این ضربالمثل داستان تلخی را در دل خود دارد. وقتی میگوییم “آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت”، در واقع به اتفاقی اشاره میکنیم که همه چیز را به هم ریخت و دیگر نمیتوان آن را به حالت اول بازگرداند.
این مثل معمولاً برای موقعیتهایی به کار میرود که یک اشتباه کوچک یا یک حرف نابجا، باعث از بین رفتن یک رابطه، یک فرصت بزرگ یا یک آرزو میشود. همانطور که وقتی یک کوزهی سفالی میشکند، چسباندن تکههای آن فایدهای ندارد و آن ظرف دیگر هرگز مانند قبل نخواهد شد، برخی از اتفاقات در زندگی نیز همین ویژگی را دارند.
در زندگی واقعی، این ضربالمثل میتواند به معنای از دست دادن اعتماد کسی، پایان یک دوستی قدیمی یا خراب شدن یک موقعیت شغلی مهم باشد. اتفاقی که پس از رخ دادنش، دیگر هیچ راه برگشتی وجود ندارد و فقط میتوان از آن درس گرفت و به راه خود ادامه داد.

در این نوشته میخواهیم به درک مفهوم اصلی این ضربالمثل کهن ایرانی بپردازیم. با ما در ندابلاگ همراه باشید.
معنی آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت چیست؟
1- یعنی تمام آرزوهایت نابود شد و به شکست انجامید.
2- معنی سبو: یک کوزه گلی بزرگ که برای نگهداری چیزهایی مثل آب، روغن یا شراب از آن استفاده میشد.
3- از این ضربالمثل وقتی استفاده میکنند که کسی دائماً در مورد اهدافش خیالپردازی میکند، اما در عمل کار مفیدی برای رسیدن به آنها انجام نمیدهد.
روزی روزگاری، مرد فقیر و ناتوانی در یک شهر کوچک، کنار خانه تاجر پولداری زندگی میکرد. این تاجر هر ماه مقداری روغن و مواد غذایی به همسایه نیازمندش کمک میکرد. مرد بیپول هر ماه فقط بخش کوچکی از روغن را استفاده میکرد و بقیه آن را در کوزه بزرگش ذخیره مینمود.
ماهها گذشت تا اینکه کوزه او کاملاً از روغن پر شد. یک روز که کنار کوزه نشسته بود، شروع کرد به رویاپردازی: “اگر این همه روغن را بفروشم، پول خوبی به دست میآورم. بعد میتوانم ازدواج کنم و بچههای زیادی داشته باشم. همه آنها را به مدرسه میفرستم تا درس بخوانند و هرکدام شغل خوبی برای خودشان پیدا کنند و…”
آنقدر در دنیای خیالات خود غرق شده بود که ناگهان عصایش به کوزه برخورد کرد. کوزه واژگون شد و تمام روغنها روی زمین ریخت. در یک لحظه، تمام آرزوهایش نابود شد.
پیشنهاد: ضربالمثلهای بیشتری بخوانید
اختصاصی-ندابلاگ
