بیوگرافی مهدی هاشمی
مهدی هاشمی، بازیگر، کارگردان و فیلمنامهنویس ایرانی است که نام کامل او در شناسنامه میر مهدی هاشمی قرمزی نوشته شده. او در ۱۶ آذر سال ۱۳۲۵ به دنیا آمد.
این بازیگر به خاطر بازی در فیلمهایی مثل «با یک بلیط دو نفر» (۱۳۶۹)، «آلزایمر» (۱۳۸۹) و «آقا یوسف» (۱۳۹۰) توانست سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد را از جشنواره فیلم فجر دریافت کند. او بارها به خاطر نقشآفرینیهای درخشان و کمنظیرش در سینما و تلویزیون مورد تقدیر و ستایش قرار گرفته است.
مهدی هاشمی در فیلمهای کارگردانان بزرگ و مشهور ایرانی مانند بهرام بیضایی، رخشان بنیاعتماد و کیانوش عیاری نیز بازی کرده و از جمله بازیگران سرشناس و باتجربهٔ ایران به شمار میرود.
منوی دسترسی سریع
**خلاصه ای از زندگینامه**
در این بخش، نگاهی کوتاه و کلی به زندگی و رویدادهای مهم این فرد خواهیم داشت.
**درباره زندگی**
در این قسمت، داستان کامل زندگی از دوران کودکی تا به امروز، با جزئیات بیشتری بیان میشود.
**پیمان زناشویی**
این بخش به چگونگی تشکیل خانواده، همسر و فرزندان میپردازد.
**حضور در فضای مجازی**
صفحات رسمی و راههای ارتباطی از طریق اینترنت و برنامههای اجتماعی در اینجا معرفی شدهاند.
**عرصه فعالیتهای هنری**
در اینجا به کارها، پروژهها و دستاوردهای مهم در زمینه هنر پرداخته میشود.
**فهرست آثار سینمایی**
لیست کامل فیلمها، سریالها و دیگر کارهایی که در آنها نقش داشتهاند، در این بخش گردآوری شده است.
**تقدیرها و موفقیتها**
این بخش به جوایز، نشانها و افتخاراتی که دریافت کردهاند، اختصاص دارد.
**گفتوگوها**
مصاحبهها و گفتوگوهای انجام شده با رسانههای مختلف در اینجا قابل دسترسی است.

خلاصه زندگینامه
نام در زمان تولد: میرمهدی هاشمی قرمزی
روز تولد: ۱۶ آذر ۱۳۲۵
زادگاه: لنگرود، استان گیلان، ایران
تحصیلات: پایانیافته رشتهٔ هنرهای نمایشی
همسران: گلاب آدینه (پیشین)، مهنوش صادقی
فرزند: نورا هاشمی
حرفهها: بازیگری، کارگردانی، فیلمنامهنویسی
سالهای فعالیت: از ۱۳۴۸ تا کنون
اعضای خانواده: ناصر هاشمی (برادر)
زندگینامه
زندگی شخصی:
مهدی هاشمی هنرمندی است که در زمینههای گوناگون مانند بازیگری، کارگردانی و نویسندگی برای سینما، تلویزیون و تئاتر فعالیت دارد. او در ۱۶ آذر ۱۳۲۵ در لنگرود متولد شد. نام رسمی او در شناسنامه میر مهدی هاشمی قرمزی است، اما در دنیای هنر به نام مهدی هاشمی شناخته میشود. او از بازیگران شناختهشده و محبوب است و برادر کوچکترش، ناصر هاشمی، نیز در سینما و تلویزیون بازیگر بوده است.
هرچند او فعالیت هنری خود را از سال ۱۳۴۸ به شکل حرفهای آغاز کرد، اما در سال ۱۳۵۲ در رشته هنرهای نمایشی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد. از همدورهها و همکلاسیهایش در دانشگاه میتوان به داریوش فرهنگ، سوسن تسلیمی (همسر سابقش) و گلاب آدینه اشاره کرد. این گروه در آغاز راه با همکاری یکدیگر مجموعه تلویزیونی «سلطان و شبان» را تولید کردند که با استقبال گسترده مردم روبرو شد.
علاقمندی ها:
مهدی هاشمی عشق عمیقی به طبیعت و گشتوگذار در دل آن دارد. او در این باره گفته است: اگر فرصتی پیش بیاید، حتماً سعی میکنم به طبیعت بروم. من بودن در شهر را چندان دوست ندارم. حتی دیدن زندگی سادهٔ کودکان چوپان برایم لذت بیشتری دارد تا حضور در شلوغی و هیاهوی شهر تهران. وقتی چوپان سرش را بالا میآورد، آسمان پاک و درخشان را میبیند. بادی که میوزد، ابرهایی که در آسمان شناورند، هوای پاک و ستارههای درخشان، همه برای او قابل درک و لمس هستند. اما به نظر من، ما در شهر گویی در زندان هستیم! برخی از سرگرمیهای من هم به کارم مربوط میشود، مثل تماشای فیلم و خواندن کتاب.
این بازیگر، علاقهاش به بازیگری را مانند اشتیاق یک جوان بیستساله توصیف کرده و گفته: هنوز هم همان شور و هیجان دوران جوانی در من زنده است. پس از این همه سال، نهتنها از علاقهام به بازیگری کم نشده، بلکه هر روز بیشتر هم میشود. حالا که بین مردم شناختهشدهتر هستم، احساس مسئولیت بیشتری میکنم و برایم بسیار مهم است که مخاطبانم چه نظری دربارهٔ کارهایم دارند.
ازدواج
مهدی هاشمی تا به حال دو بار ازدواج کرده است. در ادامه به شرح این دو ازدواج میپردازیم.
ازدواج با گلاب آدینه:
در سال ۱۳۵۹، زمانی که مهدی هاشمی ۳۴ سال داشت، از گلاب آدینه، بازیگر زن، خواستگاری کرد. این دو، همکاری قبلی در مجموعه تلویزیونی سلطان و شبان در سال ۱۳۵۸ داشتند و پس از آن، زندگی مشترک خود را آغاز کردند. گلاب آدینه از بازیگران شناختهشده و محبوب سینما و تلویزیون ایران است.
مجموعه سلطان و شبان، که زمینهساز آشنایی مهدی هاشمی و همسرش شد، یک سریال قدیمی و به یاد ماندنی است که کارگردانی آن را داریوش فرهنگ بر عهده داشت.
گلاب آدینه در شناسنامه خود با نام گلاب مستعان ثبت شده است. او در بیست و دوم آبان ماه سال ۱۳۳۲ به دنیا آمد. وی تحصیلات خود را در رشته اقتصاد سیاسی در دانشگاه ملی به پایان رساند و اکنون در عرصههای سینما، تئاتر و تلویزیون ایران به عنوان بازیگر فعالیت دارد.
ازدواج با مهنوش صادقی:
یکی از موضوعات زندگی این بازیگر که همیشه با حاشیههای زیادی همراه بوده، ماجرای ازدواج دوباره او است. مهنوش صادقی، بازیگری که زیاد در فیلمها دیده نمیشود، در هفتم تیرماه سال ۱۳۹۸ در شبکههای اجتماعی پستی گذاشت و به طور رسمی ازدواج خود با مهدی هاشمی را اعلام کرد. اما این خبر با واکنشهای فراوانی از سوی مردم روبهرو شد.
در آن پست، مهرنوش هاشمی ویدیویی از خودش منتشر کرده بود و در آن توضیح داده بود که چند سالی است با مهدی هاشمی ازدواج کرده است. پس از آن، نورا، دختر مشترک مهدی هاشمی و گلاب آدینه، در فضای مجازی این ازدواج را تکذیب کرد. اما مدتی بعد، مهدی هاشمی با نوشتن متنی در شبکههای اجتماعی تأیید کرد که با مهرنوش صادقی ازدواج کرده است.
از آنجا که بسیاری از مردم و دنبالکنندگانش، او را به چندهمسری متهم کردند، مهدی هاشمی متنی طولانی در توضیح این موضوع نوشت و به اشتراک گذاشت:
«سلام دوباره به دوستان فضای مجازی. من یک همسر دارم و او مهنوش صادقی است. این روزها به من برچسب دو همسری زدهاند و انگار با اعلام ازدواجم، خانم آدینه و دخترم نورا را شوکه کردهام، در حالی که واقعیت چیز دیگری است.
من و خانم آدینه سالهاست با توافق از هم جدا زندگی میکنیم، چون به دلیل اختلافهای فکری، زندگی زیر یک سقف برایمان ممکن نبود. دیگر هیچ رابطه عاطفی بین ما وجود نداشت که بتوان نامش را زندگی زناشویی گذاشت. اما به دلایل شخصی و محدودیتهای شغلی، ترجیح دادیم این جدایی را به صورت رسمی اعلام نکنیم.
از آنجا که خانم آدینه به ظواهر و نمایش بیرونی اهمیت میدهند، با انتشار عکسهای قدیمی از ما و همچنین ساختن صفحهای به نام من در فضای مجازی و پخش خبرهای مختلف، خواستند از زندگی ما یک داستان عاشقانه و اسطورهای بسازند.
من در تمام این سالها فقط به خاطر احترام به فرزندم و حفظ حریمها سکوت کردم و زندگی شخصی خودم را داشتم. اما حالا دخترم ۳۸ ساله است، فردی مستقل با همسر و فرزند خودش. من بعد از آن جدایی محرمانه، بدون اینکه زندگی کسی را خراب کنم، پس از مدتی با خانم مهنوش صادقی (نویسنده و بازیگر) که همفکر، همسلیقه و همکارم بود، ازدواج کردم تا به آن جدایی پایان رسمی بدهم.»
آیا این معنایش دو همسری است؟!
در تمام این سالها، با پخش شایعات و منزوی کردن مهنوش، مانع پیشرفت کاری او شدند و او را خانهنشین کردند. او به احترام شغل و سابقهی من، سکوت کرد؛ اما حالا پس از مدتی طولانی، به دلیل ادامه و افزایش این فشارها، در یک لحظه عصیان کرد و این ازدواج را آشکار نمود. من حق را به او میدهم و به همین دلیل این جنجال به پا شد. این ازدواج با صداقت و اصالت انجام شد و هنوز هم با حفظ احترام طرف مقابل پابرجاست. حقایق پنهان دیگری نیز وجود دارد که من با رعایت احترام نسبت به همه، تنها به همین اندازه که به صورت غیرمستقیم گفتم، بسنده میکنم. ضمناً من در هیچیک از شبکههای اجتماعی صفحهای ندارم.
نورا دختر مهدی هاشمی:
دختر مهدی هاشمی و گلاب آدینه، که حاصل ازدواج این دو هنرمند است، در سال ۱۳۶۲ به دنیا آمد و نام او را نورا گذاشتند. نورا راه پدر و مادرش را ادامه داد و وارد دنیای هنر شد. او کار بازیگری را از سال ۱۳۸۱ با فیلمی به نام «دوشیزه» آغاز کرد.
نورا هاشمی با سیاوش اسعدیان، کارگردان جوان و بااستعداد ایران، ازدواج کرد و زندگی جدیدی را با هم شروع کردند. این زوج در فروردینماه سال ۱۳۹۶ صاحب یک پسر شدند که نامش را اوستا اسعدیان گذاشتند.
مهدی هاشمی در شبکه های اجتماعی
اینستاگرام:
@mehdihashemi__official
زندگی هنری

ورود به حوزه بازیگری:
مهدی هاشمی در سال ۱۳۵۲ تحصیل در رشته هنرهای نمایشی را در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به پایان رساند. او کار بازیگری را از سال ۱۳۴۸ و همراه با داریوش فرهنگ آغاز کرده بود. این هنرمند در همان سال گروه تئاتری به نام “پیاده” تشکیل داد و با همکاری این گروه، آثار نمایشی مختلفی را روی صحنه برد. این فعالیتها زمینه را برای ورود او به عرصه سینما و تلویزیون فراهم کرد.
اولین فیلم سینمایی:
وقتی کارگردان فیلم، خسرو سینایی، در سال ۱۳۵۸ تصمیم گرفت فیلم «زنده باد» را بسازد، نقشای در این فیلم به مهدی هاشمی سپرد. این اتفاق، آغاز ورود هاشمی به دنیای سینما بود.
فیلم «زنده باد» در واقع اولین فیلم سینمایی بعد از پیروزی انقلاب بود که در یک جشنواره جهانی شرکت کرد و موفق شد جایزهای را نیز به دست آورد.
مهدی هاشمی در این فیلم در کنار بازیگرانی مانند قاسمی، رقیه چهره آزاد و چند هنرمند دیگر به ایفای نقش پرداخت.
اولین سریال تلویزیونی:
این بازیگر برای اولین بار با ایفای نقش در مجموعه تلویزیونی محبوب “سلطان و شبان” به دنیای تلویزیون قدم گذاشت. این سریال که توسط داریوش فرهنگ ساخته شد، باعث شد مهدی هاشمی به چهرهای آشنا و محبوب در بین مردم تبدیل شود و طرفداران بسیاری پیدا کند. مجموعه “سلطان و شبان” از پربینندهترین و محبوبترین سریالهای دهه ۶۰ بود که در قالب طنز تولید شد. پخش این سریال از سال ۱۳۶۳ از شبکه اول سیما آغاز شد و تعداد زیادی بیننده را جذب خود کرد.
در این سریال، مهدی هاشمی نقش سلطان را بازی میکرد و گلاب آدینه نیز نقش سلطان بانو را بر عهده داشت. از دیگر بازیگرانی که در این مجموعه حضور داشتند میتوان به محمدعلی کشاورز، محمد مطیع، حسین کسبیان، احمد آقالو، سیاوش طهمورث، جمشید لایق و دیگران اشاره کرد.
این هنرمند در ادامه فعالیتهایش در دهه ۱۳۷۰، با بازی در دو فیلم سینمایی “معجزه خنده” و “همسر” عملکرد درخشانی از خود نشان داد. برخی از کارشناسان و منتقدان معتقد بودند که او به خاطر بازی در فیلم “همسر” شایسته دریافت جایزه سیمرغ بلورین در دوازدهمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم فجر بوده است.
مدتی مهدی هاشمی بسیار گزیدهکار شد و فاصله زیادی از تلویزیون و سینما گرفت. اما بعداً با بازی در سریال “هزاران چشم” و مجموعه “روزگار قریب” ساخته کیانوش عیاری، دوباره به صفحه تلویزیون بازگشت و بازی قابل توجهی ارائه داد. سپس با ایفای نقش در چند فیلم سینمایی دیگر، یک بار دیگر استعداد و تواناییهای خود را در عرصه بازیگری به نمایش گذاشت. به گونهای که برای دومین بار موفق شد جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد را در بیست و نهمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم فجر برای بازی در فیلمهای “آلزایمر” و “آقا یوسف” دریافت کند.
مهدی هاشمی در برخی از آثار بهرام بیضایی نیز حضور داشته است که از جمله آنها میتوان به تئاتر “کارنامه بندار بیدخش” و فیلم “مرگ یزدگرد” اشاره کرد.
نقش های ماندگار در سینما و تلویزیون:
مهدی هاشمی نزدیک به پنجاه سال در عرصه هنر فعالیت داشته است. در هر کاری که انجام داده، با مهارت و زیبایی ظاهر شده و آثاری ماندگار از خود به جای گذاشته است. بسیاری از این آثار، باعث شدهاند که او افتخارات فراوانی به دست آورد.
فیلم دو فیلم با یک بلیت:
مهدی هاشمی در ابتدای راه بازیگریاش، در فیلمی به نام «دو فیلم با یک بلیط» که ساخته داریوش فرهنگ بود، بازی کرد. این نقشآفرینی باعث شد در نهمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر، جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد را از آن خود کند.
فیلم آقا یوسف:
فیلم سینمایی “آقا یوسف” به کارگردانی علی رفیعی، یکی از آثار ماندگاری است که مهدی هاشمی در آن بازی کرده است. در این فیلم، این بازیگر نقش مردی به نام آقا یوسف را ایفا میکند که داستان سختیها و چالشهای زندگی او را نشان میدهد. بازی درخشان مهدی هاشمی باعث شد تا او جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد را از جشنواره فیلم فجر دریافت کند.
فیلم آلزایمر:
فیلم سینمایی «آلزایمر» به کارگردانی احمدرضا معتمدی در سال ۱۳۸۹ ساخته شد. در این فیلم، مهدی هاشمی در کنار بازیگرانی مانند فرامرز قریبیان، مهتاب کرامتی و مهران احمدی به ایفای نقش پرداخت. او به خاطر بازی درخشانش در این اثر، موفق به دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد از جشنواره فیلم فجر شد.
سریال روزگار قریب:
مجموعهی تلویزیونی «روزگار قریب» ساخته کیانوش عیاری است که در سال ۱۳۸۶ از شبکه سه سیما نمایش داده شد.
مهدی هاشمی با بازی در این مجموعه، یکی از ماندگارترین نقشهای خود در عرصهی تلویزیون را خلق کرد.
او در این سریال، نقش دکتر محمد قریب — کسی که پایهگذار رشته تخصصی پزشکی کودکان در ایران بود — را ایفا کرده است.
در این اثر، داستان زندگی این پزشک برجسته و بزرگ، از دوران کودکی تا پایان عمرش، به تصویر کشیده شده و مراحل مختلف و رویدادهای مهم زندگی او نشان داده شده است.
سریال دردسرهای عظیم:
یکی از کارهای بهیادماندنی مهدی هاشمی در تلویزیون، مجموعهای به نام «دردسرهای عظیم» بود که کارگردانی آن را برزو نیکنژاد بر عهده داشت. این سریال در دو فصل تولید شد و از شبکه سه سیما پخش گردید. مهدی هاشمی در این مجموعه در نقش فرهان خاکپور ظاهر شد و این نقش، یکی از آخرین بازیهای او در تلویزیون محسوب میشود.
او در این سریال همراه با هنرمندان سرشناسی مانند پرستو گلستانی، الناز حبیبی، جواد عزتی، زهره فکور صبور، مریم سعادت، مهران رجبی و چندین بازیگر دیگر به ایفای نقش پرداخت.
گفتنی است که مهدی هاشمی کارهای ارزشمند و ماندگار زیادی در سینما و تلویزیون از خود به جای گذاشته است و ما در اینجا تنها به بخش کوچکی از آنها اشاره کردیم.
فیلم شناسی
با نگاهی به کارهای گستردهای که مهدی هاشمی در عرصههای گوناگون مانند سینما، تلویزیون و تئاتر انجام داده و در سابقه کاری خود دارد، در این بخش قصد داریم جزئیات کاملی از این فعالیتها را در اختیار شما قرار دهیم.
سینما:
| سال | نام فیلم | کارگردان |
|---|---|---|
| ۱۴۰۲ | پول و پارتی | سعید سهیلی |
| تگزاس ۳ | مسعود اطیابی | |
| ۱۳۹۹ | یقه سفیدها | شهرام مسلخی |
| طبقه یک و نیم | نوید اسماعیلی | |
| کوسه | علی عطشانی | |
| ۱۳۹۸ | انفرادی | مسعود اطیابی |
| ۱۳۹۷ | تگزاس ۲ | مسعود اطیابی |
| زعفرانیه ۱۴ تیر | سید علی هاشمی | |
| ۱۳۹۴ | سیانور | بهروز شعیبی |
| ۱۳۹۳ | یک دزدی عاشقانه | امیرشهاب رضویان |
| ۱۳۹۲ | تراژدی | آزیتا موگویی |
| ۱۳۹۱ | رژیم طلایی | رضا سبحانی |
| فرزند چهارم | وحید موسائیان | |
| ۱۳۹۰ | ضد گلوله | مصطفی کیایی |
| تلفن همراه رئیسجمهور | علی عطشانی | |
| قصهها | رخشان بنیاعتماد | |
| ۱۳۸۹ | خانه پدری | کیانوش عیاری |
| آلزایمر | احمدرضا معتمدی | |
| آقا یوسف | علی رفیعی | |
| ۱۳۸۸ | هیچ | عبدالرضا کاهانی |
| ۱۳۸۷ | مصائب چارلی | علیرضا سعادتنیا |
| ۱۳۸۱ | روز کارنامه | مسعود کرامتی |
| ۱۳۷۷ | بالهای سپید | مهدی هاشمی، ناصر هاشمی |
| ۱۳۷۵ | معجزه خنده | یدالله صمدی |
| ۱۳۷۴ | دیپلمات | داریوش فرهنگ |
| ۱۳۷۲ | الو! الو! من جوجوام! | مرضیه برومند |
| همسر | مهدی فخیمزاده | |
| ۱۳۷۰ | بهترین بابای دنیا | داریوش فرهنگ |
| آقای بخشدار | خسرو معصومی | |
| ناصرالدین شاه آکتور سینما | محسن مخملباف | |
| ۱۳۶۹ | دو فیلم با یک بلیت | داریوش فرهنگ |
| علی و غول جنگل | بیژن بیرنگ، مسعود رسام | |
| ۱۳۶۸ | شکار خاموش | کیومرث پوراحمد |
| ۱۳۶۷ | زرد قناری | رخشان بنیاعتماد |
| تفنگهای سحرگاه | بهروز افخمی | |
| ۱۳۶۶ | غریبه | رحمان رضایی |
| خارج از محدوده | رخشان بنیاعتماد | |
| ۱۳۶۵ | بگذار زندگی کنم | شاپور قریب |
| ۱۳۶۰ | مرگ یزدگرد | بهرام بیضایی |
| ۱۳۵۸ | زندهباد … | خسرو سینایی |
سریال های تلویزیونی:
| سال | نام | سمت | کارگردان | توضیحات |
|---|---|---|---|---|
| ۱۴۰۲ | سایه باز | بازیگر | علی یاور | شبکه نمایش خانگی |
| ۱۴۰۲ | مرداب | برزو نیکنژاد | ||
| ۱۴۰۱ | شبکه مخفی زنان | افشین هاشمی | ||
| ۱۳۹۹ | کامیون | مسعود اطیابی | پخش در نوروز ۹۹ از شبکه دو | |
| ۱۳۹۶ | گلشیفته | بهروز شعیبی | نمایش خانگی | |
| در جستجوی آرامش | سعید سلطانی | شبکه تهران | ||
| علیالبدل | سیروس مقدم | پخش در نوروز ۹۶ از شبکه ۱ | ||
| ۱۳۹۵ | زعفرانی | حامد محمدی | پخش در نوروز ۹۵ از شبکه ۲ | |
| ۱۳۹۴ | دردسرهای عظیم ۲ | برزو نیکنژاد | شبکه ۳ | |
| ۱۳۹۳ | دردسرهای عظیم | |||
| ۱۳۹۱ | تلهفیلم «من کجا خوابم برد؟» | جواد کاسهساز | شبکه ۱ | |
| ۱۳۸۸ | تلهفیلم «قصهها و واقعیتها» | حجت قاسمزاده اصل | شبکه ۴ | |
| تلهفیلم «آسانسُر» | مجید امامی | شبکه ۲ | ||
| ۱۳۸۷ | تلهتئاتر «پسران طلایی» | محمد رحمانیان | شبکه ۴ | |
| اشکها و لبخندها | حسن فتحی | در نقش «حشمت شالفروش» در نوروز ۱۳۸۸ از شبکه ۱ پخش شد. | ||
| ۱۳۸۷–۱۳۸۶ | کارآگاهان | حمید لبخنده | شبکه ۳ | |
| ۱۳۸۶ | تلهفیلم «وقت اضافه» | مهرداد خوشبخت | این فیلم را نباید با فیلمی دیگر با همین نام اشتباه کرد. | |
| ۱۳۸۶–۱۳۸۱ | روزگار قریب | کیانوش عیاری | در نقش «دکتر محمد قریب» | |
| ۱۳۸۵ | راه شب | طرح اولیه فیلمنامه | داریوش فرهنگ | فیلمنامه بر اساس طرحی از مهدی هاشمی و داریوش فرهنگ |
| ۱۳۸۴ | رقص پرواز | بازیگر | احمد مرادپور | شبکه ۱ |
| ۱۳۸۲ | طلسمشدگان | داریوش فرهنگ | شبکه تهران | |
| ۱۳۸۱ | هزاران چشم | کیانوش عیاری | شبکه ۳ | |
| تلهتئاتر «بازرس کل» | محمد رحمانیان | شبکه ۴ | ||
| ۱۳۷۹–۱۳۸۰ | چراغ جادو | همایون اسعدیان | در نقش «غول چراغ جادو»، شبکه ۱ | |
| ۱۳۷۸–۱۳۷۹ | قصههای شهرک سینمایی | بابک محمدی | شبکه ۴ | |
| ۱۳۷۸ | آغوشهای خالی | وحید نیکخواهآزاد | شبکه ۳ | |
| ۱۳۷۷–۱۳۷۶ | کوههای سفید | کارگردان، بازنویسی فیلمنامه | ابوالقاسم معارفی | گروه کودک و نوجوان، شبکه ۱ |
| ۱۳۷۴ | دیپلمات | بازیگر | داریوش فرهنگ | محصول سیمافیلم |
| ۱۳۶۶–۱۳۶۳ | کوچک جنگلی | بهروز افخمی | در نقش «دکتر حشمت» | |
| ۱۳۶۳–۱۳۶۰ | افسانه سلطان و شبان | بازیگر و نویسنده | داریوش فرهنگ | شبکه ۱ / در نقش سلطان و شبان همزادش |
نمایشهای تئاتر:
| سال | نام نمایش | نقش | محل اجرا |
|---|---|---|---|
| ۱۳۴۸ | گودو | بازیگر | – |
| – | زاویه | بازیگر | – |
| – | پرواربندان | بازیگر | – |
| – | با خشم به یاد آر | بازیگر | – |
| ۱۳۵۰ | باغ آلبالو | بازیگر | سالن اصلی تئاتر شهر |
| ۱۳۵۰ | شهر کوچک ما | بازیگر | انجمن ایران و آمریکا |
| ۱۳۵۲ | خانه برنارد آلبا | کارگردان | – |
| ۱۳۵۵ | آدم آدم است | بازیگر | – |
| – | عروسی خون | کارگردان | – |
| – | ادیپ شهریار | کارگردان | – |
| – | داستانی نه تازه | بازیگر | – |
| ۱۳۵۶ | خاطرات و کابوسهای یک جامهدار از زندگی و مرگ امیرکبیر | بازیگر | نویسنده و کارگردان: علی رفیعی |
| – | همشهری | بازیگر | – |
| ۱۳۵۶ | دیوار چین | بازیگر | – |
| ۱۳۵۸ | دایره گچی قفقازی | بازیگر | – |
| ۱۳۵۸ | بریم کمک بابا بزرگ | کارگردان | کانون پرورش فکری |
| ۱۳۵۸ | زنگ آخر | کارگردان | کانون پرورش فکری |
| ۱۳۵۸ | مرگ یزدگرد | بازیگر | سالن چهارسو تئاتر شهر، نویسنده: بهرام بیضایی |
| ۱۳۷۱ | پیروزی در شیکاگو | بازیگر | سالن اصلی تئاتر شهر، کارگردان: داوود رشیدی |
| ۱۳۷۶ | کارنامه بندار بیدخش | بازیگر | سالن چهارسو تئاتر شهر، نویسنده: بهرام بیضایی |
| ۱۳۷۸ | حسرت، آرزو، رؤیا | کارگردان | – |
| ۱۳۸۷ | کرگدن | بازیگر | سالن اصلی تئاتر شهر، کارگردان: فرهاد آئیش |
جوایز و افتخارات
| سال | رویداد | جایزه | فیلم |
|---|---|---|---|
| ۱۳۶۶ | ششمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم فجر | کاندید سیمرغ بلورین برترین هنرپیشه نقش اول مرد | خارج از محدوده |
| ۱۳۶۹ | نهمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم فجر | برنده سیمرغ بلورین برترین هنرپیشه نقش اول مرد | دو فیلم با یک بلیط |
| ۱۳۷۲ | دوازدهمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم فجر | کاندید سیمرغ بلورین برترین هنرپیشه نقش اول مرد | همسر |
| ۱۳۷۵ | نخستین جشن سینمای ایران | کاندید تندیس زرین برترین هنرپیشه نقش اول مرد | معجزه خنده |
| ۱۳۸۹ | بیستونهمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم فجر | برنده سیمرغ بلورین برترین هنرپیشه نقش اول مرد | آقا یوسف و آلزایمر |
| ۱۳۸۹ | چهارمین دوره جشن انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران | کاندید تندیس برترین هنرپیشه نقش اول مرد | هیچ |
| ۱۳۹۰ | پانزدهمین دوره جشن سینمای ایران | نامزد تندیس زرین برترین هنرپیشه نقش اول مرد | آقا یوسف |
| ۱۳۹۱ | ششمین دوره انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران | برنده تندیس برترین هنرپیشه نقش اول مرد | ضد گلوله |
| ۱۳۹۵ | دهمین دوره انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران | کاندید تندیس برترین هنرپیشه نقش اول مرد | سیانور |
مصاحبه
مهدی هاشمی با بیش از چهل سال تجربه در زمینههای گوناگون هنری، ناگهان و در اقدامی شگفتانگیز، نقش “نادر سیاهدره” را در فیلم «هیچ» بازی کرد و همه را متعجب ساخت. او در فیلم سینمایی «آلزایمر» نیز شخصیت “امیر قاسم” را به تصویر کشید؛ فردی که حافظهاش را از دست داده و اگر قبلاً این بازیگر را نشناسید، باور میکنید که در حال تماشای زندگی واقعی یک انسان شاد و کودکمأب هستید که از آلزایمر رنج میبرد و در هر شرایطی احساس شادی میکند.
این هنرمند در فیلم «آقا یوسف» در نقش یک مرد بازنشسته ظاهر شد که برای تأمین هزینههای زندگی خود و دخترش، با رضایت کامل شغلهایی مانند دستمالکشیدن زمین و شستن شیشههای خانهها را میپذیرد.
بازیگر همه این نقشها مهدی هاشمی است. او بر این باور است که اگر یک هنرپیشه نتواند نقشهای جدید و چشمگیری را تجربه کند، در واقع بازیگر به شمار نمیرود.
او میگوید در تمام سالهایی که جایزه سیمرغ را دریافت نکرد، با خود تکرار میکرد که قطعاً شایسته آن نبوده است. هاشمی خود را فردی خوشاقبال میداند که توانسته به عنوان یک هنرپیشه فعالیت کند. او اغلب برای آرامش و تجدید قوا به جنگلهای انبوه شمال کشور میرود و خانهای کوچک در آنجا برای خود ساخته است. در این خانه هنوز هیچ اثری از فناوری یا امکاناتی مانند برق و آب لولهکشی وجود ندارد. در ادامه بخشی از گفتوگو با هدی هاشمی را میخوانید.
تلویزیون، من را از سینما دور کرد:
پس از بازی در سریال معجزه خنده و مجموعه روزگار قریب کاری را در سینما انجام ندادم. هرچند طوری نبود که به طور کلی از کارهای تصویری دور شوم.
در آن دوران در مجموعه طلسم شدگان به کارگردانی داریوش فرهنگ، سریال چراغ جادو اثری از همایون اسعدیان که در حدود یک سال و نیم به طول انجامید و همینطور سریال های هزاران چشم و دکتر قریب ساخته کیانوش عیاری، مجموعه کاراگاهان به کارگردانی حمید لبخند نقش پردازی کردم.
در عین حال به مدت یک سال در کنار دانشجویان رشته تئاتر همکاری داشتم. ولی کاری را در حوزه سینما در دست نگرفتم. علت اصلی فاصله گرفتن من از سینما، همکاری در بسیاری از مجموعههای تلویزیونی بود که مجالی برای پرداختن به سینما برایم باقی نمیماند.
همچنین در آن دوران یشنهادهایی که جهت کار در سینما به من ارائه میشد چندان قابل توجه نبوده و برایم جذابیت نداشت. من همیشه بیان کردهام چنانچه یک اثر مطلوب باشد، فرقی برایم ندارد که متعلق به کدام حوزه است، به طوری که اگر در عرصه سینما، تئاتر، تلویزیون و یا سایر زمینهها باشد، آنها را میپذیرم. ولی بازی در فیلمهای سینمایی برایم اولویت دارد.
منتظر جایزه نباشید:
زمانی که موفق شدم برنده جایزه سیمرغ در جشنواره فیلم فجر به جهت ایفای نقش در فیلم دو فیلم با یک بلیط شوم، بیشتر اعضای هیئت داوران جشنواره در زمره دوستانم بودند.
در عین حال هنگامی که دوباره سال گذشته توانستم جایزه سیمرغ کسب کنم، با توجه به اینکه داوران جشنواره از دوستانم بودند، واقعا از اختصاص جایزه به خودم متعجب شدم. (با خنده)
تصورم این است که در سال گذشته هیئت داوران تا حدودی نسبت به من اظهار لطف و محبت داشتند. با وجودی که دریافت جایزه ارزش و اهمیت زیادی داشته و موجب خوشحالی میشود، چندان برایم مهم و جدی نیست!
هرچند به هیچ وجه جایگاه و ارزش این جوایز را برای هنرپیشگان انکار نمیکنم، هنگامی که یک بازیگر موفق به کسب جایزه از جشنواره نمیشود، تصور میکند چه خبر است، ولی زمانی که این موضوع برای او نیز رخ میدهد، پی میبرد چندان خبری نبود!
هنرمندان زیادی در عرصه سینمای جهان حضور داشتهاند که حتی در دوران فعالیت خود نتوانستند یک جایزه دریافت کنند، ولی به هیچ وجه از شأن و منزلت آنها کم نشد.
نمیشود خوشحالی و شادی کسب جایزه و موافقت و تایید بازی هنرپیشه را از سوی منتقدین و مردم نادیده گرفت، ولی هیچ وقت نباید یک بازیگر تنها در انتظار دریافت جایزه باشد.
در عین حال لازم است او همواره مسئولیت و کار خود را به نحو احسنت و با بالاترین کیفیت به انجام رساند. با کمال تاسف تعدادی از همکاران خودم را مشاهده میکنم که تصور میکنند دریافت جایزه و تندیس سیمرغ بسیار اهمیت دارد.
لذا هنگامی که در یک موقعیت از آنها تقدیر و سپاس میشود، فکر میکنند که حقشان ادا شده و این مطالب! در صورتی که این طرز فکر نادرست است. در درجه اول شایسته است اثر هنری برای شخص هنرمند سپس کارشناسان حوزه هنر، منتقدان و مردم مهم و ارزشمند باشد.
هرچند تعریف من از مردم گروهی هستند که سطح آگاهی و ادراک بیشتری در سینما دارند، نه عموم جامعه که چندان به این حوزه آشنایی ندارند.
سیمرغ هم نمیبردم ناراحت نمیشدم:
با توجه به اینکه در جشنوارهها زمان کافی ندارم به تماشای همه فیلمهایی بنشینم که در بخش مسابقه حضور دارند، چنانچه جایزه یا تندیس سیمرغی به من تعلق نگیرد، احساس ناراحتی نمیکنم. چرا که قطع به یقین هنرپیشهای بوده که نقش پردازی بهتر از من داشته است.
مهمترین موضوع چنین است که برگزیدن هنرپیشه برتر یک جریان سلیقهای بوده و کسی در آن دخیل نیست. ولی این موضوع که سال گذشته من برنده جایزه سیمرغ بلورین شدم، ممکن است به علت لطف و مرحمتی بود که از سوی دوستان به من نائل شد.
در غیر این صورت همکارانی بودهاند که به مراتب بهتر از من هنرنمایی کردهاند. با همه این حرفها شادمانم که مورد تایید همگان واقع شده و از تمامی آنها سپاسگزارم.
این شایعه است!
این موضوعی که برخی اظهار میکنند چنانچه تصمیم به تهیه فیلم یا مجموعهای شود، به طور قطع یک کپی از فیلمنامه آن اثر پیش از تولید در خانه من دیده میشود، اگر واقعیت داشت موجب شادمانی ام میشد. (با خنده)
در صورتی که چنین امری رخ دهد، مورد قبولم نیست. افراد تلاش میکنند حد و مرز و اعتباری را برای خودشان مهیا کنند که لازم است به این آسانی آن را به فنا ندهند. تاکنون پیش نیامده از حضور در یک اثر احساس ندامت پیدا کنم، وقتی اتفاق افتاده پیش از اینکه با عوامل یک اثر به توافق برسیم، آگاه باشم که این اثر در سطح میانی و یا حتی کمتر از متوسط خواهد بود.
بهتر است در این موضوع هیچ اثری را مثال نزنم. چرا که تمام کارگردانهای آنها در زمره رفقایم هستند.
تحقیق کردم تا بدانم آلزایمریها چگونه هستند:
زمانی که قصد ایفای نقش در یک اثر را دارم، تمام نقشهایی که تا آن روز به انجام رساندهام را از خاطر برده و به طور کامل خودم را به این نقش جدید واگذار میکنم.
به جهت حضور در فیلم آلزایمر که یک موضوع ویژه بود، از یکی از دوستان عزیزم به نام امید رستگار تقاضا کردم، یک پژوهش و بررسی جامع و گسترده در خصوص بیماری آلزایمر برایم فراهم کند و او نیز چنین کاری را به انجام رساند.
در فیلم مذکور خصیتی که بازی میکردم در زمره بیمارانی بود که به موجب یک ضربه به این بیماری دچار شده بود، احتمال دارد بیماری آلزایمر در اثر از بین رفتن عقل، بالا رفتن سن و یا هر موضوع دیگر رخ دهد، ولی در فیلم مذکور مقرر بود شخصیت کسی را به نمایش بگذارم که به علت شوک و ضربه بسیاری از چیزها را فراموش کرده است.
ولی به ندرت چیزهایی به خاطرش میآید. جهت به نمایش درآوردن این شخصیت پژوهش و تحقیقاتی را انجام دادم که حافظه در کدام ناحیه سر واقع شده و از نظر علمی این موضوع را به طور کامل مطالعه کردم. چرا که اگر به این شناخت نرسیده و چنین اقداماتی را انجام نمیدادم، قطع به یقین نقش امیر قاسم را نادرست به نمایش میگذاشتم.
این شخصیت دارای نمادهای بسیار جزئی بود. برای نمونه چنانچه دستم را بر روی ناحیه راست سرم قرار میدادم، مخاطبین و یا کارشناسان انتقاد نمیکردند که آقای هاشمی حافظه در بخش راست سر قرار ندارد.
این موضوع سبب شد تا بررسیهای وسیعی را بر روی این نقش داشته باشم تا دچار اشتباه نشوم.
لازم از هنرپیشه در هر اثر به قدری خالی باشد که کاملاً ذهن و فکر او مهیای پذیرش روح و روان شخصیتی باشد که فیلمنامه نویس آن را بر روی کاغذ آورده و شرح تکمیلی آن توسط کارگردان بیان شده است. به این ترتیب او میتواند این بازی را از درون خود پذیرفته و ایفا کند.
فیلم غیرمجاز دلپذیر من!
هنگامی که با یک کارگردان جوان به اسم مصطفی کیایی که در سن ۳۵ سالگی بود روبرو شدم، پی بردم که تا چه حد او دارای استعداد و قابلیت است.
لذا هنگامی که در فیلم غیر مجاز بازی کردم، به نظرم رسید مشغول نقش پردازی در یکی از فوقالعاده آثار عمرم ایفای نقش می کنم. در عین حال که فیلم مذکور در بحبوحه گرمای مرداد ماه و در شهرک دفاع مقدس تصویربرداری شد، به طوری که آنجا نمونه عینی جهنم حقیقی بوده و حرارت و گرما از آسمان و زمین بیرون می آمد، لاکن احساس لذتی که از بازی در اثر این کارگردان برایم حاصل میشد، ارزش این همه سختی را داشت.
گروه تولید فیلم غیر مجاز که مشتمل بر ۳۰ الی ۴۰ نفر بودند، در کنار همه دشواریهایی که متحمل شدند، به مدت دو ماه به همراه هم یک زندگی خوشایند را پشت سر گذاشتند.
تفاوت نقشها در فیلم های«هیچ» و «آلزایمر»:
در فیلم سینمایی هیچ نقش نادر سیاهدره دارای نظیر در دنیای حقیقی بوده است. در زمان کودکی فردی را مشاهده کردم که در عرض یک ساعت توانست ۷ عدد تخممرغ پخته بخورد!
افراد بسیاری در دوران زندگی با چنین یمارانی مواجه شدهاند. لاکن در فیلم آلزایمر با توجه به اینکه احمدرضا معتمدی آموزگار درس فلسفه بوده و در عین حال مسئولیت نویسندگی و کارگردانی فیلم را عهدهدار بود، چندان خودش را با واقعیات محدود نکرده است.
در شرایطی که امیرقاسم به فراموشی مبتلا شده، قادر به انجام شعبده بازی است. چنین سوالی مطرح میشود که آیا امکان دارد بیمار مبتلا به آلزایمر، بتواند شعبده بازی کند؟ به این ترتیب در فیلم مذکور تا حدودی تخیل نیز دخیل بود.
به عبارت دیگر جهت ایفای نقش در شخصیت مذکور در فیلم آلزایمر مورد مشابه وجود نداشت. از این رو لازم بود نقش کسی را به نمایش میگذاشتم که دچار فراموشی شده و در عین حال سرخوش است.
در مواجهه با همه چیز اظهار خوشحالی کرده، همانند کودکان از هر واقعهای خوشش آمده و در پی یافتن محل امنی است. با همه این تفاسیر نقش مذکور شعبده بازی میکند!
با کاراکترهایم، قلهها را فتح میکنم:
این سوال که بیان میکنید به چه علت بسیاری از هنرپیشگان عرصه سینما عهدهدار نقشهایی همچون فیلمهای هیچ یا آلزایمر نمیشوند چیست، به هر علت بیان میکنم حرفه و شغل من بازیگری میباشد. به طوری که برای این موضوع آموزش دیده و تحصیلاتی را کسب کردم. هم اکنون افزون بر چهل سال است که من مشغول فعالیت در حوزه سینما، تلویزیون و تئاتر میباشم.
از این رو لازم است نقشی که تا حدودی نسبت به آن ابهام داشته و به من پیشنهاد شده را پذیرا شوم. در عین حال از همه انرژی و قابلیتم جهت قابل درک بودن و باورپذیری آن بهره بگیرم. در غیر این صورت همه بازیگران قادر هستند شخصیتهای عادی را بر عهده گرفته و به نمایش بگذارند.
با اینا خستگیمو در میکنم:
هم اکنون که مشغول گفتگو با شما هستم در مناطق بالایی جنگلهای «تُویر» حضور دارم. در مجاورت جنگل، محلی را برای خودمان بنا کردیم که حتی در حال حاضر برق به اینجا نرسیده و بسیار بکر است و شباهت زیادی به دوران کودکی من دارد.
حالا من در ظلمات و تاریکی کامل به صحبت با شما نشسته ام. در آن دوران ایام تابستان برخی اوقات در کنار خانواده راهی ساحل چمخاله میشدیم که این محل عطر و بوی آنجا را دارد، به این ترتیب به شدت به یاد دوران کودکی میافتم.
دریا به اینجا نزدیک نیست، ولی زمانی که تا حدودی تحت مضیقه و تنگنای کاری قرار میگیرم، راهی این مکان میشوم تا آرامش بگیرم. صبحها سر و صدای پرندگان به گوشم میرسد، سعی میکنم متوجه سکوت مطلق حاکم در اینجا شوم.
همچنین صدای بسیاری از جانوران و موجودات همچون پرندگان و سگهای ساکن در اینجا را آشکارا و جداگانه شنیده و مفهوم طبیعت به طور کامل برایم ملموس میشود. چرا که در شلوغی و ازدحام شهرها همه چیز در هم آمیخته است!
علاوه بر آلودگیهای چشمی و تصویری، وجود آلودگی صوتی موجب اذیت و رنجش روحمان میشود. کسانی که در شهرها سکونت دارند، وجود منقطعی داشته و هماهنگ و یکپارچه نیستند.
آنها شباهت زیادی به ظروف شیشهای و بلورین دارند که دچار ترک شدهاند!
بر این مبنا همیشه برترین و دست نخوردهترین مأمن برای افراد ساکن در شهر، طبیعت میباشد. احتمال دارد همین رخدادها باعث شده بلافاصله همزمان با دو روز تعطیلی، صف طولانی از خودروها شکیل شود که عازم طبیعت و دامنههای کوه میشوند. همه افراد ساکن در شهر از این شرایط بینصیب هستند.
گروه خونی ما ۲ نفر بههم میخورد:
همه امورات زندگی من و داریوش فرهنگ در کنار هم سپری میشود. (باخنده) این موضوع شامل دوستی، شغل و حرفه، تفریح، گردش و ورزش میشود.
طبق ادعای خودش ما دوستان گرمابه و گلستان یکدیگریم. حتی به کرات پیش آمده در موضوع همکاری در یک فیلم، به این اتفاق نظر رسیدهایم که چنانچه در کنار یکدیگر فعالیت نکنیم نتایج بهتری خواهد داشت.
ارتباط دوستی میان ما اصلاً عاملی نمیشود که من همواره در فیلمها و کارهای داریوش فرهنگ بازی کرده و یا به طور پیوسته با او همکاری کنم. رفاقتمان جای خود و شغل و حرفه هم در جایگاه خودش است.
بیش از ۴۰ سال است که ارتباط دوستی من و داریوش از نخستین سال تحصیل در رشته بازیگری در دانشگاه آغاز شد و به شکر خدا تا هم اکنون پایدار بوده است.
ما دو دوست صحبتهای بیانتهایی در زمینه سینما تئاتر انجام میدهیم. چنانچه اتفاقی سر راهمان با یک میز بیلیارد روبرو شویم، امکان دارد برای مدت ۲ الی ۳ ساعت مشغول بازی با یکدیگر شده و حتی متوجه گذر زمان نشویم. هنگامی که با هم راهی استخر میشویم، به ناگاه پی میبریم که در حدود ۲ الی ۳ ساعت مشغول شنا هستیم!
این جریانات به این معناست که گروه خونی ما دو نفر کاملاً با یکدیگر سازگار است. هرچند در طی این سالها برخی اوقات نسبت به یکدیگر رنجش داشته و همواره خوش و خرم نبودیم. چرا که این موضوع نیز قسمتی از کار است! (با خنده)
ورود دخترم به مسیر بازیگری:
کسب اجازه برای دوران قدیم بوده و یا در خانوادههایی که آیین و سنن پیشین بسیار مراعات میشد، به هیچ وجه در حرفه بازیگری موضوعی به نام اجازه گرفتن معمول نیست که یک شخص با دریافت اجازه از سایرین هنرپیشه شود.
هنگامی که فرزندم نورا تصمیم گرفت به این حرفه ورود کند، موضوع اجازه گرفتن مطرح نبود. زمانی که یک جوان ۲۰ ساله میشود، خودش به این بلوغ رسیده که بتواند مسیر زندگی اش را برگزیند.
جایگاه من و مادرش به اندازه افرادی بود که مشاور و حمایتگران مطلوبی برای او بوده و در همه احوال یاریگر و حامی اش باشیم. در غیر این صورت هیچ جبر و تحمیلی در حرفه نبوده که قصد کنیم دیدگاه و عقاید خودمان را به او بقبولانیم.
حتی خودم که به این سن رسیدهام، هنوز صد در صد آگاه نیستم که مسیر صحیحی را طی کردهام یا خیر، چه اینکه ادعا کنم فرزندم مسیر مناسبی را برگزیده و یا خیر!
در ناکجاآباد زندگی میکنیم!
من همواره در خصوص خودم اعتراف کردهام، هیچ حرفه دیگری را به جز هنرپیشگی نیاموختم. در این حرفه فعالیت دارم، ولی در پاسخ به این مطلب که شما بیان میکنید با در نظر فعالیت هنری همسرم خانم گلاب آدینه و فرزندم نورا هاشمی آیا زندگی ما دشواریهای متعددی دارد، میگویم خیر به هیچ وجه اینطور نبوده و روال زندگی ما نیز همانند سایر مردم بسیار عادی است.
سختی و دشواری در زندگی ما نیست چرا که خانوارهایی مشکلات و سختیهایی را در زندگی دارند که برای امرار معاش درآمد و پول کافی در اختیار ندارند.
در زمانهای قدیم هنگامی که افسران ارتش جهت انجام ماموریت عازم مناطق دور افتاده میشدند، یا در کنار خانواده به این مناطق رفته و یا ناچار میشدند به تنهایی به ماموریت بروند.
در برخی اوقات نیز تن به ازدواج دوباره می دادند!!! منظورم این نیست هنرپیشگی برابر با زندگی افسران مذکور دچار سختی و مشکلات است، ولی در حقیقت زندگی هنرپیشه در ناکجا آباد سپری میشود.
به یکباره متوجه میشوید از نظر مکانی بازیگر ناچار میشود به مدت چند ماه به یک منطقه دور از دسترس و یا حتی در موقعیتهای ناهنجار سفر کند. و یا بالاجبار دورانی را در یک شرایط روحی و فکری دیگر می گذراند.
از ابعاد جسمی و روح و روان، بازیگر کسی است که موقعیت پایدار و محل ثابتی را برای زندگی در اختیار ندارد. صحیح است که بازیگران نیز دارای خانواده میباشند، ولی چنانچه سطح مهارت و حرفهای آنها بالا باشد، به یکباره مشاهده میکنید زندگی آنها در ناکجا آباد میگذرد.
هر شغل و حرفه دارای مشکلات مربوط به خودش بوده و بازیگری نیز یک حرفه محسوب میشود. در عین حال برخی نقشها وجود دارد که شخص در حال راه رفتن بوده و همین موضوع تصویربرداری میشود. چرا که این هنرپیشه دارای چهره مطلوب و جذابی است.
به این شخص عنوان بازیگر اطلاق میشود. این شیوه بسیار راحت است! (باخنده) در زمانهای قدیم هنرپیشهها راه میرفتند و صداپیشگان در ازای آنها سخن میگفتند. این موضوع که بسیار راحتتر بود. همچنین یک شخص در ازای آنها آوازخوانی میکرد!
وقتی حالم خوب میشود:
تنها موضوعی که حتی تصورش نیز موجب هراسم میشود، نداشتن پول است. چرا که من به هیچ وجه از دیگران قرض نمیکنم. زمانی که چنین شرایطی برای من رخ میدهد، هوش و حواسم را از دست داده و اعتماد به نفسم سقوط میکند.
هرچند در دوران جوانی مدتی بی پول بوده و متوجه شدم چندان نیز وحشتناک نبوده و بسیار معمول است. ولی هم اکنون که تا حدودی سنم افزایش یافته، حتی از فکر کردن به آن گریخته و دچار ترس میشوم.
به طوری که این احساس خوف و هراس همیشه همراهم است. همچون نگرانی و ترس نسبت به رانندگی در جاده که بسیاری افراد چنین چیزی را دارند. بسیار در جادهها با سرعت زیاد رانندگی کرده و کشور ایران نیز بالاترین آمار تصادف را در سطح جهان دارد.
همواره نگران هستید که مبادا به یکباره خودروها با یکدیگر شاخ شوند و … همچنین از سانحه و تصادف برای اطرافیان و عزیزانم نیز به شدت میترسم. از دیگر موضوعاتی که به شدت باعث ترس من میشود، چنین است که خودم و مردم سرزمینم روزگاری در آشفتگی و تنگدستی قرار بگیریم.
حتی زمانی که احساس میکنم از رخدادهای نابهنجار زندگی کاسته میشود، احوال خوبی پیدا میکنم. ما در دنیای مملو از مسائل و چالشها زندگی میگذرانیم. لذا چنانچه تا حدی از سختیهای آن کاهش یابد، موجب خرسندی من خواهد شد.
با توجه به اینکه شنا میکنم، در هنگام حضور در آب به مدت دو ساعت به انجام نرمشهای جسمی میپردازم. معلق زده و انواع مختلفی از حرکات جسمی را انجام میدهم.
در این هنگام در عین حال که جسمم را شستشو میدهم، نیاز به پاکسازی درونی داشته و از این راه درونم را از آلودگی پاک میکنم. چرا که زندگی ما در شرایطی میگذرد که حتی با چند دقیقه قدم زدن، تمام سر و رویمان مملو از آلودگی میگردد. هم از نظر بیرونی و هم درونی!
شانس آوردم، بازیگر شدم:
از جمله دلبستگی و علایق من در زندگی، انجام رانندگی به مدت طولانی و یکه و تنها در جاده میباشد. این موضوع ارتباط مستقیمی به شرایط روح و روانم داشته و مداوم نیست. لذا در برخی مواقع تمایل دارم چنین کاری را انجام دهم.
به قول یکی از شعرای بزرگ کشورمان «کوه و بیابانم آرزوست»، این هم در زمره رویا و خواستههای من قرار دارد. ممکن است شخصی پس از رفتن به کوه و بیابان، از روز اول دچار هراس شده و از این آرزو سرخورده و نادم شود!
من در یک گفتگو با همین نشریه مدتی پیش بیان کردم، چون اشتغال در حرفههای کارمندی و عادی را برای خودم نمیخواستم، در پی یافتن مشاغل آزاد و بدون محدودیت بوده و سرانجام متوجه شدم، رانندگی شغل مستقل و آزادانهتری در مقایسه با دیگر مشاغل است.
رانندگی خودروهای سنگین همچون کامیون و تریلی در جادهها، از آزادانهترین مشاغل دنیا محسوب شده که قادر هستی یکه و تنها به هر آنچه مد نظرت است، فکر کرده و کسی شما را مجبور نمیکند لزوماً رأس این ساعت در محل کار حضور یافته و پایان کار فلان ساعت میباشد. لذا اوقاتتان در کنترل خودتان است.
در حقیقت شانس و اقبالم بوده که هنرپیشه شدم. چرا که بازیگری حرفهای محسوب میشود که انواع مختلف دارد. به عبارت دیگر من به عنوان بازیگر شغل خاصی ندارم، ولی در عین حال صاحب همه مشاغل هستم!
با توجه به اینکه از ما دعوت میشود در نقشها و شخصیتهای متفاوت ایفای نقش کنیم که لازم است آنها را برگزینیم، از این رو نقشی که برای مان مطلوب و خوشایند نباشد را عهدهدار نمیشویم.
منظور حرفم این است که فعالیت در هنر دارای آزادی عمل است. علت علاقه من به رانندگی کامیون، برخورداری از آزادی در این حرفه بود. متعلق به خودت بوده و قادر هستی در تنهایی به هر آنچه مد نظرت بوده و علاقه داری بیندیشی.
در روزهایی که مقرر است به صحنه تصویربرداری بروم، در ساعت ۵ بامداد از خواب بیدار شده و پس از پوشیدن لباس، کاملا آماده بر روی کاناپه منزلم دراز میکشم تا راننده سر برسد و عازم محل کار شوم. ولی زمانهایی که فیلمی را در دست ندارم، روز و شب من به هم آمیخته میشود!
برخی اوقات متوجه میشوی تمام شب تا صبح بیدار هستم، سپس صبح تا ظهر را در خواب به سر میبرم. به این ترتیب اوقات شبانه روز برای من بالعکس میشود! گاهی نیز به کتابها و روزنامههایی مراجعه میکنم که تا آن هنگام زمان کافی نداشتم که آنها را مطالعه کنم.
