بیوگرافی بهروز وثوقی
خلیل وثوقی، که با نام هنری «بهروز وثوقی» شناخته میشود، در بیستم اسفندماه سال ۱۳۱۶ در شهر خوی در آذربایجان غربی به دنیا آمد. او بزرگترین فرزند خانواده است و چهار برادر به نامهای چنگیز، بهزاد، شهراد و فیروز دارد. دو برادرش، چنگیز و شهراد، نیز مانند او به بازیگری مشغول هستند.
وقتی تنها شش ماه داشت، خانوادهاش به تهران رفتند و در خیابان خرمشهر ساکن شدند. پدرش محمود وثوقی و مادرش پاپول جعفرزاده چهراقی نام داشتند.
وثوقی تنها تا پایان دوره دبیرستان درس خواند و مدرک دیپلم گرفت. اما در هجدهسالگی به صورت غیرمنتظرهای وارد عرصه بازیگری شد و در سی و دو سالگی با بازی در فیلم «قیصر» به محبوبیت بسیار بالایی رسید. این فیلم تحسینشده ساخته مسعود کیمیایی، با استقبال گسترده مردم روبرو شد. او اکنون در شهر لس آنجلس زندگی میکند.
پس از آنکه دو بار در کنکور پذیرفته نشد، در اداره بهداشت شهر خرمدره در استان زنجان مشغول به کار شد. اما به دلیل رفتار نامناسب با یک بازرس که برای انجام تحقیقات به آنجا آمده بود، از کار اخراج شد.
منوی دسترسی سریع
سوابق و بیوگرافی
درباره من
ازدواج و زندگی مشترک
صفحات مجازی
فعالیتهای حرفهای
دستاوردها و تقدیرنامهها
رویدادهای مهم زندگی
گفتوگوها

خلاصه زندگی نامه
نام اصلی: خلیل وثوقی
نام هنری: بهروز
تاریخ تولد: ۲۰ اسفند ۱۳۱۶ (۸۶ ساله)
زادگاه: شهر خوی، استان آذربایجان غربی، ایران
پدر و مادر: محمود وثوقی و پاپول جعفرزاده چهراقی
شغل: بازیگر
حوزه فعالیت: سینما، تئاتر و تلویزیون
سالهای فعالیت: از ۱۳۴۰ تاکنون
وضعیت تأهل: متأهل
همسران: گوگوش (که از یکدیگر جدا شدند) و کتایون امجدی
فرزندان: مهشید و ماهان (حاصل ازدواج دوم)
تحصیلات: دیپلم
قد: ۱۸۵ سانتیمتر
محل سکونت: لس آنجلس، آمریکا
زندگی نامه
در نوجوانی، وقتی تنها پانزده سال داشت، فیلم “ولگرد” با بازی ناصر ملکمطیعی را دید و همین فیلم، شوق تئاتر و بازیگری را در دلش روشن کرد. این علاقه، باعث شد استعداد و تواناییهای خود را در این راه کشف کند و به دنبال آن برود. سه سال بعد، در هجدهسالگی، با معرفی مسعود صمدی – که از پیشکسوتان هنر بود – برای ایفای یک نقش کوتاه به سینما دعوت شد. اما شروع رسمی و جدی کارش در بیست و یک سالگی و با بازی در فیلم “طوفان” در سال ۱۳۳۷ اتفاق افتاد. او سپس در سال ۱۳۴۰ با فیلم “صد کیلو داماد” به شهرت گستردهای رسید.
بهروز وثوقی در ادامه، با بازی در فیلم “داش آکل” در سال ۱۳۵۰ و پس از آن “گوزنها” در سال ۱۳۵۳، عملکرد درخشانی از خود نشان داد. زندگی شخصی او نیز مورد توجه همگان قرار گرفت؛ ازدواجش با گوگوش از سال ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۵ طول کشید. این ازدواج به دلیل جنجالبرانگیز بودنش، توجه زیادی را به خود جلب کرد و حتی باعث شد این دو هنرمند در چند فیلم نیز کنار هم بازی کنند. ازدواج آنها پس از ساخت فیلم “ممل آمریکایی” در سال ۱۳۵۴ صورت گرفت.

در مهر ماه سال ۱۳۵۷، بهروز وثوقی در سنین ۴۱ سالگی درست دو ماه قبل از انقلاب اسلامی، بخاطر بازی در فیلم «گربه در قفس» به آمریکا سفر کرد.
پس از آن به علت شرایط سیاسی و فضایی که ایجاد شد نتوانست مجددا به ایران بازگردد.
بهروز وثوقی هنرمند کشورمان همانند بسیار دیگری از هنرمندان دور از وطن به کشورش علاقه دارد و دلش میخواهد به ایران بازگردد. به همین علت در ۱۰ خرداد ۱۳۹۷ احساس دلتنگی و ناراحتی خود را بخاطر دوری از وطن بیان کرد و تعداد بسیاری در نامه ای به حسن روحانی نوشتند که او بدون هیچ گونه اذیت و مانعی مجددا بتواند به ایران بازگردد. این نامه با بازخورد منفی و شدید محمد جعفر منتظری، دادستان کل کشور ایران بود. او در خصوص نامه و حمایت هایی که از این هنرمند برای بازگشتش به ایران شده بود گفت:
«این اقدام حسابشدهای است که ما از پشت پردهٔ آن مطلع هستیم. اینکه امروز عدهای از هنرمندان کمپینی به راه میاندازند و از فردی که فسادش در سینمای ایران علنی بود و پس از پیروزی انقلاب به دامان آمریکا فرار کرد، حمایت میکنند و قصد برگرداندن او به کشور را دارند، اقدام حسابشدهای است که از عوامل پنهان آن اطلاع داریم. هر ایرانی حق دارد به کشور خود بازگردد و هیچ مقامی نمیتواند مانع او شود اما اگر کسی کارهای خلاف و جرم مرتکب شده، باید بر اساس قانون با او برخورد کرد و اینطور نیست که هرکس بخواهد به ایران بازگردد، برای او فرش قرمز پهن کنند.»
پس از آن نیز شهاب حسینی بازیگر سینما و تئاتر در این راه بسیار کوشش کرد و با افراد مختلف نشست و گفت و گو داشت اما باز هم به نتیجه ای نرسید.
شخصی به نام محمود رضوی مشاور جناب آقای محمد باقر قالیباف در مجلس و تهیه کننده معروف فیلم های پس از انقلاب به نام های «درباره الی» و «ماجرای نیمروز» نیز اظهاراتی داشتند مبنی بر اینکه بهروز وثوقی به علت پرونده قتل و قاچاقی که داشته است به ایران سفر نمیکند.
اما هیچ گونه ادله ای برای اثبات گفته های خودش نشان نداده است. از طرف دیگر روزنامهٔ کیهان اذعان میدارد که عدم برگشت وثوقی به ایران به علت نقش آفرینی او در فیلم ها و مجموعه های ضد ایرانی است.
اما وثوقی این حرف ها را بی جواب نگذاشت و در صفحهٔ شخصی خود در اینستاگرام چنین متنی را نوشت:
«هموطنان عزیزم اینک که سپیدی موهایم حاکی از گذران زندگی طولانی چهل چند ساله دور از وطن در غربت غریب است وجودم غرق در سیاله های نور وانرژی سیر دارد و دریک خلسه آرام دور از همه دغدغه های بیرونی براهنمایی استادی دانا زمان مانده حیاتم را با آرامش طی میکنم. من در جوانی آنچه را که در چنته داشتم با همه وجودم با عشق برای شما بیادگار گذاردم والحق شما عزیزان مرا بعنوان یک بازیگر هموطن مورد تایید قرار دادید که جای بسیار شکرگذاری ایست. تهمت های ناروای ستم پیشگان وکینه ورزان جاهل در من بدون اثر وکارشان جز کوبیدن آب در هاون نیست.دستان همه شما را با مهربانی وصلح ودوستی میفشارم و بامید رهایی و آزادی از هر گونه جهل.قربان همه شما.»
او روابط صمیمانه و دوستانه ای با آنتونی کوئین بازیگری در نقش حمزه در مجموعهٔ محمد رسول الله داشت و همچنین در سال ۱۳۶۵ در فیلم کارون ها با یکدیگر نقش آفرینی کردند.
وثوقی اول هوادار سفت و سخت پرسپولیس بود اما به سبب علاقهٔ شدید به مرحوم ناصر حجازی، بیشتر ترغیب به تیم مقابل شد و از نظر او تنها فوتبالیستی بود که با ارتباط صمیمی داشت.
برادرانش فیروز، چنگیز و شهرزاد به نظر او با اینکه از یک پدر و مادر بودند اما بسیار به بهروز بد کردند. با جرم جعل اسناد تمام دارایی اش را از آن خود کردند و به او آسیب زدند و موجب ضرر شدند تا حدی که بهروز وثوقی اسمی از آنها نمیبرد و میگوید هیچ برادری ندارم.
مجموعه فیلم هایی که پس از انقلاب اسلامی بهروز وثوقی تماشا کرده است، «آژانس شیشه ای»، «مارمولک»، «آتش بس» و چند مورد دیگر است او اذعان دارد که خیلی فیلم های ایرانی پس از انقلاب را دنبال نمیکند.
وثوقی هرگز در سبک کاری خودش از بازیگران و افراد مطرح دیگر پیروی نکرد اما علاقهٔ قلبی به «مارلون براندو» داشت و عاشق هنر او بود و معتقد بود سبک بازیگری «مارلون براندو» همیشه در تاریخ به یاد ماندنی شد. وثوقی او را تحسین میکرد و دوست داشت شبیه او باشد.
طی صحبت هایی که وثوقی داشت، اظهار کرد که خروجش از ایران به سبب انقلاب نبود بلکه اصلا دو ماه پیش از انقلاب برای فیلمی به همراه آقای زرین دست به آمریکا سفر کردند و در زمان ایفای نقش در این فیلم انقلاب شکل گرفت. بعد از آن هم اینطور برداشت کرد که دیگر نمیتوان بازگشت و به همین خاطر در آمریکا ماند.
بهروز وثوقی در سال هایی که به کار حرفه ای بازیگری مشغول بود چندین مرتبه جوایز متفاوتی را در جشنواره های گوناگون از آن خود کرد. که از حائز اهمیت ترین آنها میتوان به دو مجسمهٔ سپاس برترین بازیگر نقش اول مرد برای فیلم های قیصر، رضا موتوری و جایزهٔ بز بالدار جشنوارهٔ جهانی فیلم تهران برای فیلم گوزن ها اشاره داشت.
همچنین او به سبب نقش شمایل وارش در مجموعهٔ قیصر از طرف سینما دوستان ایرانی به «قیصر سینمای ایران» لقب داده شد.
وثوقی نقش های گوناگونی در سینمای ایران ایفا کرده است همچون داش آکل، سید در گوزن ها، مجید ظروف چی در سوته دلان، ممل آمریکایی، زائر محمد (شیر محمد) در تنگسیر، رضا موتوری، ابی نسیه در کندو، دکتر رستگار در سازش، سرهنگ نصرالله در کاروان ها سبب شد که تبدیل به بازیگری برجسته و خاصی در عرصهٔ بازیگری و سینما شود.
در سال ۲۰۰۰، داوران جشنوارهٔ فیلم سانفرانسیسکو جایزهٔ آکیرا کوروساوا را به عباس کیا رستمی هدیه دادند و پس از آن او نیز به بهروز وثوقی اهدا کرد.
وثوقی پس از انقلاب اسلامی به رابطهٔ خود با مرحوم ناصر ملک مطیعی و مرحوم جمشید مشایخی ادامه داد و مطابق اظهارات خودش فقط با این دو در ایران دوستی صمیمانه ای داشت.
در سال ۲۰۰۰، داوران جشنوارهٔ فیلم سانفرانسیسکو جایزهٔ آکیرا کوروساوا را به عباس کیا رستمی هدیه دادند و پس از آن او نیز به بهروز وثوقی اهدا کرد.
وثوقی پس از انقلاب اسلامی به رابطهٔ خود با مرحوم ناصر ملک مطیعی و مرحوم جمشید مشایخی ادامه داد و مطابق اظهارات خودش فقط با این دو در ایران دوستی صمیمانه ای داشت.
در حادثهٔ تلخ سینما رِکس آبادان در مرداد ماه سال ۱۳۵۷، جمعیت انبوهی برای نگاه کردن به فیلم گوزن های بهروز آمده بودند.
نظر سعید پیردوست در خصوص بازی بهروز وثوقی در این فیلم این بود:
«آقای وثوقی به تحقیق و مطالعه برای نزدیک شدن به نقش اعتقاد داشت. من به خوبی به یاد دارم که آقای بهروز وثوقی، فرد معتادی را که در فیلم «گوزنها» هم در صحنههای بازارچه او را با وثوقی میبینیم را برای چند ماه به خانهاش برد تا با او زندگی کند به این دلیل که بتواند به شرایط و حال و هوای یک فرد معتاد نزدیک شود. بهروز وثوقی، تمام خماریها و چرت زدنهای او را دید و تمام شرایط یک معتاد را مستقیماً نظاره کرد و به همین دلیل هم توانست نقش سید را به خوبی ایفا کند. به گونهای که همه تماشاگران بازی او را تحسین کردند و پذیرفتند.»

وثوقی با افراد و کارگردانان مطرحی همچون ساموئل خاچیکیان، ناصر تقوایی، امیر نادری، فریدون گُله، مسعود کیمیایی، خسرو هریتاش، علی حاتمی، ژان نگولسکو، رضا بدیعی، شیرین نشاط، جیمز فارگو، بهمن قبادی، جلال مقدم و شاپور قریب همکاری کردهاست.
او همین طور با بازیگران مشهوری مثل کامرون میچل، کریستوفر لی، آنتونی کویین، پوری بنایی، داریوش اسدزاده، جمشید مشایخی، رضا کرمرضایی، پرویز فنیزاده، فروزان، عزتالله انتظامی، پرخیده، گوگوش، مونیکا بلوچی، لیلا فروهر، شهره آغداشلو، ناصر ملکمطیعی، فرامرز قریبیان، رضا بیک ایمانوردی، شهلا ریاحی، پروین خیربخش، نوری کسرایی، فخری خوروش، جنیفر اونیل، محمدعلی کشاورز، بهزاد فراهانی، گلشیفته فراهانی، فرزانه تأئیدی، ایرج قادری، داود رشیدی، جیمز کارن، استوارت ویتمن، الکه زومر، بهمن مفید، جعفر والی، اکبر مشکین، ایرن زازیانس، کورنبرگ ریس و جف دانیلز نیز به ایفای نقش پرداخته است.
وثوقی یکی از منتخب ترین و شایسته ترین بازیگران ایران است. او در آخرین باری که در ایران حضور داشت، در اجرای تئاتر، نمایشنامهٔ «موضوع جدی نیست» اثری از لویی جی پیراندلو، نویسندهٔ مطرح ایتالیایی با ترجمه و کارگردانی ایرج انور که در تاریخ تابستان ۱۳۵۷ در انجمن ایران و آمریکا نقش آفرینی کرد. شخصی که در جبههٔ مقابلش هنرنمایی میکرد سرکار خانم شهره آغداشلو بود.
تلویزیون ایران در آن دوران این اجرا و تئاتر را به بهترین شکل ضبط کرد اما هیچ گاه نمایش داده نشد.
افراد مطرحی چون مرحوم خسرو شکیبایی، بهمن قبادی و عباس کیارستمی بهروز وثوقی را فردی میدانستند که سبب جذب و گرایش آنها به سینما و تئاتر شده بود.
بیوگرافی مادر بهروز وثوقی پاپول جعفر زاده چمراقی:
اصالتا از اهالی خوی و آذری بود که چند سال قبل در ایران دار فانی را وداع گفت و در ایران خاکسپاری و دفن شد.
بهروز وثوقی در خصوص پدر و مادرش در گفت و گویی گفته بود:
«من همه چهل سال عمری را که درایران سپری کردم همیشه درخانه پدری و کنار پدر و مادرم زندگی میکردم، البته بغیر از مدت کوتاه ازدواجم با گوگوش که ابتدا چندماهی یک خانه جدا گرفتم. اما بیشر عمرم در کنار پدر و مادرم گذراندم.»
همچنین در ادامه وثوقی در خصوص از دنیا رفتن مادرش گفت و بیان کرد هر گاه سر خاک مادرش برود این صحبت ها را به او می گوید:
«اگر به ایران بیایم و بخواهم به جایی بروم قبل از هر جای دیگر میروم سر قبر مادرم برای اینکه مادرم را خیلی دوست داشتم و متاسفانه در زمان غیبت من، مادرم فوت کردند. بعد از اینکه سر مزار مادرم رفتم و فاتحه خواندم دلم میخواهد به خانه آخری بروم که قبل از مهاجرت در آنجا ساکن بودم. منظورم خانهای است در امیرآباد و خیابان داوری که خیلی دلم میخواهد مجددا به آنجا بروم.»
ازدواج بهروز وثوقی
در سال ۱۳۵۴، در سن ۳۸ سالگی وثوقی با خانم فائقه آتشین با لقب هنری گوگوش وصلت کرد.
این ازدواج با حواشی و داستان های زیادی همراه بود و تنها یک سال ادامه یافت و پس از آن به جدایی ختم شد.
ماجرا از این قرار بود که شخصی به نام پوری بنایی که از دوستان نزدیک و صمیمی گوگوش بود در سال ۱۳۵۵ و در ۳۶ سالگی مدت زمان کوتاهی آشنایی داشتند و بسیار به یکدیگر علاقه مند بودند. آن دو اول با یکدیگر دوست و همکاری داشتند.
این دوستی روز به روز بیشتر و تبدیل به یک عشق واقعی شدتا نهایتا تصمیم به ازدواج گرفتند. در حین دوران آشنایی این دو گوگوش در رفت و آمد برای جدایی از همسرش بود و حتی از بهروز وثوقی نیز مشورت میگرفت. حضور گوگوش کاملا ناگهانی بود او با برنامه ریزی ارتباط خود با آنها را بیشتر کرد و نهایتا با عشوه گری خاص خود و فریب بهروز توانست بهروز و پوری را از یکدیگر دور کند و خودش با وثوقی ازدواج کرد که زندگی که بر پایهٔ خیانت به دوست صمیمی بنا شود خیلی دوام نخواهد داشت.
پس از این اتفاق پوری بنایی دیگر هیچ گاه ازدواج نکرد و حتی در این سال ها فرزندی هم ندارد و با خاطرات خوش دوران آشنایی با بهروز وثوقی زندگی میکند.
در طی صحبت هایی پوری بنایی گفت:
«فکر می کنم قسمت من با آقای وثوقی نبود، با خاطرات خوبی که با او داشتم زنده ام و زندگی می کنم و هیچ وقت نمی گویم مقصر گوگوش یا بهروز بود. گوگوش و بهروز مرا غافلگیر کردند، من ۱۲ سال برای گوگوش خواهر، دوست و همه چیز بودم، وقتی او اینطور کرد جز سکوت کاری نمی توانستم بکنم.»
پس از این جدایی، بهروز وثوقی برای دومین مرتبه، با فردی به نام کتایون امجدی ازدواج کرد که نتیجهٔ آن دو فرزند یکی دختر به نام مهشید و دیگری پسر به نام ماهان بود که هم اکنون محل زندگی آنان سانفرانسیسکو است.
بیوگرافی همسر اول بهروز وثوقی (گوگوش):
گوگوش، خواننده محبوب ایرانی، با نام اصلی فائقه آتشین در محله سرچشمه تهران به دنیا آمد. تاریخ تولد او در شناسنامه ۱۸ بهمن ۱۳۲۹ ثبت شده، اما خودش همیشه گفته که در پانزدهم اردیبهشت ماه متولد شده است. مادرش که یک مسیحی ارمنی بود، معمولاً او را با نام “گوگوش” صدا میزد. همین نام بعدها به عنوان نام هنری او انتخاب شد. این نام در جامعه ارمنیان رواج زیادی داشت و پدرش نیز میخواست همین نام را در شناسنامه او ثبت کند، اما اداره ثبت احوال با این درخواست موافقت نکرد.
بهروز وثوقی در شبکه های اجتماعی
صفحه رسمی بهروز وثوقی در اینستاگرام با آدرس:
vossoughi_behrooz
در دسترس است.

زندگی هنری
بهروز وثوقی در فیلم قیصر:
فیلم “قیصر” مهمترین و برجستهترین اثر بهروز وثوقی است که در سال ۱۳۴۸ توسط مسعود کیمیایی ساخته شد. داستان فیلم درباره خانوادهای است که فاجعهای بزرگ برایشان رخ میدهد: فاطی، خواهر فرمان و قیصر، مورد تجاوز وحشیانه برادران آبمنگول قرار میگیرد و پس از آن خودکشی میکند. فرمان که به طور ناگهانی از این حقیقت تلخ باخبر میشود، برای گرفتن انتقام اقدام میکند، اما خودش توسط همان افراد کشته میشود.
قیصر، با بازی بهروز وثوقی، که سالها از تهران دور بوده، وقتی به شهر بازمیگردد و از این رویدادهای ناگوار آگاه میشود، دیگر به قانون اعتماد ندارد و خودش دست به کار میشود تا عدالت را برقرار کند. او ابتدا کریم را در جایی مثل حمام و سپس رحیم را در کشتارگاه از پای درمیآورد. وثوقی در این فیلم، شخصیتی کمحرف، عمیق و بااحساس را بازی میکند که به جای حرف زدن، با عمل خود داستان را پیش میبرد.
بهروز وثوقی در فیلم طوقی:
این فیلم ساخته علی حاتمی است که در سال ۱۳۴۹ ساخته شد. فیلم “طوقی” یکی از بهترین کارهای بهروز وثوقی در زندگی هنری او به شمار میرود. داستان فیلم، روایتی سنتی و ایرانی دارد. یکی از بخشهای برتر فیلم، زمانی است که آقا مرتضی (با بازی بهروز وثوقی) به تنهایی و در حالی که غمهایش را برای داییاش (ناصر ملک مطیعی) میگوید، صحبت میکند و این صحنه بسیار گیراست.
آقا مرتضی که به پرورش کبوتر علاقه دارد، همراه مادر نابینایش در شهر کاشان زندگی میکند. او یک کبوتر به نام “طوقی” دارد که همه کبوتربازهای محل دوست دارند صاحب آن شوند. مادرش این کبوتر را نشانه بدیمنی میداند و از پسرش میخواهد که آن را رها کند. در همین حال، دایی مرتضی، مصطفی، او را برای انجام کارهای خواستگاری نامزدش، طوبی، به شیراز میفرستد. اما مرتضی و طوبی به یکدیگر علاقهمند میشوند و با هم ازدواج میکنند. مرتضی، طوبی را به کاشان میآورد، ولی این موضوع را از مادر و داییاش پنهان میکند. مادرش پس از مدتی متوجه رابطه آن دو میشود، اما چون از واقعیت خبر ندارد، گمان میکند پسرش به او خیانت کرده و او را نفرین میکند. مصطفی به خانه میآید و حرفهای خواهرش را میشنود. او هم که نمیداند طوبی همسر مرتضی شده، به عباس گاریچی و جواد خالدار — که با مرتضی دشمنی داشتند — میگوید که او را بکشند. اما طوبی حقیقت را به مصطفی میگوید و او از قصد خود منصرف میشود. در این میان، عباس که چشم به کبوتر طوقی دارد، به طور ناخواسته طوبی را میکشد و مرتضی نیز پس از کشتن عباس، با تیر پلیس از پای درمیآید.
بهروز وثوقی در فیلم رضا موتوری:
سومین فیلم مهمی که بهروز وثوقی در آن بازی کرده، «رضا موتوری» نام دارد. این فیلم را مسعود کیمیایی کارگردانی کرده و در سال ۱۳۴۹ ساخته شده است؛ یعنی دقیقاً یک سال پس از فیلم معروف «قیصر».
داستان فیلم دربارهٔ فردی به نام رضا (با بازی بهروز وثوقی) است که خود را به دیوانگی میزند و همراه دوستش، بدون اطلاع مسئولان، از تیمارستان فرار میکند. پس از فرار، آنها یک کارخانه را سرقت میکنند.
در همین حال، جوانی به نام فرخ که نویسنده است و شباهت زیادی به رضا دارد، برای تحقیق دربارهٔ زندگی بیماران روانی به تیمارستان میرود. در آنجا، جای او با رضا عوض میشود. رضا از این فرصت استفاده میکند و وارد زندگی مرفه فرخ میشود.
او پس از مدتی عاشق نامزد فرخ، فرنگیس، میشود و تصمیم میگیرد پولهای دزدی را پس بدهد. اما دوستانش به او خیانت کرده و او را به دام میاندازند. آنها رضا را به شدت زخمی میکنند و پولها را میدزدند.
رضا با وجود جراحات شدید، سعی میکند با موتور خود را به فرنگیس برساند. اما چون وضعیت جسمی خوبی ندارد، با یک کامیون شهرداری تصادف میکند و جان خود را از دست میدهد.
بهروز وثوقی در فیلم پنجره:
چهارمین فیلم از مجموعه آثار برتر بهروز وثوقی، “چهارمین اثر” نام دارد. این فیلم را جلال مقدم در سال ۱۳۴۹ کارگردانی کرده است.
داستان فیلم دربارهٔ مردی به نام سهراب سالاری (با بازی بهروز وثوقی) است که از آبادان به تهران میآید و در کارخانهٔ عمویش، مصطفی سالاری، شروع به کار میکند. در تهران، او با زنی به نام ترانه آشنا میشود. ترانه که در آن زمان باردار است، به همراه اصغر — که سرپرست او محسوب میشود — نقشه میکشند تا سهراب را به عنوان پدر بچه معرفی کنند و او را مجبور به پرداخت هزینههای سقط جنین کنند.
در همین حال، سهراب به دخترعموی خود، لیلا، علاقهمند میشود؛ اما مداخلهها و مشکلاتی که ترانه ایجاد میکند، مانع از آن میشود که سهراب و لیلا زندگی مشترک آرامی داشته باشند. در بخشی از فیلم، ترانه و سهراب در یک قایق با یکدیگر بحث و گفتگو میکنند و…
بهروز وثوقی در فیلم داش آکل:
“داش آکل” پنجمین اثر درخشان سینمایی ساخته مسعود کیمیایی است که در سال ۱۳۵۰ تولید شد. این فیلم از روی داستان کوتاهی به همین نام نوشته صادق هدایت -یکی از بزرگترین نویسندگان معاصر ایران- ساخته شده است.
داستان فیلم درباره لوطی معروف شیراز به نام داش آکل است که عاشق مرجان، دختر چهارده ساله حاجی صمد میشود. حاجی صمد قبل از مرگش، داش آکل را به عنوان امین خود انتخاب کرده و مسئولیت رسیدگی به اموالش را به او سپرده بود. داش آکل نزد همه مردم شیراز به جوانمردی و دفاع از ضعیفان معروف بود.
او ابراز عشق به مرجان را برخلاف اصول جوانمردی میدانست، بنابراین تصمیم گرفت این راز را در دل خود نگه دارد. به جای اینکار، یک طوطی خرید و حرفهای دلش را فقط به طوطی میزد. داش آکل کمکم از کارهای لوطیگری دست کشید و تمام وقتش را به مدیریت اموال خانواده حاجی صمد اختصاص داد، بدون اینکه هیچگاه از عشقش به مرجان حرفی بزند.
هفت سال به این شکل گذشت تا برای مرجان خواستگار پیدا شد. داش آکل برگزاری مراسم عروسی مرجان را آخرین مسئولیت خود در قبال این خانواده دانست. پس از برگزاری مراسم، او برای همیشه از آنجا رفت.
بیروز وثوقی در فیلم دشنه:
این فیلم ساختهی فریدون گله در سال ۱۳۵۱ است. میتوان گفت این اثر، نخستین تجربهی جدی بهروز وثوقی در نقشآفرینی کمدی به شمار میرود، چرا که پیش از این، بیشتر در نقشهای جدی و کمشوخ ظاهر میشد. وثوقی در این فیلم، در قالب شخصیتی محبوب و جذاب به نام «عباس آقا چاخان» ایفای نقش کرده است.
داستان دربارهی عباس است که به «عباسآقا چاخان» معروف است. او یک شاگرد راننده است، تنهاست و لکنت زبان دارد و مدام در صحبتهایش از کلمهی «چاخان» استفاده میکند. یک شب به طور اتفاقی با دختری به نام بنفشه آشنا میشود. بنفشه در جستجوی آرزوهایش به محلهای نابسامان افتاده، اما هنوز امید دارد که خود را از آن شرایط نجات دهد و زندگی بهتری برای خود بسازد. عباس به بنفشه قول میدهد که به او کمک کند. بنفشه نیز تحت تأثیر صحبتهای او قرار میگیرد و تصور میکند با مردی ثروتمند و قابل اعتماد آشنا شده است.
وقتی بنفشه متوجه میشود عباس به خاطر بدهی کمی به زندان افتاده، از فردی به نام محمد، که به «ممد دشنه» شهرت دارد، پول قرض میگیرد و او را آزاد میکند. در زندان، عباس با مردی همسلول میشود که ادعا میکند شریکش به او خیانت کرده و به همین دلیل در زندان است. آن مرد از عباس میخواهد پس از آزادی، نزد برادرش برود و از او بخواهد که حق و حقوق برادرش را از آن شریک بیوفا بگیرد.
بهروز وثوقی در فیلم تنگسیر:
این فیلم ساخته کارگردان نامی، امیر نادری، در سال ۱۳۵۲ میباشد. داستان درباره مردی از تنگستان به نام «زائر محمد» است که برای به دست آوردن حقش، در برابر چند ستمگر میایستد. این نبرد که در آغاز یک مسئله شخصی به نظر میرسد، رفتهرفته تبدیل به یک پیکار گروهی علیه ستمکاران میشود. این اثر به صورت رنگی فیلمبرداری شده و صداهای آن نیز همزمان با فیلمبرداری در محل ضبط شده است. در نهایت، صدای راوی فیلم، وثوقی است. زائر محمد انسانی بسیار قدرتمند و بااراده است و به همین دلیل او را با لقب «شیر محمد» میشناسند.

بهروز وثوقی در فیلم گوزن ها:
این فیلم به کارگردانی مسعود کیمیایی در سال ۱۳۵۳ ساخته شده است. در این اثر، بهروز وثوقی نقش فردی را بازی میکند که به هروئین معتاد است.
خود او در خاطراتش تعریف کرده که برای اینکه بتواند این نقش را به بهترین شکل اجرا کند، به مدت شش ماه با افراد معتاد به هروئین زندگی کرده است. حتی یکی از آنها را به خانه خود برد و مدتی را با او سپری کرد تا بتواند شخصیت نقش را به طور کامل درک کند و آن را به خوبی نشان دهد.
بهروز وثوقی در فیلم خاک:
در این فیلم، بهروز وثوقی در نقش شخصیتی به نام صالح ظاهر شده است. این فیلم ماندگار را مسعود کیمیایی کارگردانی کرده و در سال ۱۳۵۲ ساخته شده است.
داستان از این قرار است: پس از فوت ارباب روستا، همسر خارجی او به نام فرنگی، با کمک مباشر بدجنسی به نام غلام، از صالح و مسیب – که دو برادر هستند و روی زمین های کشاورزی ارباب کار می کنند – می خواهد که زمین را به او بازگردانند. صالح و مسیب با پس دادن زمین مخالفت می کنند، اما قبول می کنند که در موعد مقرر، اجارهبهای زمین را بپردازند.
مباشر، که جلال نام دارد، از گذشته نسبت به مسیب کینه دارد، چون عشق او به شوکت – همسر مسیب – به جایی نرسیده است. درگیری او و دار و دستهاش بر سر مالکیت زمین، در نهایت به مرگ مسیب و مجروح شدن صالح منجر می شود.
بهروز وثوقی در فیلم سوته دلان:
فیلمی با نام “آخرین فیلم برتر بهروز وثوقی” ساخته علی حاتمی است که در سال ۱۳۵۶ تولید شد. این فیلم داستان یک خانواده سنتی تهرانی را نشان میدهد. در این خانواده، برادر بزرگ نقش سرپرست را دارد و از برادر کوچکترش که مشکل ذهنی دارد، مراقبت میکند و به او توجه ویژهای دارد. گریم صورت بهروز وثوقی در این فیلم، در زمان خودش از پیچیدهترین و دشوارترین کارهای گریم محسوب میشد. این اثر، فرهنگ و ارزشهای اصیل ایرانی را به خوبی به تصویر میکشد.
فیلم شناسی
| سال | نام فیلم | نقش | کارگردان | گویندگان |
|---|---|---|---|---|
| ۱۳۹۱ | فصل کرگدن | شاعر | بهمن قبادی | خودش |
| ۱۳۵۷ | نفس بریده | نبی | سیروس الوند | چنگیز جلیلوند |
| ۱۳۵۶ | کاروانها (مشترک با ایالات متحده آمریکا) | سرهنگ نصرالله | جیمز فارگو | حسین عرفانی |
| ۱۳۵۶ | سوته دلان | مجید دو کله | علی حاتمی | منوچهر اسماعیلی |
| ۱۳۵۵ | ملکوت | دکتر حاتم | خسرو هریتاش | احتمالاخودش |
| ۱۳۵۵ | ماه عسل | رضا | فریدون گله | چنگیز جلیلوند |
| ۱۳۵۵ | بتشکن | علی | شاپور قریب | چنگیز جلیلوند |
| ۱۳۵۵ | بت | صادق | ایرج قادری | چنگیز جلیلوند |
| ۱۳۵۴ | همسفر | علی | مسعود اسداللهی | چنگیز جلیلوند |
| ۱۳۵۴ | کندو | ابی | فریدون گله | چنگیز جلیلوند |
| ۱۳۵۴ | ذبیح | ذبیح | محمد متوسلانی | چنگیزجلیلوند |
| ۱۳۵۳ | گوزنها | سید رسول | مسعود کیمیایی | خودش |
| ۱۳۵۳ | ممل آمریکائی | ممل | شاپور قریب | منوچهر اسماعیلی |
| ۱۳۵۳ | سازش | جواد / دکتر رستگار | محمد متوسلانی | خودش |
| ۱۳۵۲ | نفرین | نقاش | ناصر تقوایی | منوچهر اسماعیلی |
| ۱۳۵۲ | گرگ بیزار | آهنگر | مازیار پرتو | خودش |
| ۱۳۵۲ | خاک | صالح | مسعود کیمیایی | منوچهر اسماعیلی |
| ۱۳۵۲ | تنگسیر | زائر محمد | امیر نادری | خودش |
| ۱۳۵۱ | غریبه | قاسم سیاه | شاپور قریب | منوچهر اسماعیلی |
| ۱۳۵۱ | دشنه | عباس چاخان | فریدون گله | چنگیز جلیلوند |
| ۱۳۵۱ | بلوچ | بلوچ | مسعود کیمیایی | منوچهر اسماعیلی |
| ۱۳۵۰ | یک مرد یک شهر | سروان شرفی | امیر شروان | منوچهراسماعیلی |
| ۱۳۵۰ | فرار از تله | مرتضی | جلال مقدم | چنگیز جلیلوند |
| ۱۳۵۰ | رشید | رشید | پرویز نوری | منوچهر اسماعیلی |
| ۱۳۵۰ | داشآکل | داش آکل | مسعود کیمیایی | منوچهر اسماعیلی |
| ۱۳۴۹ | لیلی و مجنون | قیس | سیامک یاسمی | چنگیز جلیلوند |
| ۱۳۴۹ | قهرمانان (مشترک با ایالات متحده آمریکا) | جهان | ژان نگولسکو | خودش |
| ۱۳۴۹ | طوقی | آسید مرتضی | علی حاتمی | چنگیز جلیلوند |
| ۱۳۴۹ | رضا موتوری | رضا موتوری/فرخ | مسعود کیمیایی | منوچهر اسماعیلی |
| ۱۳۴۹ | دور دنیا با جیب خالی | خسرو پرویزی | چنگیز جلیلوند | |
| ۱۳۴۹ | پنجره | سهراب | جلال مقدم | منوچهر اسماعیلی |
| ۱۳۴۸ | قیصر | قیصر | مسعود کیمیایی | منوچهراسماعیلی |
| ۱۳۴۸ | دنیای آبی | صابر رهبر | منوچهر اسماعیلی | |
| ۱۳۴۸ | دزد سیاهپوش | حسین سیمرغ | امیر شروان | منوچهر زمانی |
| ۱۳۴۷ | هنگامه | سرهنگ بهزاد | ساموئل خاچیکیان | منوچهرزمانی |
| ۱۳۴۷ | من هم گریه کردم | داماد بشیر | ساموئل خاچیکیان | منوچهرزمانی |
| ۱۳۴۷ | گرداب گناه | بهروز | مهدی رئیس فیروز | منوچهرزمانی |
| ۱۳۴۷ | دشت سرخ | بهرام | حکمت آقانیکیان | منوچهر زمانی |
| ۱۳۴۷ | تنگه اژدها | پسرخان | سیامک یاسمی | منوچهر زمانی |
| ۱۳۴۷ | بیگانه بیا | امیرمحمود | مسعود کیمیایی | منوچهر اسماعیلی |
| ۱۳۴۷ | بر آسمان نوشته | احمد | ابراهیم زمانی آشتیانی | منوچهر زمانی |
| ۱۳۴۶ | وسوسه شیطان | محمد زرین دست | منوچهر زمانی | |
| ۱۳۴۶ | زنی به نام شراب | محسن | امیر شروان | منوچهرزمانی |
| ۱۳۴۶ | دالاهو | برزو | سیامک یاسمی | منوچهرزمانی |
| ۱۳۴۶ | ایمان | مهندس | مهدی رئیس فیروز | چنگیزجلیلوند |
| ۱۳۴۵ | هاشم خان | علی | محمد زرین دست | منوچهراسماعیلی |
| ۱۳۴۵ | خداحافظ تهران | بهروز | ساموئل خاچیکیان | منوچهر زمانی |
| ۱۳۴۵ | بیست سال انتظار | مجید | مهدی رئیس فیروز | چنگیزجلیلوند |
| ۱۳۴۵ | امروز و فردا | بهروز | عباس شباویز | چنگیز جلیلوند |
| ۱۳۴۴ | عروس دریا | چنگیز | آرمان هوسپیان | خودش |
| ۱۳۴۴ | دزد بانک | بهروز/عباس | اسماعیل کوشان | خودش |
| ۱۳۴۳ | لذت گناه | جبار | سیامک یاسمی | خودش |
| ۱۳۴۳ | دختر ولگرد | پرویز | آرامائیس آقامالیان | خودش |
| ۱۳۴۲ | فرشتهای در خانه من | پسر خانواده | آرامائیس آقامالیان | خودش |
| ۱۳۴۱ | گل گمشده | غفار | عباس شباویز | خودش |
| ۱۳۴۰ | صد کیلو داماد | داماد خانواده | عباس شباویز | خودش |
| ۱۹۷۸/۱۳۵۷ | گربه در قفس (در ایالات متحده) | محمد زرین دست | ||
| ۱۹۷۸/۱۳۵۷ | وقت گردشکننده (در ایالات متحده) | تام کندی | ||
| ۱۹۸۰/۱۳۵۹ | دفینه (در ایالات متحده) | ساحل | تام کندی | |
| ۱۹۸۰/۱۳۵۹ | ابوالهول (در مصر) | فرانک شفنر | ||
| ۱۹۸۳/۱۳۶۲ | گروگان (در آلمان غربی) | |||
| ۱۹۸۶/۱۳۶۵ | چشمهایش (در آلمان غربی) | |||
| ۱۹۹۰/۱۳۶۹ | ترور در بورلی هیلز | جان مایهرس | ||
| ۱۹۹۰/۱۳۶۹ | وحشت در بورلی هیلز | جان مایهرس | ||
| ۱۹۹۰/۱۳۶۹ | تهدید (در ایالات متحده) | سیروس نورسته | ||
| ۱۹۹۹/۱۳۷۸ | عبور (در هلند – بلژیک) | نورا هوپ | ||
| ۲۰۰۴/۱۳۸۳ | پلهای شکسته | رفیق پویا | ||
| ۲۰۰۵/۱۳۸۴ | زرین | عبدول | شیرین نشاط | |
| ۲۰۰۶/۱۳۸۵ | شبهای اضطراب (در آلمان غربی) | محمد ناطق | ||
| ۲ اسب نر (نیمه تمام) | فرانسیس فورد کاپولا | |||
| ۲۰۱۱/۱۳۹۰ | فصل گرگدن (در ترکیه) | بهمن قبادی | ||
| آشغال های دوست داشتنی (نسخه اصلی) | محسن امیریوسفی | |||
| مجموعه تلویزیونی بلبل (در ایالات متحده) | رضا بدیعی | |||
| مجموعه تلویزیونی تاج فالکون (در ایالات متحده) | رضا بدیعی |
| سال | نام نمایش | نویسنده | مترجم | کارگردان |
|---|---|---|---|---|
| ۱۳۹۴ | پروانهای در مشت | ایرج جنتی عطایی | ایرج جنتی عطایی | |
| ۱۳۹۲ | یک رؤیای خصوصی | ایرج جنتی عطایی | ایرج جنتی عطایی | |
| ۱۳۹۲ | رستمی دیگر اسفندیاری دیگر | سیاوش اوستا | سیاوش اوستا | |
| ۱۳۵۷ | موضوع جدی نیست | لوئیجی پیراندلو | ایرج انور | ایرج انور |

جوایز و افتخارات بهروز وثوقی
جوایز در جشنواره های داخلی:
در جشنواره فیلم سپاس تهران، این افتخارات به دست آمده است:
– برنده تندیس سپاس بهترین بازیگر مرد در دوره دوم (سال ۱۳۴۸) برای فیلم “قیصر”
– برنده تندیس سپاس بهترین بازیگر مرد در دوره سوم (سال ۱۳۴۹) برای فیلم “رضا موتوری”
– نامزد دریافت تندیس سپاس بهترین بازیگر مرد در دوره چهارم (سال ۱۳۵۰) برای فیلم “داش آکل”
در جشنواره جهانی فیلم تهران نیز این موارد ثبت شده است:
– برنده جایزه بز بالدار بهترین بازیگر مرد در دوره سوم (سال ۱۳۵۳) برای فیلم “گوزنها”
– نامزد دریافت جایزه بز بالدار بهترین بازیگر مرد در دوره چهارم (سال ۱۳۵۴) برای فیلم “کندو”
– نامزد دریافت جایزه بز بالدار بهترین بازیگر مرد در دوره پنجم (سال ۱۳۵۵) برای فیلم “ملکوت”
– نامزد دریافت جایزه بز بالدار بهترین بازیگر مرد در دوره ششم (سال ۱۳۵۶) برای فیلم “سوته دلان”
جوایز در جشنواره های بینالمللی:
افتخارات و جوایز بهرام رادان:
* در جشنواره بینالمللی فیلم تاشکند، به خاطر بازی در فیلم «داش آکل» در سال ۱۹۷۱، عنوان بهترین بازیگر مرد را به دست آورد.
* در جشنواره فیلم دهلی، برای هنرنمایی در فیلم «تنگسیر» در سال ۱۹۷۴، جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد را دریافت کرد.
* در سال ۲۰۰۶، جشنواره بینالمللی فیلم سان فرانسیسکو، جایزه یک عمر دستاورد هنری را به او اهدا کرد.
* در سال ۲۰۱۲، جشنواره فیلم توکیو فیلمکس، از یک عمر فعالیت هنری او تقدیر به عمل آورد.
* همچنین در سال ۲۰۱۲، جشنواره بینالمللی فیلم تسالونیکی، جایزه یک عمر فعالیت هنری را برای بازی در فیلم «فصل کرگدن» به وی اعطا کرد.
حواشی زندگی بهروز وثوقی
سکانس معروف جاده چالوس:
در قسمتای از فصل پنجم مجموعه پرمخاطب «پایتخت» که از تلویزیون پخش شد، صحنهای با حضور شخصیت «رحمت» اجرا شد که شباهت زیادی به سکانس معروف فیلم «همسفر» در جاده چالوس داشت. در آن فیلم، بهروز وثوقی و گوگوش بازی میکردند و کارگردانی آن بر عهده مسعود اسداللهی بود. این شباهت باعث ایجاد بحثهای گستردهای شد، تا جایی که علی عسگری، رییس وقت صدا و سیما، گفت که افرادی از خارج از ایران و از طریق شبکههای مخالف، به سازمان صدا و سیما نفوذ کردهاند.
تقلید بهنوش بختیاری از گوگوش:
بهنوش بختیاری، بازیگر سینما و تلویزیون، با همکاری یک بازیگر مرد، صحنهی معروفی از فیلم «همسفر» را دوباره اجرا کرد. این فیلم را مسعود اسداللهی در سال ۱۳۵۴ ساخته بود و بهروز وثوقی و گوگوش در آن بازی کرده بودند.
این ویدئو که در فضای مجازی منتشر شد، با واکنشهای گسترده و جنجالهای زیادی روبهرو گردید و حواشی مختلفی را به وجود آورد.
عرق خوری بهروز وثوقی با هویدا:
در یادداشتهای امیرعباس هویدا، نخستوزیر دوران محمدرضا شاه، از او به عنوان یکی از ناپسندترین و ناشایستترین چهرههای حکومت یاد شده است. بر اساس آنچه در کتاب خاطراتش آمده، هویدا نقش واسطهای را ایفا میکرد که زمینهساز روابط نادرست برای شاه بود و موجبات بیبندوباری او را فراهم میآورد.
او برای ایجاد ارتباط با افراد سرشناس و هنرمندان، به افرادی مانند وثوقی نزدیک میشد و به آنان خدمات ارائه میداد. این موضوع را خود وثوقی در خاطراتش نقل کرده است.
مصاحبه با بهروز وثوقی
۱- امسال وارد ۷۰ سالگی شده اید، به عوان سوال نخست دوست دارم برای علاقمندانتان از وضع سلامتی خود بگویید، چه احساسی می کنید؟
در وضعیت جسمانی بسیار خوبی هستم و در این دوره از زندگی، حس فوقالعادهای به زندگیم دارم.
۲- تا چند سالگی در شهرستان خوی بودید و چه زمانی به تهران آمدید و در کدام محله در خوی و تهران بزرگ شدید؟
از زمان تولد تا شش ماهگی در شهر خوی زندگی میکردم، سپس به تهران نقل مکان کردیم. خاطرات آن روزهای اول را به خوبی به یاد نمیآورم، اما بعدها در خیابان خرمشهر ساکن شدیم.
۳- از چه سالی فعالیت هنری شما اغاز شد و ماحصل این فعالیت ها، چند فیلم و تئاتر است؟
کار خود را از هجده سالگی آغاز کردم و حاصل این سالها، ساخت حدود ۹۰ تا ۱۰۰ فیلم و مجموعه تلویزیونی بوده است.
۴- چه مشاغلی در دورانی که هنوز بازیگر نشده بودید و یا هنوز بازیگر مشهوری نشده بودید، داشتید؟
پس از آنکه در آزمون ورودی دانشگاه برای دو سال پیاپی موفق به قبولی نشدم، در سازمان بهداشت مشغول به کار شدم و پس از آن، در وزارت دارایی استخدام شدم.
۵- یکی از خوانندگان از شما پرسیده، جریان اخراج شما از ورات بهداشت و درگیری با یک مقام وزارت دارایی چه بوده؟
در شهر خرمدره از استان زنجان، یکی از بازرسان اداره بهداشت به من توهین کرد. در پی این اتفاق، بین من و او درگیری پیش آمد. متأسفانه این موضوع باعث شد تا از کارم در آن اداره اخراج شوم.
>۶- چند برادر و خواهر دارید؟
من چهار برادر دارم. نامهای آنها چنگیز، بهزاد، شهراد و فیروز است.
۷- آقای وثوقی، از کی فهمیدید که به بازیگری علاقه دارید؟
برای تماشای فیلمی به نام “ولگرد” که با بازی آقای ملکمطیعی بود، رفتم. وقتی از سالن سینما بیرون آمدم، یک حس عجیب در من به وجود آمد. پس از دیدن چندباره آن فیلم، جرقهای از علاقه به بازیگری در ذهنم زده شد.
۸- واکنش خانواده به علاقه حضرتعالی به سینما و بازیگری چه بود؟
خانوادهام با شغلی که انتخاب کرده بودم، موافق نبودند. این مخالفت بیشتر از طرف پدرم بود.
۹- برای اولین بازی، چقدر دستمرد گرفتید؟
برای اولین بازیای که انجام دادم، مبلغ دو هزار تومان به من پرداخت شد.
۱۰- چند سال فعالیت دوبله در سینما را پیگیری می کردید؟
صدای فیلم در استودیو، طی هفت سال کامل شد.
۱۱- آیا بازی در فیلم های پیش از “قیصر” که شکل و شمایل فیلم فارسی را داشت، شما را راضی می کرد؟
برای آغاز هر کاری، ناگزیر هستی که از نقطهٔ صفر شروع کنی. من هم از این قاعده جدا نبودم و طبیعی است که در ابتدا چندان راضی به نظر نمیرسیدم.

۱۲- تکنیک بازیگری برجستگی های غیر قابل انکاری دارد، آیا حضرتعالی دوره ی خاصی را گذراندید؟
به نظر من دوره آموزشی خاصی وجود نداشت، اما فکر میکنم دوران فعالیت در زمینه دوبله، برایم مانند یک کلاس درس بسیار مفید بود.
۱۳- فیلم های پیش از انقلاب، اصولاً برای نمایش در سینما دوبله می شده است.این مسئله باعث آزار شما نمی شد که فرد دیگری روی چهره ی شما صحبت می کند؟
در ده فیلم اولیهام، خودم شخصیتها را صداگذاری کردم. بعد از آن هم در آثاری مانند «تنگسیر»، «سازش» و «گوزنها» صدای خودم در فیلم حضور داشت. در مواردی که از صدایم استفاده نشده، دلیلش مشغله زیاد و زمان محدود بود؛ به خاطر تعهدات قراردادی، امکان حضور در استودیوی دوبله را نداشتم.
۱۴- برجسته ترین خاطره های شما از زنده یادان علی حاتمی و فریدون گله و اخیرا مرحوم عزیز رفیعی چیست؟
در سفرم به ایتالیا با مرحوم علی حاتمی همراه بودم تا برای انتخاب چهرهپرداز و تهیه کلاهگیس شخصیتها کار کنیم. آن روزها، واقعاً روزهای خوب و بهیادماندنی بودند. فریدون گله نیز که از دوستان صمیمی من بهشمار میرفت، در آن سفر با ما بود. همچنین، مرحوم عزیز رفیعی را بیشتر در آمریکا ملاقات میکردم.
۱۵- جناب کیمیایی چندی پیش در یک مصاحبه گفته بود که بهروز وثوقی همیشه اصرار داشت که اسم “او” در ابتدای تیتراژ فیلم ها باشد.
وقتی که من شروع به همکاری با آقای کیمیایی کردم، نامی شناختهشده در سینما داشتم. به خاطر ندارم که هیچ تهیهکنندهای حاضر باشد نام مرا در ردیف اول تیتراژ درج نکند، چون آنها به جنبههای تجاری کار هم توجه داشتند. علاوه بر این، من در قراردادم شرط میکردم که نامم باید در ردیف اول آورده شود؛ در غیر این صورت، همکاری را نمیپذیرفتم.
۱۶- شما و اقای کیمیایی خالق شاهکارهایی بینظیری همچون قیصر , داش آکل , خاک و گوزنها بودیدایا اگر به ایران بازگشتید این تیم طلایی دوباره با هم فیلم خواهند ساخت؟
به نظرم بهتر است دیگر با هم همکاری نکنیم.
۱۷- چندی پیش آقای کیمیایی سفری به آمریکا داشتند، ایا باهم ملاقاتی داشتید؟
بله، من ایشان را ندیدهام.
۱۸- آیا در فیلم هایی که بازی می کردید، سانسوری هم از سوی حکومت شاه صورت می گرفت، فکر می کنم برای خیلی از فیلمها از جمله گوزن ها سانسور زیادی صورت گرفته است.
بله همینطور است.
۱۹- بازگردیم به “قیصر”، تصور می کنم فیلم «قیصر» اثری بود که جامعه را به تکاپو داشت و فکر می کنم، از آنجا بود که اسم بهروز وثوقی به عنوان یک بازیگر مطرح سینما، به گوش می رسید، واکنش مردم به فیلم “قیصر” چه بود ؟ در مجموع کدام یک از فیلمهای شمابا استقبال زیادی رو برو شد و پرفروشترینها بودند؟
فیلم قیصر به این دلیل که مشکلات و دغدغههای مردم را نشان میداد، با استقبال بسیار خوبی از سوی آنها روبرو شد. پس از آن هم، بیشتر فیلمهای من توانستند فروش قابل توجهی داشته باشند.
۲۰- تصور می کنم که حضرتعالی برای بازی در گوزن ها و آن نقش، کارهای متفاوتی کردید؟
برای ایفای هر نقش، یک بازیگر باید زحمت زیادی بکشد و من هم دقیقاً همین تلاش را انجام دادم.
۲۱- گوزن ها، قطعا یکی از بهترین فیلم های شما محسوب می شود،چه شد که این فیلم توقیف شد؟
از همان اول، ماجرای این فیلم رنگ و بوی سیاسی به خود گرفت. سرنوشت آن هم دقیقاً مطابق همان طرح اولیه پیش رفت. هیئت بازبینی فیلم در آن زمان، اشکال خاصی در آن ندید، اما بعدتر که مردم فیلم را دیدند و برداشتهای خاصی از آن کردند، اثر توقیف شد. اگر توجه کرده باشید، تمام کارهای من با یکدیگر متفاوت است. این فیلم هم یکی از همان آثار من بود که با بقیه کارهایم فرق داشت؛ چرا که هر بازیگری تلاش میکند نقشهای متنوع و متفاوتی را تجربه کند. من هم همیشه دوست داشتم کارهای غیرمعمول و خارج از چارچوبهای رایج را انجام دهم. فقط فیلم “گوزنها” نبود که از نظر نقشآفرینی، کاری غیرمعمول به حساب میآمد. با این حال، بازی در “گوزنها” بسیار بسیار سخت بود. اگر در آن فیلم موفق نمیشدم، تمام سابقه حرفهایام زیر سؤال میرفت. برای همین، تمام تلاشم را کردم تا در آن نقش بدرخشم. به همین دلیل، حدود شش تا هشت ماه وقت گذاشتم تا خودم را به آن شخصیت نزدیک کنم.
۲۲- بسیاری از کارهای شما به عنوان شاهکارهای تاریخ سینمای ایران ثبت شد سوته دلان” هم یکی از بازی های درخشان شماست، این را قبول دارید؟
عنوان شاهکار برای فیلمهای من را نمیدانم
برای من، نظر و قضاوت مردم از هر چیزی مهمتر است
۲۳- سعید راد در گفت و گویی از اختلاف نظر تخصصی با شما سخن گفته، اومی گوید: با بهروز وثوقى اختلاف نظر داشتم. او معتقد بود که بازیگر، ابتدا به ساکن یک چیزهایى در درونش هست که آن را به نقش محوله اضافه مى کند. من مخالف بودم و مى گفتم کاراکتر را مولف خلق مى کند و بازیگر باید به عنوان یک عامل ابزارى و اجرایى، با درگیرى حسى با آن نقش، در اختیار کارگردان باشدایا میتوانیم خلاصه موفقتر بودن شما در اثر هایی که خلق کردیدرا در این اختلاف تفکر خلاصه کنیم؟
من با سعید راد آشنایی نزدیکی نداشتم و نمیدانم گفتوگوی آنها درباره چه بود. با این حال، به نظر من هر هنرمندی برای دستیابی به نقشهای مورد نظرش، راه و روش خاص خودش را پیدا میکند.
۲۴- اقای سعید راد توی بخش دیگری از مصاحبه می گوید: منکر استعداد بهروز وثوقى نیستم، اما واقعاً اگر کیمیایى نبود، او چه وضعیتى داشت؟ نظر شما در این مورد چیست؟
اگر آقای سعید راد این سوال را از خودشان میپرسیدند که اگر بهروز وثوقی در فیلم قیصر حضور نداشت، سرنوشت این فیلم به چه شکل دیگری رقم میخورد؟
۲۵- یکی از انتقاداتی که به شما هست این است که شما در اوج کارتان رفتید و «لیلى و مجنون» یا «ممل آمریکایى» و «ماه عسل» و «بت شکن را بازی کردید، آیا این کار دلیلی داشت؟
گاهی مجبور بودم در فیلمهای تجاری بازی کنم تا تهیهکننده از نظر مالی تأمین شود و بتواند هزینه ساخت فیلمهای جدیتر و باکیفیتتر را پرداخت کند.
۲۶- یکی از خوانندگان پرسیده ایا فیلم اخراجی ها را دیده اید؟
نه متاسفانه
۲۷- بعضی از اثارهای نمایشی اثرهای سوء فرهنگی در جامعه ها داشته و دارد، از جمله بنا به امار بعد از پخش فیلم قیصر ۱۰ میلیون جفت کفش به علت خواباندن پاشنه یکسال زودتر ازموعد عمر کرده و دور انداخته شده این پدیده تا کنون نیز ادامه دارد. بسیاری این مسئله را تاثیر سوء فیلمهای از نوع قیصر میدانند ، نظر شما چیست؟
در مورد خوابوندن پاشنه کفش و میلیونها جفت زباد اطلاعاتی ندارم. این کار، یکی از عادتهای معمول این جور نقشها بود و من هم آن را انجام دادم. فیلمهای من گاهی نتایج خوبی هم به دنبال داشتهاند. مثلاً بعد از پخش فیلم «گوزنها»، نامههای زیادی برایم آمد که در آنها پدرها، مادرها، برادرها و خواهرهای افراد معتاد، از من تشکر کرده بودند. چون عزیزانشان را در فیلم دیده بودند و تصمیم گرفته بودند اعتیاد را کنار بگذارند.
۲۸- با کدام یک از بازیگران سینمای پیش از انقلاب رابطه دارید؟ آیا خبری از اقای ملک مطیعی دارید؟
بله، من با آقای ناصر ملک مطیعی آشنا هستم. ایشان را هم بسیار دوست دارم و با ایشان در تماس هستم. در مورد آقای مشایخی نیز دقیقاً همین احساس را دارم و با ایشان نیز در ارتباط میباشم.
۲۹- از هنرپیشگان و کارگردانان مشهور هالی وودکدام یک مورد علاقه شما بود و هست و با کدام دوستی دارید؟
من طرفدار رابرت دنیرو هستم و با آنتونی کویین، که بعدها درگذشت، رابطه صمیمی و نزدیکی داشتم.
۳۰- گفته میشود شما نتوانستید به راحتی خود را با جامعه هنری خارج از کشور از جمله هالی وودوفق دهید ودر گفتگوهایی که قبلا شما داشتید اینطور به نظر میرسد بر خلاف بسیاری از هنرمندان ایرانی هالیوود از پذیرفتن نقشهایی منفی تا انجا که میشده خودداری کردید و کلا فرمودید نقشهای پیشنهادی در شان شما نبوده ? با فرض جدا دانستن یهود از صهیونیست ها به نظر شما تا چه حد فرضیه هالیوود در خدمت صهیونیست ها صحت دارد.
از همان ابتدا از من خواستند خودم را یک اسرائیلی معرفی کنم و حتی اسم “بروس واسای” را برایم انتخاب کرده بودند. اما من به صراحت گفتم که من ایرانیام و به این هویت خود افتخار میکنم. در نهایت، کار را با همین شرط پذیرفتم.
این حقیقت دارد که در هالیوود، روابط شخصی تا حد زیادی جایگزین شایستگی و ضوابط واقعی شده است. این پدیده فقط مختص هالیوود و این منطقه نیست و در بسیاری جاها دیده میشود.
به نظر میرسد با وجود استعدادهای درخشان هنرمندان ایرانی، در بیشتر موارد، نقشهای منفی مانند تروریست یا شخصیتهای ضد ایرانی به آنها داده میشود و تا جایی که ممکن است، از دادن نقشهای مثبت به آنها پرهیز میشود.
اما چیزی که مرا بسیار امیدوار و خوشحال میکند، دیدن جوانان پراستعداد و خلاقی است که از دانشگاهها فارغالتحصیل میشوند و وارد این عرصه میگردند، چه در ایران و چه در اینجا. امیدوارم روزی برسد که ایرانیها در هالیوود به جایگاه شایسته و والایی دست پیدا کنند؛ چیزی که مطمئناً محقق خواهد شد.
در نهایت، من خودم را درگیر کار دیگران نمیکنم و دقیقاً نمیدانم دیگران چه میکنند. اما میدانم که خودم باید کاری را که دوست دارم انتخاب کنم، حتی اگر سالها طول بکشد تا آن را پیدا کنم.
