پاسخهای درس پنجم کتاب نگارش نهم (صفحات ۶۵ تا ۷۰)
در این بخش، پاسخهای تمرینها و موضوعهای انشای درس پنجم آورده شده است.
**صفحه ۶۵ و ۶۶: درک مطلب**
* **پاسخ سوال ۱:** توضیحات مربوط به درک و تحلیل متن درس.
* **پاسخ سوال ۲:** معنی و مفهوم بیتهای شعر موجود در درس به زبان ساده.
* **پاسخ سوال ۳:** ارتباط بین مفهوم شعر و موضوع اصلی درس توضیح داده میشود.
**صفحه ۶۷: واژهسازی**
* **پاسخ سوال ۱:** کلمات همخانواده با کلمات مشخصشده در درس نوشته میشود.
* **پاسخ سوال ۲:** برای کلمات دادهشده، همخانوادههای جدید ساخته میشود.
**صفحه ۶۸: نگارش**
* **پاسخ سوال ۱:** یک متن کوتاه و ساده با استفاده از کلمات دادهشده نوشته میشود.
* **پاسخ سوال ۲:** یک بند متن درباره موضوع مشخصشده، با رعایت نکات نگارشی، نوشته میشود.
**صفحه ۶۹ و ۷۰: انشا**
* **انشای اول:** موضوع انشا درباره “منظره یک غروب زیبا” است. در این انشا توصیف میشود که در یک غروب، آسمان چه رنگهایی دارد، هوا چگونه است و چه احساسی در انسان به وجود میآید.
* **انشای دوم:** موضوع این انشا “یک روز بارانی” است. در این متن، صحنههای یک روز بارانی، صدای قطرات باران، بوی خاک و احساس آرامش ناشی از آن توصیف میشود.
* **انشای سوم:** این انشا با موضوع “اگر معلم بودم” نوشته میشود. در آن، نویسنده تخیل میکند که اگر معلم بود، چگونه تدریس میکرد و چه برخوردی با دانشآموزان داشت.

عنوان درس: درس پنجم | موضوع: گام به گام | پایه نهم
جواب انشاء ها و تمرینات درس 5 نگارش نهم
پاسخهای درس پنجم کتاب نگارش نهم
فهرست دسترسی سریع:
پاسخ سوالات انشا و تمرینات درس ۵ نگارش نهم
پاسخ تمرینات صفحه ۶۵ درس پنجم نگارش نهم
پاسخ سوالات صفحه ۶۷ درس پنجم نگارش نهم
پاسخ بخش بررسی و داوری صفحه ۶۸ نگارش نهم
پاسخ تمرینات درستنویسی صفحه ۶۹ نگارش نهم درس پنجم
پاسخ قسمت حکایتنویسی صفحه ۷۰ نگارش نهم
راهنمای کامل درس پنجم نگارش نهم
پاسخ فعالیتهای نگارشی صفحه ۶۵
پاسخ سوالات صفحه ۶۷
پاسخ بخش بررسی و داوری صفحه ۶۸
پاسخ تمرینات درستنویسی صفحه ۶۹
پاسخ بخش حکایتنویسی صفحه ۷۰
جواب فعالیت نگارشی صفحه 65 درس پنجم نگارش نهم
متنهای زیر از قسمتهای ابتدایی و انتهایی چند نوشته انتخاب شدهاند. آنها را با دقت بخوانید و مشخص کنید که هر نوشته چگونه شروع شده و چگونه به پایان رسیده است.

در صفحه ۶۶ کتاب نگارش پایه نهم، درس پنجم، با نوعی از نوشته آشنا میشویم. این صفحه به ما میآموزد که هر نوشتهای برای هدف خاصی تهیه میشود و شکل و شمایل مخصوص به خود را دارد. گاهی یک داستان کوتاه میخوانیم، گاهی یک نامه دوستانه و گاهی یک گزارش علمی. شناخت این نوع نوشتهها به ما کمک میکند تا بتوانیم بهتر و مناسبتر بنویسیم. وقتی بدانیم برای چه کسی و با چه هدفی قلم به دست گرفتهایم، کلمات را درستتر و تأثیرگذارتر کنار هم میچینیم. این درس به ما نشان میدهد که نوشتن، تنها گذاشتن کلمات روی کاغذ نیست، بلکه یک مهارت است که با تمرین و آگاهی، میتوانیم در آن بهتر شویم.

جواب صفحه 67 درس پنجم نگارش نهم
**عنوان: سرنوشت زمین در دستان ما**
از همان روزهای اول زندگی، چشم که باز کردیم، جهان اطراف خود را شناختیم. وقتی خواندن و نوشتن یاد گرفتیم، همیشه به ما گفتند که باید از طبیعت مراقبت کنیم. باید آن را دوست بداریم و درست از نعمتهایش استفاده کنیم.
اما اکنون که به اطراف نگاه میکنیم، میبینیم برخلاف این حرفها، راه اشتباهی را رفتهایم. روزبهروز طبیعت آسیب بیشتری میبیند؛ زبالهها بیشتر میشوند، رنگ دریاها تیرهتر و جنگلها خالیتر میگردند. حتی حیوانات هم از ما دوری میکنند و از دست ما فرار میکنند.
چه میشد اگر همهی ما، کمی بیشتر به محیط زیست توجه میکردیم؟ اگر دست یکدیگر را میگرفتیم و با همکاری و عشق به میهن، سرزمینمان را سرسبز و پاک نگه میداشتیم؟ چه اشکالی دارد اگر هرکدام از ما، وقتی زبالهای روی زمین میبینیم، آن را برداریم و در سطل بیندازیم؟
اگر شاخههای درختان را نشکنیم، اگر در جنگل آتش روشن نکنیم، یا اگر هم روشن کردیم، حتماً آن را کاملاً خاموش کنیم. اگر درخت بکاریم و از قطع کردن درختان خودداری کنیم، چون این درختان، ثروت امروز و فردای ما هستند. آنها هوای پاک برای نفس کشیدن و زندگی بهتر برای خود و فرزندانمان فراهم میکنند.
بیایید خودخواهی را کنار بگذاریم و به فکر زیباییهای جهان باشیم. بیایید دست از ناامیدی برداریم و برای حفظ طبیعت تلاش کنیم. بیایید با همفکری، راهحلی برای این مشکل پیدا کنیم. شما چه فکر میکنید؟ آیا تا به حال راهی برای حل این مشکل به ذهنتان رسیده است؟
—
**عنوان: نشانههای خدا در جهان**
آیا تا به حال به نقشهای روی بال پروانه نگاه کردهاید؟ یا به نظم گلبرگهای یک گل؟
آیا به این فکر کردهاید که چه کسی این همه زیبایی را آفریده است؟ اگر کمی به اطرافتان دقت کنید، میفهمید که خالقی دانا و حکیم دارید که همه چیز را برای آسایش و رفاه شما آفریده است. همه چیز در جهان، با نظم و ترتیب خاصی در کنار هم قرار گرفته است.
فصل بهار را ببینید: درختانی که در پاییز برگهایشان ریخته، دوباره جوانه میزنند و شکوفه میدهند. عطر شکوفهها همه جا را پر میکند و از میان آنها، میوههایی شیرین و خوشمزه به وجود میآید که مانند جواهر میدرخشند.
آیا اینها نشاندهندهی خالقی دانا و توانا نیست؟ خدایی که جهان را اینگونه زیبا و منظم آفریده است؟ هوایی که نفس میکشیم، زندگی که هر روز با آن بیدار میشویم، راه میرویم، کار میکنیم، غذا میخوریم، میخندیم و گریه میکنیم.
همهی این احساسات و تواناییها را خداوند در وجود ما قرار داده است. او به انسان عقل داده تا بتواند فکر کند، انتخاب کند و راهش را خودش برگزیند. انسان میتواند دست نیاز به سوی پروردگارش دراز کند و از او کمک بخواهد.
خداوند مسیری را پیش روی ما گذاشته تا با انتخابهای خود، زندگیمان را بسازیم و در نهایت به مقصود نهایی که رضایت اوست، برسیم.
آفرینش خداوند آنقدر گسترده و شگفتانگیز است که هرچه از آن بگوییم، باز هم کم گفتهایم. چون پروردگاری داریم که همه چیز را در اختیار ما گذاشته تا در مسیر زندگی از آنها استفاده کنیم و به او نزدیک شویم.
آیا این همه نعمت و زیبایی، سپاسگزاری از خدای یکتا و بیهمتا را لازم ندارد؟
جواب نتیجه برسی و داوری صفحه 68 نگارش نهم
یکی از نوشتههای اعضای گروه را انتخاب کنید و آن را بر اساس معیارهای مشخص شده، بررسی و تحلیل نمایید.

پاسخ: متنی که همگروهی من نوشته است، شرایط یک نوشته خوب را دارد. این متن دارای پیشنویس است، نشانههای نگارشی در آن به درستی رعایت شده و هیچ غلط املایی ندارد. نوشته دارای یک بخش آغازین و یک پایانبندی مناسب است و مطالب به شیوایی و روانی بیان شدهاند. همچنین به زیبایی و صحت نگارش نیز توجه کافی شده است.
جواب درست نویسی صفحه 69 نگارش نهم درس پنجم
دانشآموزان در مراسم جشن پایان دورهٔ متوسطه اول شرکت کردند.
مدیر مدرسه، خاطرات سیسالهٔ مدیریت خود را به صورت کتاب نوشت.
جواب حکایت نگاری صفحه 70 نگارش نهم
روزی مردی که شکمش خیلی درد میکرد، نزد پزشک رفت و گفت: “دکتر، شکمم وحشتناک درد میکند، لطفاً مرا درمان کن چون دیگر طاقت درد را ندارم.”
پزشک از او پرسید: “امروز چه چیزی خوردهای؟”
مرد بیمار پاسخ داد: “یک تکه نان سوخته خوردهام.”
پزشک بلافاصله به دستیارش گفت: “داروی چشم را بیاور تا در چشم این آقا بریزم.”
مرد با تعجب گفت: “من که شکمم درد میکند، چرا داروی چشم برایم میآوری؟ این چه ربطی به درد من دارد؟”
پزشک با آرامش پاسخ داد: “اگر چشمانت سالم بود و خوب میدید، آن نان سوخته را نمیخوردی و الان به این درد دچار نمیشدی.”
