این ضربالمثل داستان جالبی دارد و مفهوم عمیقی را در خود جای داده است. در ادامه به بررسی معنی و داستان پشت این عبارت میپردازیم.
**معنی ضربالمثل:**
این مثل زمانی به کار میرود که مشکلی برای کسی پیش بیاید و علت آن مشکل، خودش یا کارهای قبلی خودش باشد. در واقع میگویند این دردسر و مشکل، نتیجهی رفتار یا تصمیم خود فرد است.
**داستان ضربالمثل:**
روزی زن روستایی کوزهای پر از ماست داشت. او میخواست این ماست را به بازار ببرد تا بفروشد. در مسیر راه، با خودش فکر کرد که با پول این ماست میتواند تخممرغ بخرد. بعد جوجههایی از این تخممرغها به دنیا میآیند. با فروش جوجهها میتواند یک بز بخرد و همینطور ادامه دهد تا گلهدار بزرگی شود.
او در این رویاپردازیها آنقدر غرق شد که با هیجان شروع کرد به رقصیدن و خندیدن. در این حین، کوزه از دستش افتاد و همهی ماست روی زمین ریخت. او با ناراحتی گفت: “از ماست که بر ماست!” یعنی این مشکلی که الان برایم پیش آمده، نتیجهی بیدقتی و رویاپردازی بیجای خودم است.
**نتیجهگیری:**
این ضربالمثل به ما یادآوری میکند که گاهی مشکلاتی که با آن روبرو میشویم، نتیجهی مستقیم اعمال، تصمیمات یا اشتباهات گذشته خودمان است.

در این نوشته میخواهیم معنی، پیشینه و مفهوم اصلی این ضربالمثل کهن ایرانی را بررسی کنیم. در ادامه با ما همراه باشید.
معنی ضرب المثل از ماست که بر ماست چیست؟
هر کس نتیجه اعمال خودش را میبیند. اگر کسی کار اشتباهی انجام دهد و به خاطر آن به دردسر بیفتد، فقط باید خود را سرزنش کند.
گاهی این ضربالمثل برای گروهی به کار میرود که رفتار درستی نداشتهاند و همین باعث شده در مشکلات بزرگی گرفتار شوند.
همانگونه که در آیه ۱۱ سوره رعد آمده است: «خداوند [سرنوشت] قومی را تغییر نمیدهد مگر این که خودشان تغییر دهند.» پایان کار هرکس، بستگی به نحوه رفتار و کردار او دارد.
این ضربالمثل معمولاً وقتی استفاده میشود که آسیبی به شخص وارد شده باشد و آن آسیب در نتیجه سهلانگاری یا تقصیر خودش باشد. در چنین شرایطی، حسرت و اندوه فرد بسیار شدیدتر خواهد بود.
این ضربالمثل از نظر معنا به ضربالمثلهای دیگر نزدیک است؛ مثل: کرم از خود درخته، خودم کردم که لعنت بر خودم باد، خود کرده را تدبیر نیست.
شعر از ماست که برماست از ناصر خسرو
روزی یک عقاب از روی یک سنگ بلند شد و به آسمان رفت
و در جستجوی شکار، بال و پر خود را برای پرواز آماده کرد
او به پرواز مستقیم و قدرتمند خود نگاه کرد و با خود گفت:
“امروز تمام آسمان زمین، زیر پرهای ماست”
وقتی به最高ین ارتفاع پرواز میکنم، با چشمان تیزبینم
حتی اگر ذرهای در عمق دریا باشد، آن را میبینم
اگر روی یک خاشاک کوچک، یک پشه تکان بخورد
جنبش آن پشه به وضوح در دیدگان ما آشکار است
او بسیار مغرور شد و از تقدیر هراسی به دل راه نداد
بنگر که از این آسمان پر از جفا، چه بلایی بر سرش آمد
ناگهان از یک کمینگاه، کماندار زبردستی
تیری را به قصد قضا و بلای او، به سویش رها کرد
آن تیر دردناک به بال عقاب اصابت کرد
و او را از اوج آسمان، به سوی زمین پایین کشید
بر زمین افتاد و مانند ماهی به خود میلرزید
سپس بالهایش را به دو طرف باز کرد
و گفت: “عجیب است! این تیزی و تندی و پریدن
از کجا در این چوب و آهن پدید آمد؟”
به تیر نگاه کرد و پرهای خود را بر آن دید
با حسرت گفت: “از که شکایت کنیم، که «از ماست که بر ماست»”
اختصاصی-ندابلاگ
