همه چیز در مورد مفهوم و معنای ضربالمثل “یک شب، هزار شب نمیشود” 🌜
گاهی یک اتفاق یا یک روز خاص، آنقدر ویژه و منحصر به فرد است که نمیتوان آن را با هیچ چیز دیگری مقایسه کرد. این ضربالمثل دقیقاً به همین موضوع اشاره میکند.
مثلاً شب عروسی یا شب تولد یک کودک برای خانواده، شبی به یاد ماندنی و پر از احساسات زیباست. این شبها آنقدر ارزشمند هستند که حتی اگر هزار شب عادی دیگر هم داشته باشیم، نمیتوانند جای آن یک شب خاص را بگیرند یا با آن برابری کنند.
این جمله به ما یادآوری میکند که بعضی از لحظات زندگی، واقعاً تکرارنشدنی هستند. مانند دیدار با یک عزیز پس از مدتها دوری، یا موفقیت در یک کار بسیار مهم. این لحظات، مانند گنجی هستند که در میان روزهای عادی زندگی میدرخشند و هیچ چیز دیگری نمیتواند همان حس و ارزش را برای ما ایجاد کند.
در واقع این ضربالمثل به زیبایی نشان میدهد که “کمیت” یا تعداد زیاد، همیشه بر “کیفیت” برتری ندارد. یک تجربه ناب و عمیق، میتواند از hundreds of experiences معمولی، بسیار ارزشمندتر باشد.

در این نوشته، به بررسی مفهوم یکی از ضربالمثلهای کهن و پرمعنای ایرانی میپردازیم. امیدواریم این مطلب برای شما مفید و جالب باشد.
یک شب هزار شب نمیشه کنایه از چیست؟
این ضربالمثل دو جنبه دارد؛ یعنی هم میتوان آن را به شکل بد و منفی معنا کرد، هم به شکل خوب و مثبت. در ادامه، هر دو جنبه را با هم مرور میکنیم:
معنای مثبت:
از این ضربالمثل زمانی استفاده میکنیم که میخواهیم به مهمان بگوییم: “امشب هم پیش ما بمان.” این درخواست، خواستهٔ بزرگی نیست! در حقیقت، این جمله را به مهمانی میگوییم که دوست داریم بیشتر ببینیمش و دلمان نمیخواهد زود ما را ترک کند. با گفتن این حرف، سعی میکنیم او را راضی کنیم که کمی بیشتر نزد ما بماند.
معنای منفی:
خیلی وقتها مردم از این ضربالمثل برای توجیه کارهای اشتباه خود استفاده میکنند. مثلاً وقتی کسی میخواهد کار خلاف عرفی انجام دهد و اطرافیان به او تذکر میدهند، در جواب میگوید: “یک شب که هزار شب نمیشود!” منظورش این است که اگر یک شب را بر خلاف ارزشها و در گناه بگذراند، فقط یک شب است و تمام میشود؛ پس دیگران نباید مزاحمش شوند!
این افراد — اگر هنوز وجدانشان کاملاً از بین نرفته باشد — برای فرار از عذاب وجدان و فریب دادن خود، این مثل را به زبان میآورند. آنها تصور میکنند با گفتن این جمله، گویی در آن یک شب، همهی قوانین عالم تعطیل میشود و حتی خداوند هم از صحنه دور میماند تا گناهانشان را نبیند!
اما در واقع، در همان یک شب — که به قول خودشان هزار شب نیست — آنقدر خطا و گناه انجام میدهند که آثارش تا مدتی طولانی بر روح و روان خودشان یا حتی دیگران باقی میماند.
نمونه های آن:
🔸 شب چهارشنبهسوری است. برخی با مواد محترقه بازی میکنند. میگویند: “یک شب که هزار شب نمیشود”. اما همین شادی زودگذر، جان چند نفر را میگیرد…
🔸 در جمع مهمانان نشسته و سعی میکند با صحبتهایش دیگران را خوشحال کند. پشت سر یکی از بستگان که حضور ندارد، حرف نادرستی میزند و دیگران را میخنداند. با خود میگوید: “یک شب که هزار شب نمیشود”. غافل از اینکه با این کار، برای همیشه آبروی آن فرد را بر باد میدهد.
🔸 برای مهمانانش، انواع غذاهای رنگارنگ و زیاد آماده میکند. با خود فکر میکند: “یک شب که هزار شب نمیشود”. اما نمیداند که این کار، باعث شرمندگی خویشاوندانی میشود که توان مالی کمتری دارند و آنها نیز از این به بعد فکر میکنند که با غذاهای ساده و محدود نمیتوانند از کسی پذیرایی کنند.
به تدریج، دید و بازدیدهای خانوادگی و صلهرحم، به دلیل همین رفتارهای نادرست، کمتر میشود.
چه بسیار اشتباهاتی که ما مرتکب میشویم، اما به جای جبران و اصلاح کار، عمل خود را با گفتن “یک شب که هزار شب نمیشود” توجیه میکنیم!
شما هم اگر مثال دیگری از این گونه توجیهات به ذهنتان میرسد، برای ما بنویسید. 😉
نظر شما در مورد این ضربالمثل چیست؟
معنای ۵۰۰۰ ضربالمثل فارسی را بدانید.
اختصاصی – ندابلاگ
