معنی ضرب المثل ” بسوزد پدر عاشقی “

بسوزد پدر عاشقی

وقتی می‌گوییم: “بسوزد پدر عاشقی”، منظور این است که عاشق شدن و دل بستن به کسی، آن‌قدر درد و رنج دارد که آدم آرزو می‌کند اصلاً هیچ‌وقت عاشق نشود. این حرف معمولاً بعد از یک ناراحتی عاطفی یا وقتی که عشق با تلخی و شکست همراه شده، گفته می‌شود.

در واقع، این ضرب‌المثل نشان‌دهندهٔ ناامیدی و افسوس کسی است که از سختی‌های راه عشق به ستوه آمده و با نگاهی طعنه‌آمیز، از کل مفهوم عاشقی گله می‌کند.

بسوزد پدر عاشقی

در این بخش، به توضیح و درک معنای این ضرب‌المثل ایرانی می‌پردازیم. در ادامه همراه ما باشید.

بسوزد پدر عاشقی کنایه از چیست؟

۱- این ضرب‌المثل برای کسی به کار می‌رود که آنقدر عاشق شده که دیگر طاقت و شکیبایی از کف داده است. به چنین فردی که غرق در عشق است می‌گویند: بسوزد پدر عاشقی که تو را به این روز انداخته است…

۲- در زبان فارسی وقتی چیزی باعث درد و رنج انسان می‌شود، آن را با عبارت “بسوزد پدر…” بیان می‌کنند؛ برای نمونه، کسی که با فقر دست و پنجه نرم می‌کند ممکن است بگوید: بسوزد پدر بی‌پولی که کمرمان را خم کرده است.

اصطلاح بسوزد پدر عاشقی در شعر شهریار

شاعر بزرگ شهریار، شعری در دوری از معشوقش سروده و در آن از عبارت “پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم” استفاده کرده که نشان دهنده اوج غم و اندوه اوست.

در زندگی همسری انتخاب نکردم که پشتوانه‌ام باشد
تو برایم نقش مادر را گرفتی و من با وجود پیری، همچون پسری کوچک مانده‌ام
تو فرزند عزیزم را از شیر جدا کردی و هنوز
من بیچاره، همان عاشق رنجدیده و دلسوخته‌ام
خون دل می‌خورم و چشمی بینا دارم
گناهم فقط این است که صاحب دل و بینش هستم
من که در جوانی اسیر هوس عشق نشدم
اکنون در پیری، هوس عشق و جوانی به سرم افتاده
پدرت گوهر وجودت را به زر و سیم فروخت
پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم
عشق، آزادگی، زیبایی، جوانی و هنر
در شگفتم که هیچ‌کدام بدون پول و ثروت ارزشی ندارند
ای کاش هنرم به زر و سیم گره می‌خورد
که در بازار تو، کاری با هنرم پیش نرفت
همه امروز سیزده را از شهر بیرون کردند
من خود آن سیزدهمی هستم که از همه جهان رانده شده‌ام
گاهی از کوچه معشوقه‌ام می‌گذرم
تا عهد دیرین را با دیوار و در خانه او تازه کنم
تو به راه خود برو که یاد تو برایم کافیست
خودت به خوبی می‌دانی که من از جهانی دیگرم
از شکار دیگران، چشم و دلی سیر دارم
من شیری هستم که هرگز از جوی شغالان آب نمی‌خورم
خون دل همچون یاقوت در وجودم موج می‌زند
شهریارا، با این گوهر گرانبها و درخشانم چه کنم

اختصاصی-ندابلاگ
ضرب المثل‌های بیشتری بخوانید

اگه حال کردی این پست رو با دوستات به اشتراک بذار:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *