بیایید با هم بیشتر درباره این ضرب المثل معروف یعنی “توبه گرگ مرگ است” صحبت کنیم.
این جمله معمولاً برای افرادی به کار میرود که سالها عادت و رفتار نادرستی داشتهاند و ناگهان ادعا میکنند که تغییر کردهاند و توبه کردهاند. در واقع، این ضرب المثل به ما هشدار میدهد که به راحتی به حرف این افراد اعتماد نکنیم.
این مثل از رفتار گرگ در داستانها و افسانهها الهام گرفته شده است. در این قصهها، گرگ حیوانی حیلهگر است که همیشه در پی شکار است. حتی اگر گاهی ادعا کند که دیگر قصد آسیب زدن ندارد، در نهایت ذات و غریزه شکارگری خود را فراموش نمیکند و در اولین فرصت به رفتار قدیمی خود برمیگردد.
در زندگی روزمره، ما از این ضرب المثل استفاده میکنیم تا بگوییم که تغییر عادتهای ریشهدار و دیرینه بسیار سخت است. وقتی کسی برای مدت طولانی دروغ میگوید، بدقولی میکند یا رفتار ناپسندی دارد، نمیتوان یکشبه به حرفش اعتماد کرد. باید صبر کرد و دید که آیا در عمل هم ثابت میکند که واقعاً تغییر کرده است یا نه.
پس مفهوم اصلی این ضرب المثل این است: تغییر دادن عادتهای قدیمی و اشتباه، کاری بسیار دشوار است و فقط با حرف زدن انجام نمیشود.

در این نوشته، داستان، مفهوم و خاستگاه ضربالمثل «توبه گرگ مرگ است» را بررسی میکنیم. با ما در ادامه این مطلب همراه باشید.
ضرب المثل توبه گرگ مرگ است یعنی چه؟
توبه گرگ مرگ است
این ضربالمثل در مورد کسانی به کار میرود که به یک کار ناپسند عادت کردهاند و نمیتوانند آن را ترک کنند. مانند کسی که دائماً قصد改正 دارد، اما هر بار دوباره به رفتار گذشته خود برمیگردد.
این وضعیت شبیه به طبیعت گرگ است که درندهخو است و اگر بخواهد گوشت نخورد، خواهد مرد. در اینجا “مرگ” نماد پایان واقعی آن عادت بد است؛ یعنی تنها زمانی دست از آن کار برمیدارد که دیگر توان انجامش را نداشته باشد.
در زندگی واقعی، این مثل زمانی گفته میشود که فردی که همه او را به رفتار نادرستش میشناسند، ناگهان ادعای توبه و تغییر میکند، اما مردم حرفش را باور نمیکنند. آنها معتقدند این تغییر واقعی نیست و فقط با پایان زندگیاش است که آن عادت از بین میرود.
ریشه ضرب المثل توبه گرگ مرگ است 🐺
یک گرگ را به خاطر دزدیدن و کشتن گوسفندها نزد قاضی آوردند. قاضی شروع به نصیحت کردن گرگ کرد و گفت: ای گرگ! آیا میدانی این گوسفندهایی که از گله می�دزدی، ممکن است متعلق به یک کودک یتیم یا یک زن بیسرپرست باشد؟ چرا از این کار نادرست دست برنمیداری؟ گرگ هم با چهرهای به ظاهر پشیمان، مرتب ابراز ندامت میکرد و قول میداد که دیگر چنین کاری تکرار نکند.
در همین موقع، صدای چوپان و گوسفندان به گوش گرگ رسید و فهمید که گله از چراگاه برگشته است. ناگهان کنترل خود را از دست داد و با خشم به قاضی گفت: آنقدر مرا معطل کردی که گله برگشت از صحرا!
داستان ضرب المثل توبه گرگ مرگ است
روایت شده است که گرگ پیر و فرتوتای بود که در طول زندگیاش، حیوانات، جانوران و پرندگان زیادی را شکار کرده و به دیگران نیز آسیبهای فراوانی رسانده بود. روزی به این فکر افتاد که برای جلب دوستی و محبت دیگر حیوانات، به سرزمین دوری سفر کند و توبه نماید. پس با این نیت راه افتاد. در میانه راه، گرسنگی شدیدی به سراغش آمد. وقتی به اطراف نگاه کرد، اسبی را دید که در چمنزار مشغول چریدن است.
گرگ به سوی اسب رفت و گفت: «قصد دارم به منطقه دورافتادهای بروم و توبه کنم، اما اکنون بسیار گرسنهام. از تو میخواهم در این راه با من همکاری کنی!»
اسب پرسید: «من چه کاری از دستم برمیآید؟»
گرگ پاسخ داد: «اگر خودت را فدای این راه کنی، من میتوانم با خوردن گوشت تو سیر شوم و از گرسنگی نجات پیدا کنم. همچنین دیگران نیز از گوشت تو بهرهمند میشوند. با این کار، به همنوعان خود کمک بزرگی کردهای.»
اسب برای نجات جان خود، به فکر یک حیله افتاد و رو به گرگ گفت: «عمو گرگ! من آمادهام در این کار خیر شرکت کنم و خود را قربانی کنم، اما دردی دارم که سالهاست آزارم میدهد. از تو میخواهم اول این درد را درمان کنی، بعد مرا قربانی کنی!»
گرگ گفت: «دردت چیست؟ حتماً چارهاش میکنم. اگر نتوانستم، از روباه کمک میگیرم تا درمانت کند.»
اسب توضیح داد: «سالها پیش، نزد نعلبند ناشی رفتم تا سمهایم را نعل ببندد، اما او به اشتباه نعل را بر روی گوشت پایم کوبید و از آن روز، این زخم باعث رنج من شده است. از تو میخواهم نزدیک بیایی و زخمهایم را بررسی کنی.»
گرگ قبول کرد و گفت: «بگذار نگاهی بیندازم.»
اسب پایش را بلند کرد و با تمام نیرو لگدی محکم به سر گرگ زد، به طوری که مغزش متلاشی شد. گرگ در حال مرگ با خود گفت: «ای گرگ! پدرت نعلبند بود یا مادرت؟ تو چه کاری به نعلبندی داشتی؟»
اسب نیز از خوشحالی در پوست خود نمیگنجید و میرقصید و به گرگ میگفت: «توبه گرگ، مرگ است!»
—
**پیشنهاد ضربالمثل:**
با گرگ توبهکار همیشه مراقب باش.
