**عنوان: درسی از زندگی با نام «رنجهایی کشیدهام که مپرس» (درس نهم فارسی ششم)**
**معنی کلمات:**
* **رنج:** درد و سختی، مشقت
* **کشیدهام:** تحمل کردهام، تاب آوردهام
* **گران:** سنگین، سخت
* **جگر:** دل، قلب (در اینجا به معنای توان روحی و تحمل است)
* **پخته:** پخته شده، بالغ و با تجربه شده (در اینجا به معنای کسی است که با گذراندن سختیها، صبور و دانا شده است)
* **خامی:** ناپختگی، بیتجربگی
* **شکسته:** ضعیف و ناتوان شده، آسیب دیده
* **درمانده:** ناتوان، عاجز
* **ناخوش:** بیمار، کسی که حال خوبی ندارد
* **پزشک:** دکتر، کسی که بیماران را معالجه میکند
* **افسرده:** غمگین، بیحوصله
* **شاد:** خوشحال، خوشحال
* **ناز:** محبت زیاد و لوس کردن
* **نیاز:** احتیاج، ضرورت
**کلمات مخالف (متضاد):**
* رنج ↔ آسایش
* گران ↔ سبک
* پخته ↔ خام
* شکسته ↔ سالم
* درمانده ↔ توانا
* ناخوش ↔ سالم
* افسرده ↔ شاد
* ناز ↔ نیاز
**کلمات همخانواده:**
* رنج: رنجیدن، رنجور
* گران: گرانبها، گرانقدر
* شکسته: شکستن، شکستگی
* درمانده: درمان، درمان کردن
* ناخوش: خوش، خوشی
* افسرده: افسردگی، افسون

رنجهایی کشیدهام که مپرس
**معنی واژهها:**
* **رنج:** سختی، درد و مشقت
* **کشیدهام:** تحمل کردهام، تجربه کردهام
* **مپرس:** نپرس (این یک شکل قدیمی از “نپرس” است)
* **زهر:** چیز بسیار تلخ و ناگوار (در اینجا کنایه از سختیهای بزرگ است)
* **قند:** چیز بسیار شیرین و خوشایند (در اینجا کنایه از لذتها و شادیهای بزرگ است)
**درک مفهوم شعر:**
شاعر در این بیت میخواهد بگوید که سختیها و دردهای بسیار زیادی را در زندگی پشت سر گذاشته است. این قدر سختی کشیده که حتی اگر بخواهی برایت تعریف کنم، باور کردنش سخت است.
او از واژههای “زهر” و “قند” به صورت نمادین استفاده میکند. “زهر” نشاندهنده تمام روزهای سخت و تلخ و “قند” نماد تمام لحظات شیرین و خوش زندگی است. شاعر میگوید: “من آنقدر روزهای سخت و شیرین را با هم چشیدهام و تجربه کردهام که گویی یک کاسه پر از زهر و قند را خوردهام.”
در نتیجه، هدف اصلی شاعر این است که بزرگی و فراوانی رنجهایی که متحمل شده را به تصویر بکشد.
خانواده درس رنج هایی کشیده ام که مپرس
انتخاب بخشهای مختلف درس:
فهرست مطالب درس نهم
مفهوم واژههای درس نهم فارسی ششم
درک متنهای صفحه ۷۰ درس نهم فارسی ششم
مفهوم شعرهای صفحه ۷۰ درس نهم فارسی ششم
واژههای هممعنی درس نهم فارسی ششم
واژههای مخالف درس نهم فارسی ششم
توضیح درس نهم فارسی ششم: رنجهایی کشیدهام که مپرس
معنی کلمات درس نهم فارسی ششم
| نیزه : سلاح جنگی ، نی یا چوبی دراز که بر سر آن آهنی نوک تیز قرار داده باشند. خنجر : شمشیر کوچک ، چاقویی که نوک آن کج و برنده است. به جای مانده : باقی مانده علوم : جمع علم ، علم ها دار و ندار : کل دارایی و ثروت کسی فرا گرفتم : یاد گرفتم تعلیم : آموزش ، یاد دادن بزرگ مرد : مرد بزرگ تکمیل : کامل کردن معلومات : دانسته ها تألیف : نوشتن کتاب عظیم : بزرگ بستر : رختخواب وانداشت : مجبور نکرد |
پایبند آن نبودم : در قید و بند آن نبودم ، مقیّد به آن نبودم سرشار : پر ، آکنده از پای درآورد : از بین برد مپرس : نپرس غریب : دور افتاده ، در اینجا یعنی غریبانه آیات : جمع آیه ، نشانه ها اشخاص : جمع شخص ، افراد متون : جمع متن ، متن ها معتبر : ارزشمند ، با اعتبار گرد نیاورده : جمع آوری نکرده به تدریج : کم کم تأخیر : درنگ ، مکث به چاپ نرسانیده : چاپ نکرده ستمکار : ظالم ، ستمگر دایره المعارف : کتابی که در آن همه ی کلمات و اصطلاحات علمی و ادبی یک زبان ، در مورد موضوعی خاص و یا به صورت جامع به ترتیب حروف الفبا بیان می شوند. |
| رحلت : وفات ، مرگ ، مردن آثار : جمع اثر ، اثرها ، نشانه ها معاصر : هم عصر ، هم دوره لحظات : جمع لحظه ، زمان ها هجر : دوری ، هجران برگزیده ام : انتخاب کرده ام ره عشق : راه عشق |
آرامگاه : مزار ، مرقد حُجره : غرفه ، اتاق مفصّل : کامل ، گسترده نقل : بیان کردن رحمه ا… علیها : رحمت خدا بر او باد علّامه : دانشمند دلبر : معشوق ، محبوب شمسی : خورشیدی این گونه : به این صورت |
| لغتنامه : کتاب لغت ، واژه نامه خویش : خود کوشش : سعی و تلاش شهرت : معروفیت باور : اعتقاد مقام : جایگاه لغات : جمع لغت ، واژه ها ، کلمه ها کلمات : جمع کلمه ، کلمه ها ، واژه ها یافت : پیدا کرد عظیم : بزرگ ارزش : اعتبار |
طِب : پزشکی اشعار : جمع شعر ، شعرها موارد : جمع مورد ، مورد ها د رگذشت : وفات جاودانی : همیشگی ، ابدی ضعف : سستی و بی حالی وی : او دیوان حافظ : کتاب شعر حافظ زهر : سم گشته ام : چرخیده ام همچو : همچون، مثل ، مانند ره : مخفف راه |
معنی نثرهای درس 9 فارسی ششم
این کار بدون هیچ وقفه و تاخیری، به جز در مدت کوتاه بیماریام و دو روزی که به دلیل فوت مادرم – که خداوند به او رحم کند – انجام آن متوقف شد، پیوسته ادامه پیدا کرد.
هیچ انگیزهای مانند کسب نام و ثروت، مرا به تحمل این مشقت بزرگ وادار نکرد. تنها چیزی که باعث شد این رنج را به جان بخرم، احساس مظلومیت شرق در برابر ستمگران غرب بود.
معنی بیت های صفحه ۷۰ درس نهم فارسی ششم
بیت 1: درد عشقی کشیده ام که مپرس *** زهر هجری چشیده ام که مپرس
معنی: رنج یک عشق بزرگ را تحمل کردهام که از آن نپرس؛ چون قابل توصیف نیست. زهر تلخ دوری و جدایی را چشیدهام که از من دربارهی آن سؤال نکن.
بیت 2: گشته ام در جهان و آخرِکار *** دلبری برگزیده ام که مپرس
معنی: در دنیا بسیار گشتهام و در پایان، محبوبی را انتخاب کردهام که توصیفش ممکن نیست.
بیت 3: بی تو در کلبه ی گدایی خویش *** رنج هایی کشیده ام که مپرس
معنی: بدون تو، در خانهی کوچک و محقر خودم، سختیهای زیادی را پشت سر گذاشتهام که از من در مورد آنها نپرس.
بیت 4: همچو حافظ، غریب در رهِ عشق *** به مقامی رسیده ام که مپرس
معنی: مانند حافظ، در راه عشق، غریب و بیکسان شدهام و به جایگاهی رسیدهام که پرسیدن از آن بیفایده است.
کلمات هم معنی درس نهم فارسی ششم
تکمیل – تمام و بینقص – کمال – چیزهایی که یکدیگر را کامل میکنند
فصل – بخشبندی شده – بخشهای مختلف – فاصله و جدایی
شهرت – شناختهشده – افراد نامدار – معروف
تعداد – شماره – زیاد شدن – چندین – شمارهها
مراجعه – درباره – بازگشت – کسی که به عقب برمیگردد
اشخاص – فرد – مشخص و برجسته – شخصیتهای سرشناس
اطلاعات – آگاه – آگاهی – خبر – بررسی و خواندن
علّامه – دانشها – آموزگار – دانستن
شعر – سراینده – درک و فهم – همخوانی شعر – شعرها
معتبر – ارزش و اعتماد – منابع مالی – باارزش
حافظه – به خاطر سپردن – نگهداریشده – محافظ – نگهبانی و پاسداری
رحلت – کوچ کردن – وسیله سفر – کاروان مسافرتی
تعطیل – متوقفشده – روزهای استراحت
مشرق – خاور – تابش خورشید
لحظه – لحظهها – در نظر گرفتن – پیمان – چیزی که برای پیمان داده میشود – چیزهایی که نذر میشوند
هجر – دوری – کوچکننده – ترک وطن و کوچ کردن
غریب – ناآشنا – باختر – بهگونهای غریبانه – زمان پنهانشدن خورشید – باختر
جاودان – همیشگی – ابدی
طاهر – پاک – پاککننده – پاکسرشت
تألیف – نویسنده – نوشتهها و کتابها
طلب – دانشآموزان – خواستار – چیزی که خواسته میشود – خواستهها و درخواستها
کلمات متضاد درس نهم فارسی ششم
ثروتمند ≠ بیپول
بیخبر ≠ مطلع
آسان ≠ دشوار
ناآشنا ≠ شناختهشده
خاور ≠ باختر
بالا رفتن ≠ پایین آمدن
مقصد ≠ نقطه آغاز
آغاز ≠ انجام
خورشیدخاست ≠ خورشیدنشست
آنچه دیده میشود ≠ آنچه درون است
پنهان ≠ پیدا
