معنی کلمات درس اول فارسی چهارم (آفریدگار زیبایی) + مخالف کلمات

**توضیح درس اول فارسی چهارم: آفریدگار زیبایی**

**معنی واژه‌ها:**

* **آفریدگار:** به معنی خداوند است. کسی که همه چیز را پدید آورده و جهان را زیبا آفریده است.
* **زیبایی:** یعنی چیزهایی که قشنگ و دل‌نشین هستند و دیدن آن‌ها باعث خوشحالی می‌شود.
* **جهان:** به تمام دنیا، کوه‌ها، دریاها، جنگل‌ها، حیوانات و انسان‌ها گفته می‌شود.
* **پدید آوردن:** یعنی ساختن یا به وجود آوردن چیزی.
* **شکوه:** به معنی بزرگی، عظمت و زیباییِ با ابهت است. چیزی که خیلی بزرگ و قشنگ باشد.
* **نور:** روشنایی که از خورشید، چراغ یا آتش ساطع می‌شود و تاریکی را از بین می‌برد.
* **مهر:** به معنی محبت، دوستی و عشق است.
* **نغمه:** به صدای زیبا و آهنگین پرندگان یا موسیقی گفته می‌شود.
* **راز:** چیزی که پنهان است و همه از آن خبر ندارند.

**مخالف کلمات:**

* **آفریدگار** ← مخلوق (چیزی که ساخته شده، نه سازنده)
* **زیبایی** ← زشتی
* **جهان** ← (هیچ واژه‌ی مستقیمی ندارد، اما می‌توان “هیچ” یا “نیستی” را در نظر گرفت)
* **پدید آوردن** ← از بین بردن
* **شکوه** ← کوچکی، حقارت
* **نور** ← تاریکی
* **مهر** ← کینه، خشونت
* **نغمه** ← سکوت، سر و صدای ناهنجار
* **راز** ← آشکار، پیدایی

معنی کلمات درس اول فارسی چهارم (آفریدگار زیبایی) + مخالف کلمات

نام درس: درس اول
موضوع: درک معنای واژه‌ها و مفهوم شعر
پایه: چهارم دبستان

معنی کلمات آفریدگار زیبایی فارسی چهارم

در یک لحظه، در جستجوی نشانه‌ای از طلوع آفتاب باش. خورشید که جهان را روشن می‌کند، هنوز پشت کوه پنهان است.

در برکه‌ای به رنگ آبی تیره، قورباغه‌ها قضاوت می‌کردند که چه کسی زیباتر است. آن‌ها با انبوهی از گل‌های سرخ، سطح آب را تزئین کرده بودند. اما صنوبرهای بلند، این نمایش رنگارنگ را تحمل نکردند.

لایه‌ای شفاف از شبنم، منظره‌ای زیبا و دل‌انگیز پدید آورده بود. هنرمندی چیره‌دست، این صحنه شگفت‌انگیز را آفریده بود. درخت ارغوانی، گلی قرمز مایل به بنفش را پذیرفت و آن را بر شاخه‌اش آویخت.

گل، غنچه‌اش را باز کرد و عطرش را بر پهنهٔ دشت پخش کرد. چوپان، گله‌اش را در دشت نشاند و به دنبال گمشده‌اش رفت.

کلمات هم خانواده درس اول فارسی چهارم

(صبح – آغاز روز – وعده غذایی اول روز)
(جستجوگر – کسی که می‌جوید)
(درخشان – نور – فروغ)
(دیگر – مانده)
(استادکار – خودنما – فن و توانایی)
(جهان هستی – سرشت – خودجوش و واقعی)
(رو – هموار – رویه‌ها)
(نشان – کارگر – سودمند)
(شناخت – درون‌بینی – شناسایی – شناخته شده) (نگاره – نگارگر – نگاره‌ها – سیما)
(کشتزارها – کشتزار – کشاورزی – کشت)
(کوچنده – کوچ – ترک دیار)
(نگار – نگارگر – طرح و برنامه)
(فراست – بیدار – تیزهوش – زیرک)
(لایه – لایه‌ها و گروه‌ها)
(آراستگی – آرایش) (اول – اولین)
(گسترده – عرصه – فراخ و وسیع)
(چشم‌انداز – نگاه – بیننده – نظارت و مراقبت)
(چشم‌به‌راهی – در انتظار)

کلمات مخالف درس اول فارسی چهارم

مخالف یعنی موافق نیست.
❌پیوسته یعنی جدا نیست.
❌پرسش یعنی پاسخ نیست.
❌دیدن یعنی ندیدن نیست.
❌کند یعنی تند نیست.
❌پنهان یعنی پیدا نیست.
❌نیک یعنی بد نیست.
❌روشن یعنی تاریک نیست.

اگه حال کردی این پست رو با دوستات به اشتراک بذار:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *