بیوگرافی کمند امیرسلیمانی
کمند امیرسلیمانی یکی از بازیگران محبوب سینما، تلویزیون و تئاتر ایران است. او با بازی در نقشهای گوناگون و بهیادماندنی، توانسته است جایگاه ارزشمندی در دل تماشاگران پیدا کند.
او در ۱۶ خرداد ماه سال ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. پدرش سعید امیرسلیمانی، از بازیگران قدیمی و با تجربه تئاتر و تلویزیون است.
فعالیت هنری کمند از زمان کودکی شروع شد. بازی در سریالهای معروفی مانند «پدرسالار»، «همسایهها»، «در پناه تو» و «هتل» باعث شد تا او به شهرت زیادی برسد. این بازیگر علاوه بر تلویزیون، در فیلمهای سینمایی و اجراهای تئاتر نیز حضوری پررنگ و موفق داشته است.
چهره دوستداشتنی، بازی راحت و طبیعی، و همچنین پیشینه هنری خانوادهاش، از دلایلی است که او را به چهرهای محبوب و شناختهشده در میان مردم تبدیل کرده است.
منوی دسترسی سریع
خلاصهای از زندگی
داستان زندگی
ازدواج و همسرگزینی
صفحههای مجازی
فعالیتهای هنری
آثار سینمایی
گفتوگوها

خلاصه زندگینامه
نام: کمند
نام خانوادگی: امیرسلیمانی
تاریخ تولد: ۱۶ خرداد ۱۳۵۲ در تهران
تحصیلات: دانشآموختهی رشتهی بازیگری و کارگردانی
همسر: ورقا عامری (همسر پیشین)
فرزندان: ایلیا
ملیت: ایرانی
کار: بازیگری
سالهای فعالیت: از ۱۳۶۲ تا امروز
پدر: سعید امیرسلیمانی
خویشاوندان: سپند امیرسلیمانی (برادر)
زندگینامه
کمند امیرسلیمانی، بازیگر ایرانی، متولد تهران است. او در یک خانواده کاملاً هنری بزرگ شد. پدرش، سعید امیرسلیمانی، از بازیگران قدیمی و با سابقه سینما و تلویزیون است و برادرش، سپند امیرسلیمانی، نیز حرفه بازیگری را دنبال کرده است. کمند فرزند بزرگ خانواده است و برادرش سپند از او کوچکتر است.
او تحصیلات خود را در رشته بازیگری و کارگردانی تئاتر در دانشگاه آزاد اسلامی در سال ۱۳۷۶ به پایان رساند. در میان اعضای خانواده، تنها مادرش در زمینه سینما و تلویزیون فعالیت هنری ندارد.
اولین تجربه هنری او روی صحنه تئاتر و در سن هفت سالگی، در نمایشی به نام “سنجابها” بود. پس از آن، در سال ۱۳۶۰ برای اولین بار در تلویزیون ظاهر شد. ورود او به سینما نیز در سال ۱۳۶۵ و با بازی در فیلم سینمایی “ترنج” اتفاق افتاد.
خودش گفته که از ۹ سالگی کار بازیگری را شروع کرده است. آنقدر با اولین دستمزدی که از این راه به دست آورد، یک پیانو برای خودش خرید. جالب است که قبل از ۲۰ سالگی، درآمد خوبی داشت و توانسته بود برای خودش ماشین و خانه بخرد.
مهاجرت به امارات:
کمند امیرسلیمانی در یک مصاحبه دلیل اصلی نقل مکان خود به دبی را اینگونه توضیح داد: او و خانوادهاش با تهدیدهایی روبرو شده بودند که کار هنری آنان را تحت تاثیر قرار میداد. به گفته او، این تهدیدها در پی اعتراضش به عدم دریافت حق الزحمه کاریش صورت گرفت. او با صراحت گفت: «تهدیدم کردند که دیگر نمیگذاریم خودت و پدرت و برادرت در تلویزیون بازی کنید. این حرف خیلی تاثیر بدی روی من گذاشت و گفتم اصلا دیگر نمیخواهم در این شغل باشم.»
شغل دوم:
این بازیگر علاوه بر کار در سینما، به عکاسی هم میپردازد و یک آتلیه عکاسی شخصی دارد.
مدلینگ:
کمند امیرسلیمانی سالهای زیادی است که علاوه بر بازیگری، در عرصهی تبلیغات و مدلینگ نیز فعال است، همانطور که بسیاری از همکارانش در این زمینهها فعالیت میکنند.
تناسب اندام:
این هنرمند از چهرههای شناختهای است که همیشه به سلامت بدنش اهمیت زیادی میدهد و یک برنامه غذایی درست را رعایت میکند. او حتی در یک مصاحبه اشاره کرده که در خانوادهشان به تغذیه سالم اهمیت میدهند و سعی میکنند شیرینیجات و غذاهای پرروغن کمتری مصرف کنند. به نظر میرسد مدتی پیش لاغری زیاد و کاهش وزن قابل توجه او در زمانی کوتاه، مورد توجه رسانهها قرار گرفت.
ازدواج

کمند امیرسلیمانی با ورقا عامری ازدواج کرد و زندگی جدیدی را در کنار هم شروع کردند. آنها برای مدتی در شهر دبی زندگی میکردند، اما به خاطر مشکلات مالی که برایشان پیش آمد، پس از چند سال، کمند به ایران بازگشت و دوباره کار هنری خود را از سر گرفت. ورقا عامری در رشته عکاسی تحصیل کرده و مدرک خود را گرفته است. این زوج زمانی در تهران دو استودیو داشتند که یکی از آنها را کمند امیرسلیمانی مدیریت میکرد.
جدایی:
کمند امیرسلیمانی در یک مصاحبه اعلام کرد که پیش از بازگشت از دبی، از همسر خود جدا شده است. او دلیل این جدایی را مشکلات شدید مالی و شرایط دشوار زندگی بیان کرد.
فرزند:
کمند امیرسلیمانی و ورقا عامری صاحب پسری شدند که اسم او را ایلیا گذاشتند. ایلیا اکنون با مادرش زندگی میکند.
کمند امیرسلیمانی در پاسخ به این پرسش که آیا به خاطر کارهای زیاد هنری، در بزرگ کردن و تربیت فرزندش به مشکل برمیخورد یا نه، گفت: در ماههای اول که ایلیا به تازگی به دنیا آمده بود، از حجم کارهای هنریام کم کردم تا وقت بیشتری برای رسیدگی به پسرم داشته باشم. بعد از گذشت چند وقت که او کمی بزرگتر شد، همسرم در مراقبت از ایلیا به من خیلی کمک کرد و این کمکها باعث شد من بتوانم دوباره به کارهایم برگردم.
من علاقهای ندارم که زندگی شخصیام را کاملاً کنار بگذارم و فقط روی کارهای سینمایی و تئاتر تمرکز کنم. همچنین با قاطعیت میگویم که دوست ندارم پسرم ایلیا در آینده بازیگر شود. چون با این کار، ممکن است از خانوادهاش فاصله بگیرد.
کمند امیرسلیمانی در شبکه های اجتماعی
اینستاگرام:
kamandamirsoleymani@
زندگی هنری

ورود به بازیگری:
کمند امیرسلیمانی در خانوادهای بزرگ شد که به هنر علاقه زیادی داشتند. به همین خاطر، خیلی زود راهش به سمت بازیگری باز شد. او حتی در سنین کم، کنار پدرش روی صحنه تئاتر میرفت و در نمایشها بازی میکرد. اولین تجربهاش در تئاتر، زمانی که فقط هفت سال داشت، در نمایش “سنجابها” بود.
بعدها، در سال ۱۳۸۵، او توانست در فیلم سینمایی “ترنج” بازی کند و به این ترتیب پا به دنیای سینما گذاشت. اما یکی از مهمترین نقشهای زندگی هنری او، بازی در تلویزیون بود. بازی در نقش “آذر” در سریال “پدرسالار” را میتوان نقطه اوجی در زندگی او دانست که باعث معروفیتش شد.
همچنین، بازی او در سریال “همسایهها” نیز مورد توجه و تحسین بسیاری از کارشناسان قرار گرفت. این هنرمند در عرصه سینما هم موفقیتهای قابل توجهی به دست آورد. به پاس بازی درخشان و متفاوتش در فیلم “قرمز”، در هفدهمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم فجر، لوح تقدیر دریافت کرد.
نقش ماندگار در سریال پدرسالار:
مجموعه تلویزیونی پدرسالار به کارگردانی اکبر خواجویی در سال ۱۳۷۲ ساخته شد. در این سریال، کمند امیرسلیمانی نقش دختری به نام آذر را بازی کرد که یکی از به یاد ماندنیترین نقشهای اوست. کمتر کسی از بینندهها و مردم را میتوان یافت که آذر در سریال پدرسالار را نشناسد. بسیاری از کارشناسان هنر، این نقشآفرینی کمند امیرسلیمانی را یکی از بهترین کارهای او میدانند. این بازیگر بیشتر موفقیتهای هنری خود را با بازی در سریالهای تلویزیونی کسب کرده است. اگرچه او در سینما هم کارهای موفقی داشته، اما اغلب مردم او را با نقشهایش در تلویزیون به خاطر میآورند.
فیلم شناسی

در این قسمت، قصد داریم فعالیتهای هنری کمند امیرسلیمانی را در عرصههای سینما، تلویزیون و تئاتر مرور کنیم و آثار ثبتشده در کارنامه او را به طور خلاصه معرفی نماییم.
سینما:
| سال تولید | نام فیلم |
|---|---|
| ۱۴۰۲ | خرچنگ |
| ۱۴۰۲ | کوکتل مولوتوف |
| ۱۴۰۲ | دو روز دیرتر |
| ۱۳۹۹ | عروس خیابان فرشته |
| ۱۳۹۷ | پاستاریونی |
| ۱۳۸۷ | شیرین |
| ۱۳۸۶ | مظفرنامه |
| ۱۳۸۳ | شبانه |
| ۱۳۷۷ | شیدا |
| ۱۳۷۷ | قرمز |
| ۱۳۷۶ | قاعده بازی |
| ۱۳۷۶ | هفت سنگ |
| ۱۳۷۳ | مهریه بیبی |
| ۱۳۷۲ | پاییز بلند |
| ۱۳۷۱ | راز خنجر |
| ۱۳۶۹ | چون ابر در بهاران |
| ۱۳۶۹ | در آرزوی ازدواج |
| ۱۳۶۸ | دخترک کنار مرداب |
| ۱۳۶۷ | سفر عشق |
| ۱۳۶۶ | با من از فردا بگو |
| ۱۳۶۵ | ترنج |
سریال های تلویزیونی:
| سال | مجموعه تلویزیونی | کارگردان | توضیحات |
|---|---|---|---|
| ۱۳۵۹ | تلهتئاتر «سنجابها» | محمود ابراهیمزاده | |
| ۱۳۶۲ | بچهها بیدار، بچهها هوشیار | مرضیه برومند | شبکه ۱ گروه کودک و نوجوان |
| ۱۳۶۲ | مخمصه | فرهاد مجدآبادی | شبکه ۱ پخش در نوروز ۱۳۶۳ |
| ۱۳۶۳ | سواد آموزی | جواد انصافی | شبکه ۱ گروه کودک و نوجوان |
| ۱۳۷۲ | پدرسالار | اکبر خواجویی | شبکه ۲ |
| ۱۳۷۳ | همسران | بیژن بیرنگ، مسعود رسام | شبکه ۲ |
| ۱۳۷۴ | عیاران | کاظم بلوچی | شبکه ۲ |
| ۱۳۷۶ | دردسر بزرگ | علی عبدالعلیزاده | شبکه ۲ پخش در نوروز ۷۷ |
| ۱۳۷۶ | برگبار | اکبر خواجویی | شبکه ۳ |
| ۱۳۷۷ | هفت سنگ | عبدالرضا نواب صفوی | شبکه ۲ |
| ۱۳۷۷ | بگذار آفتاب برآید | حسین مختاری | شبکه ۳ |
| ۱۳۷۹ | همسایهها | محمدحسین لطیفی | شبکه ۳ |
| ۱۳۸۱ | فرمان | مسعود رشیدی | شبکه ۲ |
| ۱۳۸۲ | داوطلب | مسعود تکاور | شبکه ۱ |
| ۱۳۸۲ | مشق عشق | بهرام بهرامیان | شبکه ۱ |
| ۱۳۸۳ | رسم شیدایی | اکبر خواجویی | شبکه ۲ |
| ۱۳۸۵ | بی مقدمه | افشین اربابی | شبکه ۲ |
| ۱۳۸۶ | ساعت شنی | بهرام بهرامیان | شبکه ۱ |
| ۱۳۸۷ | ماه عسل | شاهد احمدلو | شبکه ۲ پخش در نوروز ۸۸ |
| ۱۳۸۸ | دفترخانه شماره ۱۳ | سید وحید حسینی | شبکه ۱ |
| ۱۳۸۹ | تبریز در مه | محمدرضا ورزی | شبکه ۱ |
| ملکوت | محمدرضا آهنج | شبکه ۲ پخش در ماه رمضان |
|
| هوش سیاه | مسعود آبپرور | شبکه ۳ | |
| ۱۳۹۰ | توطئه فامیلی | رامبد جوان | شبکه ۱ |
| ۱۳۹۱ | دزد و پلیس | سعید آقاخانی | شبکه ۳ |
| ۱۳۹۲ | هوش سیاه ۲ | مسعود آبپرور | شبکه ۳ |
| بیقرار (فصل اول) | فلورا سام | شبکه ۱ | |
| ۱۳۹۳ | بیقرار (فصل دوم) | فلورا سام | شبکه ۲ پخش در سال ۱۳۹۷ |
| فاخته | محمود معظمی | شبکه ۲ پخش در ماه رمضان |
|
| ۱۳۹۴ | شاید برای شما هم اتفاق بیفتد | محمود معظمی | شبکه ۵ اپیزود «جایزه ای برای قدرت» |
| معمای شاه | محمدرضا ورزی | شبکه ۱ | |
| شیوع | محمود معظمی | شبکه ۱ | |
| ۱۳۹۵ | پریا | حسین سهیلیزاده | شبکه ۳ |
| ۱۳۹۶ | سایهبان | برادران محمودی | شبکه ۲ |
| هاتف | داریوش یاری | شبکه ۲ | |
| نوار زرد | پوریا آذربایجانی | شبکه ۲ | |
| در جستجوی آرامش | سعید سلطانی | شبکه ۵ | |
| سارق روح | احمد معظمی | شبکه ۵ | |
| ۱۳۹۷ | هیئت مدیره | مازیار میری | شبکه ۵ |
| ایراندخت | محمدرضا ورزی | شبکه ۱ | |
| ۱۳۹۸ | دلدار | جمشید محمودی و نوید محمودی | شبکه ۲ |
| گاندو | جواد افشار | شبکه ۳ | |
| ستایش ۳ | سعید سلطانی | شبکه ۳ | |
| ۱۳۹۹ | بچه محل | احمد درویشعلی پور | شبکه ۲ |
| ۱۳۹۹ | آخر خط | علی مسعودی | شبکه ۳ |
| ۱۴۰۰ | هم بازی | سروش محمدزاده | شبکه ۲ |
| ۱۴۰۰ | کلبه عمو پورنگ | احمد درویشعلی پور | شبکه ۲ |
| ۱۴۰۱ | بی همگان | بهرنگ توفیقی، اصغر هاشمی | شبکه ۳ |
| ۱۴۰۲ | محرمانه | محمود معظمی | شبکه ۳ |
| چرخ گردون | جواد مزدآبادی | شبکه ۲ | |
| ۱۴۰۳ | هشت پا | احمد معظمی | شبکه ۱ |
| ۱۴۰۳ | چرخ گردون۲ | جواد مزدآبادی | شبکه ۲ |
| ۱۴۰۳ | مرهم | محمدرضا آهنج | شبکه ۲ |
| ۱۴۰۴ | ناریا | جواد افشار | شبکه ۱ |
سریال های نمایش خانگی:
| سال | عنوان | کارگردان |
|---|---|---|
| ۱۳۹۱ | ویلای من | مهران مدیری |
| ۱۳۹۲ | شوخی کردم | مهران مدیری |
| ۱۳۹۷ | گلشیفته | بهروز شعیبی |
| ۱۴۰۰ | مردم معمولی | رامبد جوان |
| ۱۴۰۱ | شبهای مافیا | سعید ابوطالب |
| ۱۴۰۱ | پدرخوانده | سعید ابوطالب |
| ۱۴۰۲ | ناتو | مهدی صفییاری |
| ۱۴۰۲ | تیانتی | حامد آهنگی |
| ۱۴۰۲ | چیدمانه | سید جواد هاشمی |
| ۱۴۰۳ | لالایی | احمد درویشعلیپور |
فیلم های تلویزیونی:
| سال تولید | نام فیلم |
|---|---|
| ۱۳۹۸ | ایکسری |
| ۱۳۹۴ | جوان ماندگان |
| ۱۳۹۲ | رستم و سهراب |
| ۱۳۹۱ | جایزه برای بازندهها |
| ۱۳۹۱ | دروازهٔ روی هشت |
| ۱۳۹۰ | بابای من خوانندس |
| ۱۳۹۰ | شمارههای انتظار |
| ۱۳۸۸ | یکی بود یکی نبود |
| ۱۳۸۷ | شاید دوست شاید دشمن |
| ۱۳۸۵ | اگر تو نبود |
| ۱۳۷۲ | پدرسالار |
مصاحبه

کمند امیرسلیمانی از بازیگرانی است که در اوج جوانی، وقتی پیشنهادهای بسیار خوبی از سینما و تلویزیون دریافت میکرد، تصمیم گرفت به امارات برود و بازیگری را کنار بگذارد. او به مدت شش سال در دبی زندگی کرد و در این مدت فقط از دور سینما را دنبال میکرد. گاهی به ایران رفتوآمد داشت و در برخی فیلمها و سریالها هم بازی میکرد.
او که زمانی در خارج از ایران زندگی کرده و در عین حال کشور جدیدش فقط دو ساعت با هواپیما از ایران فاصله داشت، خاطرات خوبی از مهاجرت ندارد و میگوید: زندگی در هیچ جای دنیا با وطن و زادگاه آدم برابر نیست. کمند امیرسلیمانی نمونه بارز کسانی است که تجربه مهاجرت به کشور دیگری را داشتهاند.
شما به عنوان کسی که خارج از ایران زندگی کرده اید، می توانید درباره واقعی یا غیرواقعی بودن تصویری که سینمای ایران تا امروز از مهاجرت داشته است صحبت کنید، به نظرتان تا چه حد به روایت درست از مفهوم مهاجرت نزدیک شده ایم؟
به نظر میرسد در سینمای ایران موضوع مهاجرت به صورت کلیشهای مطرح شده است. ولی این دیدگاه بسیار به واقعیت نزدیک است. چرا که حقیقت دارد.
در نظر افرادی که تاکنون مهاجرت به کشور دیگری را نداشتهاند، اقامت در یک کشور خارجی یک رویا و آرزوی بزرگ بوده که دور از دسترسشان قرار دارد. ولی من به مدت شش سال در کشوری سکونت داشتم که با قابلیتها و امکانات متعددی که برای شهروندان فراهم میکرد، ارائهگر چیزی بود که در هیچ سرزمین مادری وجود ندارد.
حتی اگر شما با اقامت در کشور خارجی بتوانید به موفقیت و دستاوردهای عظیمی دست یابید، چیزی از وجودتان محو میشود که هیچگاه در زادگاهتان چنین احساسی ندارید. از نظر شما به چه علت افراد موفق در مقاطع بالای تحصیلی همچون پزشکان و مهندسان مطرح، پس از گذشت ندین سال و یا در دوران بازنشستگی به ایران مراجعت میکنند؟
به این دلیل که هیچ نقطهای از جهان احوال و شرایط سرزمین مادری را ندارد. بسیاری از هموطنان ایرانی نیز با مهاجرت به خارج از کشور، ماهیت و شخصیت حقیقی خود را فراموش میکنند. به طوری که من برخی مواقع در دبی با برخی از افراد ایرانی مواجه شدم که گویا از یک کره دیگر به آنجا نقل مکان کرده اند.
چطور؟
در جای جای مختلف سرزمین ایران نوعی محبت در میان مردم وجود دارد که این موضوع در بین افرادی که به خارج از کشور مهاجرت میکنند، وجود ندارد. برای نمونه هنگامی که در ایران، کسی بر روی سطح خیابان زمین بخورد، چندین نفر به سراغ او آمده و با گرفتن دستش او را بلند میکنند. ولی در کشورهای خارجی حتی بسیاری از ایرانیان یکدیگر را در شرایط سخت و طاقت فرسا قرار میدهند تا سقوط کند.
به قدری مشاهده چنین موضوعاتی برای من حیرت انگیز بود که از صمیم قلب تمایل داشتم مشتریهای گستردهای در کارم به من رجوع کنند که هیچ وقت ناچار به همکاری با ایرانیها نشوم.
چرا؟
باور دارم چنانچه همان افراد ایرانی در کشور خودمان بودند، راضی نمیشدند در چنین موقعیت ناشایست و نادرستی حضور یابند. در آنجا همه افراد نقابی مشابه به صورت زدهاند. لازم است در آنجا به شکلی حاضر شویم که گویا زره بر تن کرده و ماسکی را به صورت داشته باشیم.
من در جایگاه شخصی که در زمینه فرهنگی فعالیت داشتم، قادر به معاشرت و همنشینی با دوستی نبودم که موضوع صحبتمان مشترک باشد. تمامی خانمهای ساکن در آنجا، در ذهن و سخنان خود دغدغه داشتن کفشهای پاشنه بلند و کیف مارک دار وجود دارد. و این موضوع برای من دشوار بود. حتی به جرأت میگویم مصاحبت و همنشینی با این اشخاص، گویی شما را به دهه ۶۰ برده و هیچگونه مراوداتی با محیط پیرامون خود نداشتند.
من همواره بیان کردهام، در کشور ایران شما با تماس با پنج نفر از اطرافیان و دوستان و همچنین تلفن زدن به فروشگاه محل سکونت و خرید مایحتاج همچون ژامبون و نان، قادر هستید لحظات خوبی را داشته باشید. ولی در کشورهای خارجی، چنین رویکردهای زیبایی دیده نمیشود! تنها نکته مثبت آنجا وجود امنیت شغلی بوده که هنوز در کشور ایران جریان امنیت کاری به سطح مطلوب نرسیده است.
به نظر شما که خارج از کشور زندگی کرده اید، آیا یک بازیگر می تواند با مهاجرت به کشوری دیگر موفق شود؟
هنرپیشگان هیچگاه با مهاجرت به خارج از کشور به موفقیت نخواهند رسید. این شرایط مشابه دورانی است که پزشکان هندی به کشور ایران آمده و در شهرستانها کار میکردند. چنانچه کسی دچار حادثه شده و نیاز به مراجعه به پزشک پیدا میکرد، با آگاهی از وجود پزشک هندی، از رفتن به آنجا منصرف میشد.
هم اکنون ما هنرپیشگان نیز شباهت زیادی به پزشکان هندی داریم. لذا من بعید میدانم بازیگران قادر باشند در موقعیتی بیرون از ایران، به جایگاه حقیقی خود دست یابد. برای هیچ یک از بازیگران برخاسته از جهان سوم و کشورهای آسیایی، میسر نیست با حضور در هالیوود مسیر خوبی را برای زندگی خود بیابد. در این میان تعداد معدودی هنرپیشه از سینمای شرق وجود دارند که در سینمای غربی راه یافته و فعالیتشان نیز مستمر و درخشنده نبوده است.
شما تجربه کار هنری در خارج از کشور را داشته اید؟
بله در شهر دبی من یک نمایش تئاتر را در کنار پدرم و برادرم سپند به انجام رساندیم که به هیچ وجه با چنین تجاربی در ایران برابری نمیکند. در عین حال که من در یک سرزمین هنرپرور سکونت نداشتم. برای نمونه چنانچه زادگاهم پاریس بود که رفتن به نمایشهای تئاتر از کارهای معمول و متداول افراد بوده و من چنین تجربهای را داشته و آن را با موارد مشابه در ایران قیاس کنم، شرایط کاملاً تغییر میکرد. ولی در شهر دبی تنها چند سال است که رفتن به سینما در زمره سرگرمی و تفریحات به شمار میآید.
از این که چندین سال در ایران زندگی نکردید و زندگی کاری تان با این رفت و آمد تحت الشعاع قرار گرفت، پشیمان نیستید؟
در هر صورت این موضوع خطرات زیادی داشت که من متحمل شدم. چرا که تمامی کارگردانها تمایل دارند، هنرپیشگان در هنگام پرداختن به یک اثر در کنار آنها حضور داشته باشد. با توجه به اینکه زندگی من در دبی بود، لذا قادر نبودم برای نمونه مدت شش ماه را برای پرداختن به یک مجموعه در ایران ماندگار شوم و این موضوع به مراتب دشوارتر بود. ولی در اینجا اعتراف میکنم به هیچ وجه از داشتن چنین تجربه شش ساله ندامت ندارم.
با این همه معایبی که می گویید، این حرفتان جالب است.
من در آنجا در شرایطی قرار گرفتم که هیچگاه تا قبل از آن قادر به دستیابی به این موقعیت نبودم. حتی باور و طرز فکر من در قبال کار و زندگی دستخوش تغییرات زیادی بوده است. چنانچه من به این مهاجرت تن نمیدادم، نمیتوانستم از دیدگاه متفاوت و دور به جریان زندگی و حرفه توجه داشته باشم.
چه تغییری کردید؟
من هم اکنون به راحتی میتوانم با مسائل و چالشهای حرفهام مواجه شوم. چرا که تا حدودی به شکیبایی و آرامش دست یافتم. در عین حال که من باور زیادی به سرنوشت پیدا کرده و معتقدم لازم است جهت جریاناتی که به واسطه دست تقدیر برایم رخ میدهد، راضی و خوشنود باشم.
پس از برگشتن به ایران راضی هستید؟
چنانچه ارقام کلانی به من پیشنهاد شده و حتی کارهای بسیار ایدهآل و زیبایی به من ارائه شود، به هیچ وجه راضی به ترک ایران نخواهم شد. هم اکنون از بازگشت به ایران بسیار پر نشاط و خوشحال هستم.
رشته پزشکی:
با وجود اشتیاق و رغبت زیادی که به هنرپیشگی در من وجود داشت، من در سالهای تحصیل در مدرسه از دانشآموزان درس خوان بودم. به طوری که وارد شدن به رشته پزشکی در ذهنم بود. هم اکنون که به آن دوران نگاه میکنم، متوجه علت علاقه به رشته پزشکی ام نمیشوم. چرا که روح و روان من هیچ تطابقی با این رشته ندارد.
دوستی با گوهر خیراندیش:
از نزدیکترین و صمیمیترین دوستان دیرینه من رامک است که حتی برخی اوقات تصور میکنم بدون او قادر به زندگی نیستم. من از سالهای بسیار قبل نیز دوستی زیادی با خانم گوهر خیراندیش دارم.
در عین حال که اختلاف سنی زیادی میان مان وجود دارد، در عین حال ما دوستان بسیار خوبی هستیم.
مراقبت از پوست و زیبایی:
من از آن گروه افرادی هستم که تمایل چندانی ندارم اوقاتم را در مطب پزشک سپری کرده و حتی تا به این لحظه جهت حفاظت و رسیدگی به پوستم به نزد پزشک متخصص پوست و مو نرفته ام. ولی برخی از فعالیتهای روتین و روزمره که لازم است بر روی پوست صورت گیرد همچون کرم روز و شب، کرم ضدآفتاب و کرم دور چشم را حتماً استفاده میکنم.
آشپزی:
ممکن است تصور کنید در حال تعریف از خود هستم، ولی من مهارت زیادی در آشپزی داشته و وقت زیادی را برای آن صرف میکنم. من در میان غذاها علاقه زیادی به قورمه سبزی داشته و پسرم نیز دوست دار همه غذاهای ایرانی است.
