمه Example به فارسی با چند مثال

Meaning and usage of example word

امروز با هم یک واژه تازه انگلیسی یاد می‌گیریم

ترجمه کلمه Example به فارسی با مثالهای کاربردی

یک «مثال» نمونه یا شاهدی است که برای نشان دادن وجود چیزی یا کمک به درک بهتر یک موضوع به کار می‌رود. همچنین، یک مثال می‌تواند روش انجام یک کار را هم نشان دهد.

معلم از دانش‌آموزان خواست تا نمونه‌هایی از موقعیت‌هایی که به نظرشان ناعادلانه می‌رسد، بیان کنند.
وقتی رادنی انشای خود را می‌نوشت، سعی کرد چند نمونهٔ واضح برای اثبات نظر خود در متن بیاورد.
من معنی این واژه را به درستی نمی‌دانم. می‌شودی مثالی از نحوهٔ استفاده از آن را به من نشان دهی؟
در این محله، ساختمان‌های زیادی از معماری دههٔ ۱۹۲۰ به جای مانده که نمونه‌های خوبی از آن سبک هستند.
یک هنرمند نمونه‌هایی از آثار خود را به ما نشان داد.
در شعرهای امیلی دیکینسون، نمونه‌های فراوانی از «انسان‌نمایی» دیده می‌شود.
یک رهبر خوب با رفتارش الگویی برای دیگران می‌شود.
تام می‌کوشد تا برای فرزندانش الگوی خوبی باشد.
وقتی از کسی خواسته شد مثالی از دروغ‌های آن مرد بزند، به راحتی صدها مورد از دروغ‌هایش پیدا شد.
این چه رفتاری است که می‌خواهی برای جوانان الگو قرار دهی؟ (این پرسش معمولاً زمانی پرسیده می‌شود که رفتار ناشایست یک فرد مورد نقد قرار می‌گیرد.)

 
واژهٔ «exemplify» به معنای «نمونه بودن» یا «نمایش دادن» یک فعل است:

رفتار این زن، نمونهٔ کامل آن چیزی است که یک مادر خوب باید برای فرزندانش انجام دهد.
شیوهٔ نویسندگی این نویسنده، به خوبی نشان می‌دهد که چگونه می‌توان شخصیت اصلی یک رمان را پرورش داد.
آن سرباز در شرایط سخت و زیر آتش دشمن، شجاعت بی‌همتایی از خود نشان داد.

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

اگر می‌خواهید فهرست همهٔ واژه‌های انگلیسی که با حرف A آغاز می‌شوند را ببینید، به صفحهٔ مربوط به **کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A** سر بزنید.
همچنین برای استفاده از فرهنگ لغت انگلیسی ندابلاگ، می‌توانید به صفحهٔ **کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا** مراجعه کنید.

 

اگه حال کردی این پست رو با دوستات به اشتراک بذار:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *