ستایش لطف خدا
(آرایههای ادبی و معنای واژهها)
**متن شعر:**
الهی به مستان میخانهٔ لطفَت
که آداب خِرَد بند رهِ عشقَت نیست
به مستان بادهٔ راستین میخانه ات
که در سر هوش نیست، هوشیاری هوش نیست
به عقل و دانش ما کاری ندارند آنان
که در دریای لطف بیکران غرقَت نیست
ندارد هیچ کس را یار و یاوری جز تو
که در این راه، جز این قافله سالارَت نیست
—
**معنی واژهها و عبارتها:**
* **الهی:** خدایا
* **مستان:** کسانی که از بادهٔ عشق سرمست شدهاند.
* **میخانهٔ لطفَت:** جایگاه و سرچشمهٔ بخشش و مهربانی تو.
* **آداب خِرَد:** قوانین و محدودیتهای عقل و منطق.
* **بند رهِ عشقَت نیست:** مانع و سد راه عشق به تو نمیشوند.
* **بادهٔ راستین:** شراب حقیقی (که همان عشق و معرفت است).
* **هوش:** عقل معمولی و حسابگری.
* **هوشیاری هوش:** بیداری و چالاکیِ همان عقل حسابگر.
* **عقل و دانش ما:** خرد و دانایی محدود بشری.
* **دریای لطف بیکران:** اقیانوس بیپایان بخشش و مهربانی خدا.
* **قافله سالار:** رهبر و سرپرست کاروان.
—
**آرایههای ادبی:**
* **تشبیه:** شاعر عاشقان خدا را به **مستانی** تشبیه کرده که از شراب عشق سرمست شدهاند.
* **استعاره:**
* «**میخانهٔ لطفَت**» به استعاره از جهان هستی و جایی گفته شده که لطف خدا در آن جاری است.
* «**بادهٔ راستین**» استعاره از عشق حقیقی و شناخت خداوند است.
* «**دریای لطف بیکران**» استعاره از وسعت و فراوانی رحمت خداوند است.
* **تضاد:** شاعر از تضادهای معناداری استفاده کرده است:
* **مستی** در مقابل **هوش**
* **عقل و دانش ما** در مقابل **لطف بیکران تو**
* **جناس:** «**هوش**» و «**هوشیاری هوش**» جناس دارند و بر معنی تأکید میکنند.
* **تکرار:** تکرار کلمهی «**نیست**» برای تأکید بر ناتوانی عقل در برابر عشق به کار رفته است.
—
**درآمد و مفهوم کلی:**
در این شعر، شاعر با خداوند سخن میگوید و خود و دیگر عاشقان راستین را افرادی میداند که از شراب عشق و معرفت به خدا، مست و بیخود شدهاند. او میگوید این عاشقان، دیگر اسیر قوانین خشک عقل و منطق نیستند، زیرا عشق، راه و رسم جداگانهای دارد که با حسابوکتابهای عادی نمیخواند. در این مسیر، هوش و عقل معمولی سودی ندارد و تنها لطف و رحمت بیپایان خداوند است که میتواند یار و یاور انسان باشد و او را به مقصد برساند.

نام درس: زیبایی زبانها
موضوع: درک معنای واژهها و شعر
در این درس، با معنای کلمات و مفهوم شعر آشنا میشویم. یاد میگیریم که چطور کلمات میتوانند احساسات و تصاویر گوناگونی را در ذهن ما ایجاد کنند. همچنین، با بررسی شعرها، متوجه میشویم که شاعر چگونه از واژهها برای بیان افکار و عواطف خود استفاده کرده است.
هدف این است که بتوانیم زبان را بهتر درک کنیم و از زیباییهای آن لذت ببریم.
معنی شعر ستایش لطف خدا یازدهم
| ۱ – به نام چاشنی بخش زبان ها | حلاوت سنج معنی در بیان ها |
با نام خداوندی که نامش بر زبانها جاری است و به سخن انسان، شیرینی و زیبایی میبخشد، گفتار خود را شروع میکنم.
**حوزه معنایی:**
– **چاشنیبخش:** چیزی که برای اثرگذاری بیشتر سخن به آن افزوده میشود.
– **حلاوت:** شیرینی و لذت.
– **حلاوتسنج:** آنچه شیرینی میبخشد.
**ساختار ادبی:**
– **بیت:** یک جمله کامل است.
– بخش «سخنم را آغاز میکنم» به دلیل قرینهی معنایی حذف شده است.
– واژه «چاشنی» هم معنای قدیمی (طعم و مزه) و هم معنای جدید (ماده آتشزا در فشنگ) را حفظ کرده است.
**صنایع ادبی:**
– **زبان:** مجازی از سخن و بیان.
– **چاشنیبخش زبان** و **حلاوتسنج معنی:** حسآمیزی.
– **زبان** و **بیان** و **معنی** – **چاشنی** و **حلاوت:** مراعاتالنظیر.
– **چاشنیبخش** و **حلاوتسنج:** کنایه از زیباکننده و دلنشینساز سخن.
– **تلمیح** به آیه «عَلَّمَهُ البَیانَ».
– **حلاوتسنج معنی:** اضافه استعاری (استعاره).
| ۲ .بلند آن سر که او خواهد بلندش | نژند آن دل، که او خواهد نژندش |
خداوند هر کس را که اراده کند، بزرگوار و عزیز میدارد و هر کس را که بخواهد، خوار و اندوهگین میکند.
در این بیت، کلمه “نژند” به معنای خوار و غمگین است. ضمیر “ـش” در هر دو سطر به مفعول اشاره دارد. این بیت از چهار بخش تشکیل شده و فعل “است” به صورت پنهان در جمله وجود دارد. کلمات “بلند” و “نژند” حالت و کیفیت را نشان میدهند، و “سر”، “دل” و “او” نهاد جمله هستند.
از نظر ادبی، تکرار “بلند” و “نژند” توجه را جلب میکند. “سر و دل” نمایندهٔ خود انسان هستند. همچنین، آوای “ن” در کلمات تکرار شده است. “سر و دل” با هم ارتباط معنایی دارند و “بلند و نژند” دو مفهوم متضاد را نشان میدهند. این بیت به آیهای از قرآن اشاره دارد که میفرماید: «تُعِزُّ مَن تَشاء و تُذِلُّ مَن تَشاء». علاوه بر این، “بلندی سر” کنایه از عزت و سربلندی است.
| ۳ .در نابسته احسان گشادهست | به هرکس آنچه میبایست، دادهست |
در بخشش و مهربانی خداوند، هیچ درگاهی بسته نیست. او دریای رحمت خود را به روی همگان گشوده و به هرکس به اندازه شایستگی و نیازش عطا کرده است.
**قلمرو زبانی:**
بخشش: نیکی کردن، عطا کردن / لازم بود: ضروری و بایسته / نابسته و گشاده: این دو کلمه هم معنی هستند / بیت: از سه جمله تشکیل شده است.
**قلمرو ادبی:**
واژههای “در” و “گشودن” با هم ارتباط ادبی دارند / “درِ احسان” یک ترکیب استعاری است / در این بیت از حرف “س” به زیبایی استفاده شده است / این بیت به آیه «اِنَّ الله یَرزُقُ مَن یَشاءُ بِغَیرِ حِسابِ» اشاره دارد / “گشاده بودن درِ احسان” کنایه از بخشش بیپایان پروردگار است.
| ۴ .به ترتیبی نهاده وضع عالم | که نی یک موی باشد بیش و نی کم |
خداوند جهان را به گونهای آفریده که هر چیزی در جای درست و اندازه مناسب خود قرار دارد؛ هیچ چیز نه کمتر از حد لازم و نه بیشتر از حد نیاز آفریده شده است.
این جهان، با همه اجزایش، به شکلی دقیق و منظم پدید آمده و حتی کوچکترین جزء آن نیز بیدلیل و بیحساب نیست.
**قلمرو زبانی:**
به ترتیبی: به شیوهای / وضع: وضعیت، حالت / نی: نَه / بیت: سه جمله / نهاد جمله اول و فعل جمله سوم: حذف به قرینه لفظی.
**قلمرو ادبی:**
بیش و کم: تضاد / یک موی: کنایه از بسیار اندک / نی: آرایه تکرار / تلمیح به آیه «اَلّذی اَحسَنَ کُلَّ شَیءِ خَلَقَهُ».
| ۵ .اگر لطفش قرین حال گردد | همه ادبارها اقبال گردد |
اگر مهربانی و لطف خداوند همواره همراه انسان باشد، تمام ناکامیها و سختیهایش به شادی و خوشبختی دگرگون میشود.
**واژهشناسی:**
قرین: همدم و همراه
ادبار: ناخوشی و بدبیاری؛ نقطهٔ مقابل اقبال
اقبال: خوشوقتی و نیکبختی
بیت: یک بند شعری شامل دو جمله
قرین و اقبال: هر دو در اینجا نقش مسند دارند.
**زیباییهای ادبی:**
ادبار و اقبال: دو واژه با معنای متضاد
“لطف قرین حال گردد”: در این عبارت به لطف خداوند ویژگی انسانیِ همراهی بخشیده شده و به زیبایی از آن به عنوان همنشین همیشگی یاد شده است.
| ۶ .و گر توفیق او یکسو نهد پای | نه از تدبیر کار آید نه از رای |
اگر مهربانی و کمک خداوند شامل حال انسان نشود، عقل و فکر او به تنهایی نمیتواند کاری از پیش ببرد و انسان درمانده میماند.
**واژهشناسی:**
توفیق: یعنی خداوند شرایط را طوری فراهم کند که خواستههای بنده به نتیجه برسد؛ هماهنگ کردن و ممکن ساختن.
تدبیر و رای: این دو کلمه معنایی نزدیک به هم دارند.
**ساختار بیت:**
این بیت از سه بخش تشکیل شده است. در بخش آخر، به دلیل وجود نشانههای قبلی، فعل «آید» حذف شده است.
**زیباییهای ادبی:**
«پای نهادن توفیق»: یک تصویرسازی هنری است که توفیق را مانند انسانی در حال حرکت نشان میدهد.
«پای» و «رای»: این دو کلمه از نظر نوشتاری و آوایی شباهت دارند.
«رای» و «تدبیر»: این دو کلمه از یک خانواده معنایی هستند.
«نَه»: تکرار این کلمه برای تأکید به کار رفته است.
«پای به یک سو نهادن»: کنایه از کنارهگیری و همراهی نکردن است.
| ۷ .خرد را گر نبخشد روشنایی | بمانَد تا ابد در تیرهرایی |
اگر خداوند به خرد انسان روشنایی نبخشد و آن را راهنمایی نکند، آن عقل برای همیشه در تاریکیِ نادانی و بدفکری گرفتار خواهد ماند.
| ۸ .کمال عقل آن باشد در این راه | که گوید نیستم از هیچ آگاه |
معنی: خرد و درک واقعی زمانی به بالاترین مرحله خود میرسد که شخص به نداشتن دانش و نادانی خود اعتراف کند.
قلمرو زبانی: عقل بگوید: تشخیص و استعاره / کمال عقل بگوید آگاه نیستم: تناقض (پارادوکس) / این راه: استعاره از شناخت و معرفت.
