معنی ضرب المثل ” با یک تیر دو نشون زدن ” + داستان

با یک تیر دو نشان زدن

این ضرب‌المثل موقعی به کار می‌رود که کسی بتواند با یک حرکت و یک تلاش، به دو نتیجهٔ مفید و دو هدف مختلف برسد. انگار که یک تیر از کمان رها کند، اما نه یک، که دو هدف را بزند!

مثلاً فرض کنید کسی برای انجام یک کار از خانه بیرون می‌رود و در مسیر رفتن، کار دیگری را هم انجام می‌دهد. اینجاست که می‌گویند: «آفرین! واقعاً با یک تیر دو نشان زدی.»

این بیان شیرین، در واقع ما را تشویق می‌کند که برای کارهایمان برنامه‌ریزی هوشمندانه داشته باشیم و طوری عمل کنیم که با کمترین زمان و انرژی، بیشترین فایده را به دست آوریم.

معنی ضرب المثل با یک تیر دو نشون زدن

در این نوشته، داستان و مفهوم ضرب‌المثل ایرانی «با یک تیر دو نشان زدن» را بررسی می‌کنیم. همراه ما باشید تا این عبارت پرمعنی را بهتر بشناسید.

معنی ضرب المثل با یک تیر دو نشون زدن

1. وقتی کسی بتواند با یک اقدام، دو نتیجهٔ متفاوت و مفید بگیرد، می‌گویند با یک تیر دو نشان زده است.
2. این ضرب‌المثل در مورد کسانی به کار می‌رود که با امکانات محدود، نتیجه‌های بزرگی به دست می‌آورند.
3. یعنی شخص کاری انجام داده که همزمان چندین سود برایش داشته و بخشی از مشکلاتش را نیز برطرف کرده است.

داستان ضرب المثل با یک تیر دو نشون زدن

در روزگاران قدیم، زمانی که ابزارهای نوشتاری مانند مداد و خودکار وجود نداشت، مردم در برخی سرزمین‌ها از پر پرندگان برای نوشتن بهره می‌بردند. در مناطقی هم که نی در کنار برکه‌ها و مرداب‌ها به وفور می‌رویید، از ساقه‌ی نی به عنوان قلم استفاده می‌شد.

مردم، نی‌ها را از زمین بیرون می‌آوردند، برگ‌ها و شاخه‌های اضافی آن را می‌کندند و آن را به تکه‌هایی به اندازه‌ی تقریبی یک مداد امروزی می‌بریدند. هر بار که قصد نوشتن داشتند، نوک نی را با یک تیغ یا ابزار تیز دیگر می‌تراشیدند تا برای نوشتن آماده شود. سپس قلم نی را در دوات کوچکی که پر از مرکب رنگی بود فرو می‌بردند و می‌نوشتند. جالب است که امروزه هم در هنر خوش‌نویسی از قلم نی و دوات استفاده می‌شود و خوش‌نویسان با همین ابزارهای سنتی، تابلوهای زیبایی خلق می‌کنند.

سال‌ها پیش، در دوران زندگی «ابن جوزی» دانشمند و جغرافیدان بزرگ ایرانی، قلم نی وسیله‌ی رایج برای نوشتن بود. ابن جوزی که نویسنده‌ی پرکاری محسوب می‌شد، در طول عمرش از هزاران قلم نی استفاده کرده و برای نوشتن هر کتابش، چندین صد نی را تراشیده بود. او تمام تراشه‌های نی‌هایش را دور نریخت و آن‌ها را در یک کیسه جمع‌آوری کرد. خانواده و شاگردانش گاهی از او می‌پرسیدند: «استاد، چرا این تراشه‌های ریز و بی‌مصرف را نگه می‌دارید؟ این‌ها دیگر به چه کاری می‌آیند؟»

ابن جوزی در پاسخ فقط لبخندی می‌زد و گاهی می‌گفت: «می‌گویند آتش حاصل از تراشه‌های نی، گرمای زیادی دارد و می‌تواند انسان را به خوبی گرم کند.» اطرافیانش این حرف را به شوخی می‌گرفتند و چندان جدی نمی‌گرفتند.

با گذشت سال‌ها، ابن جوزی کتاب‌های بسیاری نوشت و کم‌کم حجم تراشه‌های جمع‌آوری شده به اندازه‌ی چهار کیسه بزرگ شد. زمانی رسید که او به پیری رسید و توانایی خود را از دست داد. دیگر نمی‌توانست بخواند یا بنویسد. با این که در بستر بیماری افتاده بود و قادر به حرکت نبود، به همه‌ی کسانی که به عیادتش می‌آمدند می‌گفت: «خدا را شکر که در حد توانم، دانسته‌هایم را نوشتم و شاگردان بسیاری تربیت کردم.»

روزی گروهی از شاگردانش برای دیدار به خانه‌اش رفتند، اما متوجه شدند که استادشان از دنیا رفته است. در میان غم و اندوه، همسر ابن جوزی نزد آنان آمد و گفت: «استادتان وصیتی کرده و از شما خواسته تا آخرین خواسته‌اش را برآورده کنید.»

شاگردان وصیت‌نامه را باز کردند و خواندند: «من می‌دانم که در یک روز سرد خواهم مرد و دوست ندارم عزیزانم برای گرم کردن آب غسل من، به زحمت بیفتند و به دنبال هیزم بگردند. من در تمام این سال‌ها، چند کیسه پر از تراشه‌های قلم نی جمع کرده‌ام که در زیرزمین خانه قرار دارد. از شما می‌خواهم با این تراشه‌ها آتش بیفروزید، آب را گرم کنید و مرا غسل دهید. این تراشه‌ها حاصل سال‌ها تلاش من برای نوشتن کتاب‌هایم است.»

همسرش راهنمای شاگردان شد و آنان را به زیرزمین خانه برد. در آنجا چندین کیسه بزرگ پر از تراشه‌های نی دیدند. یکی از شاگردان با شگفتی گفت: «این تراشه‌ها نتیجه‌ی سال‌ها زحمت و کوشش استاد است. در واقع او با یک تیر دو نشان زد: هم قلم‌هایش را تراشید و کتاب‌هایش را نوشت، هم نشان داد که چقدر برای نوشتن این آثار رنج کشیده و تلاش کرده است.»

پیشنهادی: ضرب المثل‌های ایرانی بیشتری بخوانید
بیشتر بخوان: ضرب المثل با تیر

اگه حال کردی این پست رو با دوستات به اشتراک بذار:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *