گاهی یک ضربالمثل ساده میتواند یک دنیا حرف در خود داشته باشد. این ضربالمثل که میگوید: “نرود میخ آهنین در سنگ”، در واقع اشاره به موقعیتهایی دارد که انجام یک کار، غیرممکن یا بسیار سخت است.
در گذشته، وقتی میخواستند میخی را به سنگی محکم بکوبند، این کار عملاً غیرممکن بود. سنگ سخت بود و میخ نمیتوانست در آن فرو برود. از این مثال برای بیان شرایطی استفاده میشود که تلاش برای رسیدن به هدفی، بیفایده است؛ یا وقتی کسی آنقدر سختگیر و انعطافناپذیر است که نمیتوان روی او تأثیر گذاشت، مثل اینکه بخواهی میخی را در سنگی فرو کنی.
پس هرگاه با شرایطی روبهرو شدید که هیچ راه حلی برای آن وجود ندارد و تلاشهایتان به جایی نمیرسد، میتوانید از این ضربالمثل استفاده کنید.

در این نوشته، داستان و مفهوم ضربالمثل ایرانی «نرود میخ آهنین در سنگ» را بررسی میکنیم. با ما همراه باشید.
معنی ضرب المثل نرود میخ آهنین در سنگ
1. این مثال برای کسی به کار میرود که نه تنها با دیگران مشورت نمیکند، بلکه وقتی هم که نظر کسی را میپرسد، در نهایت حرفش را نادیده میگیرد.
2. وقتی به کسی تذکر میدهی و راه درست را نشانش میدهی، باز هم میبینی که در آخر کار، فقط همان کاری را میکند که خودش از اول میخواست.
3. یعنی فرد آنقدر کمفهم یا خودرأی است که هیچ پند و توصیهای در او اثر نمیکند؛ مثل این است که سرش از سنگ سختتر است.
4. در یک کلام، یعنی با وجود همهٔ حرفهای خیرخواهانه و نصیحتهایی که میشنود، باز هم شخص به روش قبلی خودش ادامه میدهد.
داستان ضرب المثل
یک گروه بازرگان ایرانی پس از انجام داد و ستد در یونان، در راه بازگشت به میهن خود بودند. در آن دوران، افراد شرور معمولاً در مسیرهای خلوت و پشت کوهها در کمین کاروانها مینشستند و در فرصت مناسب به آنها حمله کرده، دارایی و چهارپایانشان را میدزدیدند.
در این سفر نیز گروهی راهزن، کاروان بازرگانان را دیدند و در جایی پنهان شدند. همین که کاروان نزدیک شد، ناگهان هجوم آوردند و همه کالاها و اسبابشان را گرفتند. در میان این بازرگانان، مرد خردمندی بود که با دقت، رفتار و کردار راهزنان را زیر نظر داشت. دیگران به او رو کردند و گفتند:
«ای بزرگوار! شما ریشسفید ما هستید و سخنانتان دلنشین است. از تو درخواست میکنیم با این دزدان صحبت کنی و آنها را راضی نمایی تا اموالمان را پس بدهند.»
حکیم لبخندی تلخ زد و پاسخ داد: «این آدمها زبانفهم نیستند. اگر در وجودشان ذرهای مهربانی بود، به مردم آسیب نمیرساندند و مال کسی را نمیگرفتند. پند و اندرز بر چنین افراد پست و سنگدل بیاثر است.» سپس افزود:
**نرود میخ آهنین در سنگ.**
از آن روز تاکنون، هرگاه کسی بخواهد به انسانی نادان و سنگدل پند دهد و امیدی به تغییر او نداشته باشد، این ضربالمثل را به کار میبرد.
نرود میخ آهنین در سنگ به انگلیسی
Iron ore is not nailed
نرود میخ آهنین در سنگ شعر سعدی
کاروانی در سرزمین یونان مورد حمله و غارت قرار گرفت و دزدان ثروت فراوانی را با خود بردند. بازرگانان شروع به گریه و زاری کردند و به درگاه خدا و پیامبر متوسل شدند، اما فایدهای نداشت.
وقتی دزدان تاریک دل به پیروزی رسیدند،
دیگر گریه و زاری کاروان برایشان اهمیتی ندارد.
در میان آن کاروان، لقمان حکیم حضور داشت. یکی از بازرگانان به او گفت: «چرا این دزدان را پند و اندرز نمیدهی؟ شاید گوشهای از اموال ما را برگردانند؛ چرا که از دست دادن این همه نعمت بسیار دردناک است.» لقمان پاسخ داد: «سخن حکمت گفتن به آنان بیفایده است.»
آهنی که موریانه آن را خورده باشد،
را نمیتوان با صیقل دادن، زنگارزدایی کرد.
سخن پندآمیز با دل سیاه چه سودی دارد؟
میخ آهنین در سنگ فرو نمیرود.
بیگمان بخشی از گناه بر عهده ماست:
در روزگار آرامش، نیازمندان را دریاب،
که دلجویی از درماندگان، بلا را دور میکند.
هرگاه نیازمندی با زاری چیزی از تو درخواست کرد،
به او ببخش، وگرنه ستمگران به زور آن را خواهند گرفت.
بیشتر بخوانید: ضرب المثلهای ایرانی
