گاهی در زندگی با مشکلاتی روبرو میشویم که حل آنها از عهدهمان خارج است. در چنین مواقعی، عاقلانه این است که به جای پافشاری روی روشهای بیفایده، از افراد آگاه و باتجربه کمک بگیریم.
این موضوع را ضربالمثل “یکی را به ده راه نمیدادند، سراغ کدخدا را میگرفتند” به زیبایی بیان میکند. این مثل به ما میآموزد که وقتی یک راهحل ساده و ابتدایی جوابگو نبود، مردم به سراغ ریشسفید و بزرگتری میرفتند که دانش و اختیارات بیشتری داشت.
در واقع این حکایت، ارزش مشورت کردن و مراجعه به متخصص را نشان میدهد. اگر برای مشکلی راه چاره نمییابیم، بهتر است نزد کسی برویم که دانش و توانایی بیشتری دارد تا بتواند راهنماییمان کند یا مستقیماً مشکل را برطرف نماید.

در این نوشته، میخواهیم با هم معنی و مفهوم یکی از ضربالمثلهای کهن و پرمعنی ایرانی آشنا شویم.
یکی را به ده راه نمی دادند سراغ کدخدا را می گرفت یعنی چه؟
وقتی کسی در نظر دیگران هیچ ارزش و اعتباری ندارد، هر چقدر هم التماس و درخواست کند فایدهای ندارد. در چنین شرایطی میگویند: “یکی را به ده راه نمیدادند، سراغ کدخدا را میگرفتند”.
این ضربالمثل اشاره به پافشاری و درخواست بیجایی دارد که فردی بدون داشتن هیچ گونه جایگاه و احترامی، بخواهد به خواستهاش برسد.
برای نمونه، فرض کنید یکی از هممحلهایها مراسم عروسی برگزار کرده و همسایهی بداخلاقتان را که با او مشکل داشتهاند، دعوت نکردهاند. اما آن همسایه با بیشرمی پیش شما میآید و دربارهی غذای عروسی از شما سؤال میپرسد! در این حالت میتوان این ضربالمثل را برایش به کار برد؛ چون اصلاً کسی حاضر نیست او را به عروسی دعوت کند، چه برسد که دربارهی شام با او حرف بزند!
پس معنای اصلی این است: وقتی دیگران تو را به رسمیت نمیشناسند، التماس و خواهش نکن.
اگر دوست دارید با ضربالمثلهای فارسی بیشتر آشنا شوید، کافیست روزی پنج دقیقه وقت بگذارید و ده ضربالمثل جدید یاد بگیرید.
ضربالمثلهای معروف فارسی
نظر شما درباره این ضربالمثل چیست؟
اختصاصی-ندابلاگ
