بیوگرافی امیر کاظمی
امیر کاظمی در نوزدهمین روز آبانماه سال ۱۳۶۹، در بیمارستان کلینیک تهران به دنیا آمد. پدرش تهرانیالاصل و مادرش اصلیت آلمانی دارد. خانواده مادرش در شهرهای مونیخ و کلن آلمان زندگی میکنند. او یک برادر کوچکتر به نام آرش دارد.
از کودکی، علاقه زیادی به هنر داشت و امروز هم به صورت حرفهای در عرصه موسیقی فعالیت میکند. سازهای اصلی او پیانو، کیبورد (ساز الکترونیکی شبیه پیانو که صداههای متنوعی تولید میکند) و پرکاشن (سازهای کوبهای که با ضربه زدن یا تکان دادن به صدا درمیآیند) هستند.
او همچنین در زمینه روزنامهنگاری تجربه دارد و برای چند سال با نشریات مختلف و سایت «سینمای ما» همکاری کرده است.
امیر کاظمی با اینکه در آن زمان سن کمی داشت، کار خبری و وبلاگنویسی را شروع کرد. در وبلاگ شخصیاش اخبار مربوط به بازیگران را منتشر میکرد و همین موضوع باعث شد با بسیاری از آنها ارتباط بگیرد. بازیگران معمولاً به او علاقه داشتند و چون کمسنوسال بود، از او حمایت میکردند. فرهاد آئیش و سروش صحت از جمله کسانی بودند که در این راه کمکش کردند. او حتی با سروش صحت — که در آن زمان نمایش «پنجرهها» را روی صحنه میبرد — مصاحبه کرد.
امیر قادری و نیما حسنینسب نیز سایتی به نام «سینمای ما» راه انداخته بودند و پس از تماس با امیر کاظمی، از او دعوت به همکاری کردند. به نظر میرسد آنها در ابتدا نمیدانستند امیر چند سال دارد، چون همانطور که خودش میگوید: «از اول بلوغ، صدایش بم بود». آن دو فکر میکردند با فردی بزرگسال قرارداد میبندند و وقتی برای اولین بار او را دیدند، بسیار تعجب کردند که صاحب آن صدای پشت تلفن، چنین جوان است. از همان زمان، همکاری او با سایت «سینمای ما» جدی شد و در نهایت از طریق همین سایت، پا به عرصه بازیگری گذاشت.
منوی دسترسی سریع
**درباره من**
در این بخش، مروری کوتاه بر مسیر زندگیام خواهید داشت.
**دوران زندگی**
در این قسمت، رویدادهای مهم و نقاط عطف زندگی من شرح داده شده است.
**همسرم**
این بخش به عشق و همراهی همسرم و زندگی مشترکمان اختصاص دارد.
**در فضای مجازی**
میتوانید صفحات رسمی من را در شبکههای اجتماعی مختلف دنبال کنید تا از جدیدترین اخبار و فعالیتهایم باخبر شوید.
**دوران کاری**
در اینجا با فراز و نشیبهای مسیر حرفهای و فعالیتهای هنری من آشنا میشوید.
**آثار سینمایی**
فهرست کامل فیلمها و پروژههایی که در آنها حضور داشتهام، در این بخش گردآوری شده است.
**دستاوردها و تقدیرها**
مفتخرم که تلاشهایم در قالب جوایز و افتخارات مختلفی مورد قدردانی قرار گرفته است.
**فراز و نشیبها**
این بخش به رویدادها و بحثهای گوناگونی میپردازد که در طول زندگیام پیش آمده است.

خلاصه زندگی نامه
تاریخ تولد: نوزدهم آبان ماه ۱۳۶۹ (مصادف با دهم نوامبر ۱۹۹۰) در شهر تهران
مدرک تحصیلی: دانشجوی سابق رشته نمایش (انصراف از تحصیل)
وضعیت تأهل: متأهل
نام همسر: مهتاب محسنی
خواهر و برادر: آرش کاظمی
فرزند: در حال حاضر فرزندی ندارد
سالهای فعالیت: از سال ۱۳۸۵ تاکنون
حرفه: بازیگری
زندگی نامه
تحصیلات:
امیر کاظمی خاطراتی از سالهای راهنمایی و دبیرستان خود تعریف میکند و میگوید: مدرسه علامه طباطبایی یکی از بهترین مدرسههایی بود که من به طور تصادفی از راهنمایی تا پایان دبیرستان در آن پذیرفته شدم. اما من دانشآموز درسخوانی نبودم و نمراتم معمولاً ۱۲ یا ۱۴ میشد. همیشه در ساعت ورزش به معلم ورزش میگفتم که دیسک کمر دارم، در حالی که خودم هم در آن زمان، در شانزدهسالگی، نمیدانستم دیسک کمر چیست. گاهی هم روی تخته سیاه حرفهای بیمعنی مینوشتم و معلم با دیدن آنها مرا از کلاس بیرون میکرد. من اصلاً به درس و مدرسه علاقهای نداشتم و حتی بعضی روزها به مدرسه هم نمیرفتم.
یکی از قوانین مدرسه علامه این بود که اگر دانشآموزی حتی یک ساعت دیر میکرد، اول به پدرش تلفن میزدند، بعد به مادرش و حتی از همسایهها هم پیگیر میشدند تا از وضعیت دانشآموز باخبر شوند. من طوری برنامهریزی کرده بودم که کسی متوجه غیبت من نشود. هر صبح به مدرسه میرفتم و اسمم را در لیست حاضرین میزدم، بعد به خانه برمیگشتم و با خیال راحت میخوابیدم. اما بعد از مدتی مدیر مدرسه متوجه قضیه شد و فردی را فقط برای مراقبت از من استخدام کرد و به او پول میداد تا مطمئن شود من از مدرسه خارج نمیشوم. اما من آدمی نبودم که به این راحتی تسلیم شوم. روز بعد چادر مادرم را توی کیفم گذاشتم و به مدرسه رفتم. وقتی بچهها به کلاس رفتند، من به دستشویی رفتم، چادر را پوشیدم و با این ترفند از مدرسه خارج شدم.
این کار را چند بار تکرار کردم و هر بار بدون مشکل موفق شدم، تا این که یک روز به ناظم مدرسه برخوردم. او به من گفت: “خانم کجا؟” و من با صدای زنانه گفتم: “من مادر فلانی هستم، میشود با آقای مدیر صحبت کنم؟” ناظم گفت: “بله، خواهش میکنم بفرمایید.” و تمام مسیر را کنارم راه میآمد و راهنماییام میکرد. از بس چادر برایم کوتاه بود و کفشهایم هم نوک تیز و مردانه بود، میترسیدم متوجه شود. تا این که از یک کلاس سر و صدا بلند شد و ناظم به سمت آن کلاس رفت. من هم از فرصت استفاده کردم و سریع از مدرسه فرار کردم.
در مورد دوران دانشگاه او باید بگوییم که امیر کاظمی دانشجوی انصرافی کارشناسی رشته نمایش است و به خاطر غیبتهای زیاد از دانشگاه اخراج شد. امیر کاظمی در یک مصاحبه گفته: من در رشته نمایش با گرایش بازیگری تحصیل میکردم که به دلیل غیبتهای مکرر از دانشگاه اخراج شدم. دلیل اصلی این بود که همزمان با درس خواندن، در سریال «وضعیت سفید» بازی میکردم و حدود دو سال و نیم مشغول فیلمبرداری این سریال بودم. این موضوع باعث شد نتوانم به تحصیلم برسم. بعد از پایان سریال دوباره در دانشگاه ثبتنام کردم، اما متأسفانه به خاطر مشغله کاری نتوانستم ادامه دهم.
ورود به تیم ملی اسکیت:
امیرکاظمی در ورزشهایی مثل شنا و اسکیت هم تجربه دارد و حتی زمانی عضو تیم ملی اسکیت بوده است. آموزش اسکیت را با یک جفت کفش اسکیت که پدربزرگش از آلمان برایش فرستاده بود، به طور جدی شروع کرد و در کلاسهای این رشته ثبت نام کرد و دورههای حرفهای آن را هم گذراند. در دوازدهسالگی به تیم ملی دعوت شد، اما به گفته خودش به خاطر دشواری تمرینات دیگر نتوانست ادامه دهد و این رشته را کنار گذاشت.
بهتر است داستان شروع اسکیت را از زبان خودش بشنویم: او میگوید: این همان داستان صفر تا صد است که قبلاً گفتم. چون پدربزرگم در آلمان زندگی میکرد، مادرم از او خواست برایم کفش اسکیت بخرد. پدربزرگ هم این کار را کرد و یک جفت کفش اسکیت از آلمان فرستاد. وقتی بسته رسید، جعبه را باز کردم و کفشها را پوشیدم. به محض اینکه خواستم حرکت کنم، با شدت به زمین خوردم و همان موقع از اسکیت بدم آمد. به مادرم پیشنهاد دادم کفشها را بفروشیم و با پولش پلیاستیشن بخریم. مادرم هم که چارهای نداشت، قبول کرد و گفت: هرچه تو بخواهی. رفتیم تا کفش را بفروشیم، اما چون کسی مارک آن را نمیشناخت، خریداران منصرف میشدند. این شد که مادرم پیشنهاد داد در کلاس اسکیت ثبت نام کنم و اگر نتیجهای نگرفتم، فکر دیگری میکنیم.
به این ترتیب، در باشگاه انقلاب در رشته اسکیت نمایشی نامنویسی کردم. به من گفتند اگر یک سال و نیم مرتب به باشگاه بیایم، میتوانم دوره را تمام کنم. اما از همان جلسه اول اسکیت را خیلی دوست داشتم، بنابراین تصمیم گرفتم در سالن ورزشی دانشگاه تهران که نزدیک خانهمان بود نیز در کلاس اسکیت شرکت کنم. هفتهای سه روز به باشگاه انقلاب و سه روز به سالن دانشگاه تهران میرفتم. از آنجا که در سالن دانشگاه فقط من ثبتنام کرده بودم و مربی فقط با من کار میکرد، توانستم در یک ماه اسکیت نمایشی را کامل یاد بگیرم. در حالی که بچههای باشگاه انقلاب تازه قدمزدن را یاد میگرفتند، من با سرعت بینشان حرکت میکردم و به خودم میبالیدم. این موضوع برایم بسیار لذتبخش بود، تا جایی که صبحها ساعت هفت اسکیت به پا میکردم و به پارک لاله میرفتم و شبها تا ساعت نه یا ده با خستگی زیاد برمیگشتم. حتی دیگر کفش عادی به پا نمیکردم.
بعد از اینکه کاملاً بر اسکیت مسلط شدم و دوره نمایشی را به پایان رساندم، به تیم اسکیت شهرداری رفتم و به مدت یک ماه با جوانان بیست تا بیستوپنجساله تمرینات سنگین انجام دادم. مثلاً تابستانها ساعت هفت صبح باید به پیست پارک لاله میرفتم و تا ساعت دو ظهر بدون اجازه نوشیدن آب تمرین میکردیم. چون آن زمان فقط دوازدهسالم بود، تحمل این شرایط برایم بسیار سخت و طاقتفرسا بود. مثل مواقع دیگری که شرایط بر من سخت گذشت، اینجا هم کنار کشیدم و دیگر خودم را مجبور به ادامه نکردم.
ازدواج امیر کاظمی

امیر کاظمی برخلاف بسیاری از هنرمندان، در سن جوانی ازدواج کرد. او در سال ۱۳۹۱ و در ۲۲ سالگی با مهتاب محسنی که کارگردان، گریمور و بازیگر تئاتر و تلویزیون است، پیمان زناشویی بست. مهتاب محسنی در ۲۴ اسفند ۱۳۶۹ در تهران به دنیا آمده است.
او برخلاف همسرش در یک خانواده پرجمعیت بزرگ شده و کوچکترین فرزند خانواده است. خودش میگوید به دلیل فاصله سنی کم با خواهرزادهها و برادرزادههایش، در کودکی حتی یک عکس تکی هم ندارد.
امیر کاظمی در یک برنامه زنده تلویزیونی تعریف کرده که آنها در سال ۱۳۹۱ با تنها ۳۰۰ هزار تومان ازدواج کردند. او همه هزینهها را محاسبه کرده بود و فقط یک دسته گل و دو حلله نقره خریدند و هیچ مراسمی برگزار نکردند. پولشان را برای رهن خانه گذاشتند و زندگی مشترکشان را بلافاصله پس از عقد شروع کردند.
او همچنین گفته که همسرش رتبه ششم کنکور بوده و در دانشگاه تهران تحصیل میکرد. امیر آنقدر با او به دانشگاه میرفت که بسیاری از جمله استاد مهدی سلطانی فکر میکردند او هم دانشجوست و به خاطر فعالیتش در تلویزیون، با او بیشتر وقت میگذاشتند.
مهتاب محسنی در چند سریال تلویزیونی بازی کرده و در تئاتر نیز کارگردانی کرده است. او در گریم و صداپیشگی نیز توانایی زیادی دارد.
در یک مصاحبه مشترک، مهتاب محسنی خوشبختی را اینگونه تعریف میکند: فرقی نمیکند اهل کجا باشی و به چه کاری مشغول باشی، حتی فرقی نمیکند که کوچک باشی یا بزرگ، پیر باشی یا جوان، وقتی با چیزهای کوچک، خودت را خوشبخت بدانی یعنی همه چیز داری. وقتی میتوانی با همه چیزهای کوچکی که داری و با کمترین امکانات احساس پیروزی و سربلندی بکنی یعنی اینکه خوشبخت هستی.
خوشبختی یعنی لمس همین چیزهای کوچکی که شاید از نگاه خیلیها هیچ به نظر میآید و همه این حرفها را میشد در لابلای حرفهای امیر کاظمی و همسرش، با تمام وجود لمس کرد. آنها در سن پایین ازدواج کرده بودند و با همین چیزهای کوچک با همه وجودشان خوشبختی را باور دارند.
از نظر امیر کاظمی خوشبختی یعنی از شرایطی که داری حتی اگر راضی نباشی، لذت ببری و خوشبختی یعنی برای طرف مقابلت از جونت مایه بزاری و کاری بکنی که اون آدم در کنارت بینهایت احساس خوشحالی کنه و کاری کنی که به خاطر اون زندگی کنی و اون آدم بشه یکی از مهم ترین دلایل زندگیت و در آخر گفته است که این آخرین باری است که در مورد ازدواجش مصاحبه میکند.
یکی از ویژگیهای برجسته امیر کاظمی، مهربانی زیاد اوست که همه و به ویژه همسرش به آن اشاره کردهاند. همسرش میگوید او بسیار مهربان است و این ویژگی را از پدرش به ارث برده است.
امیر کاظمی در اسکار:
امیر کاظمی در برنامه اسکار مهران مدیری درباره همسرش صحبت کرد و گفت که عشق بسیار بزرگی به همسرش دارد. او اظهار داشت که در این دوازده سالی که با یکدیگر زندگی میکنند، بسیار خوشبخت بودهاند و اضافه کرد که فقط همسرش میتواند با ویژگیهای اخلاقی او کنار بیاید و کس دیگری تحمل این خصوصیات را ندارد.
امیر کاظمی در شبکه های اجتماعی
شبکه اجتماعی اینستاگرام:
amirkazemi1
زندگی هنری

علاقه به سینما و تئاتر از کودکی:
امیر کاظمی درباره علاقهاش به بازیگری و سینما اینطور میگوید:
قبل از ورود به دنیای بازیگری، کاملاً با سینما بیارتباط نبودم، چون خانوادهام به شدت اهل فیلم و سینما بودند و تقریباً تمام فیلمهای روز در آرشیو خانه ما پیدا میشد. از چهار پنج سالگی، پدر و مادرم مرا با خود به جشنوارههای تئاتر و سینما در شهر میبردند. درست در سنی که تنها دغدغهام بازی بود، کنار پدر و مادرم در سالن تئاتر شهر بودم، بدون اینکه حتی بدنم مکبث چیست.
وقتی هفت ساله بودم و با مادربزرگم در یک خانه زندگی میکردیم، او را با دوستانش جلوی در خانه مینشاندم و در حالی که سبزی پاک میکردند، برایشان نمایش عروسکی اجرا میکردم. مادربزرگم، که خدا رحمتش کند، همیشه مرا تشویق میکرد و این باعث دلگرمی و اشتیاق من برای خلق کردن میشد.
همیشه وقتی با پدر و مادرم به تئاتر میرفتیم، دوست داشتم روی صحنه بروم. از مادرم میپرسیدم: «مگه نمیتونی بری صحبت کنی که منم بیام بازی کنم؟» بازی کردن برایم جذابیت زیادی داشت. حتی در خانه، حرکت آهسته راه میرفتم، تیر میخوردم و خودم را روی زمین میانداختم، تیراندازی میکردم و تکگویی تمرین میکردم.
امیر کاظمی در مصاحبهای گفته که از بچگی عاشق بازیگری بوده و اولین بار در هشت سالگی به تنهایی برای دیدن فیلم «میکس» ساخته داریوش مهرجویی به سینما رفته است.
او تعریف میکند:
یکی از بزرگترین لطفهای خانوادهام این بود که از کودکی به من آزادی عمل میدادند. در هشت سالگی، از خانهمان در امیرآباد، تنها سوار تاکسی شدم و به سینما فلسطین رفتم. جمعیت زیادی برای دیدن فیلم صف کشیده بودند و حتی پلیسها برای نظمدهی در محل حاضر بودند. من هم برای خرید بلیت در صف ایستادم. وقتی نوبتم رسید، قدم به پیشخوان گیشه نمیرسید، مجبور شدم با زحمت دستم را بالا ببرم و پول را بدهم تا بلیت را بگیرم.
برگه برنامه جشنواره را از متصدی گیشه گرفتم و پرسیدم: «چه کسی در فیلم میکس بازی کرده؟»
او پاسخ داد: «آقای خسرو شکیبایی».
من عاشق بازیگری خسرو شکیبایی بودم و به او علاقه زیادی داشتم، تا جایی که از پدرم خواسته بودم پالتویی شبیه پالتوی او برایم بخرد تا شبیهش شوم.
خاطره جالب آن روز این است که در میان ازدحام جمعیت، داشتیم له میشدیم. ناگهان یک مرد مهربان مرا از روی زمین بلند کرد و روی شانههایش نشاند. پرسید: «بچه، پدر و مادرت کجان؟»
گفتم: «تنها آمدم و میخواهم فیلم میکس را ببینم.»
با هزار زحمت خودم را به سالن رساندم، اما چیزی از فیلم متوجه نمیشدم. فقط میدیدم آدمها دست میزنند و شعر میخوانند…! با این حال، از تماشای فیلم و فضای سینما لذت میبردم و این دنیا برایم جذاب بود.
ورود به عرصه بازیگری:
امیر کاظمی وقتی چهارده سال داشت، برای تهیه یک گزارش مدرسهای درباره سریال «کتابفروشی هدهد» به محل فیلمبرداری رفت تا با خانم مرضیه برومند گفتوگو کند. او تعریف میکند که پس از شروع مصاحبه، کمکم خانم برومند متوجه شدند که سوالهایش دقیق و حرفهای است و چنین پرسشهایی معمولاً از یک نوجوان چهارده ساله انتظار نمیرود. در پایان مصاحبه، خانم برومند از او تشکر کردند و گفتند: «فکر نمیکردم بتوانی اینقدر خوب مصاحبه کنی.»
دو روز بعد، خانم برومند با او تماس گرفتند و درخواست کردند دوباره به محل فیلمبرداری بیاید تا مصاحبه دیگری انجام دهند. اما وقتی امیر به آنجا رسید، خانم برومند موضوع دیگری را مطرح کردند: یکی از بازیگران که قرار بود نقش «سهیل اسپیلبرگ» را بازی کند، حضور پیدا نکرده بود و از امیر خواسته شد تا جایگزین او شود. امیر که آن روز فقط برای مصاحبه آمده بود، ناگهان با دو صفحه دیالوگ روبرو شد و باید خیلی سریع خود را برای بازی در برابر دوربین آماده میکرد. او فقط سه دقیقه زمان گذاشت و متن را خواند، سپس گفت: «من آمادهام.»
آن صحنه فیلمبرداری شد و خانم برومند از همان بار اول راضی بودند. پس از پایان کار، خانم برومند نزد او آمدند و پرسیدند: «آیا کلاس بازیگری رفتهای؟» امیر پاسخ داد: «نه.» ایشان گفتند: «خیلی خوب بازی کردی.» حتی منشی و دستیاران صحنه هم از این اتفاق شگفتزده شده بودند. در پایان، خانم برومند به او توصیه کردند: «اگر تا به حال کلاس بازیگری نرفتهای، دیگر نرو، چون ممکن است استعدادت را خراب کنند.» امیر نیز میدانست که با بازی در تنها یک صحنه، اتفاق خاصی در زمینه بازیگری برایش رخ نداده است.
اولین فیلم سینمایی:
امیر کاظمی در سال ۱۳۸۵ و در شانزدهسالگی نخستین گام خود را در دنیای سینما برداشت. او با بازی در فیلم کوتاه «دوئت» به کارگردانی حسین مروتی وارد این عرصه شد و پس از آن نیز در ده فیلم کوتاه دیگر ایفای نقش کرد.
اولین سریال تلویزیونی:
آقای امیر کاظمی خاطره اولین بازی خود در یک سریال پربیننده را زمانی که فقط هجده سال داشت، این طور تعریف میکند:
تصورش را بکنید! یک شب میخوابید و صبح با صدای زنگ تلفن همراهی از خواب بیدار میشوید که همیشه خاموش است – هنوز هم نمیدانم آن شب چطور روشن شد – و سپس میشنوید که کارگردان محبوب سریالها و فیلمهای دوران کودکیتان به شما پیشنهاد بازی در نقش اصلی یکی از جدیدترین کارهایش را داده است.
ماجرا این بود که در صبح روز هفتم شهریور سال ۱۳۸۷، خانم گلاره عباسی – که در آن زمان هنوز بازیگر نشده بود – از دفتر خانم برومند با من تماس گرفت و گفت که ایشان میخواهند مرا ببینند. همین تماس باعث شد آن روز برایم به یک روز فوقالعاده تبدیل شود؛ روزی که اصلاً نفهمیدم چطور گذشت و چطور شب شد. امیدوارم شما هم چنین روزهای خوبی را در زندگیتان تجربه کنید.
بعد از تماس ایشان، خیلی سریع خودم را به دفتر خانم برومند رساندم. به محض ورود، ایشان با دیدن من لبخندی زدند و گفتند: «آفرین، بزرگ شدی» و سپس به دیگران گفتند: «خودشه» و از اتاق خارج شدند. من به خانم برومند گفتم که تمایلی به بازی ندارم، اما در همین لحظه آقای رامین ناصر نصیر دستم را گرفتند و یک برگه به من دادند و گفتند: «امیرجان، این صفحه را بخوان». بعد مرا به اتاق تمرین متن هدایت کردند. آنجا با خودم فکر کردم: امیر، چی از این بهتر؟ اینجا این همه بازیگر خوب حضور دارند و تو هم یک نقش اصلی و خوب داری.
دستمزد من برای بازی در سریال «همه بچههای من» ماهیانه ۷۰۰ هزار تومان بود. من فکر میکردم حداکثر ۲۰۰ هزار تومان به من بدهند، بنابراین از این موضوع بسیار خوشحال و شوکه شده بودم. آنقدر هیجانزده بودم که وقتی از دفتر خانم برومند در خیابان دروس بیرون آمدم، ساعت ۹ شب بود و با چند گونی فیلمنامه تا میدان انقلاب پیاده راه رفتم.
ملاقات با خانم مرضیه برومند و امضای قرارداد برای بازی در سریال «همه بچههای من»، اتفاقی بود که مرا در مسیری پرچالش قرار داد و فرصتی ارزشمند برای یادگیری از هنرمندان باتجربهای فراهم کرد که سالها در این زمینه زحمت کشیده بودند. هنرمندانی که بیشتر از سن من در عرصهی تئاتر، سینما و تلویزیون فعالیت داشتند و به اصطلاح، خاک صحنه خورده بودند و تجربه زیادی کسب کرده بودند. از جمله این هنرمندان میتوانم به آقای علیرضا خمسه، خانم مهرانه مهین ترابی و آقای امیرحسین صدیق و … اشاره کنم.
وقتی قرارداد بازی در پروژه «همه بچههای من» را امضا کردم – که ابتدا ۷۰ قسمت برنامهریزی شده بود و بعد به دلیل حجم کار به ۴۲ قسمت کاهش یافت – فقط چند روز تا شروع فیلمبرداری فرصت بود. در آن دوره، روزها مشغول عکاسی برای سریال (همان عکسهایی که در تیتراژ و صحنههای خانه میبینید)، تست گریم و لباس بودم و بعدازظهرها هم در دفتر کار میکردم. فقط شبها فرصت داشتم تا برای نقش «پویا» در این سریال تمرین کنم.
شاید برای خیلیها عجیب باشد اگر بگویم برای اجرای بهتر نقش پویا در قسمتهای پایانی سریال – با توجه به تغییرات شخصیتی که در داستان برایش رخ داده بود – مجبور شدم چندین کیلو وزن اضافه کنم، که این تغییر در فیلم کاملاً مشهود است.
پویا در هر قسمت، با توجه به موقعیت و روند داستان، تغییرات فیزیکی و روحی را تجربه میکند و این مسئله در روشهای بازیگری رایج در جهان کاملاً طبیعی است. من باید روی راه رفتن، حرف زدن و حتی بیان جملات پویا در هر قسمت با دقت زیاد کار میکردم و انرژی زیادی میگذاشتم تا کار بینقص و قابل قبولی ارائه دهم.
عواملی مانند وضعیت مالی، تولید فشرده و کمبود وقت، شرایط را هم برای بازیگر و هم برای کارگردان سخت میکند. مثلاً وقتی فیلمنامه درست صبح روز فیلمبرداری به دست بازیگر میرسد، باید پذیرفت که وفق دادن خود با شرایط نقش در هر صحنه، کار دشواری خواهد بود. این مشکل برای کارگردان هم چالشبرانگیز است، چون او هم باید یک دکوپاژ حرفهای – شامل مدیریت جایگاه دوربین، نورپردازی، اندازه نما، زاویه دوربین، حرکت دوربین و تعداد پلانهای مورد نیاز برای هر صحنه – را برنامهریزی کند و کمبود وقت، بدون شک تنظیم این موارد را برای کارگردان دشوار میسازد.
بازی در سریال وضعیت سفید:
همسر آقای رضا بختیاری، که دستیار حمید نعمتالله بودند، امیر کاظمی را در سریال «همه بچههای من» دیده بود. او به امیر کاظمی پیشنهاد داد که در سریال «وضعیت سفید» برای نقش امیر تست بازیگری دهد. حالا داستان حضورش در این سریال را از زبان خودش میشنویم.
امیر کاظمی تعریف میکند: وقتی برای صحبت به دفتر آقای نعمتالله رفتم، هنوز هیچ بازیگری برای این نقش قرارداد نبسته بود. حدود چهار یا پنج هفته پیاپی با ایشان درباره کلیت داستان و نحوه ساخت سریال گفتوگو کردیم. وقتی برای اولین بار فیلمنامه را به من دادند و گفتند دیالوگهای نقش امیر را بخوانم، این شخصیت در آن نسخه، خشکتر و متفاوت از آن چیزی بود که بعدها دیده شد. در آن زمان آقای یونس غزالی این نقش را بازی کرده بودند. در حین خواندن فیلمنامه، متوجه شدم که بیشتر از همه، نقش «شهروز» را دوست دارم. حس کردم این نقش برای من مناسبتر است؛ چون دیوانگی و شیطنت خاصی داشت. شهروز کسی بود که هیچکس از اهل باغ را آدم به حساب نمیآورد و دیگران هم او را آدم حساب نمیکردند. همیشه ادعا میکرد از همه بیشتر میفهمد، در حالی که بقیه دربارهاش فکر دیگری داشتند و میگفتند او اصلاً چیزی نمیفهمد.
من در ذهنم فکر میکردم که آقای امیرحسین رستمی قرار است نقش شهروز را بازی کند و از این موضوع ناراحت بودم. اما وقتی با آقای نعمتالله درباره کاراکتر امیر صحبت کردم، ایشان از حرفهایم فهمیدند که من چندان به این نقش علاقهای ندارم. همین موضوع باعث شد راحتتر بتوانم بگویم که نقش شهروز را بیشتر دوست دارم. خوشبختانه آقای نعمتالله پذیرفتند و به من اجازه دادند آن نقش را بازی کنم.
بعد از تمام شدن فیلمبرداری «وضعیت سفید»، آقای نعمتالله از من خواستند برای شخصیت شهروز یک صدای خاص در نظر بگیرم. من تصمیم گرفتم برای این نقش از صدای زیرتری استفاده کنم. باید طوری این کار را انجام میدادم که بیننده بتواند با شهروز ارتباط برقرار کند، اما در عین حال صدایش مسخره به نظر نرسد. چون شهروز یک پسر پُروست بود که تمام فکر و ذکرش رفتن به خارج بود؛ جایی که فقط اسمش را شنیده بود و در واقع هیچ چیز دربارهاش نمیدانست. هدف اصلیاش هم از رفتن به خارج، فقط فرار از سربازی بود.
آشنایی با سروش صحت و اوج شهرت امیر کاظمی:
آقای امیر کاظمی معتقد است که موقعیت فعلیاش در زندگی را مدیون مهربانی و حمایت خانم مرضیه برومند است. ایشان باعث شدند که امیر کاظمی در میانههای دهه بیست سالگیاش به یکی از بازیگران شناختهشده تلویزیون تبدیل شود، کسی که همه به دلیل بازی راحت و صمیمیاش دوستش دارند.
او تقریباً سه سال است که به طور پیوسته با آقای سروش صحت همکاری میکند و در سه مجموعهٔ تلویزیونی به نامهای «شمعدونی»، «لیسانسهها ۱» و «لیسانسهها ۲» بازی کرده است. امیر کاظمی دربارهٔ نحوه آشنا شدنش با آقای سروش صحت اینگونه تعریف میکند:
«من همیشه به آقای سروش صحت علاقه داشتم و آرزو میکردم که روزی با او همکاری کنم. قبل از شروع فیلمبرداری سریال شمعدونی، یک روز دستیار ایشان با من تماس گرفت و گفت که آقای پیمان قاسمخانی من را برای نقش جدیدی پیشنهاد داده است. از شنیدن این خبر بسیار خوشحال و هیجانزده شدم، اما در عین حال تعجب کردم که آقای قاسمخانی از کجا من را میشناسد.
وقتی به دفتر آقای چگینی رفتم، متوجه شدم که وقتی در جلسهای برای انتخاب بازیگر نقش «سعید» صحبت میکردند، آقای قاسمخانی گفته بود: «آن پسری که در سریال وضعیت سفید گفت: من خیلی خوشگلم و مشکل ما خوشگلا اینه که در خاطرهها میمانیم را پیدا کنید.» آنها حتی اسم مرا نمیدانستند، اما در نهایت موفق شدند پیدایم کنند.
وقتی با آقای سروش صحت صحبت کردم، فهمیدم که سلیقهٔ کمدی ما چقدر به هم نزدیک است. این نقطهٔ آغاز همکاری ما بود. در همان روزهای اول فیلمبرداری شمعدونی، پیشنهاد بازی در مجموعهٔ لیسانسهها را به من دادند و من هم پذیرفتم. به خاطر حضور در این سریال، حدود یک سال و نیم کاری نکردم و منتظر شروع فیلمبرداری آن ماندم.»
بیشک بازی در سریال شمعدونی به کارگردانی آقای سروش صحت، نقطهٔ عطف و پرش حرفهای امیر کاظمی بود. او با حضور در این مجموعهٔ طنز به شهرت رسید و بیش از پیش دیده شد. در این سریال، علاوه بر امیر کاظمی، بازیگران سرشناسی مانند حسن معجونی، نگار عابدی، ویدا جوان، محمد نادری، رویا میرعلمی و آتنه فقیهنصیری نیز ایفای نقش کردند.
امیر کاظمی در این مجموعه نقش پسر نوجوانی را بازی میکرد که با شیطنتهایش برای خودش و خانوادهاش دردسر درست میکرد. اجرای خوب او توجه بسیاری از بینندگان و کارگردانان را به خود جلب کرد.
بازی در سریال لیسانسه ها:

در سال ۱۳۹۵، امیر کاظمی بار دیگر با آقای سروش صحت در مجموعه طنز «لیسانسهها» همکاری کرد. این سریال کمدی، بدون شک یکی از آثار شاخص و ماندگار در ژانر طنز است. کارگردان این اثر کوشیده تا با نگاهی به دشواریها و مسائل جوانان و همچنین چالشهای گوناگون اجتماعی که با آن روبرو هستند، داستان را پیش ببرد. به جرأت میتوان گفت مجموعه «لیسانسهها» از پرطرفدارترین سریالهای تلویزیونی بوده و نقش چشمگیری در معروفیت امیر کاظمی داشته است.
با توجه به استقبال گسترده مخاطبان، این سریال در دو فصل دیگر با نامهای «لیسانسههای ۲» و «فوقلیسانسهها» و با حضور بازیگران اصلی از جمله امیر کاظمی ادامه پیدا کرد. همچنین، امیر کاظمی برای بازی در این مجموعه، نامزد دریافت عنوان بهترین بازیگر مرد کمدی در هفدهمین دوره جشن حافظ شد.
بررسی و ارزیابی وضعیت جسمانی مازیار در سریال لیسانسه ها:
در نقدی که به سریال لیسانسهها شده، این پرسش مطرح شده که چرا شخصیت مازیار با وجود ابتلا به سرطان و انجام شیمیدرمانی، تغییر خاصی در ظاهر فیزیکیاش دیده نمیشود.
در پاسخ به این پرسش باید گفت که پس از مشورت با مرکز دهشپور و پزشک متخصص مجموعه، به این نکته پی بردیم که در بیماران مبتلا به سرطان لنف، نه تنها کاهش وزن رخ نمیدهد، بلکه ممکن است افزایش وزن نیز اتفاق بیفتد. دلیل این موضوع، کمتحرکی و مراقبتهای لازم در طول درمان است که میتواند منجر به چاقی شود. در مقابل، تنها برخی از انواع سرطان مانند سرطان روده یا معده باعث لاغری شدید در بیماران میگردد.
شایعاتی پیرامون بیماری امیر کاظمی:
موضوع بیماری امیرکاظمی، بعد از پخش عکسی از او با موهای کوتاه شده، بین مردم شایع شد. اما این خبر فقط یک شایعه بود و حقیقت ندارد. این بازیگر هیچ وقت بیماری سرطان نداشته است.
بازی در سریال فوق لیسانسه ها:
سریال لیسانسهها یک مجموعه کمدی-اجتماعی ایرانی است که در سه فصل از سال ۱۳۹۵ تا ۱۳۹۸ از شبکه ۳ پخش شد. کارگردانی و نویسندگی این سریال را سروش صحت به همراه ایمان ضیایی بر عهده داشتند. در میان بازیگران این مجموعه، امیر کاظمی نیز حضور دارد که همراه با هوتن شکیبا و امیرحسین رستمی به ایفای نقش پرداخته است.
امیر کاظمی در این سریال، شخصیت مازیار را بازی میکند. نکته جالب اینجاست که با وجود فضای طنز سریال، مازیار شخصیتی کاملاً جدی و با عمق احساسی خاص خود است. با این حال، نویسندگی هوشمندانه و بازی ظریف امیر کاظمی باعث شده این شخصیت با وجود نشان دادن رنجها و دغدغههای روزمره جامعه، بیش از حد تلخ یا سنگین به نظر نرسد. برای مثال، کاظمی با نوع بیان و ادای دیالوگها، حال و هوایی شیرین و جذاب به این نقش بخشیده است.
امیر کاظمی توضیح میدهد که اصلیترین دغدغه تیم سازنده، حفظ کیفیت نقش حبیب در سریال بوده است. دلیل این موضوع، تمرکز بیشتر داستان روی شخصیت حبیب است. او در مقایسه با دیگران، شوخطبعی و جذابیت بیشتری دارد و بیشتر در مرکز توجه قرار میگیرد. این مسئله دلایل مختلفی دارد؛ هم نقش حبیب پررنگتر است و هم بازیگر آن، هوتن شکیبا، از توانایی و محبوبیت بالایی برخوردار است. هوتن شکیبا در سال ۱۳۹۷ برای بازی در نقش عبدالحمید ریگی در فیلم “شبی که ماه کامل شد”، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد را دریافت کرد و این موفقیت، باعث شد شخصیت حبیب با دقت و حساسیت بیشتری از سوی مخاطبان دیده و تحلیل شود.
امیر کاظمی همچنین اشاره میکند که با توجه به کانونی بودن نقش حبیب، نگرانی خاصی regarding نقش خودش نداشته و تمام تلاشش را کرده تا بدون تغییر زیاد در متن فیلمنامه، شخصیت مازیار را به بهترین شکل اجرا کند و در این راه نیز موفق بوده است.
بازی در سریال باخانمان:

یکی دیگر از مجموعههای تلویزیونی که امیر کاظمی در آن حضور داشت، سریال «باخانمان» بود. در این سریال، او ظاهری کاملاً متفاوت از نقشهای قبلی خود داشت و همین تغییر چهره باعث شد تماشاگران او را در هیبتی تازه و متمایز ببینند.
امیر کاظمی در این اثر در کنار بازیگران نام آشنایی مانند افسانه بایگان، زندهیاد آتیلا پسیانی، زندهیاد سام محمودی، مازیار لرستانی و الهام اخوان ایفای نقش کرد و توانست عملکرد قابل قبولی از خود به نمایش بگذارد.
بازی در سریال همبازی:
سریال «همبازی» از تازهترین مجموعههای نمایشی است که این روزها از تلویزیون پخش میشود. این سریال به کارگردانی سروش محمدزاده ساخته شده و امیر کاظمی نیز در آن ایفای نقش کرده است. او در این مجموعه شخصیت امید را بازی میکند. علاوه بر او، چهرههای دیگری همچون زیبا زاهدی، کامران تفتی، مریم مومن، مهیا دهقانی، حسین مهری و ایمان صفا نیز در این پروژه هنرنمایی کردهاند.
حضور امیر کاظمی در شبکه نمایش خانگی:
اولین بار امیر کاظمی در شبکه نمایش خانگی با سریال «جزیره» حضور پیدا کرد. او در این مجموعه نقش یک خبرنگار را بازی کرد که اجرای بسیار خوب و قابل قبولی از خود نشان داد. این سریال پرطرفدار، بازیگران شناختهشده دیگری مانند حمیدرضا پگاه، غزل شاکری، امیر مقاره و محمدرضا فروتن را نیز در کنار خود داشت.
کار بعدی کاظمی در شبکه نمایش خانگی، سریال «روزی روزگاری مریخ» بود. این مجموعه به کارگردانی پیمان قاسمخانی و حسن چگینی ساخته شده و داستانی کمدی و فانتزی دارد که در دنیایی دیگر و با موجودات فضایی اتفاق میافتد. امیر کاظمی در این پروژه در کنار بازیگرانی مانند سام درخشانی، ویشکا آسایش، امیر نوروزی، بهادر مالکی، امیرمهدی ژوله، دیبا زاهدی، عبدالله روا، مهراب قاسمخانی و الناز حبیبی به ایفای نقش پرداخت.
علاقه به کار کمدی:
امیر کاظمی میگوید: من ترجیح میدهم به کار کمدی ادامه دهم چون این کار روحیه من را بهتر میکند. من به ویژه سبک کمدی موقعیت را دوست دارم. در این نوع کمدی، شخصیتها معمولاً در فضاهای روزمره مثل محل کار یا خانه قرار میگیرند و اتفاقات خندهدار از رفتارها و گفتگوهای معمولی آنها پیش میآید. در این سبک، لازم نیست برای خنداندن مخاطب، کارهای عجیب و غیرمعمولی انجام داد.
فیلم شناسی
تلوزیون:
| سال | نام مجموعه | کارگردان | شبکه |
|---|---|---|---|
| ۱۴۰۰ | همبازی | سروش محمدزاده | شبکه دو |
| ۱۳۹۹ | با خانمان | برزو نیکنژاد | شبکه سه |
| ۱۳۹۸ | سرگذشت (اپیزود نشانچی) | سید جمال سید حاتمی | شبکه یک |
| فوق لیسانسهها | سروش صحت | شبکه سه | |
| به رنگ خاک | حسن لفافیان و سید محسن یوسفی | شبکه یک | |
| ۱۳۹۶ | محکومین (اپیزود دریا) | سید جمال سید حاتمی | شبکه یک |
| لیسانسهها (فصل دوم) | سروش صحت | شبکه سه | |
| ۱۳۹۵ | لیسانسهها (فصل اول) | سروش صحت | شبکه سه |
| گشت ویژه | مهدی رحمانی | شبکه یک | |
| ۱۳۹۴ | شمعدونی | سروش صحت | شبکه سه |
| ۱۳۹۳ | هفتسنگ | علیرضا بذرافشان | شبکه سه |
| ۱۳۹۲ | خواب بلند | احمد کاوری | شبکه سه |
| ۱۳۹۲ | زمانی برای عاشقی | محمدحسین لطیفی | شبکه پنج |
| ۱۳۹۰ | خانه اجاره ای | رامین ناصرنصیر و شاهد احمدلو | شبکه سه |
| وضعیت سفید | حمید نعمتالله | شبکه سه | |
| ۱۳۸۹ | اینجا تهران است | آرش معیریان | شبکه پنج |
| ۱۳۸۷ | همه بچههای من | مرضیه برومند | شبکه یک |
| ۱۳۸۵ | کتابفروشی هدهد | مرضیه برومند | شبکه سه |
نمایش خانگی:
| سال | نام مجموعه | کارگردان |
|---|---|---|
| ۱۴۰۲ | اسکار | مهران مدیری |
| ۱۴۰۲ | تی ان تی | حامد آهنگی |
| ۱۴۰۲ | مگه تموم عمر چندتا بهاره | سروش صحت |
| ۱۴۰۱ | روزی روزگاری مریخ | پیمان قاسمخانی، محسن چگینی |
| ۱۴۰۰ | جوکر | احسان علیخانی، سید حامد میرفتاحی |
| ۱۴۰۰ | جزیره | سیروس مقدم |
| ۱۴۰۰ | شبهای مافیا | سعید ابوطالب |
اجرا:
| سال | نام برنامه | کارگردان | شبکه |
|---|---|---|---|
| ۱۳۹۹ | بر خط شو (شهر بازی) | امیر اصانلو | شبکه پنج |
| ۱۳۹۱ | سپید پررنگ | الهه بهبودی | شبکه دو |
| ۱۳۸۸ | مثبت من | نوید محمودی | شبکه پنج |
تئاتر:
رقصیدن روی لیوانها
اثر مهتاب محسنی
زندانی خیابان دوم
اثر مهلقا باقری
مکان: سالن استاد سمندریان – مجموعه تئاتر ایرانشهر
جوایز
| سال | جایزه | رده | نتیجه |
|---|---|---|---|
| ۱۳۹۶ | جشن حافظ | بهترین بازیگر مرد | نامزدشده |
| ۱۳۹۷ | پنجمین جشنواره تلویزیونی جام جم (بخش مردمی) | بهترین بازیگر مرد | نامزدشده |
حاشیه های زندگی امیر کاظمی

تشابه اسمی با هادی کاظمی:
اشتراک اسمی این دو هنرمند باعث شده نامشان در فهرست بازیگرانی قرار گیرد که بسیاری از مردم به اشتباه فکر میکنند با هم نسبت خانوادگی دارند. در حالی که در واقعیت، هیچ گونه رابطه خویشاوندی بین آنها وجود ندارد.
استایل امیر کاظمی:
امیر کاظمی از آن دست افرادی است که هیچ گاه نمیتواند سبک رسمی و لباسهای به قول خودش خشک و اتوکشیده را بپذیرد. او خودش گفته که پوشیدن کت و شلوار برایش مانند یک کابوس است. اغلب لباسهایی که امیر کاظمی میپوشد در محدودهی رنگی مشابهی قرار دارند و به همین دلیل، هماهنگ کردن آنها هنگام پوشیدن کار چندان سختی نیست.
نظر امیر کاظمی در رابطه با ورزش:
امیرکاظمی علاقهای به ورزشهای فیتنس و بدنسازی ندارد. او معتقد است افرادی که خیلی به این نوع ورزشها میپردازند، به ویژه بازیگرانی که زیاد به سراغ بدنسازی میروند، فقط برای نقشآفرینی در بازیهای رایانهای مناسب هستند. او در ادامه میگوید: راستش من وقت زیادی برای ورزش کردن ندارم و کارهای خانه را به جای ورزش میدانم. انجام کارهایی مثل جارو زدن، شستن ظرفها و تمیز کردن پنجرهها باعث میشود تحرک داشته باشم و اندامم را در وضعیت مطلوب نگه دارم.
