بیوگرافی افسانه پاکرو
افسانه پاکرو در چهارم اردیبهشت ۱۳۶۲ در شهر اهواز به دنیا آمد. او فرزند دوم خانواده است و یک خواهر بزرگتر و یک برادر کوچکتر دارد. افسانه تا به حال ازدواج نکرده و در رشته گرافیک تا مقطع فوقدیپلم تحصیل کرده است. او آدمی آرام و کمحرف است و شخصیتی متین دارد.
افسانه به بازیگری علاقه زیادی دارد، اما از معروفیت و توجه مردم دوری میکند. تنها دلیلی که به این شغل روی آورده، این است که بتواند برای مدتی در نقش یک فرد دیگر ظاهر شود. قد او ۱۵۹ سانتیمتر است.
اگرچه افسانه در اهواز متولد شده، اصالتاً به تبریز تعلق دارد و دوران کودکی و نوجوانی خود را در تهران گذرانده است. با این حال، به دلیل برخورد صمیمی و مهربانش، خود را بیشتر جنوبی میداند.
پس از پایان دوره فوقدیپلم، افسانه در کلاسهای بازیگری استاد سمندریان شرکت کرد و در سال ۱۳۸۳ برای بازی در فیلم «محکومین بهشت» انتخاب شد. پس از آن، از او برای ایفای نقش در سریال «رسم عاشقی» دعوت شد که باعث شناختهشدنش در بین مردم و جامعه هنری گردید. از دیگر آثار او میتوان به این فیلمها و سریالها اشاره کرد: محکومین بهشت، پیدا و پنهان، رسم عاشقی، رویای خیس، محاکمه، زندگی شیرین، شیر و عسل و…
منوی دسترسی سریع
فضای مجازی و زندگی در دنیای هنر
داستان ازدواج افسانه پاکرو
گفتوگو با افسانه پاکرو

شبکه های اجتماعی افسانه پاکرو
افسانه پاکرو، یکی از بازیگران محبوب و دوستداشتنی سینمای ایران است که طرفداران زیادی دارد. او در صفحه اینستاگرام خود بیش از ۶۶۱ هزار نفر دنبالکننده دارد. شما میتوانید از طریق آیدی زیر در اینستاگرام، او را دنبال کنید:
afsanehpakroo@
زندگی هنری
| سال | نام فیلم | کارگردان |
|---|---|---|
| ۱۳۹۸ | ترانه ای عاشقانه برایم بخوان | مهرداد غفارزاده |
| ۱۳۹۷ | بهشت گمشده | حمید سلیمیان |
| ۱۳۹۴ | دلتا ایکس | علیرضا امینی |
| ۱۳۹۴ | این زن حقش را میخواهد | محسن توکلی |
| ۱۳۹۴ | دو عروس | داوود موثقی |
| ۱۳۹۴ | بیخوابی اسبها | شهرام اسدزاده |
| ۱۳۹۳ | یادگاری | نیما طباطبایی |
| ۱۳۸۹ | شبکه | ایرج قادری |
| ۱۳۸۹ | چشم | جمیل رستمی |
| ۱۳۸۸ | شیر و عسل | آرش معیریان |
| ۱۳۸۷ | زندگی شیرین | قدرتالله صلح میرزایی |
| ۱۳۸۵ | محاکمه | ایرج قادری |
| ۱۳۸۴ | رویای خیس | پوران درخشنده |
| ۱۳۸۴ | محکومین بهشت | حجتالله سیفی |
| سال | مجموعه تلویزیونی | کارگردان | شبکه |
|---|---|---|---|
| ۱۳۹۱ | تکیه بر باد | محمود معظّمی | ۵ |
| ۱۳۸۹ | در مسیر زاینده رود | حسن فتحی | ۱ |
| ۱۳۸۴ | رسم عاشقی | سعید سلطانی | ۵ |
| ۱۳۸۴ | پیدا و پنهان | حجت قاسمزاده اصل | ۱ |
| سال | فیلم تلویزیونی | کارگردان |
|---|---|---|
| ۱۳۹۳ | بیخوابی اسبها | شهرام اسدزاده |
| ۱۳۹۲ | زیباتر از رؤیا | محمدرضا رحمانی |
| ۱۳۹۲ | آقای عبدی نسب و بانو | حمید اکرامی |
| ۱۳۹۱ | من کجا خوابم برد | محمد جواد کاسه ساز |
| ۱۳۹۱ | خط آفتاب | محمدرضا خاکی |
| ۱۳۹۰ | فکر بد نکن | بهرام کاظمی |
ورود به تلویزیون و شهرت:
یک سال پس از آغاز کار بازیگری، افسانه پاکرو در سال ۱۳۸۴ با حضور در سریال «پیدا و پنهان» وارد عرصه تلویزیون شد. او در کنار این مجموعه، با بازی در فیلمی از محمدرضا غفاری که در همان سال ساخته شد، به موفقیت و شناخت گستردهای دست یافت.
همکاری ناتمام با کیارستمی:
در سال ۱۳۹۴، افسانه پاکرو در یک جشنواره خارجی شرکت کرد و این اتفاق باعث شد با عباس کیارستمی، کارگردان مشهور ایرانی، آشنا شود. پس از گفتوگویی که بین آنها صورت گرفت، قرار شد افسانه در فیلمی از کیارستمی به نام “راهبهها” بازی کند.
بعد از این ماجرا، در اردیبهشتماه سال ۱۳۸۵، افسانه پاکرو در صفحه اینستاگرام خود عکسی از سفرش به چین منتشر کرد. چند روز بعد مشخص شد کیارستمی در چین مشغول ساخت فیلمی است و افسانه پاکرو تنها بازیگر ایرانی این فیلم محسوب میشود.
البته خبر ساخت فیلم “راهبهها” در چین، از حدود یک سال قبل از آن منتشر شده بود. اما متأسفانه به دلیل درگذشت ناگهانی عباس کیارستمی، این فیلم ناتمام ماند.
در شرایطی که فیلم مراحل تولید خود را آغاز کرده بود، کیارستمی در فروردین ۱۳۹۵ بیمار شد و تنها سه ماه بعد، در چهاردهم تیرماه همان سال، از دنیا رفت. به همین دلیل این اثر هرگز به پایان نرسید.
رد پیشنهاد دلنوازان
در سال ۱۳۸۸، افسانه پاکرو دو بار قرارداد بازی در سریال دلنوازان را فسخ کرد و دلیل این کارش را عدم تمایل و علاقه به بازیگری اعلام نمود. پس از کنارهگیری او، سحر قریشی جایگزین شد و با بازی در این سریال، به محبوبیت و شهرت گستردهای دست یافت.
فیلم ترانه ای عاشقانه برایم بخوان (ایرانی-ترکی):

در کارنامه هنری افسانه پاکرو، فیلمی با نام «ترانهای عاشقانه برایم بخوان» Bana Bir Aşk Şarkısı Söyle به چشم میخورد. این فیلم را مهرداد غفارزاده کارگردانی کرده و تهیهکنندگی آن بر عهده امیر شهاب رضویان بوده است. پاکرو در این اثر، نقش دلارا را بازی کرده و در کنار پژمان بازغی و یوسف چیم Yusuf Çim، بازیگر اهل ترکیه، ظاهر شده است. پس از اکران این فیلم، بعضی از خبرگزاریهای ایران، شایعاتی درباره ازدواج افسانه پاکرو با Yusuf Çim، بازیگر ترکیای که در این فیلم حضور داشت، منتشر کردند.
تجربه کار با ایرج قادری:
پاکرو دربارهٔ همکاری با ایرج قادری در فیلم «محاکمه» گفته است: چون در آن فیلم نقش دخترشان را بازی میکردم، این همکاری برایم بسیار خوب و دلچسب پیش رفت. من به دلیل نظم دقیق و برنامهریزی درستی که در تمام بخشهای کار ایرج قادری، حتی پشت صحنه، وجود داشت، تمایل زیادی برای همکاری با او داشتم. این ویژگی، کاملاً برعکس بسیاری از پروژههای سینمایی دیگر است که در پشت صحنه اغلب بینظمی و شلوغی دیده میشود. همچنین در زمان ساخت فیلم «شبکه»، با وجود اینکه او از نظر جسمی در شرایط مناسبی نبود، باز هم نظم و انضباط در کار، نشاندهندهی سبک مدیریتی او بود.
افسانه پاکرو و عدنان کاپوسیان در سریال زیباتر از رویا:
در فیلمی به نام «زیباتر از رویا»، محمدرضا رحمانی کارگردانی را بر عهده داشت و مسعود منصوری تهیهکننده آن بود. در این اثر، افسانه پاکرو در کنار بازیگرانی چون عدنان کاپوسیان، لیلا اوتادی، نیما شاهرخ شاهی و سارا منجزی به هنرمندی پرداخت.
افسانه پاکرو و فرامرز قریبیان در سریال تکیه بر باد:
مجموعه نمایشی «تکیه بر باد»، داستان دختری به نام عاطفه را روایت میکند که اهل شیراز است. او در رشته حقوق دانشگاه قبول میشود و به همین دلیل، زادگاهش را رها کرده و به تهران میرود. عاطفه به دناغ تحقق رویاها و خواستههایی است که همیشه در ذهنش پرورانده و بزرگترین آنها، پولدار شدن و ثروتمند شدن است. در طول این مسیر، او در هواپیما با مردی همسن پدرش آشنا میشود و در نهایت قبول میکند که با او ازدواج کند. افسانه پاکرو در این مجموعه در کنار بازیگران سرشناسی مثل فرامرز قریبیان و مهدی فخیمزاده به ایفای نقش پرداخته است.
افسانه پاکرو و دانیال عبادی در فیلم دو عروس:
فیلم “دو عروس” داستان یک زن و شوهر جوان را روایت میکند. مرد درآمد کافی برای زندگی ندارد، اما همسرش تحت تأثیر دوستان پولدارش، دائماً در حال مقایسه و رقابت با آنهاست. او انتظارات و خواستههای زیادی دارد و از شوهرش میخواهد که آنها را برآورده کند. زن برای رسیدن به پول و ثروت زیاد، نقشههای عجیبی در سر میپروراند و سعی میکند شوهرش را به انجام آنها ترغیب کند. در کنار افسانه پاکرو، دانیال عبادی نیز از دیگر بازیگران این فیلم است.
افسانه پاکرو در فیلم یادگاری:
فیلم “یادگاری” داستان زندگی یک زوج جوان به نامهای سپیده و رامین را روایت میکند. پس از ازدواج آنها، یک اتفاق غیرمنتظره رخ میدهد که زندگی پدر و مادر رامین را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. این رویداد ناگهانی، شرایط تازه و ویژهای را برای خانواده به وجود میآورد که مسیر زندگی همه را تغییر میدهد.
افسانه پاکرو و حمید شریفزاده در فیلم چشم:
یکی از فیلمهایی که افسانه پاکرو در آن بازی کرده، فیلم «چشم» است. این فیلم داستان زوجی به نامهای بردیا و ژوان را روایت میکند که زندگی آرام آنها دگرگون میشود. شوهر برای اینکه دوباره شادی و صمیمیت گذشته را به زندگی مشترکشان بازگرداند، دست به کار خطرناکی میزند.
افسانه پاکرو و فلور نظری در فیلم شیر و عسل:
فیلم “شیر و عسل” داستان پسر جوانی را روایت میکند که در سی سالگی به سر میبرد. او که در هند زندگی میکرد، پس از از دست دادن مادرش، به ایران سفر میکند. بر اساس وصیتنامه و میراثی که به او رسیده، باید سهم خود را از داییاش بگیرد. در این راه، مباشری به نام آمیتا او را همراهی میکند و در این مسیر به او کمک میکند.
افسانه پاکرو و امیرعلی رنجبر در فیلم محاکمه:
فیلم محاکمه، سرگذشت مردی را روایت میکند که در سمت دادستان در دادگاهها خدمت میکرد. اما زمانی که با فردی از اتباع افغانستان روبرو میشود، جریان عادی زندگیاش دگرگون میگردد.
ازدواج افسانه پاکرو
تا امروز هیچ خبری از ازدواج افسانه پاکرو تأیید نشده و او همچنان مجرد است. خودش گفته که یکی از دلایل اصلی تمایل نداشتنش به ازدواج، علاقه شدیدش به خواهرش است و نمیخواهد با ازدواج کردن از او جدا شود. مدتی شایعهای شنیده میشد که افسانه پاکرو برای ازدواج شرط گذاشته که دو برادر دوقلوباید از او و خواهرش together خواستگاری بیایند، اما این حرف اصلاً واقعیت نداشت. پخش شدن این شایعه دروغین باعث شد که مدتی افسانه پاکرو پیشنهادهای ازدواج زیادی از دوقلوها دریافت کند.
مصاحبه با افسانه پاکرو

پاکرو یک خواهر به نام سعیده دارد که فقط یک سال از او بزرگتر است. اما نکته جالب این است که این دو خواهر، خودشان را دوقلو میدانند. آنها حتی در انتخاب لباسهایشان هم سلیقه یکسانی دارند و معمولاً لباسهای کاملاً شبیه به هم میپوشند.
خانم پاکرو ،به نظر کمی خجالتی میرسید؟
در واقع من آدم خجالتیای محسوب نمیشوم، اما معمولاً کمتر از بقیه حرف میزنم. زیاد اهل شوخی و بازیگوشی نیستم و بیشتر وقتها سرگرم کارها و برنامههای خودم هستم.
خب فکر میکنید این خصیصه با شغلی که انتخاب کردید هم خوانی دارد؟
با لبخند میگوید: به نظر شما شغل بازیگری چیست؟ وقتی من نقش کسی مثل طوبی در سریال رسم عاشقی را بازی میکنم، که شخصیت پرانرژی و رکگویی است، طبیعتاً سعی میکنم در حرف زدن و رفتارم تا حد ممکن شبیه او شوم. در چنین مواقعی واقعاً باید علایق و عادتهای خودم را کنار بگذارم و کمتر نشان دهم. در این شرایط است که میتوانم تواناییها و هنرم را نشان دهم و ادعا کنم که بازیگر هستم. البته همه اینها به موقعیت و فرصتهایی که در این کار به دست میآورم هم بستگی دارد.
نگفتید چطور شد که بازیگر شدید؟
تا این لحظه، شما هنوز این سوال را نپرسیده بودید. وقتی چهارده سالم بود، تصمیم گرفتم در این زمینه شروع به کار کنم، اما این اتفاق نیفتاد. راستش به خاطر اهمیت درس و مشق مدرسه، من و خانوادهام چندان تمایلی به این کار نداشتیم. بعد از اینکه فوق دیپلم را از دانشگاه گرفتم، در یکی از دورههای بازیگری استاد سمندریان شرکت کردم. از آنجا برای بازی در فیلم “محکومین بهشت” و بعد از آن، سریال “رسم عاشقی” معرفی شدم. به نظر من این مسیر، لطف و مهربانی خدا بود که توانستم به این راحتی وارد این عرصه شوم، چون فکر نمیکردم در این زمان کوتاه به چنین نتیجهای برسم. در ادامه راه نیز همه چیز را به خدا سپردم تا شرایط خوبی برایم پیش بیاید. اما در عین حال تمام سعی و تلاشم را به کار گرفتم تا روش جدیدی برای خودم ایجاد کنم و کارهای پرباری انجام دهم. با این حال، ایمان دارم که خواست خدا بالاتر از همه تلاشها و اقدامات من است و بدون آن، پشتکار من به جایی نمیرسد.
عاشق بازیگری هستید ؟
بله، من با تمام وجودم به کارم علاقهمندم. اما اگر روزی شرایط به گونهای پیش رفت که دیگر نتوانستم در این زمینه فعالیت کنم، احساس سردرگمی و ناراحتی نخواهم کرد. زیرا مطمئنم هرچه پیش میآید، برای خیر و صلاح من است و این تقدیر، خواست و اراده خداوند است.
شهرت چقدر برایتان لذت بخش بوده ؟
راستش را بخواهید، من از شهرت و معروفیت گریزانم و این را صادقانه و بدون اغراق میگویم. هدف من از ورود به این زمینه، هرگز کسب نام و известی نبوده است.
پس در این عرصه به دنبال چه چیزی هستید ؟
دوست دارم بتوانم برای مدتی در قالب یک فرد ناشناس زندگی کنم و شرایط و احساسات چنین افرادی را از طریق دوربین به نمایش بگذارم. این جنبهی کار، تنها چیزی است که برایم جذاب است.
به شانس و اقبال خیلی معتقدید ؟
مقداری نیست که همه روزنامهها و رسانهها به نقل از من اینطور نوشتهاند: «همه زندگیام شانس بوده!» با کمال تأسف واقعاً نمیفهمم چرا بعضی از رسانهها حرفهای مرا اینگونه تغییر دادهاند! من افسانه پاکرو، هیچ اعتقاد و تکیهای به شانس و اقبال ندارم و فقط ایمان محکم به خواست و اراده خداوند بزرگ دارم.
اگر روزی بخواهید ازدواج کنید و همسرتان از شما بخواهد این شغل را کنار بگذارید چه می کنید ؟
در حال حاضر، قصد و برنامهای برای ازدواج و شروع یک زندگی مشترک ندارم.
به خانه داری علاقه مند هستید ؟
من در پخت و پز و درست کردن انواع غذاها کاملاً مهارت دارم، اما معمولاً مادرم در خانه از من و خواهرم کمک نمیخواهد و ترجیح میدهد همه کارها را خودش به تنهایی انجام دهد.
خانواده ات با شغلی که انتخاب کرده ای مخالف نبوده اند؟
در واقعیت، بزرگترین مشوق و حامی من در این راه، خانوادهام بودند. در روزهای اول، پدرم چندان موافق نبود که من به این شغل روی بیاورم و ترجیح میداد در زمینه دیگری مشغول به کار شوم. اما اکنون دیدگاهش کاملاً عوض شده و با علاقهی فراوان کارها و فعالیتهای مرا دنبال میکند.
وقتی برای تحصیل در دانشگاه، رشته نقاشی را انتخاب کردم، بیشتر پدر و مادرها دوست داشتند فرزندانشان در رشتههایی مثل پزشکی یا مهندسی درس بخوانند. با این حال، خانوادهی من کاملاً با انتخاب من موافقت کردند و از من حمایت کردند. اما سالها بعد، خودم به آنها اعتراف کردم که ای کاش اصرار میکردید تا در رشته پزشکی تحصیل کنم و مرا به این سمت تشویق میکردید. چون من علاقهی زیادی به پزشکی داشتم و حتی بعد از سه سال فعالیت در عرصه بازیگری، با تغییر رشته در کنکور شرکت کردم و در همان آزمون در رشته پزشکی قبول شدم. اما چون این یک مسئولیت سنگین و تصمیم مهمی برای زندگیام بود، در نهایت تصمیم گرفتم به بازیگری ادامه دهم.
افسانه پاکرو از انتخاب خود پشیمان نیستید؟
هیچیک از انتخابها و تصمیمهایم را پساندیشی و افسوس نمیخورم. اما دربارهٔ درس خواندن، دوست داشتم هر دو رشته را با هم دنبال کنم و به پایان برسانم. با این حال، خواست خداوند بر این قرار گرفت.
چه نقشی را دوست دارید تجربه کنید؟
در طول کار هنریام، نقشهای گوناگونی را تجربه کردهام. اول از همه، دوست دارم به طور کامل در نقش غرق شوم تا بتوانم آن شخصیت را برای تماشاگر باورپذیر و واقعی کنم. به نظر من، هنر بازیگری فقط ایفای نقش آدمهای معتاد یا قرار گرفتن در موقعیتهای سخت و دردناک نیست و اینطور نیست که هر چقدر چنین نقشهایی را بازی کنی، هنرمندتر باشی. بلکه به باور من، هنر یک بازیگر این است که هر نقشی را به گونهای بازی کند که برای بیننده قابل پذیرش و منطقی به نظر برسد.
ارتباط مردم با سینما چطور است؟
برای اینکه مردم بتوانند ارتباط خوبی با سینما پیدا کنند، باید همه چیز فراهم باشد. این فکر که یک فیلم فقط با بازیگر یا کارگردانش میتواند موفق شود، درست نیست. فیلمنامه، گروه پشت صحنه، بازیگران و کارگردان، هر کدام به تنهایی نقش مهمی در موفقیت یا شکست یک فیلم دارند.
در خصوص فیلم های کوتاه خود صحبت کنید.
دوران تحصیلم در رشته کارگردانی را در انجمن سینمای جوان به پایان رساندم. از سال ۱۳۸۶ نیز کار ساخت فیلمهای کوتاه را آغاز کردم.
افسانه پاکرو به گارگردانی علاقه مند است؟
با سالها تجربه در ساخت فیلمهای کوتاه، اکنون خود را کاملاً آماده و توانمند میبینم که پا به عرصه کارگردانی فیلم بلند بگذارم و ساخت آن را آغاز کنم. با این حال، در شرایط حاضر برنامه و تصمیم مشخصی برای این کار ندارم.
نقطه عطف کاری شما چه زمانی بود؟
دقیقاً نمیتوانم بگویم کدام اثر من محبوبتر بوده است، زیرا بیشتر کارهایم با استقبال خوبی از سوی مردم روبهرو شدهاند؛ آثاری مثل «رویای خیس»، «محاکمه»، «تکیه بر باد» و «زایندهرود». اما اگر بخواهم حدس بزنم، احتمالاً فیلم «رویای خیس» توانسته توجه گروههای مختلف سنی و قشرهای گوناگون جامعه را بیشتر به خود جلب کند.
با خواندن و نوشتن هم میانه ای داری؟
بله، من هر روز افکار و اتفاقات زندگیم را یادداشت میکنم. اما معمولاً وقت کافی ندارم تا با جزئیات بیشتری به آنها بپردازم. زمانی در گذشته بود که من علاقه زیادی به خواندن رمان داشتم و تقریباً بیشتر کتابهای دانیل استیل را خواندهام.
به سفر چقدر علاقه مندید؟
من برخلاف بقیه اعضای خانوادهام، علاقهی چندانی به مسافرت کردن ندارم. اما اگر روزی بخواهم سفر بروم، معمولاً مناطق شمالی کشور را بیشتر میپسندم.
در زندگی بیش از همه برای چه چیزی ارزش و احترام قایل هستید؟
برای همه کسانی که در خانوادهام هستند و برای هر چیزی که برایشان ارزشمند است و جزو آرزوهایشان محسوب میشود.
بیشتر فرد آینده نگری هستید یا به امروز خیلی فکر می کنید؟
من معمولاً به جای فکر کردن به زمان حال یا گذشته، به آینده فکر میکنم و گاهی اوقات در دنیای تخیلات و آرزوهایم غرق میشوم.
برای جوانان هم سن و سال خودت که دوست دارند وارد این عرصه شوند چه پیامی داری؟
اگر کسی فقط به خاطر عشق و علاقهی شخصی میخواهد وارد دنیای بازیگری شود، باید از راه درست و اصولی این کار را دنبال کند. مطمئن باشد که با پشتیبانی خداوند، به خواستهاش خواهد رسید.
چطور شد که برای نقش طوبی انتخاب شدید؟
در زمان فیلمبرداری فیلم «محکومین بهشت» بودم و تقریباً کارم رو به پایان بود. بعد از آن، آقای سلطانی از من خواستند که برای تست بازیگری نقش طوبی به دفترشان بروم. چون چهره و قیافهام شبیه یک دختر شانزدهساله بود، پس از تست، این نقش را به من سپردند. اما از آنجا که فیلم باید تا ماه رمضان آماده میشد، روز بعد از تست، نقش طوبی را جلوی دوربین بازی کردم.
تستی که آقای سلطانی از شما گرفتند به چه نحوی صورت گرفت؟
بخشهایی از فیلمنامه که حال و هوای عاطفی داشتند را برای بازی در اختیار من گذاشتند.
از اینکه با بازیگران حرفه ای و پیشکسوت همبازی بودید نگرانی نداشتید؟
همانطور که به یاد میآورم، حس خوبی در وجودم بود که بیشتر از شوق و شادی سرچشمه میگرفت. اما در عین حال، نگران این بودم که نقشم را به درستی و آنطور که باید اجرا کنم، و این نگرانی برای هر بازیگری طبیعی و عادی است.
با توجه به تجربه کمی که داشتید کار با یک کارگردان موفق و سخت گیر تلویزیونی سخت نبود؟
من درباره این موضوع واقعاً نگران بودم، اما برخورد آقای سلطانی آنقدر محترمانه و دوستانه بود که تمام سختیهای کار در نظرم کوچک و بیاهمیت شد. به همین دلیل، بازی در مقابل دوربین برایم تجربهای بسیار دلچسب و آسان شد. در نتیجه توانستم به خوبی با نقش طوبی ارتباط برقرار کنم و آن را بپذیرم.
نقش اکتیو طوبی هیچ تاثیری روی کاراکتر آرام و مظلوم شما نداشت؟
وقتی داشتیم این سریال را فیلمبرداری میکردیم، آنقدر در نقش افسانهٔ پاکرو غرق شده بودم که حتی در خانه هم مثل شخصیت طوبی رفتار میکردم. اما وقتی فیلمبرداری تمام شد، دوباره به حالت عادی برگشتم و شبیه خودم شدم! (با خنده)
سیت و سماخی یعنی چه؟
گمان میرود که منظور، چهرهای سرخ و سفید و جذاب باشد.
برخورد مردم بعد از این کار چطور بود؟
خیلی عالی بود. همه با من با مهربانی و محبت رفتار میکردند. اما در واقع، این من نبودم که این همه توجه را جلب کرده بودم؛ همه به شدت به شخصیت طوبی علاقه داشتند. از نظر من، این همه محبت و لطفی که نثارم میشد، بسیار باارزش بود و مثل یک نیروی محرکۀ قوی، باعث میشد تا با انگیزۀ بیشتری این راه را ادامه دهم.
همیشه با هم بودیم:
افسانه پاکرو: چون اختلاف سنی ما خیلی کم است و فقط یک سال تفاوت داریم، از بچگی مثل دو قلوها با هم بزرگ شدیم و همیشه لباسهای شبیه به هم میپوشیدیم. وقتی خواهرم سعیده به مهدکودک میرفت، من آنقدر اصرار کردم که در نهایت خانوادهام قبول کردند و من را هم زودتر از موقع به مهدکودک فرستادند. به این ترتیب، دو سال در مهدکودک بودم؛ یک سال را با سعیده و یک سال را تنها گذراندم. در دوران مدرسه هم تا کلاس نهم با هم در یک مدرسه درس خواندیم، اما بعد از آن هرکدام مسیر جداگانهای را رفتیم. من به هنرستان رفتم و رشتهی گرافیک را انتخاب کردم.
سعیده: من هم تقریباً مسیری شبیه به افسانه داشتم. در هنرستان، رشتهی کامپیوتر خواندم و بعد به دلیل علاقهام به هنر، به سمت کارگردانی جذب شدم. حالا هشت سال است که با هم در زمینهی عکاسی و فیلمسازی همکاری میکنیم. در کارهای خودم، با افسانه فعالیت بازیگری هم داریم. در این مدت، در پنج فیلم کوتاهی که ساختهام، افسانه هم بازی کرده است. اما بزرگترین هدف من ساختن یک فیلم بلند است. ما حتی در ورزش هم کنار هم بودیم و شنا، تکواندو و ژیمناستیک کار کردیم.
عدم فعالیت سعیده در حیطه بازیگری:
افسانه گفت: معمولاً هر کس برای اولین بار سعیده را میبیند، فکر میکند بازیگر است. حتی چند بار به او پیشنهاد بازیگری داده شد، اما او نپذیرفت. به نظر میرسد وقتی شرایط سخت مرا در این کار دیده، از ورود به این عرصه هراس دارد. با این حال، کمتر کسی است که چنین فرصتهایی را به راحتی رد کند و من هم در این زمینه اصرار زیادی به او کردهام.
برادرم یک بار در یک سریال تاریخی نقش کوچکی داشت. آن زمان هنوز سن زیادی نداشت. افسانه پاکرو با خنده ادامه داد: وقتی کارگردان نحوه بیان دیالوگها را — که به فارسی قدیم بود — برایش توضیح داد، برادرم گفت نمیتواند آنها را ادا کند و کار را نیمهکاره رها کرد و به خانه برگشت. انگار اعضای خانواده ما چندان علاقهای به بازیگری ندارند. به نظرم وقتی آنها دشواریها و شرایط سخت کار مرا دیدند، دیگر تمایلی برای ورود به این حرفه پیدا نکردند.
سعیده در تأیید حرفهای افسانه اضافه کرد: بارها به من پیشنهاد بازیگری شده، و اگرچه اشتیاق درونی به این کار داشتم، ولی در آن زمان فرصت کافی برای پرداختن به آن نداشتم. شاید هم میزان علاقهام در آن دوران کمتر از الان بود. اما حالا دوست دارم به شکل اصولی و درست وارد این حرفه شوم، متأسفانه دیگر پیشنهادی دریافت نمیکنم. راستی، من حتی بیشتر از بازیگری به کارگردانی و ساختن فیلم علاقه دارم.
کفش های نو سفید در راه مدرسه:
افسانه: خرید لباس برای عید نوروز با سعیده، همیشه برایم پر از خاطرههای زیباست. بیشتر وقتها هم لباسهایی شبیه به هم انتخاب میکردیم. بعضی وقتها هم خودمان طرح و مدل لباس را به خیاط میگفتیم تا برایمان بدوزد. مثلاً هر دو خیلی لباسهای توری و عروسکی را دوست داشتیم. یادم میآید اولین روز مدرسه بعد از تعطیلات عید، کفشهای سفید نویی که میپوشیدیم، توجه همه را جلب میکرد.
سعیده: حرف افسانه را که میشنوم یاد آن روزها میافتم. بیشتر لباسهایمان را خودمان انتخاب میکردیم. آن زمان برایمان خیلی مهم بود که لباسهایمان حتماً نو باشد. حتی برای جشن تولدمان هم همین کار را میکردیم. وقتی تولدمان را جشن میگرفتیم، با آمدن مهمانهای زیاد، آن را به یک مهمانی بزرگ، تقریباً شبیه به عروسی، تبدیل میکردیم. مثلاً وقتی ده ساله شدیم، چنین جشنی گرفتیم.
با مادرم نمایشگاه نقاشی میگذارم:
افسانه پاکرو: راستش را بخواهید، همیشه دلم میخواست یک نمایشگاه نقاشی برگزار کنم. از آنجا که در دانشگاه نقاشی خواندم، علاقه داشتم کارهایم را در این زمینه به دیگران نشان دهم. پیش از ورود به دنیای بازیگری، بزرگترین علاقهام نقاشی بود. اما همیشه موانعی پیش آمد که نتوانستم در این رشته به موفقیت بزرگی برسم. از طرفی، مادرم هم در زمینه نقاشی فعالیت دارد و خودش نقاش است. کارهای نقاشی مادرم واقعاً فوقالعاده است. با اینکه تحصیلات آکادمیک در این زمینه ندارد، ولی آثارش بسیار درخشان و چشمگیر است. به گونهای که من با وجود تحصیل در رشته نقاشی، وقتی نقاشیهای او را میبینم، شگفتزده میشوم. به نظرم استعداد او در این زمینه، ذاتی و خدادادی است. چون حتی در کلاسهای آموزشی هم شرکت نکرده است. به لطف خدا، قصد داریم به همراه مادرم نمایشگاهی از کارهای نقاشیمان برگزار کنیم.
سعیده: من برخلاف مادرم و افسانه، اصلاً در نقاشی مهارت ندارم. حتی کشیدن یک خط ساده هم برایم دشوار است. در آن زمان، ما علاقه زیادی به یادگیری خلبانی داشتیم، اما چون در آن دوران خلبانی برای خانمها رایج نبود، به ناچار دوره مهمانداری را گذراندیم.
افسانه: بله، من و خواهرم سعیده اشتیاق زیادی به خلبانی داشتیم. اما چون در آن زمان این امکان برای دختران فراهم نبود، مجبور شدیم در دوره مهمانداری ثبت نام کنیم. وقتی میخواستم در این دوره شرکت کنم، به دلیل سن کمم، اجازه نمیدادند. اما با پافشاری و اصرار زیاد، در نهایت موافقت کردند. جالب اینجا است که دقیقاً شب قبل از پرواز، وقتی لباسهای مهمانداری را به ما دادند، من از ادامه کار انصراف دادم. نگران بودم که مبادا هواپیما سقوط کند. فکر میکنم خانوادهام در دل از این تصمیم من خوشحال بودند. اما افرادی که همزمان با ما در این دوره شرکت کردند، الان یا مهماندار هستند یا خلبان. در کل، بسیاری از دوستانم در رشته خلبانی مشغول به کار هستند.
سعیده: تا به حال از تصمیمی که برای کنار گذاشتن مهمانداری گرفتم، پشیمان نشدم. چون هدف اصلی ما خلبانی بود و چون به آن دسترسی نداشتیم، مهمانداری را هم ادامه ندادیم. افسانه هم در شب قبل از پرواز، تصمیم گرفت از کار مهمانداری خداحافظی کند.
دو برادر برای ازدواج:
افسانه: وقتی بحث ازدواج پیش میآید، با خودم فکر میکنم چه خوب میشود اگر هر دوی ما با دو برادر ازدواج کنیم تا همدیگر را از دست ندهیم. (این را با شوخی میگوید) اما تا به حال موقعیتی پیش نیامده که به طور جدی به ازدواج فکر کنیم. دوری از یکدیگر برایمان سخت است، ولی میدانیم که باید کمکمیش در این زمینه تصمیمهای اساسی بگیریم.
سعیده: من هم دقیقاً همین احساس را دارم.
سریالهای خوب ایام نوروز:
یک بار آقای فرهنگ از من دعوت کردند تا در برنامه جشن تولدشان بازی کنم. من هم خیلی دوست داشتم با ایشان همکاری کنم. اما چون این برنامه در شهر کاشان برگزار میشد و فیلمبرداری آن فشرده بود، امکان رفت و آمد به خانه را نداشتم. به همین دلیل این پیشنهاد را قبول نکردم. همچنین در مورد جزئیات کار با تهیهکننده به توافق نرسیدیم.
در مورد کارهای دیگر در ایام عید نوروز، اطلاعات دقیقی ندارم. فقط یادم میآید یک سال شنیدم که سریال پایتخت ۲ قرار است از شبکه یک پخش شود. البته برای سریال پایتخت ۱، آقای مقدم به من پیشنهاد بازی داده بودند که متأسفانه میسر نشد. این مجموعه بسیار عالی ساخته شد و همه قسمتهای آن با استقبال خوبی روبرو شد. به نظر من هر کاری که آقای مقدم مسئولیت آن را بر عهده بگیرد، با استقبال مردم مواجه میشود.
یک سال هم شبکه سه سیما از سروش صحت خواست که کارگردانی مجموعه شماره ۱۱ را بر عهده بگیرد و برادران قاسمخانی هم نویسندگی آن را انجام دادند. این کار هم مانند سریال ساختمان پزشکان که سال قبل از آن پخش شد، بسیار زیبا و جذاب از آب درآمد.
وقتی تازه میخواستم وارد دنیای بازیگری شوم، پدرم کمی نگران بودند. مانند هر پدر دیگری، او هم دلواپس من بود. متأسفانه در این حرفه حاشیههای زیادی وجود دارد. فکر میکنم پدرم به خاطر این مسائل نگران بودند و چون من به عنوان یک دختر میخواستم وارد این زمینه شوم، حساسیت بیشتری داشتند. البته نمیخواهم همه را یکسان قضاوت کنم. به نظر من در هر شغل و حرفهای آدمهای مختلف با رفتارهای گوناگون وجود دارند، پس درست نیست که همه فعالان سینما را با یک دید منفی نگاه کنیم.
هر کسی مسئول تصمیمها و رفتارهای خودش است. همانطور که من هم مسئول انتخابها و کارهای خودم هستم. همیشه در طول زندگیام سعی کردهام رفتار درست و مناسبی داشته باشم. این موضوع حتی قبل از ورودم به عرصه بازیگری در من وجود داشت. بعد از ورود به این حرفه، برای خودم محدودیتهای بیشتری قائل شدم که گاهی فشار زیادی به من وارد میکرد. چون بعضیها مرا “بچه مثبت” صدا میکردند. اما من سعی کردم به این حرفها توجه نکنم، چون زندگی و رفتار من بر پایه اصول درست بنا شده است.
مامانمون ما رو نشناخت:
در یکی از سالها، من و سعیده با چند تا از دوستانمون به جزیره کیش سفر کردیم. چون هوا خیلی گرم بود، بیشتر وقتمون رو کنار دریا میگذروندیم. وقتی سفر تمام شد و به خونه برگشتیم، پوستمون آنقدر تیره شده بود که مادرم نتونست ما رو تشخیص بده. الان دوازده سال از اون ماجرا میگذره، اما هنوز نگاه تعجبزده و شوکهشده مادرم از یادم نرفته. اون موقع گفت ما شبیه آدمهای سیاهپوست شده بودیم.
سعیده هم تعریف کرد: یک بار برای شرکت در مسابقه شنا به شهر دیگهای رفته بودیم. چمدونهامون انقدر بزرگ بود که از خودمون بزرگتر به نظر میرسید. بعد از تمام شدن مسابقه، مدتها منتظر پدر و مادرمون موندیم. من و افسانه آنقدر ناراحت شدیم که شروع به گریه کردیم. اون سفر برام پر از حس ناخوشایند و ترس بود. علاوه بر این، دلتنگی زیادی برای پدر و مادرمون احساس میکردیم.
سعیده بازیگردان من است:
سعیده: من و افسانه همیشه درباره نقشهایی که به او پیشنهاد میشود، با هم صحبت میکنیم. بعد از اینکه افسانه این نقشها را میپذیرد، با هم در خانه تمرین میکنیم.
افسانه: بیشتر کسانی که در زمینه ساخت فیلم فعالیت دارند، سعیده را میشناسند. چون او در پروژههای هنری من، کار راهنمایی بازیگران را انجام میدهد.
هر دو هدیه تهرانی را دوست داریم:
سعیده: بیشتر بازیگران توانا و خوب هستند، ولی من در میان بازیگران زن، بیشتر از همه هدیه تهرانی را میپسندم. از برخورد و شخصیت او خیلی خوشم میآید و آرزو دارم افسانه هم روزی بتواند در کنار او نقشآفرینی کند.
افسانه: من هم طرفدار پر و پا قرص هدیه تهرانی هستم.
سعیده: در میان بازیگران مرد هم، رضا کیانیان را بیشتر دوست دارم. افسانه هم او را بسیار تحسین میکند. جالب اینجاست که سلیقهمان در انتخاب بازیگر محبوب یکسان است.
سفره هفت سین خوب بود اما خانه تکانی، هرگز!
افسانه میگوید: سفره هفتسین برای من بسیار ارزشمند است. از بچگی به این سفره و چیدمان آن، بهویژه رنگکردن تخممرغها، علاقه زیادی داشتم. فکر میکنم دلیل اصلی علاقهی ما به هفتسین، اهمیت خاصی بود که مادرم به آن میداد. اگر این سفره برپا نمیشد، احساس میکردیم چیزی کم است.
اما در مورد کارهای خانه و خانهتکانیهای عید، هیچ علاقهای نداشتم و مسئولیت آن را قبول نمیکردم. فقط به خرید لباس نو و تزیین سفره هفتسین اشتیاق داشتم. البته الان دیگر خرید لباس هم برایم مثل گذشته لذتبخش نیست. اما نظر من درباره خانهتکانی هنوز همان است و تغییری نکرده است.
از تکواندو تا علی دایی:
افسانه پاکرو گفته که از بچگی در ورزشهایی مثل شنا، تکواندو و ژیمناستیک آموزش دیده و تجربه کسب کرده. او همچنین به فوتبال و مخصوصاً دروازهبانی علاقه زیادی دارد و در میان بازیکنان ایرانی، علی دایی و علی کریمی را بیشتر میپسندد. افسانه پاکرو اضافه کرده که از طرفداران کریستیانو رونالدو، ستاره فوتبال جهان است.
از دود سیگار متنفرم:
چندی پیش در فضای اینترنت، عکسهایی از افسانه پاکرو پخش شد که در آنها او در حال سیگار کشیدن دیده میشد. این عکسها بین مردم و طرفدارانش، بحثهای زیادی به پا کرد. بعداً پاکرو توضیح داد که این تصاویر مربوط به صحنههایی از یک فیلم کوتاه بوده است.
او همچنین گفت که خودش به شدت از سیگار و دود آن بیزار است، اما به خاطر نقشی که در آن فیلم داشته، مجبور شده سیگار به دست بگیرد.
آدم سنتی هستم:
پاکرو در توصیف شخصیت خود میگوید که فردی سنتی است. او سپس توضیح میدهد که منظورش از سنتی بودن این نیست که از چیزهای جدید، فناوری و زندگی مدرن دوری میکند، بلکه برعکس، علاقهی زیادی به ریشهها، رسمهای قدیمی و خاطرات گذشته دارد.
از موسیقی تا کارگردانی:
افسانه پاکرو در مصاحبههای خود گفته که به انواع سبکهای موسیقی علاقه دارد و موسیقی سنتی نیز یکی از علاقهمندیهای ویژه اوست. او همچنین اهل مطالعه است و وقت زیادی را به خواندن کتابهای مختلف اختصاص میدهد. علاوه بر این، افسانه پاکرو در زمینه فیلمسازی نیز فعال بوده و ساخت فیلم کوتاه را تجربه کرده است. به همین دلیل، نویسندگی نیز بخشی از فعالیتهای هنری او به شمار میرود.
علاقه افسانه پاکرو به نماز:
افسانه پاکرو، بازیگر شناختهشده سینما و تلویزیون، در گفتوگوهای مختلفی درباره اهمیت نماز صحبت کرده است. او گفته که همیشه سعی کرده نماز را در همان دقایق اولیه و مشخص خودش بخواند و این کار برایش بسیار مهم است.
به گفته او، خواندن نماز در وقت مقرر، به او آرامش و انرژی مثبت میدهد و کمک میکند تا در کارهای روزمره تمرکز و دقت بیشتری داشته باشد. به همین خاطر، افسانه پاکرو به طرفداران و همه مردم توصیه کرده که برای رسیدن به آرامش واقعی و انجام درست فرایض دینی، به خواندن نماز در اول وقت اهمیت زیادی بدهند.
علاقه افسانه پاکرو به حوزه کودکان:
افسانه پاکرو دربارهٔ بازی در فیلمهای کودک گفته است، با این که پیشنهادهایی برای بازی در چند فیلم کودک به او داده شد، اما همکاری در آن پروژهها امکانپذیر نشد. با این حال، او همیشه به سینمای کودک علاقه داشته و بازی در چنین آثاری را بسیار دوست دارد. به نظر او، کار کردن در حوزهٔ کودکان، زیباییهای خاص خودش را دارد. برای ساخت این فیلمها باید بتوان با دنیای کودکان همراه شد و نیازهای آنها را درک کرد تا ارتباطی درست و سازنده برقرار شود.
افسانه پاکرو در این زمینه بیان داشته: «در کار کودک باید کودک را با خود همراه کرد و او را به تماشای فیلم ترغیب کرد و میتوان با بازیگری در این حوزه سینمایی بر کودک تاثیر گذاشت. این اتفاق برای من جذاب است، چون برای من مهم است که در هرکاری که انجام میدهم، بتوانم تاثیرگذار و موثر باشم.»
