غزل شماره ۶۷ از غزلیات سعدی؛ فریاد من از فراق یار است وافغان من از غم نگار است …

غزل شماره ۶۷ از غزلیات سعدی  را در روزانه بخوانید. غزلیات سعدی به نوعی فلسفه زندگی را نیز در خود دارند. او با بیان نکات اخلاقی و اجتماعی، به خوانندگان یادآوری می‌کند که چگونه باید در زندگی عمل کنند و به چه ارزش‌هایی پایبند باشند.

غزل شماره ۶۷ از غزلیات سعدی؛ فریاد من از فراق یار است وافغان من از غم نگار است ...

غزل شماره ۶۷

فریاد من از فراق یار است

وافغان من از غم نگار است

فال خودت رو ببین

🔮

کلیک کن تا ببینیش

بی روی چو ماه آن نگارین

رخسارهٔ من به خون نگار است

خون جگرم ز فرقت تو

از دیده روانه در کنار است

درد دل من ز حد گذشته‌ست

جانم ز فراق بی‌قرار است

کس را ز غم من آگهی نیست

آوخ که جهان نه پایدار است

از دست زمانه در عذابم

زان جان و دلم همی فکار است

سعدی چه کنی شکایت از دوست

چون شادی و غم نه برقرار است

مطلب مشابه: غزل شماره ۶۶ از غزلیات سعدی؛ هر کسی را نتوان گفت که صاحب‌نظر است …

مطلب مشابه: غزل شماره ۶۵ از غزلیات سعدی؛ عیب یاران و دوستان هنر است سخن دشمنان نه معتبر است …

تفسیر این شعر

تفسیر این شعر

این شعر از شاعر بزرگ ایرانی سعدی است و در آن احساسات عمیق عشق و فراق به تصویر کشیده شده است. در ادامه، این شعر را به زبان ساده توضیح می‌دهم:

▎توضیح شعر

1. بیت اول:

– فریاد من از فراق یار است

▪ من به خاطر دوری از معشوقم فریاد می‌زنم.

– وافغان من از غم نگار است

▪ ناله‌ها و آوای من به خاطر غم معشوقم است.

2. بیت دوم:

– بی روی چو ماه آن نگارین

▪ بدون دیدن چهره‌ی آن معشوق زیبا که مانند ماه است.

– رخسارهٔ من به خون نگار است

▪ صورت من به خاطر غم و اندوه، مانند خون رنگین شده است.

3. بیت سوم:

– خون جگرم ز فرقت تو

▪ دل‌درد من به خاطر جدایی از تو مانند خون جگر است.

– از دیده روانه در کنار است

▪ اشک‌های من به خاطر این جدایی از چشمانم سرازیر می‌شود.

4. بیت چهارم:

– درد دل من ز حد گذشته‌ست

▪ درد دل من فراتر از تحمل من رفته است.

– جانم ز فراق بی‌قرار است

▪ جانم به خاطر دوری بی‌قرار و ناآرام است.

5. بیت پنجم:

– کس را ز غم من آگهی نیست

▪ هیچ‌کس از غم و اندوه من خبر ندارد.

– آوخ که جهان نه پایدار است

▪ افسوس که این دنیا پایدار نیست و همه چیز زودگذر است.

6. بیت ششم:

– از دست زمانه در عذابم

▪ من از دست روزگار در عذاب و رنج هستم.

– زان جان و دلم همی فکار است

▪ به خاطر این وضعیت، جان و دل من همواره در فکر و نگرانی هستند.

7. بیت هفتم:

– سعدی چه کنی شکایت از دوست

▪ سعدی، تو چه می‌توانی بگویی یا شکایت کنی از دوست؟

– چون شادی و غم نه برقرار است

▪ زیرا شادی و غم در این دنیا پایدار نیستند و همیشه تغییر می‌کنند.

این شعر به بیان احساسات عمیق عاشقانه و درد جدایی می‌پردازد. سعدی با استفاده از تصاویری زیبا و احساسی، نشان می‌دهد که عشق و فراق چگونه می‌تواند زندگی انسان را تحت تأثیر قرار دهد. او همچنین به ناپایداری زندگی اشاره می‌کند و بیان می‌کند که هیچ چیز در این دنیا ثابت نیست.

مطلب مشابه: غزل شماره ۶۴ از غزلیات سعدی؛ این بوی روح‌پرور از آن خوی دلبر است …

مطلب مشابه: غزل شماره ۶۳ از غزلیات سعدی؛ از هر چه می‌رود، سخن دوست خوش‌تر است …

اگه حال کردی این پست رو با دوستات به اشتراک بذار:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *