بیوگرافی رضا رشیدپور
رضا رشیدپور یک چهره شناختهشده در تلویزیون ایران است که به عنوان مجری، خبرنگار و تهیهکننده فعالیت میکند. او در برنامههای مختلفی حضور داشته که از میان آنها میتوان به برنامههای محبوبی مانند «شبنشینی»، «۳۶۰ درجه» و «حالا خورشید» اشاره کرد.
رشیدپور سالهاست در عرصه رسانه فعالیت دارد و با موضوعات گوناگون اجتماعی، فرهنگی و سیاسی آشنایی دارد. همین موضوع باعث شده جایگاه ویژهای در تلویزیون ایران پیدا کند. او با سبک منحصربهفرد و حرفهای خود در اجرا، توانسته توجه بسیاری از بینندگان را جلب کند و به یکی از شخصیتهای تاثیرگذار در رسانه تبدیل شود.
منوی دسترسی سریع
**خلاصهای از زندگی**
در این بخش، نگاهی کوتاه و کلی به زندگی و مسیر کاری این فرد خواهیم داشت.
**درباره زندگی**
در اینجا، داستان زندگی از روزهای کودکی تا به امروز روایت میشود؛ از محل تولد، خانواده و تحصیلات تا اتفاقاتی که مسیر زندگی را تغییر دادند.
**ازدواج و خانواده**
این قسمت به زندگی شخصی و تشکیل خانواده میپردازد و درباره همسر و فرزندان، اگر داشته باشد، صحبت میکند.
**صفحات مجازی**
در این بخش، به حسابهای شخصی در فضای اینترنت مانند اینستاگرام و توییتر اشاره میشود که از طریق آنها با طرفدارانش در ارتباط است.
**دوران کاری**
این بخش، ماجرای ورود به دنیای کار و هنر، اولین تجربهها، موفقیتها و چالشهای پیش رو را شرح میدهد.
**تجربه در مجریگری**
در اینجا درباره برنامههایی که اجرا کرده، سبک کاری و مهارتهایش به عنوان یک مجری صحبت میشود.
**کارهای سینمایی و تلویزیونی**
لیستی از فیلمها، سریالها یا برنامههایی که در آنها حضور داشته، در این قسمت ارائه میشود.
**دستاوردها و تقدیرها**
این بخش به جوایز، نشانها و افتخاراتی که در طول زندگی حرفهای خود کسب کرده است، اختصاص دارد.
**حواشی و بحثها**
در این قسمت به رویدادها یا موضوعاتی پرداخته میشود که در اطراف زندگی حرفهای یا شخصی این فرد ایجاد شده و مورد توجه عموم قرار گرفته است.
**گفتوگوها**
مصاحبهها و گفتوگوهای مهم با رسانههای مختلف در این بخش جمعآوری شده است.

خلاصه زندگینامه
نام: رضا
نام خانوادگی: رشیدپور
تاریخ تولد: ۱۹ مرداد ۱۳۵۷
محل تولد: تبریز، ایران
محل زندگی: تهران
وضعیت تأهل: متأهل
نام همسر: نغمه مهرپاک
فرزندان: یک دختر
حوزه کاری: بازیگر، تهیهکننده، کارگردان و مجری
تحصیلات: مدرک کارشناسی در رشتههای عمران و کارگردانی
سالهای فعالیت: از ۱۳۷۲ تاکنون
زندگینامه
نام و تصویر رضا رشیدپور برای بیشتر مردم ایران، در گروههای سنی و اجتماعی مختلف، شناخته شده است. دلیل این شناخت، فعالیتهای گسترده او در برنامههای اجتماعی و مسابقات شاد تلویزیونی است. رضا رشیدپور در نوزدهم مردادماه سال ۱۳۵۷ در تبریز به دنیا آمد، اما دوران کودکی و نوجوانی خود را در محله سلسبیل گذراند و در همان جا بزرگ شد. او در دو رشته متفاوت به تحصیل پرداخت و در هر دو موفق به دریافت مدرک دانشگاهی شد. به این ترتیب، او مدرک کارشناسی خود را در رشته مهندسی عمران و همچنین در رشته کارگردانی از دانشگاه تبریز کسب کرده است. با این حال، علاقه شخصی او به یادگیری زمینههای گوناگون، باعث شده تا در حوزههای دیگری نیز مهارت و تخصص پیدا کند.
زندگی شخصی و خانواده:
رضا رشیدپور در یک خانواده چهارنفره به دنیا آمد و او یک خواهر کوچکتر به نام نازیلا دارد. نازیلا در رشته مهندسی معمادری تحصیل کرده و در همین زمینه هم کار میکند. پدرشان مهندس برق بود و مادرشان در خانه امور خانواده را مدیریت میکرد.
متأسفانه پدر رضا وقتی برای تهیه وسایل لازم برای لشکر عاشورا به دزفول رفته بود، در حین کار دچار حادثه شد و نخاعش آسیب دید. او در نهایت در سال ۱۳۷۶ از دنیا رفت.
رضا در دوران مدرسه، دانشآموز بسیار درسخوان و زرنگی بود و توانست دیپلم خود را در رشته ریاضی-فیزیک با معدل عالی ۱۹.۸۶ بگیرد.
شغل دوم:
رضا رشیدپور علاوه بر کار در زمینه هنر، مالک یک شرکت فنی و مهندسی نیز هست که در طراحی و اجرای پروژههای بزرگ ملی مانند ساخت نیروگاه و پتروشیمی نقش دارد.
همچنین او صاحب یک مجموعه هواپیمایی به نام “ایرانیان” است که خدمات مختلفی از جمله برگزاری تور، آموزش خلبانی برای هواپیماهای سبک، و ارائه پروازهای تفریحی را به مشتریان ارائه میدهد.
خلبانی:
در سالهای ۱۳۹۱ و ۱۳۹۲، رضا رشیدپور برای مدتی از کار در تلویزیون و سینما فاصله گرفت. در این دوره، او تصمیم گرفت تا آموزشهای خلبانی خود را کامل کند. در نهایت توانست گواهینامه خلبانی آیآر را دریافت کند که به او اجازه میدهد هواپیماهای ایرباس سری ۳۰۰ را هدایت کند.
ازدواج
یکی از موضوعات پرجستوجو در مورد رضا رشیدپور در فضای مجازی، همسر اوست. بسیاری از افراد دوست دارند بدانند همسر این هنرمند چه کسی است و عکس او یا فرزندشان را ببینند.
رضا رشیدپور در سال ۱۳۸۲ با نغمه مهرپاک، که مجری برنامه تلویزیونی “تصویر زندگی” بود، ازدواج کرد. همسر او مدرک کارشناسی روانشناسی دارد و علاوه بر مجریگری، در زمینه کارگردانی نیز فعالیت میکند.
نغمه مهرپاک، همسر رشیدپور، در پانزدهم خرداد ماه سال ۱۳۵۴ متولد شد. او کار خود را از سال ۱۳۷۶ در رادیو آغاز کرد و بعد از مدتی به تلویزیون رفت و به عنوان مجری به کارش ادامه داد. پس از تولد فرزندشان، او همکاری خود با رادیو و تلویزیون را به پایان رساند.
فرزند:
رضا رشیدپور و همسرش نغمه مهرپاک صاحب یک دختر هستند که نام او را هلن رشیدپور گذاشتهاند.
رضا رشیدپور در شبکه های اجتماعی
اینستاگرام:
reza_rashidpour@
زندگی هنری

شروع فعالیت:
کار هنری رضا رشیدپور از مجریگری شروع شد. بعد از آن، او وارد دنیای سینما شد و در حال حاضر هم در این زمینه فعالیت میکند.
در واقع، وقتی این هنرمند محصل بود، کار اجرا را با برنامههای ویژه در مراسم صبحگاه مدرسه آغاز کرد. بعد در سال ۱۳۷۲ و در ۱۵ سالگی، توسط دبیر پرورشی مدرسه، آقای خدایی، به رادیو معرفی شد.
روز بعد از قبولی در آزمون رادیو، کار خود را به عنوان گزارشگر شروع کرد. سپس در سال ۱۳۷۵ و در ۱۸ سالگی، به عنوان مجری در برنامه تلویزیونی «طعم پاییز» همکاری نمود.
شهرت:
رضا رشیدپور در سال ۱۳۸۵ برنامهای به نام «عبور شیشهای» را اجرا کرد که از شبکه تهران پخش میشد. این برنامه، یک برنامه گفتگومحور بود و در طول آن، او توانست استعدادهای خود را در زمینه اجرا به خوبی نشان دهد.
بعد از پایان این برنامه، او برنامه جدیدی با نام «مثلث شیشه» راهاندازی کرد که در آن با چهرههای سیاسی گفتگو میکرد. این کار باعث شد که از حضور در تلویزیون محروم شود.
مجریگری:
رضا رشیدپور در دوران فعالیت، پیشینه اجرا در چند برنامه تلویزیونی در شبکه تهران را داشته است که یک یا دو برنامه از آنها متوقف شدند.
در سال ۱۳۹۱ این هنرمند در شبکههای مجازی فیسبوک یا یوتیوب ویدیوهای منتقدانه را تهیه کرده و آنها را به اشتراک میگذاشت. در تاریخ یکم تیر ماه سال ۱۳۹۲ مدیرعامل وقت باشگاه پرسپولیس به نام محمد رویانیان اظهار داشت، در آینده نزدیک تلویزیون جهانی پرسپولیس با اجرای رضا رشیدپور بازگشایی میشود.
پس از آن او به واسطه سایت آپارات برنامه دید در شب را تهیه و انتشار داد. برنامه مذکور متمرکز بر گفتگو بوده و رضا رشیدپور در این برنامه با میزبانی از اشخاص مطرح و مشهور، با ترتیب دادن یک گفتگوی جنجالی در خصوص حاشیههای برجسته و با اهمیت دوران زندگی این افراد پرسش میکرد.
از چهرههایی که به عنوان میهمان در برنامه دید در شب حضور داشتند میتوان محمدجواد ظریف، اکبر عبدی، شیلا خداداد، امیر تتلو، حمید رسایی، شهرام جزایری، رضا کیانیان، مصطفی کواکبیان، حسین پاکدل، محمد صادق خرازی، محمد اصفهانی، سحر قریشی، بهاره افشاری، سیروان خسروی، الهام چرخنده و عمو فیتیله ایها را نام برد.
خاطرنشان میکنیم در یکی از قسمتها مشاور احمدی نژاد به نام علی اکبر جوانفکر به عنوان مهمان شرکت کرده بود که به علت عدم موافقت برخی از مقامات و مسئولین، این برنامه مجوز انتشار پیدا نکرد.
همچنین رضا رشیدپور در شبکه ماهوارهای ایرانیان برنامهای را به نام شب شما بخیر اجرا کرده است.
از تاریخ پانزدهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۷ در شبکه تهران برنامهای به نام مثلث شیشهای با مجریگری رضا رشیدپور به روی آنتن رفت. در شرایطی که تعداد ۳۵ قسمت از این برنامه به نمایش درآمده بود، به یکباره برنامه مذکور توقیف شد.
در این هنگام برخی از افراد علت این موضوع را شباهت داشتن نشان برنامه مثلث شیشهای به نماد فرقه فراماسونری ذکر کردند. هرچند در این میان سخنان مطرح شده از سوی میهمانان در برنامه زنده، عامل این توقف شده و در نهایت موجب شد رضا رشیدپور از فعالیت در عرصه صدا و سیما کنارهگیری کند.
پس از آنکه مدت پنج سال از ممنوع التصویری رضا رشیدپور در عرصه صدا و سیما سپری شد، در خرداد ماه سال ۱۳۹۲ او مسئولیت اجرای برنامههای تبلیغاتی حسن روحانی یکی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری را عهدهدار گردید.
به دنبال کسب آرای حسن روحانی و منصوب شدن به حکم ریاست جمهوری کشور، از روز دهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۳، رضا رشیدپور فعالیت دوباره خود را در عرصه تلویزیون ایران از سر گرفت.
او با اجرا و تهیه برنامه کمدی عینک آفتابی در شبکه نسیم شروع به کار کرد. هرچند فعالیت دوباره او در تلویزیون، بازتابهای گستردهای را به همراه داشت. روزنامه کیهان در اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۳ در این موضوع نوشت:
«برنامهٔ عینک آفتابی که از هفتهٔ گذشته توسط یک مجری پرحاشیه روی آنتن شبکهٔ نسیم رفته است، در حرکتی قابل تأمل و مغایر با عرف جامعه، به تبلیغ فرهنگ و منش میلیونرها همت کرده است!»
لذا در ایام پاییز سال ۱۳۹۳ تولید این برنامه به توقف رسید. پس از گذشت یک سال و نیم، رضا رشیدپور در ایام آغازین اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۵ برنامه حالا خورشید را تهیه و اجرا نمود که به طور زنده از شبکه سوم سیما به نمایش در آمد.
همزمان با سی و ششمین دوره جشنواره بین المللی فیلم فجر در سال ۱۳۹۶، رضا رشیدپور اجرای برنامه سینمایی به نام هفت تا در تلویزیون آغاز کرد. این برنامه همه شبها برای مدت ده دقیقه از شبکه سوم سیما پخش میشد.
هرچند در هنگام شروع برنامه مذکور انتقادات زیادی را از سوی مخاطبین در پی داشت، ولی در میانههای این برنامه، بازتابهای مطلوب و مساعدت منتقدان و نویسندگان برجسته سینما مشاهده شد.
رضا رشیدپور در بهمن ماه سال ۱۳۹۶ به عنوان مجری در برنامه گفتگوی زنده با ریاست جمهوری وقت حسن روحانی شرکت داشت. این مصاحبه بازتابهای مطلوب و ناخوشایند گستردهای را در پی داشت.
بازیگری:
رضا رشیدپور وقتی ۳۰ سال داشت، در سال ۱۳۸۷ برای اولین بار در یک فیلم سینمایی به نام “سوپر استار” بازی کرد. این فیلم را تهمینه میلانی نوشته و کارگردانی کرده بود. در این فیلم بازیگران معروفی مثل شهاب حسینی، افسانه بایگان، نسرین مقانلو، فریبا کوثری، السا فیروزآذر، محمدرضا شریفینیا، لیلا زارع و چند نفر دیگر نقش داشتند.
در همان سال، رشیدپور در فیلم دیگری به نام “بیپولی” که ساخته حمید نعمتالله بود نیز بازی کرد. این فیلم در بیست و هفتمین جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۸۷ برنده جایزه شد. در فیلم “بیپولی”، او با بازیگرانی مانند بهرام رادان، لیلا حاتمی، حبیب رضایی، امیر جعفری، سیامک انصاری، بابک حمیدیان، نادر فلاح و مرحوم علی سلیمانی همکاری داشت.
او بعدها در سالهای ۱۳۹۰ و ۱۳۹۶ نیز در دو فیلم سینمایی دیگر با نامهای “شیش و بش” و “قاتل اهلی” به ایفای نقش پرداخت.
تهیه کنندگی:
رضا رشیدپور به همراه اجرا در زمینه کارگردانی و ساخت و ساز نیز مشغول به کار است. او در دوران فعالیت خود در برخی فیلمهای سینمایی همچون سوپر استار، بیپولی، شیش و بش، در امتداد شهر و قاتل اهلی ایفای نقش نمود.
در خرداد ماه سال ۱۳۹۸ رضا رشیدپور از شروع فعالیت خود در حوزه تهیه کنندگی فیلم خبر داده و فیلمی به اسم در رادار بمانید را تهیه کنندگی کرد. او فیلم در رادار بمانید را اینگونه توضیح داد:
«قصهٔ خلبان یک هواپیمای مسافربری را روایت میکند که مجبور میشود در ارتفاع سی و سه هزار پایی خبری وحشتناک را که همان لحظه روی زمین اتفاق افتاده، برای مسافرانش بازگو کند. پیش تولید این پروژه پس از عید فطر آغاز میشود. تعداد زیادی از عوامل این فیلم جوان هستند و کارگردان این فیلم جوان و فیلم اولی است. نقش خلبان که یکی از نقشهای مهم قصه است به یک بازیگر خارجی سپرده میشود.»
با همه تفاسیری که ذکر شد، عمده فعالیت هنری رضا رشیدپور در حوزه اجرا بوده و با وجودی که در تعدادی فیلم نیز ایفای نقش کرده است، ولی مخاطبان بیشتر جذب اجراهای درخشان او می شوند.
کارگردانی:
رضا رشیدپور علاوه بر اینکه مجری و بازیگر است، در زمینه کارگردانی هم تجربه دارد. او تا به حال برنامههایی مانند «عینک آفتابی» را از شبکه نسیم و «دید در شب» را از سایت آپارات کارگردانی و پخش کرده است.
فیلم سوپراستار:
فیلم سینمایی “سوپر استار” به کارگردانی تهمینه میلانی در سال ۱۳۸۷ ساخته شد. این فیلم درباره زندگی یک بازیگر جوان سینماست که به خاطر محبوبیت و شهرت بسیار زیادش، اتفاقات و حواشی مختلفی برایش پیش میآید. این رویدادها باعث میشوند زندگی او دگرگون شود. در این فیلم بازیگران زیادی نقشآفرینی کردهاند، از جمله شهاب حسینی، فتانه ملکمحمدی، فریبا کوثری، سارا خوئینیها، نرگس محمدی، محمدرضا شریفینیا، الناز فیروزآذر، رضا رشیدپور و چندین هنرمند دیگر.
فیلم در امتداد شهر:
فیلم سینمایی “در امتداد شب” به کارگردانی علی عطشانی، در سال ۱۳۸۹ ساخته شد. این فیلم داستان دو جوان به نامهای حامد و شیرین را روایت میکند که به دلیل مشکلات مالی و برای برگزاری مراسم ازدواج خود، تصمیم میگیرند از یک جواهرفروشی دزدی کنند. پیش از این، صاحب جواهرفروشی، علی فرمانیان، حامد را به دزدی متهم کرده، او را از کار اخراج نموده و حقوقش را پرداخت نکرده بود. در این فیلم بازیگران سرشناسی همچون محمدرضا گلزار، آناهیتا نعمتی، امیر حسین آرمان، آتیلا پسیانی، نیکی کریمی، فرزاد حسنی، گوهر خیراندیش، رضا رشیدپور و… به ایفای نقش پرداختهاند.
فیلم شیش و بش:
اگرچه رضا رشیدپور در چند فیلم دیگر هم بازی کرده، اما حضور طولانیتر او در فیلم “شیش و بش” بیشتر مورد توجه قرار گرفت. او در این فیلم، نقش مردی به نام “اشجاری” را ایفا کرد و در کنار بازیگرانی مانند محمدرضا گلزار، امین حیایی، آناهیتا نعمتی، داوود فتحعلیبیگی، میرطاهر مظلومی و شهنام شهابی به هنرمندی پرداخت. فیلم “شیش و بش” را بهمن گودرزی کارگردانی کرده و این فیلم در سال ۱۳۹۰ ساخته شده است. داستان فیلم درباره دو جوان است که پس از آزادی از زندان، سرنخ یک گنج به دست میآورند و میکوشند با پیدا کردن آن، مشکلات زندگی خود را برطرف کنند.
فیلم شرف خانواده فاضل:
یکی دیگر از فعالیتهای رضا رشیدپور، بازی در فیلم “شرف خانواده فاضل” است. این فیلم را پوریا جاویدپور در سال ۱۳۹۲ ساخت. داستان فیلم درباره خانوادهای است که پس از مرگ پدر پولدارشان، اتفاقات و درگیریهای عجیبی برای تقسیم ارث و اموال او بین آنها رخ میدهد. در این فیلم بازیگران زیادی مانند بهاره رهنما، شقایق دهقان، بیژن بنفشه خواه، عنایت بخشی، مهتاج نجومی، شقایق احمدی، ماهان عبدی، رضا رشیدپور و دیگران ایفای نقش کردهاند.
فیلم قاتل اهلی:
فیلم ساتل اهلی به کارگردانی مسعود کیمیایی در سال ۱۳۹۵ ساخته شد. این فیلم داستان زندگی یک کارآفرین معروف را روایت میکند که در یک شرکت خصوصی کار میکند. او به طور اتفاقی از فساد و خیانت برخی شرکتهای سودجو و گروههای قدرتمند مالی پرده برمیدارد. این اثر سینمایی با درونمایه اجتماعی خود، با بازی چهرههای سرشناسی مانند پرویز پرستویی، امیر قدیم، پولاد کیمیایی، پگاه آهنگرانی، مرحوم پرویز پورحسینی، حمیدرضا افشار، حمیدرضا آذرنگ، لعیا زنگنه، سعید پیردوست، رضا رشیدپور و دیگران همراه است.
سریال مرد هزار چهره:
مجموعه تلویزیونی «مرد هزار چهره» در سال ۱۳۸۷ و با کارگردانی مهران مدیری ساخته شد. این سریال در سبک کمدی و طنز تولید شده و داستان خود را در قالب چهار قسمت روایت میکند که در هر قسمت، شخصیتهای جدیدی معرفی شده و ماجراهای خندهدار آن به تصویر کشیده میشود.
رضا رشیدپور نیز در کنار جمعی از بازیگران مطرح در این مجموعه ایفای نقش کرده است. از جمله این بازیگران میتوان به مهران مدیری، غلامرضا نیکخواه، پروین قائممقامی، پرویز فلاحیپور، رضا فیضنوروزی، فلامک جنیدی، سیامک انصاری، اکرم محمدی، شهین تسلیمی، پژمان بازغی و نصرالله رادش اشاره کرد.
برنامه دید در شب:
«دید در شب» یک برنامه تلویزیونی با اجرای رضا رشیدپور بود که به شکل گفتوگو محور تولید میشد. در این برنامه، افراد سرشناس و نامآشنا دعوت میشدند و درباره رویدادهای مهم و حواشی زندگی خود به صحبت میپرداختند.
از جمله مهمانهای مشهوری که در این برنامه حضور پیدا کردند میتوان به این افراد اشاره کرد:
اکبر عبدی، شیلا خداداد، امیر تتلو، شهرام جزایری، محمدجواد ظریف و رضا کیانیان.
میهمان برنامه دورهمی:
یکی از اشخاص سرشناسی که در برنامه دورهمی با اجرای مهران مدیری مهمان شد، رضا رشیدپور میباشد. مهران مدیری در ابتدا رضا رشیدپور را با چنین عباراتی توصیف کرد:
تک پسری لوس، ماشین باز، دارای مدارک متنوع و بی ربط، رکورد دار خوردن ۱۵ بلال در یک روز و عاشق خیار!
مهران مدیری در ادامه سخنان خود افزود:
رضا رشیدپور تعداد پنجاه دست لباس را از تبریز خریداری و به خانه آورده و تنها یک اتاق بیست و چهار متری مملو از لباس در اختیار اوست!
رضا رشیدپور در جواب سوالی که در این برنامه از او در خصوص بزرگترین ناکامی و شکست زندگیش پرسیده شد، جواب داد:
هنگامی که مشاهده میکنم مردم بدون اطلاعات کافی به سنجش و قضاوت میپردازند، احساس شکست به من دست میدهد.
همچنین او در پاسخ به سوالی که آیا شکست عشقی داشتهاید یا خیر، پاسخ منفی داد.
آخرین سوالی که مهران مدیری از رشیدپور پرسید، چنین بود که آیا در حال حاضر احساس خوشبختی و سعادت داری؟
و رشیدپور پاسخ داد:
من در این لحظه خود را یک میلیاردر واقعی میدانم. چرا که ثروت من، مردم هستند؛ کسانی که با چهرههای گشاده و لبخندهای صمیمی به من مینگرند و من به داشتن چنین مردمی، از صمیم قلب میبالم و افتخار میکنم.
میهمان برنامه خندوانه:
یکی از برنامههای محبوب و پرطرفدار شبکه نسیم، خندوانه بود که با اجرای رامبد جوان پخش میشد. در یک قسمت از این برنامه، رضا رشیدپور به عنوان مهمان دعوت شده بود و گفتوگوی جذاب و دلنشینی در آن انجام داد.
مجری گری

برنامههایی که رضا رشیدپور اجرای آنها را بر عهده داشته است
| عنوان برنامه |
|---|
| شب شیشهای |
| مثلث شیشهای |
| زنده رود |
| دید در شب |
| حالا خورشید |
| هفت |
| شب آرام |
| اتفاق |
| اتفاق نود و نو |
| سیم آخر |
فیلم شناسی
سینمایی ها:
| سال | عنوان فیلم |
|---|---|
| ۱۳۸۶ | بیپولی |
| ۱۳۸۷ | سوپر استار |
| ۱۳۸۹ | در امتداد شهر |
| ۱۳۹۰ | شیش و بش |
| ۱۳۹۵ | قاتل اهلی |
| ۱۴۰۲ | سال گربه |
بازی در تلویزیون:
| عنوان برنامه |
|---|
| مرد هزار چهره |
کارگردانی ها:
| عنوان برنامه | شبکه |
|---|---|
| عینک آفتابی | شبکه نسیم |
| دید در شب | برنامه |
تهیهکننده:
| برنامهها |
|---|
| دید درشب |
| حالا خورشید |
| شب آرام |
| عطسه |
شبکه نمایش خانگی:
| سال | عنوان | کارگردان |
|---|---|---|
| ۱۳۹۷ | ستارههای حیران | فرزاد فرهوشی |
جایزه و افتخارات
در اسفند سال ۱۳۹۷، رضا رشیدپور به همراه سه مجری دیگر به نامهای احسان علیخانی، محمد دلاوری و رامبد جوان، به عنوان بهترین مجریهای شبکه جام جم شناخته شدند.
حاشیه ها

ممنوعالتصویری ۱۴۰۱:
در بهار سال ۱۴۰۱، برخی از خبرگزاریها و وبسایتها خبرهایی درباره احتمال ممنوعالکار شدن دوباره رضا رشیدپور پخش کردند.
پس از رویدادهایی که طی ناآرامیهای تحریکشده توسط عوامل خارجی برای ایجاد بیثباتی در کشور رخ داد، رشیدپور نیز مانند برخی از چهرههای هنری دیگر، با انتشار مطالبی در فضای مجازی به این فضا دامن زد. در نتیجه، او به مدت یک سال از حضور در تلویزیون محروم شد.
اما پس از گذشت این مدت، رسانهها از بازگشت دوباره او خبر دادند که بازتاب گستردهای در شبکههای اجتماعی، سایتها، مطبوعات و بین برخی مدیران صدا و سیما داشت. سرانجام رشیدپور پس از یک سال، با ساخت برنامهای به نام «سیم آخر» دوباره به تلویزیون بازگشت.
در واکنش به بازگشت او، محمدرضا شهبازی، مجری برنامه پربیننده «پاورقی»، با انتشار یک کلیپ و متنی در پیامرسانها، از کار در تلویزیون کنارهگیری کرد.
پیش از بازگشت رشیدپور، روزنامه کیهان در مقالهای نوشت: «رضا رشیدپور که در اوج اجرا در ستاد انتخاباتی رئیسجمهور قبلی گفته بود اگر کلاهش هم در صداوسیما بیفتد دیگر به آنجا برنمیگردد، بعد از سرد شدن آن کوران به قول خودش وفا نکرد و به آنجا برگشت!»
در پاسخ، رشیدپور در فضای مجازی متنی منتشر کرد و نوشت: برای چندمین بار، کیهان مطالبی علیه من نوشته.از کت و شلوار به رنگ پرچم اوکراین تا برگشتن به تلویزیون. کاش نویسنده محترم یک جستجوی ساده در اینترنت میکرد تا این اندازه بهتان ننویسد. میبینم و میگذرم. از نبودنم مطمئن باشید و همان چند خط ستون را هم به دستاوردهای دولت بپردازید.
شابعه درگذشت!
در روزهای گذشته، شایعهای ناگهانی در فضای مجازی درباره رضا رشیدپور پخش شد. در این شایعه ادعا شده بود که او فوت کرده است، در حالی که این خبر کاملاً نادرست بود. پس از آن، این هنرمند با انتشار تصاویری از خود، حضور در یک برنامه تلویزیونی و برگزاری لایو در اینستاگرام، به این شایعات پایان داد.
شایعه طلاق:
در فضای مجازی، شایعات مختلفی درباره جدایی رضا رشیدپور و همسرش منتشر شده که هیچ کدام از آنها واقعیت ندارند.
بی هوش شدن در برنامه زنده:
صبح روز چهارشنبه، ششم بهمن ۱۳۹۵، هنگامی که رضا رشیدپور در حال اجرای زنده برنامه تلویزیونی «حالا خورشید» بود، ناگهان هوشیاری خود را از دست داد و بر زمین افتاد. این اتفاق در شرایطی رخ داد که او از ابتدای برنامه، حال مساعدی نداشت. پس از این حادثه، رشیدپور برای درمان به بیمارستان بقیهالله منتقل شد. پزشکان اعلام کردند که به دلیل فشار کاری زیاد، دچار حمله عصبی شده و بیهوش شده است. بعداً با انتشار عکسهایی از او در بیمارستان، تأکید شد که حال این هنرمند رو به بهبود است.
مصاحبه
در این مطلب، گفتوگویی با رضا رشیدپور و همسرش نغمه مهرپاک را مرور میکنیم. این مصاحبه به زندگی شخصی آندو و همچنین حواشی مربوط به برنامههایی مانند «دید در شب» و دلایل ممنوعالکاری رضا رشیدپور میپردازد. در این گفتوگو، بسیاری از پرسشها و ابهامات مخاطبان درباره این مجری پاسخ داده شده است. (یادآوری میشود این مصاحبه در زمانی انجام شده که رضا رشیدپور اجازه حضور در رسانه را نداشت.)
بیشتر چه ورزشی را دنبال میکنید؟
با وجودی که به شدت هوادار ورزش فوتبال هستم، ولی حتی یک مرتبه نیز بازی فوتبال را انجام ندادهام. ولی اغلب در رشتههای شنا و بیلیارد فعالیت دارم.
در فوتبال طرفدار چه تیمی هستید؟
به طور آشکار بیان میکنم که طرفدار تیم پرسپولیس هستم.
تاریخ ازدواج و تاریخ تولد خانمتان را به یاد دارید؟
رضا رشیدپور:
همسرم در روز پانزدهم خرداد ماه متولد شده و ما در تیر ماه با یکدیگر ازدواج کردیم.
نغمه مهرپاک:
البته مردادماه بود…
خانم مهرپاک از سوابقتان برایمان بگویید؟
نغمه مهرپاک:
در وهله اول من فعالیت خود را با حضور در برنامههای رادیویی و عهدهدار شدن اجرای رنامههای زنده در شبکه جوان شروع کردم. سپس طی سالهای ۱۳۷۶ الی ۱۳۷۷ به سازمان راه یافته و از هنگامی که به طور کامل مجریان عرصه تلویزیون و رادیو از یکدیگر مجزا شدند، پس از آن میسر نشد این مشارکت را در حوزه رادیو انجام دهم. هم اکنون افسوس آن ایام مطلوب فعالیت در رادیو را دارم.
چطور با رضا آشنا شدید؟
نغمه مهرپاک:
در حوزه رادیو اجرای برنامهای به اسم جوان ایرانی را عهدهدار بودم. در این میان میسر نشد دو نفر از همکاران آقا فعالیت خود را در کنار ما ادامه دهند. لذا تهیه کننده و مدیر گروه در پی جایگزین کردن یک مجری جدید بودند. من دچار اضطراب شدم که هم اکنون مقرر است این برنامه را به همراه چه کسی اجرا کرده و پیش ببرم که آیا از نظر سبک کاری و دیدگاه با یکدیگر هم نظر هستیم و …
پس از یک مدت بیان کردند آقایی که در دو سال قبل اجرای برنامه شب ایرانی را بر عهده داشت، برای این برنامه برگزیده شده است. از آنجایی که از تماشاگران برنامه مذکور بودم، لذا توجه شدم که چه کسی را میگویند.
نخستین جلسه دیدارمان را کاملاً به خاطر دارم؛ رضا در حالی که سر و رویش خاکی بود، به استودیو آمده و کارش را آغاز کرد. چرا که در آن دوران در قسمت عمرانی فرودگاه امام خمینی (ره) اشتغال داشت. پس از گذشت سه سال از این روز، رضا از من خواستگاری کرد.
دوران کودکی را چطور سپری کردید با شیطنت یا آرامش؟
رضا رشیدپور:
هر زمان که در خصوص کودکی گفتگو میشود، شش سالگی خود را به یاد میآورم. چرا که قبل از آن در خاطرم نیست. بچه بسیار بیسر و صدا و آرامی بودم. به طوری که برخی مواقع حاضرین تصور میکردند زنده نیستم … (با خنده)
نغمه مهرپاک:
من باور دارم شخصیت هر یک از ما به سالهای کودکیمان باز میگردد… با وجودی که رضا در برابر دوربین شخصیتی بسیار فعال پر جنب و جوش و شادابی است، ولی در حقیقت انسانی بسیار ملایم و درونگرا میباشد. افراد زیادی به من بیان میکنند با داشتن این همسر بذله گو و پر جنب و جوش هیچ وقت احساس کسالت و خستگی نمیکنی. در حالی که من همواره به رضا اعتراض میکنم، چرا تا این اندازه در سکوت و کم گویی به سر میبرد.
بزرگترین شیطنتی که کردید؟
علی رغم سالهای کودکی از هنگامی که به دبیرستان راه یافتم، رفتارهای شیطنت آمیز زیادی انجام دادم. برای نمونه در کلاس را از جا بیرون آورده، به واسطه پیچ گوشتی میزها را از یکدیگر جدا کرده و یا تخته کلاس را از جای خود جابجا کردم. ولی از آنجا که شاگرد ممتازی بوده و دانش آموز درس خوان محسوب میشدم، کسی من را شماتت نمیکرد. ولی در همین ایام یک شیطنت جالب انجام دادم.
در راه خانه تا مدرسه یک کتاب فروشی وجود داشت که در زیرزمین بوده و همواره مشتریان زیادی باعث ازدحام در آنجا میشدند. در تمام روزها من به آنجا رفته و کنتور برق را خاموش کرده و فرار میکردم. لذا تمامی لامپها در آنجا خاموش میشد. یک مرتبه فروشنده در گفتگو با من بیان کرد:
متوجه نمیشوم به چه علت همه روزها در رأس ساعت معینی برقهای اینجا میرود! بنده خدا پی نبرده بود، این جریان هر روز توسط من صورت میگیرد.
بدترین نمرهای که گرفتید؟
رضا رشیدپور:
در سال سوم دبستان در حالی که در دیکته دوازده غلط داشتم، نمره هشت گرفتم.
نغمه مهرپاک:
زمانی که من در سال چهارم دبستان بودم، تجدید آوردم. از آنجا که در خرداد ماه به دنیا آمدهام، لذا همواره روز تولد من مصادف با ایام امتحانات بوده و در آن سال آزمونی که پس از مراسم تولدم داشتم، موفق به گرفتن نمره قبولی نشدم.
چه بهایی حاضرید بدهید که به صدا و سیما برگردید؟
چه بهایی؟! (مکث) ایام تابستان در یک محفل با آقای ضرغامی مواجه شدم. به من پیشنهاد دادند که به عنوان میهمان در برنامه در صبحگاه در شبکه سوم حاضر شوم.
من نیز که به شدت دلتنگ پخش زنده بودم که بدون هیچ حواشی آن را قبول کرده و بیان کردم که قطعاً خواهم آمد. چرا که به شدت مشتاق و بیقرار پخش زنده در تلویزیون هستم.
برنامه پخش زنده شباهت زیادی به نمایش تئاتر داشته و بسیار جذاب است. حتی اقدام به خریداری لباس تازه و ویژهای کردم که با خودم فکر کردم، پس از چند سال که مردم مرا در تلویزیون مشاهده میکنند، لازم است که نو نوار باشم.
شب پیش از این برنامه با من تماس گرفتند که فلان شخص و مسئول موافقت نکرده و اجازه حضور ندارید. در آن هنگام به شدت رنجیده خاطر شدم، در مسیر جاده شمال به تهران بوده و به علت حضور در این برنامه تلویزیونی در حال برگشت به تهران بودم.
شاید در حدود سی دقیقه به شدت آزرده خاطر و غم زده بودم. پس از آن به این احساس ناراحتی توجه کرده و متوجه شدم من تا چه اندازه به عرصه تلویزیون علاقه دارم که در هنگام مواجهه با این مخالفت، تا این اندازه غمگین شدم.
لذا پاسخی که در اینجا بیان میکنم به طور کامل جنبه احساسی دارد. در غیر این صورت از نظر عملکرد رسانهای تصور میکنم، قادرم نقش بسزایی را در رسانه داشته باشم، حتی چنانچه در حوزه صدا و سیما نیز فعالیت نکنم. ولی از منظر عاطفی و احساسی به شدت برای تلویزیون احساس دلتنگی دارم.
بهایش را نگفتید؟
خب، شما پیشنهادات خود را بیان کنید، به آنها فکر میکنم که آیا مورد قبولم است یا خیر؟
من به شما پیشنهاد می دهم که تاک شویی داشته باشید که در آن یک سری از برادران جبهه پایداری بیایند و در این فضای گل و بلبل انتخابات با شما گفت و گو کنند.
در برنامه دید در شب که از شبکه مجازی منتشر می شود، در آینده نزدیک یکی از برجستهترین نامزدهای جبهه پایداری را دعوت خواهم کرد …
حداد عادل؟
خیر، قطع به یقین حداد عادل نیست. ولی از یکی از سرشناس تربن افراد این حوزه دعوت کردم که در برنامه دید در شب حاضر شود. چنانچه قادر باشیم همچون برنامه دید در شب گفتگو کنیم …
نه اگر قرار باشد مانند برنامه پخش زنده شب چله در شبکه سوم بیاید و حرف بزند و حافظ بخواند و تریبون داشته باشد.
خیر.
حاضر نیستید بپذیرید؟
خیر.
شما که گفتید فقط اجراکننده هستید و قرار نیست برای اجرا تصمیم بگیرید؟
چنانچه هم اکنون بند در حوزه صدا و سیما فعالیت داشته و اعلام میکردند که مقرر است فردا شب فلان شخص در برنامه زنده حاضر شود، از آنجا که کار من در محدوده و قوانین صدا و سیما انجام میشد، به طور قطع آن را قبول میکردم. ولی هم اکنون شما بیان میکنید که آیا میپذیرید به این قیمت فعالیت در تلویزیون را از سر بگیرید؟ جواب منفی من، در پاسخ به این پرسش شماست.
پس رضا رشیدپور زمانی قرار است به تلویزیون برگردد که بتواند «دید در شب» را در تلویزیون اجرا کند؟
خیر! به هیچ عنوان نمیتوان برنامه دید در شب را در تلویزیون تهیه کرد. من انسان واقعگرایی بوده و خیال پردازی نمیکنم. ولی رضا رشیدپور هنگامی دوباره فعالیت خود را در تلویزیون آغاز میکند که به حرمت تماشاگرانی که او را دنبال میکنند، قادر باشد برنامه ارزشمند فرهنگی تهیه کند. چنانچه در یک دوران این بستر مهیا شود، به طور قطع به تلویزیون باز میگردم.
برنامه آخرتان در تلویزیون که همین چند وقت قبل از «دید در شب» بود، چرا موفق نشد؟
خوب دیدگاه شماست که تصور میکنید این برنامه موفقیتی نداشت. من معتقدم به اندازه کافی تماشاگر به دیدن برنامه عینک آفتابی وجود داشت، با وجودی که در آن زمان در همه مناطق شهر تهران شبکه نسیم به روی آنتن نمیرفت.
همچنین این شبکه در همه جای ایران سراسری نبوده و محلی بود. سپس جای این شبکه با شبکه بازار تعویض شد که شبکه نسیم از همه جای ایران به روی آنتن رفت.
در آن دوران به اندازهای که شبکه نسیم در چهار یا پنج منطقه تهران قابل دریافت بوده و چندان شبکه شناخته شده ای به شمار نمیرفت، ولی با همه اینها بازخوردی که برنامه عینک آفتابی از مخاطبین دریافت کرد، خوب بود.
فیدبکش در حد و اندازه رضا رشیدپور بود؟
(مکث) رضا رشیدپوری که اجرای برنامه عینک آفتابی را بر عهده داشت، متفاوت است. گویی به شوماخر بگویید این بار که با ایرپاس پرش داشتی، آیا خوب رانندگی کردی؟
بیان میکند به هیچ وجه مقرر نبود که با ارباس بپرم! لازم است من در فرمول یک و فرمول دو شرکت کنم، ایرباس به خلبانها تعلق دارد.
در موقعیتی که من نیز در آن حضور داشتم، قادر نبودم رضا رشیدپور نمایان کنم. آن سبک برای من تازگی داشت. با توجه به تازه بودن این برنامه، بازتابهای بسیار خوبی دریافت کردم که برای تهیه آن به مدت سه ماه، انرژی داشته باشم. ولی مطمئناً اجرایی که در برنامه دید در شب ارائه میشود، حاصل تبحر و تخصص من میباشد …
فکر نمی کنید بهایی بود که برای برگشتن به تلویزیون پرداختید؟ حاضر شدید در یک ژانر خنثی و بی ربطی…
این قیمتی بود که برای رفاقت پرداخت کردم. دو روز قبل در برابر آقای ضرغامی بیان کردم، یکی از اهداف من از حضور در این برنامه چنین بود که بخشی از مخاطبانم که تصور میکردند من یک عداوت و کینهای نسبت به آقای ضرغامی داشته و با توجه به اینکه آگاه بودم تنها مدت دو یا سه ماه از دوره مدیریت آقای ضرغامی باقی مانده و در اواخر دوران مسئولیتشان هستند، قبول کردم در این کار اجرا کنم که نشان دهم افراد با یکدیگر دچار چالش نیستند و جایگاهها و عناوین است که ایجاد مشکل میکنند.
در یک مراسم ختم که آقای ضرغامی مرا دیدند، اظهار لطف کرده و بیان نمودند که آیا میآیی و در شبکه نسیم همکاری کنی؟ گفتم:با کمال میل. لذا اجرای این برنامه را عهدهدار شدم که در خاطر خودم مرام، دوستی و معرفت یادآوری شود، نه از جنبه رسانهای.
فکر نمی کردید که ضرغامی ممکن است مانند پورمحمدی در یک مجموعه رسانه ای دیگر فعال شود و رضا رشیدپور بتواند با این کارش، در خاطر ضرغامی بماند تا بعد به مجموعه اش ملحق شود؟
آقای ساسان خان! من احتیاجی ندارم کسی مرا به همراه خودش جابه جا کند. من خودم دارای وجهه و اعتباری هستم که در صورت نیاز میتوانم اشخاص دیگری را آورده و در اینجا فعالیت کنند.
به هیچ وجه نیاز ندارم که شخص دیگری مرا به همراه خودش به قوه قضاییه برده یا به کشتیرانی ببرد. من کاملاً در حرفه خودم تخصص و مهارت داشته و در همین جا مانده و به کارم ادامه میدهم.
در صورت نیاز کسی را نیز به اینجا منتقل میکنم. افکار خودت را به این موضوع مشغول نکنید که ضرغامی مرا به کجا ببرد؟ یا پورمحمدی من را به کجا منتقل کند؟ اسمش غرور نیست، ولی در حوزه رسانه به قدری دارای اعتماد به نفس بوده و در کارم مهارت دارم. از این رو احتیاجی نیست، شخص دیگری مرا در کنار خودش منتقل کند. همین موضوع که سد و مانعی در برابر راه من نباشد، کافی است.
در برنامه همین شبکه لوکالی که گفتید، ما «خندوانه» داشتیم که خیلی موفق بود. رضا رشیدپور را هم هیچ وقت دعوت نکرد! حتما دنبال کرده اید؟
بخشهای مربوط به استندآپ کمدیهای این برنامه را تماشا میکردم.
قسمتهای قبل از آن را دنبال نکردید؟
با کمال تاسف خیر، چرا که همزمان با برنامه ما بود. در آن هنگام ما مشغول کار بوده و خندوانه در مرحله تولید بود، لذا نمیتوانستم تماشا کنم. حتی بخشهای استندآپ کمدیهای خندوانه را در شبکههای اینترنت دیدم.
به من نگویید که ۹۰ را هم نمی بینید!
اتفاقا چرا، بچههای پایین به تماشای برنامه ۹۰ مینشینند. من نیز به آنجا رفته و برنامه ۹۰ را بخش بخش و جزئی جزئی تماشا میکنم. قسمتهایی که به بررسی و تحلیل دیدارها میپردازند.
پس تاک شوهای عادل را نمی بینید؟
چرا تاکشوهای عادل را نگاه میکنم. برای من سه الی چهار مهمان بسیار مطلوب در حوزه ورزش پیشنهاد کردند، همه شرایط مهیای حضور آنها گردید. بیان کردم آگاهی و تخصص من در حوزه ورزش هر اندازه بالا باشد، باز هم قابل قیاس با عادل فردوسیپور نیست.
در موقعیتی که شخص دیگری قادر است یک فعالیت را به مراتب بهتر از من به انجام برساند، من ارای آن را عهدهدار نمیشوم. چرا که نسخهای برتر از رضا رشیدپور در این زمینه وجود دارد. لذا من کاری را به انجام میرسانم که نسخه ای بهتر از رضا رشیدپورش وجود نداشته باشد.
فکر نمی کنید برنامه های «خندوانه» و «۹۰» دو نمونه موفقی هستند که یک مقدار چارچوب ها را در تلویزیون جا به جا کردند؟
کدام چارچوب را جا به جا کردند؟
در همان استندآپ کمدی هایی که دیدید، از نظر گویش، متدهای کار که استفاده می شد، حرف ها و…
تا چه زمانی تلاش داریم در عرصه تلویزیون تماشاگر را به عذر و بهانه عبور از محدودیتها و خط قرمزها به سوی خود بکشانیم؟ تماشاگر توجه میکنند که در این برنامه میگویند الاغ!
تا چه زمانی قصد داریم برنامه ۹۰ و یا سایر برنامهها را به این علت تماشا کنیم که محدودیت و حصاری را به دور فوتبالیست بستهاند؟ لازم است در پی بسته جدیدی از مضمون برای برنامهها باشیم …
برنامه ۹۰ را به خاطر زنجیرش می بینند یا محتوایش؟
شما ادعا میکنید در این برنامه برخی از محدودیتها را تغییر دادهاند، بیان میکنم چنانچه مد نظر شما این موارد است، تا چه زمان میتوان به واسطه این محدودیتها بهانه بتراشیم؟
در غیر این صورت پیش از این گفتم که به تماشای گفتگوهای برنامه ۹۰ مینشینم. به ادعای من چنانچه ما محدودیت ها را به عنوان ابزاری جهت جذب بیشتر مخاطب استفاده کنیم، متعاقباً موثر بودن فرهنگ از میان رفته و تبدیل به حبابهای سینوسی خواهیم شد.
متعاقباً به یکباره به بالا رفته، همه تماشا میکنند و بعد به پایین میآییم. فعالیت فرهنگی تدریجی بوده و مداومت دارد. رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود، رهرو آن نیست گهی تند و گهی خسته رود.
این تجربه برنامه ای است که با وزیر مسکن دولت اصلاحات، عبدالعلی زاده داشتید یا بعد به آن رسیدید؟
کجایش تجربه آن است؟
آقای ضرغامی نیز بیان میکند «کی؟ کجا؟ کی؟»
ایشان پس از روشن کردن تلویزیون میکند برنامههای شبکهها را بررسی کند، در آن هنگام در شبکه پنج برنامه شب شیشهای با مهمان علی عبدالعلی زاده پخش میشود.
همه در یک آن حیرت کرده و تماشا میکنند که آقای عبدالعلی زاده چنین سخنانی را بر زبان میآورد. احمدی نژاد می گوید:
«بیا، بفرما. این همانی است که داشتم می گفتم.»
در این هنگام آقای ضرغامی بنده خدا متوجه میشود که شرایط نامساعد است. لذا دستور متوقف شدن این برنامه را صادر کردند.
یک مقدار هم رنگ به رخسار نداشتید، وقتی عبدالعلی زاده آن حرف ها را می زد؟
طبیعی است. شما تاکنون در شرایط دشوار پخش زنده حضور نداشتهاید که در عین حال سعی کنید مطالب کذب و نادرستی را به تماشاگر انتقال نداده و همچنین محدودیتها و خطوط قرمز را حفظ کنید.
آگاه نیستید تا چه اندازه از اضطراب در آن اوقات به شما وارد میشود. همین موضوع که از هوش نرفته و قادر هستید برنامه را مدیریت کنید، جای شکر دارد.
کی شده که فکر کنید وقتش هست غش کنید؟
(مکث) اینطور نبوده که خودم از قصد بخواهم غش کرده و از هوش بروم. زمانهای پرخطر و دشوار زیادی را متحمل شدهام. همانند مصاحبه با پسر آقای دکتر بهشتی که به طور رسمی این گفتگو بسیار ریسک و خطر داشت.
رمز موفقیت برنامه های «۹۰» و «خندوانه» را به عنوان کسی که در مدیوم و چارچوب صدا و سیما کار کرده، نگفتید!
علت موفقیت برنامه خندوانه توجه و رسیدگی به احتیاج حیاتی و لازم مردم، در زمینه فکر نکردن و خندیدن است.
به این معناست که برنامه بی محتوایی است!
خیر منظور من بی محتوا نیست. لاکن چند پلاتو از شخص آقای جوان مشاهده کردم که میگفت «تا ۱۰ می شمرم، بخندید، هه هه هه»، به طور طبیعی این رفتار به منزله فکر نکردن و خندیدن است.
به طور غیر منتظر طی سالهای گذشته این موضوع در جامعه ما به علت قرار گرفتن در تنگناها، همانند یک تسکین و دارو بوده که مردم بی دلیل شروع به خنده کنند. ممکن است پرداختن به این نیاز، موفقیتی بود که در آن دوره حاصل شد.
هرچند اتاق فکر خوبی در این برنامه وجود دارد. پس از آن استندآپ کمدیها به این برنامه افزوده شد و همچنین برنامهای را با شرکت برخی جانبازان اعصاب و روان نیز برگزار کردند که در شبکههای اینترنتی قسمتهایی از آن را تماشا کرده و کار مطلوبی بود. کاملاً طراحی شده و زیبا بود.
به دنبال تولید برنامه خندوانه، اتاق فکر آن عملکرد موفقی داشت. در خصوص برنامه ۹۰ نیز هم اکنون این برنامه به قسمتی از برنامه زندگی مردم مبدل شده و این موضوع به علت گرایش و اشتیاق زیادی است که مردم ایران نسبت به حاشیه دارند.
قسمتهایی از حاشیه که میتوان در حوزه ملی ارائه کرده و فلان شخص و بهمان مسئول اظهار نمیکنند که به چه علت این مطالب را به زبان آوردید، مربوط به حوزه فوتبال است. به همین علت برنامه مذکور در نظر مسئولین و مردم مورد توجه قرار گرفته و معتقدم که سالهای آینده نیز همینطور خواهد بود.
شما به حاشیه علاقه ندارید؟
از چه نوعی؟ داشتن حاشیه جالب و تاثیرگذار ناخوشایند نیست. حتی برخی از شبکههای رسانهای در سراسر جهان برخی اوقات سعی میکنند حاشیههایی را تولید کنند. ولی این موضوع که به هر بهایی، هر حاشیه و هر زردی را به همه آنجا شباهت دهیم، خیر. ولی به این معنی نیست که مطالب حاشیهای در فکر و ذهن من رویکرد نامطلوب ندارد.
عادل فردوسی پور توانسته یک کاراکتری را پیش ببرد که در مقابل فشارهای سازمان بایستد. فکر می کنید چقدر به سلامت نفس و شخص خود عادل مربوط است؟
علاوه بر سلامت نفس و شخص، جریانهای دیگری در این موضوع دخیل است. چرا که در آنجا مقرر نیست مدیر پخش، ناظر پخش و عادل فردوسی پور پیشنهادهای میلیاردی ارائه دهند که این امر در سلامت نفس و شخص تاثیرگذار باشد.
ولی در ورزش از این پیشنهادهای میلیاردی می شود.
این رویکرد مرتبط با خارج سازمان است. ولی جهت ایستادگی در مقابل مسائل و چالشهای سازمان، برنامه ۹۰ دارای یک حامی و پشتوانه عظیم مردمی است. با در نظر گرفتن پیامکهایی که به این برنامه ارسال شده، همچنین افراد پیرامون مان که مشاهده میکنیم دوشنبه شبها نشسته و این برنامه را تماشا میکنند.
از نظر سازمان صدا و سیما برنامه ۹۰ در زمره اعتبار و حیثیت او میباشد. احتمال دارد آخرین پناهگاه و دیوار دفاعی که در زمینه مردم و مخاطبان دارد، برنامه ۹۰ باشد. به همین علت به قدری عاقلانه فتار میکند که این آخرین سنگر را حفظ کرده و در مناسبتها و رویدادهای مهم و برجسته از آن بهره بگیرد.
بدون شک این سنگر دفاعی و حمایتگر مقتدر مردمی، مساعدت زیادی به آقای فردوسیپور دارد.
پس یک جاهایی هم هست که سازمان، مردم را در معادلاتش به حساب بیاورد؟
حداقل در برنامه ۹۰ اینطور به نظر میرسد.
چرا رضا رشیدپور نتوانست ۹۰ فرهنگی، سیاسی و اجتماعی خودش را داشته باشد؟
میسر نیست! در محدوده قوانین صدا و سیما این موضوع قابل اجرا نیست. هرچند همه علت آن منوط به مسئولان صدا و سیما نمیباشد. هم اکنون که من کارمند آنها محسوب نمیشوم. ولی الحق والانصاف در برخی مواقع تنگناها و شرایط حیرت آور و سختی ایجاد میشود.
یک مرتبه من تصویری از رخداد تصادف مربوط به خودرو نیروی انتظامی و یک اتومبیل دیگر را به اشتراک گذاشتم. این عکس فقط یک شب در برنامه به نمایش درآمد. آگاه نیستید تا چه اندازه فشارهای مختلف و گوناگونی به یکباره در بیرون از سازمان ایجاد شد.
چنانچه مسئولیت مدیریت شبکه و مدیر گروه به یک شخصیت با اراده و کارکشته واگذار شود که به منظور انجام کار در آنجا حاضر باشد، میتواند تا حد زیادی از این فشارها کاسته و پاسخگو باشد. ولی چنانچه تصمیم دارد تنها برای یک سال به عنوان مدیر شبکه فعالیت کرده و این موضوع را در رزومه خود درج کند، پس از آن فردا از این منصب رفته و در وزارت بازرگانی مدیر روابط عمومی باشد، بیان میکند آقا جمعش کنید اصلا.
پس شما در شبکه تهران به مدیران بیزینسمن خوردید.
خیر،بر حسب اتفاق دوران فعالیت من، دوره نامطلوبی نبود. تا مرتبه مدیر شبکه بد نبود! حتی آقای رحیمی به منظور وجهه و اعتبار خودش نیز در برخی مواقع سعی میکرد برنامه پیش برود. ولی در حوزه مدیران میانی، بله مردان تجاری نیز وجود داشتند.
دوست نداشتید یکی مثل آقای پورمحمدی مدیر شبکه تان باشد؟
هم اکنون که آقای پورمحمدی مدیر تمام شبکهها محسوب میشود. لذا تفاوتی ندارد.
تعریف و تمجیدهای زیادی از ایشان به گوشم خورده است. ولی هیچگاه فرصتی با من یار نشد که در کنار ایشان همکاری کنم.
اشاره کردید، گویا همان صابون رادان که به تن فرزاد حسنی خورده، به تن شما هم خورده…
در پی سپری شدن یک هفته از آن گفتگوی پرهیاهو، در برنامه شب شیشهای به عنوان میهمان حاضر شدند. مصاحبه متمایزی شکل گرفته و در برنامه مذکور در خصوص فرزاد حسنی نیز صحبت شد.
ولی اعتقاد دارم گفتگویی که در برنامه کوله پشتی با آقای رادان صورت گرفت، یک گفتگوی استاندارد و حرفهای محسوب نمیشد. به دفعات این موضوع را به فرزاد حسنی نیز بیان کردم. استاندارد و اندازه رسانه آن هم رسانهای به وسعت صدا و سیما، موقعیتی جهت بیان مشکلات و چالشهای فردی نیست. تا حدودی لازم است منزلت و اعتبار میهمان و الزامات حضور او را مراعات کنیم.
در موضوع ماشینی که عکسش را نشان دادید، رادان فشار نیاورد؟
خیر، ولی از موضع دیگری در تنگنا قرار گرفتم.
حالا که گذشته و برکنار شده، اسم فرد را می گویید؟
این موضوع ارتباطی با بخش روابط عمومی کل نیروی انتظامی داشت. یکی از بزرگواران از میان مدیران آنجا در حوزه تلویزیون نقش و اثر بسزایی داشت …
منتظر المهدی …
بله.
پس خاطره های خوشی دارید…
بله دیگر، من در مقابل آنها گفتم یک خودرو نیروی انتظامی دچار سانحه شده. طرح این موضوع چه اشکالی دارد؟
پس از شما و فرزاد حسنی که به تقریب در یک بازه زمانی با ذره ای پس و پیش از تلویزیون خارج شدید، احسان علیخانی وارد شد و گفتند که خیلی فرزاد حسنی، رضا رشیدپوری است! خودتان هم یک چنین حسی داشتید که دارند برای تان جانشین درست می کنند؟
کاش صدا و سیما قادر بود چهرههای ستاره پرورش دهد. در چنین حالتی من در جایگاه شهروند بسیار شادمان میشوم. به اعتقاد من الحق و الانصاف احسان علیخانی از استعداد و توانمندیهای خودش در کار بهره گرفت. دورانی ما در کنار یکدیگر در گروه اجتماعی شبکه اول سیما فعالیت داشتیم.
او با به کارگیری تجارب و رویکردهایی که در گروه اجتماعی شبکه اول حاصل کرد، موفق شد در مسیر صحیحی از آنها استفاده کند. در غیر این صورت صدا و سیما چنین موقعیتی را به سایر افراد نیز داده است.
شما توجه کنید تعداد زیادی برنامه زنده که از شبکههای مختلف تلویزیون به روی آنتن میروند، دارای مجری هستند. در میان آنها تنها یک نفر تبدیل به احسان علیخانی میشود. لزوماً این امتیاز مثبتی نیست که سازمان به احسان علیخانی عطا کرده باشد.
قطع به یقین احسان علیخانی نیز دستاوردهایی را به تلویزیون ارائه کرده و این همکاری دوجانبه است.
وقتی به سرنوشت شما دچار و ممنوع الکار شد، با او همدردی کردید؟
دورانی که برنامه ماه عسل او از تلویزیون پخش میشد، من از احسان علیخانی جانبداری کردم. آن زمان به شدت در تنگنا و فشار زیاد قرار داشت. در حوزه اجتماعی برهوت تولید برنامه میکنیم، ولی به هیچ وجه برنامه با این همه مخاطب وجود ندارد.
لازم است به وجود احسان علیخانی ارزش و بها دهیم. او با هر شگرد و تدابیری به فعالیت خود ادامه میدهد که میلیونها تماشاگر به پای برنامههای او نشسته و آن را نگاه میکنتد.
حالا در صورتی که من موافقتی با گریه کردن نداشته و یا با خندیدن سازگار نیستم و یا هر رویکرد دیگری، این موضوع گرایش فردی من محسوب میشود. ایشان با توجه به نوع برنامه موفق شد تعداد زیادی بیننده را با خود همراه کند.
مدتی پیش با هم به یک کنسرت رفتیم و مشاهده کردم مردم تا چه اندازه به او نظر مساعد دارند. خوب این شخصیت در میان مردم محبوبیت دارد، به چه علت من همکار بخواهم زیر پای او را خالی کنم؟
ولی ریشه علی ضیا را زدید!
من تاکنون به هیچ وجه نه رابطهای با زیاد داشته و نه در محفل و یا مکانی در خصوص ایشان گفتگو کردم.
به نظرتان کارشان چطوری است؟
به طور مبسوط به دیدن کارهایش ننشستهام که بتوانم در مورد آنها ابراز عقیده کنم. فقط آن زمان که کلاه گیس را وقت داربی بیان کردند، فقط کلیپ کوتاهی را از او مشاهده کردم. اجرای ویژهای از ایشان تاکنون تماشا نکردم که بخواهم از آن انتقاد کرده و یا تعریف و تمجید کنم.
گویا خیلی علاقه مند به جوابیه نوشتن هستید؟ برای چند تا از همکاران تان در صدا و سیما نوشتید. اینجا جوابیه های زیادی از شما دارم. دلیل چیست؟
پرسش شما نادرست است. یک مرتبه من متنی را به عنوان جواب خطاب به جواد یحیوی نگاشتم، به این منظور که علاقه داشتم الفت و دوستی میانمان پایدار باشد. پس از آن جواد یحیوی که در تنگناهای روحی و عصبی قرار داشت، صحبتهایی را در گفتگو با یک خبرنگار نام آور بیان کرد.
ممکن است یک زمان فرد با یک نشریه گفتگو کند، احتمال دارد چهار تا مطلب کذب نیز در آنجا بیان کرده و کسی آگاه نشود. ولی هنگامی که به گفتگو با یک خبرنگار پرداخته و همچنین با عوامل و مسئولین مصاحبه کردی، یا لازم است کسی که او را متهم کردی به دفاع و جانبداری از خود پرداخته و یا اینکه پس از آن برای هر زمان در صفحه گوگل مطلبی در این موضوع جستجو شود لازم است جواب رشیدپور نیز نمایان شود. چرا که پس از آن مخاطبان متوجه شوند رشیدپور نیز به این موارد اتهام پاسخگو بوده و شفافسازی کرده است. به این ترتیب فقط من در مورد آقای یحیوی که مطالب حیرت آوری بیان کرده بود، اقدام به نوشتن جوابیه کردم.
یک جوابیه دیگر هم در مورد مراسمی که در دانشگاه تهران بوده، نوشتید.
این موضوع مال زمانهای خیلی قدیم و در سال ۱۳۸۸ بوده است.
یک جوابیه دیگر هم به یکی دیگر از همکاران تان در صدا و سیما، خانم لواسانی نامی نوشتید.
این متن جوابیه نبود. دیگران از من سوال کردند که این خانم چنین مطالبی بیان کرده، پاسخ دادم دست شان درد نکند، گفته اند دیگر…
در اینستاگرام جوابیه دادید…
بله، گفتم؛ از صبح همان روز افراد زیادی از من سوال میکردند این خانم چه کسی است که چنین سخنی را بر زبان آورده؟ من هم خدمتشان عرض کردم، هیچ شناختی از ایشان ندارم. یقیناً شخص سرشناسی است که یک نشریه با او گفتگو کرده است. به گفتن همین موضوع اکتفا کردم و این جوابیه محسوب نمیشود.
حالا اگر جواب برخی حرف ها را ندهید، اتفاق ویژه ای می افتد؟
اگر شما در موتور جستجوی گوگل نگاه کنید، متوجه میشوید تا چه اندازه مطالبی بر ضد من بیان کردهاند.
همین چند روز گذشته مشاهده کردم یک تارنمای بسیار برجسته و پربیننده به طور مبسوط آورده بود که رضا رشیدپور این گونه و آن طور رفتار کرده است. حتی دوستان و اطرافیانم که در روابط عمومی هلدینگ بودند، پیشنهاد دادند جوابیهای را برای آن درج کنم. ولی من گفتم خیر، گفته دیگه، اهمیتی ندارد. به دیده آنها ما انسانهای بسیار بد و نادرستی هستیم، اشکالی ندارد بدیم.
به نظر خودتان، آدم پرحاشیه ای هستید؟
از آنجا که در زمینه کارهای رسانهای فعالیت داشتم، به طور معمول مخاطبان و تماشاگران زیادی به دیدن آنها پرداختهاند. به روال عادی حاشیه از موضوعات جدانشدنی کار رسانهای محسوب میشود. ولی به این شکل نبوده که تلاش کنم به واسطه حاشیه خودم را مطرح کنم.
برخی از عملکردهای من دارای حاشیه بوده که عاقلانه است و به دیده من هیچ اشکالی ندارد. حتی جریان انتخابات نیست در این کشور حاشیه سازی میشود، چه رسد به تولید یک برنامه رسانهای که اصل و وجود آن بر مبنای حاشیه میباشد.
پس دنبال حاشیه نمی روید، حاشیه به دنبال شما می آید.
طبیعتا این طوری است.
نوشتن یک متن از دوبی آن زمان که بایکوت خبر بودید درباره «دختر شین آباد» و اینکه جلوی وزارتخانه تحصن می کنم، خودش یک حاشیه سازی نیست؟
خیر، واقعا خرسندم که در آن دوران چنین مطلبی را درج کردم. اگر دوباره به آن زمان بازگردم، متنی به مراتب تندتر خواهم نوشت. چرا که هم اکنون من دارای دختری ۱۰ ساله هستم، در آن دوران فرزندم شش یا هفت سال داشت.
لحظهای با خودم فکر کردم چنانچه من دخترم را به مدرسه رسانده و عصر که جهت آوردنش مراجعه کنم و او را تکه تکه و سوخته به دستم دهند، چه عکس العملی خواهم داشت؟ به این نتیجه رسیدم آن مدرسه را با همه بناهای آن منطقه بر روی سازمان آموزش و پرورش ویران میکنم.
پس چرا تحصن نکردید؟
هم اکنون پرسشی مطرح میکنید که در حوزه موضوعات امنیتی راه مییابد. میسر نشد که چنین اقدامی بکنم. چرا که پیامهایی به من ارسال شد که چنین رفتاری را انجام نده. ناچار شدم که انجام ندهم، ولی از این موضوع احساس تاسف میکنم!
در ازای اینکه شما به من بگویید به چه علت آن زمان تحصن نکردید، من خطاب به شما سوال میکنم چرا آن هنگام شما هیچ اعتراض و انتقادی نداشتید؟
ما در روزنامه مان خیلی، بسیارهم اعتراض کردیم، هر روز.
روی سخن من شمای نوعی است، ساسان آقایی را نمیگویم. در آن زمان خیلی به پیرامونم توجه کردم که کسی چیزی بگوید. علی الخصوص آن وزیر محترمی که در یک مجلس ختم با ایشان روبرو شده و چهره خود را از من برگرداندند که تصور کردم از من گریزان بوده و خوششان نمیآید!
پس از آن متوجه شدم از روی من احساس شرمساری دارند. سپس با یکدیگر به کناری رفته و گفتگو کردیم. بیان کردم که رفتار شما بسیار ناخوشایند بود. در ازای اینکه شما در مجلس حاضر شده و به اشتباهتان اعتراف کنید، بیان میکنید از هم اکنون تا روز قیامت هر فردی هر رفتاری که انجام داد، آیا مقصر من هستم … مردم عزادار را مسخره میکنید!
پیام های امنیتی شما را می ترساند؟
از دیدن پیامهای امنیتی دچار هراس نمیشوم، ولی این موضوع قوه منطق و تعقل من را فعال میکند. من همانند برخی از افراد نیستم که ادعا و شعارشان عبارت «بیا منو بگیر» است. به هیچ وجه تمایل ندارم در موضوعات امنیتی وارد شوم. شخصیت و رویکرد من فرهنگی بوده و چریک و جنگنده محسوب نمیشوم.
چه خبر است.
فراخوان از این به بعد هم می دهید، دوست دارید بدهید یا همان یک بار بود؟
والله عادی است. چرا که همین دو دقیقه قبل به موضوعات عقل و منطق اشاره کردم. ولی هم اکنون تصور میکنم اجتماعات مردمی به علت فضا و موقعیت سیاسی و اجتماعی کشور بسیار ترسناک است.
من نه در حد و اندازه بیانیه دادن هستم و نه اینکه تمایلی به درست کردن گرفتاری و مخمصه دارم. چنانچه زمانی مقرر شد به منظور انجام یک کار فرهنگی، به نمایش درآوردن فیلم و یا مسائلی از این قبیل بیانیه صادر کنم، اشکالی ندارد. ولی به هیچ وجه این موضوع با من سنخیت ندارد که در حوزه موضوعات و مشکلات امنیتی جهت دعوت سراسری از مردم اقدام کنم، سرانجام که چه؟!
یک ساعت و نیم بازجویی سخت بود؟
همه عوامل در آنجا رفتار بسیار محترمانهای با من داشتند. هیچ انتقاد و یا چالشی در خصوص یک ساعت و سی دقیقه که در حضور آنها بودم، ندارم. عملکرد بسیار محترمانه و موجهی داشتند.
سوال کردند آقا چرا این را اجرا کردید؟ بیان کردم این یک زن سالخورده است، این تصویر اوست و به این جریان بوده است. پس از آن مسئله و یا مشکلی نیز وجود نداشت، هیچ رویکرد و رفتار نامطلوبی انجام ندادند.
یکی از کارهای دیگری که در دوره دوری از تلویزیون کردید، پس از شبکه ایرانیان، رفتن به شبکه پرسپولیس بود. ارتباط با رویانیان را درست می دانید؟
آقای رویانیان شخص عزیز و محترمی هستند. در شبی که مقرر بود ایشان به عنوان مدیرعامل باشگاه پرسپولیس منصوب شوند، محبت داشته و در مسیر، به دفتر من تشریف آوردند.
من در آن زمان خدمتشان عرض کردم، سردار مناسب است که شما در حوزه فوتبال وارد نشوید. چرا که آن زمان آقای رویانیان میان مردم محبوبیت زیادی داشتند. این موضوع به علت ارائه برنامههای راهنمایی رانندگی و پایین آمدن سطح تلفات جادهای بود که منزلت و جایگاه بسیار خوبی را میان مردم پیدا کرده بودند.
بیان کردم، از روی رفاقت و دوستی تصور میکنم فعالیت شما در فوتبال موجب میشود این پیشینه مطلوبی که میان مردم کسب کردهاید را از بین ببرد. خسندم در آن دوره در جایگاه کسی که اخلاص و احترام ویژهای به آقای رویانیان داشتم، این موضوع را به ایشان بیان کردم.
هیچگاه من متوجه نشدم چه زمانی به عنوان مدیر تلویزیون پرسپولیس منصوب شدم؟!
در یک جلسه آقای رویانیان از من دعوت کرده و فرمودند شما بیا خلبان هواپیمای پرسپولیس بشو. در آن زمان مقرر بود هواپیمای قشم ایر یک هواپیما به باشگاه پرسپولیس داده و روی آن را به رنگ قرمز طرح بکشد. حتی طراحی فتوشاپی آن منتشر گردید که من نیز به عنوان خلبان آن هواپیما فعالیت کنم.
شما این را رد کردید؟
خیر، پذیرفتم. تا هنگامی من این موضوع را قبول کردم که متوجه حضور آقای «ب. ز» در پشت این جریان نبودم. زمانی که در کنفرانس مطبوعاتی حاضر شدم، مشاهده کردم حضرت «ب. ز» نیست در آنجا تشریف فرما هستند.
در همان لحظه که در کنفرانس خبری بودم، تماسی را با منشیام برقرار کرده و به او USERNAME و PASSWORD خودم را داده و بیان کردم، نامه استعفای مرا در شبکه مجازی منتشر کند که به هیچ وجه قادر نیستم برای این مجموعه فعالیت کنم.
رویانیان در تاریخ یکم تیر ۹۲ گفته بود که «مدیر این شبکه نیز انتخاب شده و آقای رضا رشیدپور از مجریان باسابقه سیما ما را در این زمینه همراهی خواهندکرد»…
بله، داشتم جواب همین را عرض می کردم. در یک جلسه ای…
پس رویانیان گاهی درست نمی گوید!
من در این زمینه سنجش و قضاوت نکرده و این موضوع را به خوانندگان این مصاحبه واگذار میکنم. ولی در جلسهای که آقای رویانیان از من دعوت کردند، بیان نمودند که قصد داریم فعالیتهایی را برای باشگاه داشته باشیم، برنامههایی تهیه کرده و آن را از شبکههای تلویزیون به نمایش درآوریم.
حتی ایشان در ادامه گفتند در یک برنامه به اسم باشگاه از شبکه دو نیز این کار را انجام میدهیم. به طوری که باشگاه استقلال چنین فعالیتهایی را انجام داده و پرسپولیس سعی دارد به طور مبسوط تر چنین اقداماتی را داشته باشد.
از آنجا که من علاقه و حرمت زیادی برایشان قائل هستم، در جواب گفتم من با همه توان و امکانات در خدمت تان حاضرم. چرا که خودم نیز طرفدار تیم پرسپولیس میباشم. زمانی که از آنجا بیرون آمدم متوجه شدم که این موضوع را به عنوان خبر منتشر کردهاند؛ مدیر تلویزیون پرسپولیس!
نگران نیستید از آن کلیپ های علی ضیا وقت تبدیل باخت به مساوی در دربی از شما دربیاید؟
من شخصیت برونگرا ندارم. هنگامی که دوستان مذکور در آن کافی شاپ رفتارهای برونگرایی انجام دادند، من تنها نگاه کرده و از این موضوع ناراحت بودم.
زمانی این گفت و گوها و نشست ها را با رویانیان داشتید که پرونده فساد مالی در ستاد سوخت و ارتباط وی با بابک زنجانی بسیار مطرح بود، دوست نزدیک و مباشرش، «شیرینی» هم در زندان برد. نگران اینها نبودید؟
آن زمان خیر! موضوع آقای «ب. ز» و رفقایش هنوز به مرحله امنیتی_ قضایی نرسیده بود. تصور میکنم از نظر تاریخی تا حدودی دچار اشتباه هستید. آنها به طور آشکارا به فعالیت خود ادامه میدادند.
از آنجا که من شخصاً نسبت به این موضوع حساسیت داشتم، به هیچ وجه به این جریان نزدیک نشدم. زمانی که آقای زنجانی را مشاهده کردم، متوجه شدم که سن و سال کمی داشته و جوان هستند ….
و البته خیلی پول دارند…
بله و داشتن این وسعت دارایی و پول، نسبت به سنشان تضاد دارد. احساس و قوه ششم من هشدار میداد، مناسب است در این موضوع شرکت نکنم. چرا که در نهایت لازم است یک سنخیتی میان سن و سال، موقعیت و میزان دارایی و سرمایه برای هر شخص وجود داشته باشد.
درباره آن حجم فساد مالی در ستاد سوخت هم که اطلاعی نداشتید؟
خیر به هیچ وجه خبر نداشتم. خبرش منتشر شده بود که به بازیکنان فوتبال اتومبیل میدهند و … ولی حوزه فعالیتی که مقرر بود من در آنجا داشته باشم در دو زمینه، چه خلبانی هواپیمای پرسپولیس و یا تولید برنامه، هر دو کارهای تخصصی و حرفهای محسوب میشد.
به هر حال منابع این کارها فنی و حرفه ای که قرار بود شما انجام دهید…
آفرین! بلافاصله که متوجه شدم جریان از این قرار است، از عدم همکاری پوزش خواستم. بیان کردم من تا به اکنون روزی حلال صرف کردهام که زندگی مان به این شکل است!
توصیه ای از دوستان «۲۵ ساله تان» (حسین فریدون) نبود در این باره که دو ماه دیگر که دولت را پس گرفتیم، ممکن است اتفاق هایی برای این اساتید بیفتد؟
خیر. واقعا نه! من فقط بر اساس حس ششم و تفکرات خودم بود. به طور کامل.
من بارها دیده ام که شما به دوستان ممنوع التصویرتان اشاره کردید؛ فرزاد حسنی، یک دوره ای هم احسان علیخانی و حتی فرزاد جمشیدی!
خیر، هیچگاه هیچ مطلبی را در خصوص ایشان نگفتهام.
با وجود تمام این پشتیبانی ها، درباره جواد یحیوی همیشه سکوت داشتید. دلیلش این بود که فکر می کردید موضوع امنیتی است؟
نه هیچ وقت به ایشان اشاره ای نکردم.
پس چه عاملی باعث تغییر دیدگاه تان نسبت به جواد یحیوی شد؟
من بسیار به جواد یحیوی علاقه داشته و اجراهایش نیز برایم بسیار جالب بود. ولی در یک زمان، وقوع یک رفتار باعث شد که همه چیز تغییر کند. شما تصور کنید شخص معینی را هم منش و شخصیت، هم عملکرد و فعالیت حرفهایاش را کاملاً قبول داشته و علاقه داشته باشید.
به طوری که همه مواقع در مواجهه با خودش و یا حتی در نبود او، با حرمت و محبت اسمش را ببرید. سپس از مطالبی مطلع میشوید که جواد یحیوی در فلان مکان چنین سخنی را در خصوص تو به زبان آورده است، در آنجا تو را به این رفتار متهم کرده است، تو به این مسائل اهمیت ندهی.
ولی پس از آن شخص مذکور طی گفتگویی با خبرگزاری رسمی کشور، همان موضوعات و همتهای قبلی را با تندی کمتری بیان کند!
در این حالت کاملاً عادی است که بگویید برادر من! اشکالی ندارد از این مرحله به بعد فقط از دور همدیگر را ببینیم. در این شرایط احتیاجی نیست که در نبود جواد یحیوی، به جانبداری و حمایت از او بپردازم.
در نهایت تا یک مرحله که حرمت نان و نمک یکدیگر را حفظ میکنیم، من نیز در جایگاه یک رفیق زمانی که احتیاج باشد، پشتیبانی میکنم. آنطور که پیداست جواد یحیوی تا حدودی نسبت به توجه و محبتی که در قبال او داشتم، حرمت شکنی کرد.
فکر می کنم اشاره شما به گفت و گویش در ایسنا در سال ۹۳ باشد.
قسمتی نیز همین جریان است. ولی من در مورد زمانهای بسیار قبل سخن میگویم. دورهای که در آن جواد یحیوی به علت شرکت در رویدادهای قانونی انتخابات یکی از نامزدهای ریاست جمهوری به سال ۱۳۸۸، ممنوع التصویر شد.
حتی به مراجع قضایی خوانده شده و بازجویی گردید. در چنین اوقاتی رضا رشیدپور اغلب گویش برنده ای دارد، ولی سکوت اختیار کرد. به چه علت؟
در هر صورت شما به مراتب بیشتر از من در خصوص دوره زمانی سال ۱۳۸۸ آگاهی دارید. شرایط، جو امنیتی بود و من نه قادر به انجام کاری بوده و نه در آن موقعیت مورد تشابه یافت میشد که من بتوانم کاری انجام دهم.
حمایت و جانبداریهایی که شما فرمودید، مربوط به دورانی غیر از سال ۸۸ بوده است. رخدادهایی که برای آقای فرزاد حسنی، محمود شهریاری و احسان علیخانی شکل گرفت، اختلاف زیادی با جریان سال ۸۸ دارد.
در سال ۱۳۸۸ من به شدت در مضیقه و فشار بسیار زیادی قرار داشتم. چنانچه قادر به انجام کاری بودم در وهله اول در حق خودم انجام میدادم تا نسبت به آقای یحیوی.
به هر حال به ذهنتان نرسید که با یک تماس تلفنی در یک برهه ای یک همراهی لفظی داشته باشید؟
شکوه و گلهمندی من در سال ۱۳۹۳ به همین علت بوده که جواد یحیوی عزیز! پس از جریانات سال ۸۸ شخصی که تو را در پشت صحنه شبکه ایرانیان دعوت کرده و بیان نمود، چنانچه تمایل داشته باشی به اینجا بیا و تولید برنامه کن، چرا که من از تو یاری و حمایت میکنم، کسی جز رضا رشیدپور نبود.
فردی که در هر مکانی، دیگران که پرس و جوی یک مجری خوب را جهت اجرا در سمینارها یا برنامههای مختلف میکردند، اسم جواد یحیوی را میگفت، رضا رشیدپور بود. من یه سخنم همین بود.
در حالی که چنین رویکرد و رفتاری را با شما داشتم، به چه علت در مصاحبه و گفتگویی که با یک خبرگزاری رسمی انجام دادید، صحبتهایی را بر زبان آوردید که چنانچه حتی به واسطه یک تماس تلفنی یک پرسش جزئی از من میکردید، متوجه میشدید که همه آنها اشتباه است.
زمانی که یک مطلبی را در رسانه مطرح میکنید، از دست من خارج است یک یک افرادی که چنین گفتگویی را مطالعه کردهاند، یافته و بیان کنم اشتباه از جواد یحیوی بوده است؛ «آب رفته به جوی برنمیگردد.» دیگر میسر نیست که این موضوع را فیصله داد.
در صورتی که پیش از این قادر بودی به واسطه یک تماس تلفنی سوال کنی که دوست عزیز آیا این موارد اتهام صحیح است یا خیر؟
یک جایی گفتید که وارد حریم خصوصی تان نشویم اما چون خودتان وارد حریم خصوصی دیگران در گفت و گوهای تان می شوید، می خواهم بپرسم که همسرتان خانم مهرپاک چرا دیگر در تلویزیون اجرا نمی کنند؟
در آن دوران نیز ایشان رغبت و تمایل اصلیشان، رشته و تخصصشان در حوزه روانشناسی و روانپزشکی بوده است. لذا در آن زمان از روی سرگرمی در حوزه رادیو و تلویزیون فعالیت میکردند. این موضوع هیچ ارتباطی به ممنوع الکاری و ممنوع التصویری ایشان ندارد. به فرده خودشان این تصمیم را گرفتند.
خودتان مشکلی با کار کردن شان در صدا و سیما ندارید؟
خیر، اصلاً.
پس اجازه سفر هم بهشان داده اید؟
(با خنده) بله، مشکلی ندارم.
این کناره گیری از اجرا، ربطی به بچه دار شدن تان هم ندارد…
چرا در یک دوره این موضوع ارتباطی با نگهداری و تربیت فرزند داشت. هرچند ایشان در سال ۱۳۸۴ از کار کنارهگیری کرد، ولی فرزند ما در سال ۱۳۸۵ متولد شد. تا هنگامی که بچه به مراحل بهتری برسد، بازگشت ایشان عقب افتاد و پس از آن نیز تصمیم گرفتند که در حرفه و تخصص خودش فعالیت کند.
بسیار احساس خستگی و کسالت میکرد. در عین حال دل نگرانی چنین افرادی را از نزدیک و فرو ریختن بنیانهای خانواده را به عینه مشاهده کردم. به طور معمول این یک رویکرد بسیار ناگوار و دردآوری است. از این رو عادی است که همواره یک احساس تألم و همدردی در من وجود داشته باشد. ولی لزوماً مربوط به پدرم ندارد.
چرا که این یک فرهنگ و تمدن بود که ما می پذیریم به منظور دفاع از سرزمین و آب و خاکمان، نخاع مان قطع شده و کمرمان شکسته شود. این یک رویکرد و فرهنگ اعجاب انگیزی است که در حقیقت در سال ۱۳۹۴ بسیار رنگ باخته است.
زمانی که پدرم دچار قطع نخاع گردید با بیان یک جمله چنان به من تسلی و آرامش داد، فکر کردم هم اکنون چه رخدادی به وقوع میپیوندد؟ پدرم در سن ۴۰ سالگی بود. گفت که هیچی ۴۰ سال راه رفتم، ۴۰ سال دیگر راه نمی روم.
پسر یک چنین پدری یک مقدار ترسو بار نیامده؟
شما واژه ترسو رو به من اطلاق می کنید، به نظر تا حدودی عجیب و حیرت آور است …
ترسو هم نه، عافیت طلب؟
اصلاً، چنانچه من عافیت طلب بودم، هم اکنون همه شبها از شبکه اول سیما به مدت یک و نیم ساعت برنامه زنده اجرا میکردم. هر ماه نیز درآمدی بالغ بر ۱۵۰ میلیون تومان به دست میآوردم. از نظر شما عافیت طلبی به چه معناست؟
این موضوع که رضا رشیدپور بتواند با پشتکار و همت خودش و گردآوری یک تیم پرقدرت در شبکههای اینترنتی اقدام به تهیه برنامه پربیننده کند، این عافیت طلبی است؟ چنانچه من عافیت طلب بودم، هم اکنون قطع به یقین در یکی از شبکههای اول یا سوم سیما، یک برنامه پرمخاطب از من به نمایش در میآمد.
هیچ زمانی از اینکه پدرتان جانباز قطع نخاعی هستند، استفاده نکردید؟
من تاکنون حتی کارت عضویت بنیاد شهید و جانبازان نیز دریافت نکردهام.
سهیمه دانشگاه نگرفتید؟
خوب هم اکنون این مطلب در تارنمای شما منتشر میشود، چنانچه ما پروندهای در بنیاد جانبازان داشته باشیم، می توانند به راحتی آن را آشکار کنند. چرا که پدرم باور داشت چنین عملکردی را به علت دیدگاه و اعتقادات فردی خود انجام داده است.
در آن دوران مبالغی را به جانبازان به عنوان کمک هزینه اعطا میکردند. به شکر خدا پدر من احتیاج مالی نداشت. بیان میکرد من نه احتیاج مالی دارم و نه به این علت که کارت جانبازان دریافت کنم، به این مسیر پا گذاشتم.
چون فرزند جانباز بودید، در صدا و سیمای تبریز استخدام تان کردند؟
بر حسب تصادف من از سازمان صدا و سیمای تبریز اخراج شدم! استخدام چی هست؟ در آن دوران من سن و سال کمی داشتم، به این ترتیب اولین ممنوع الکاری من طی سالهای ۱۳۷۴ و ۱۳۷۵ انجام شد.
در آن سازمان فردی ریاست حراست را به عهده داشت، در عین حال که خدا از قصورات او میگذرد انشاالله عاقبت بخیر بشود. مطالبی در خصوص یک کودک ۱۴ الی ۱۵ ساله بیان میکردند که این واژهها برای من عجیب و نامأنوس بود.
این موضوع که مسائل اخلاقی یعنی چه؟ اطلاق کردن جریانات سیاسی برای یک کودک ۱۴، ۱۵ ساله چه مفهومی دارد؟
من اولین بار در آنجا ممنوع الکار شدم. سپس به تهران آمدم. نکته جالب چنین است که کارشناسان مستقر در حراست تهران، پس از مطالعه پروندهام به خنده افتاده بودند. بیان کردند این دیدگاه کوتاه نظرانه شهرستانی بوده است.
به همین علت گفتم خدا از گناهان آن شخص نگذرد. لذا در تهران کارشناس حوزه حراست اطلاعات در زیر پرونده من چنین درج کرد: «استفاده از ایشان کاملا بلامانع است و آنچه در پرونده وجود دارد تنگ نظری مغرضانه شهرستانی است.»
پس بچه های بالا خیلی هم از شما بدشان نمی آمد؟
اصلاً معنی ندارد از دیگران بدشان بیاید و یا خوش شان بیاید. چرا که کار موضوع فراتر از یک احساس شخصی است. زمانی که شما با دیگران کار ندارید، به طور معمول آنها نیز موجب آزارتان نمیشوند. ولی هنگامی که پیشرفت میکنید، قضیه متفاوت شده و پروندهها تغییر میکنند.
الان پرونده تان خیلی حجیم شده است؟
زمانی که گروه فیتیلهایها از کار برکنار شده و ممنوع الکار اعلام شدند، سعی داشتم با حراست تلویزیون گفتگو کنم که از این طریق تا حدودی موانع و مسائل فیتیلهایها حل و فصل شود. گفتم آقا اینها حل شوند، مشکل خود ما چی هست؟
خبر ندارم آنها از انتشار این موضوع رضایت دارند یا خیر ولی میگویم؛ در جواب گفتند آقا در پرونده شما هیچ چیزی نوشته نشده است. ما اطلاع نداریم اصلاً به چه علت شما ممنوع الکار هستید. این موضوع آخرین خبری بود که دریافت کردم.
پس بدون هیچ دلیلی ممنوع الکارید؟
دست کم علت آن مطرح نشده است. هیچ موضوعی اطلاع رسانی نشده و خودشان نیز که در جواب گفتند هیچ چیزی در پرونده شما درج نشده است.
