این ضربالمثل زیبا میگوید که ارزش واقعی هر چیزی در ذات و ماهیت آن است، نه در حرفها و تعریفهای دیگران.
مثال روشن آن عطر مشک است. عطر مشک بهخودیخود آنقدر خوشبو و گیراست که به محض باز شدن درش، بوی خوش آن همهجا را پر میکند و نیاز نیست عطار یا فروشنده توضیح دهد که این عطر چقدر خوب است. خودش گویای همه چیز است.
این حکایت در مورد انسانها هم صادق است. یک فرد بااخلاق، متعهد و لایق، مانند همان مشک خوشبوست. اعمال و رفتار نیک او، گواه شخصیت والایش هستند و او با منش و کردارش خود را معرفی میکند، نه با ادعا و سخنرانی. مردم خود بهخوبی ارزش او را درک میکنند.
در مقابل، کسانی که فقط ادعای بزرگی و فضیلت میکنند، اما عمل و رفتاری درخور ندارند، مانند عطاری هستند که جنس بیکیفیت میفروشد و فقط با حرف زدن سعی دارد آن را خوب جلوه دهد. ارزش حقیقی در بودن است، نه در گفتن.

در این نوشته میخواهیم به درک مفهوم و معنای واقعی این ضربالمثل کهن ایرانی بپردازیم. لطفاً در ادامه با ما همراه باشید.
معنی مشک آن است که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید یعنی چه؟
مُشک یک ماده خوشبو و طبیعی است که معمولاً از غدهای در بدن آهوی نر منطقه ختن به دست میآید. این غده که زیر شکم آهو قرار دارد، حاوی مادهای چسبناک و قهوهای رنگ است. در فصل بهار، آهو به دلیل احساس خارش، این ماده را با مالیدن به سنگها خارج میکند. [ویکی پدیا]
معانی این ضرب المثل قدیمی و پرمحتوا از این قرار است:
هر کس باید با کارهایش ثابت کند که فرد خوبی است، نه اینکه فقط دوستان و آشنایان از او تعریف کنند.
عطار که خودش مشک میفروشد و به بوی خوش آن آگاه است، برای کسانی که هرگز مشک را ندیدهاند، بسیار از عطر آن میگوید. اما این تعریفها تا وقتی که خود شخص، مشک را نبویَد، فایدهای ندارد.
این ضربالمثل از نظر معنا شبیه به این دو ضربالمثل است:
“شنیدن کی بود مانند دیدن”
و
“به عمل کار برآید، به سخندانی نیست”
چون در هر دو، شنونده باید خودش با چشمخود ببیند یا تجربه کند تا به خوبیِ چیزی یا کسی پی ببرد.
گاهی پدر و مادر، فرزندشان را نزد دیگران خیلی زیاد و گاه اغراقآمیز تعریف میکنند و از اخلاق خوبش میگویند. اما وقتی دیگران رفتار خاصی از آن کودک نمیبینند، این ضربالمثل را به یاد میآورند!
اگر انسان کارهایش را در هر زمینهای با نیت پاک و خالص انجام دهد، حتی اگر کسی از او تعریف نکند، دیگران خودبهخود از او به نیکی یاد خواهند کرد.
تعریف دیگران دلیل بر خوب بودن یک فرد نیست.
گاهی فروشندهای از کالای مغازهاش بیش از حد تعریف میکند و میگوید: اصل است، از فلان کشور آوردهام، زیر قیمت میدهم، اگر بخری پشیمان نمیشوی و… اما وقتی آن جنس را میخری، از بیکیفیت بودنش ناراضی میشوی.
مشک آنست که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید. دانا چو طبله عطارست خاموش و هنر نمای و نادان خود طبل غازی، بلند آواز و میان تهی.
مشک خوشبو، آن است که عطرش به مشام برسد، نه اینکه فروشنده از خوشبویی آن تعریف کند.
انسان خردمند مانند صندوقی است که درونش مشک میگذارند. هیچ صدایی ندارد، اما هنرش (که همان بوی خوش اوست) آشکار میشود. اما فرد نادان مانند طبل جنگ است که درونش تهی است، اما سر و صدای بسیار زیادی دارد.
گلستان سعدی، باب هشتم در آداب صحبت
پیشنهادی: ضرب المثل هیچ بقالی نمیگه ماستم ترشه
اختصاصی-ندابلاگ
