بسیاری از کسبوکارها با وجود سرمایهگذاریهای سنگین و استخدام تیمهای متخصص سئو، از نتایج به دست آمده و بازگشت سرمایه خود ناراضی هستند. اما بررسیهای عمیقتر در صنعت نشان میدهد که ریشه این شکستها اغلب نه در تخصص فنی تیم، بلکه در مشکلات ساختاری و استراتژیک در سطح کلان سازمان نهفته است. در واقع، حتی بهترین تیم سئو نیز در یک محیط نامناسب، محکوم به شکست است.
تحلیلگران صنعت پنج دلیل ساختاری اصلی را شناسایی کردهاند که چگونه تصمیمات مدیریتی، ناخواسته استراتژیهای سئو را خنثی و بیاثر میکند:
- عدم وجود مالکیت اجرایی: در بسیاری از سازمانها، مدیران ارشد، “قابلیت پیدا شدن در گوگل” (Findability) را به عنوان یک اولویت استراتژیک در نظر نمیگیرند. در نتیجه، تصمیمات مهمی مانند تغییرات اساسی در وبسایت یا ساختار آن، بدون هیچگونه مشورت با تیم سئو گرفته میشود که اغلب منجر به افت شدید رتبه و ترافیک میشود.
- عدم همسویی پاداشها و اهداف: تیمها اغلب بر اساس معیارهای کوتاهمدت و قابل شمارش (مانند تعداد مقالات تولید شده) ارزیابی و پاداش داده میشوند، نه بر اساس هدف بلندمدت و استراتژیک “افزایش اعتبار و دیده شدن پایدار”. این امر باعث میشود تیمها به سمت کمیتگرایی به جای کیفیتگرایی سوق پیدا کنند.
- تولید محتوا بدون استراتژی کشف: استراتژی محتوای بسیاری از شرکتها در خلاء تدوین میشود. محتوای زیادی تولید میشود بدون اینکه به این سوال کلیدی پاسخ داده شود: “کاربر چگونه قرار است این محتوا را پیدا کند؟”. نیاز واقعی کاربر، نحوه جستجوی او و نحوه تعامل الگوریتمهای هوش مصنوعی با محتوا، در این استراتژیها نادیده گرفته میشود.
- گلوگاههای فنی و محدودیتهای CMS: تیم سئو به درستی مشکلات فنی سایت را شناسایی میکند، اما برای اجرای راهحلها با یک دیوار بلند مواجه است. محدودیتهای سیستم مدیریت محتوا (CMS) یا کمبود منابع و اولویتبندی نادرست در تیم توسعه، باعث میشود که اصلاحات فنی حیاتی برای ماهها یا حتی سالها در صف انتظار باقی بمانند.
- نبود یک مدل عملیاتی یکپارچه: در اکثر شرکتها، دپارتمانهای محصول، محتوا، فنی و بازاریابی مانند جزایر جداگانه عمل میکنند. هیچ سیستم مشخصی برای هماهنگ کردن این بخشها حول اهداف مشترک سئو وجود ندارد و این عدم هماهنگی، بزرگترین عامل هدر رفتن منابع و خنثی شدن تلاشهاست.
تحلیل پیمان امیدی (متخصص سئو و تحلیل گر استراتژی کسبوکار)

این چالش فقط در مورد سئو نیست؛ این یک آسیبشناسی دقیق از نحوه مدیریت کسبوکارهای مدرن در عصر دیجیتال است. سئو یک جزیره جداگانه نیست؛ بلکه آینه تمامنمای سلامت استراتژیک کل سازمان شماست.
۱. سئو به عنوان “بچه سرراهی” سازمان: در بسیاری از شرکتها، سئو یک “واحد” یا “کانال بازاریابی” در نظر گرفته میشود که در گوشهای از سازمان قرار دارد. این بزرگترین اشتباه است. سئو یک فرهنگ است، نه یک دپارتمان. “قابلیت پیدا شدن” باید در DNA تمام تصمیمات شرکت، از طراحی محصول گرفته تا استراتژی محتوا و انتخاب زیرساخت فنی، تنیده شده باشد. وقتی مدیرعامل شخصاً اهمیت سئو را درک نکند و آن را به یک اولویت استراتژیک تبدیل نکند، تیم سئو مانند یک قایق پارویی در یک اقیانوس طوفانی خواهد بود؛ هرچقدر هم که خوب پارو بزند، در نهایت توسط امواج تصمیمات مدیریتی غرق خواهد شد.
۲. جنگ داخلی دپارتمانها: دلیل اصلی شکست سئو، اغلب یک جنگ داخلی پنهان در سازمان است:
- تیم محتوا میخواهد محتوای برندمحور و خلاقانه تولید کند (بدون توجه به کلمات کلیدی).
- تیم فنی میخواهد از جدیدترین فریمورکهای جاوااسکریپت استفاده کند (که اغلب برای سئو فاجعهبار هستند).
- تیم محصول میخواهد ویژگیهای جدید را به سرعت عرضه کند (بدون در نظر گرفتن ساختار URL یا لینکدهی داخلی). در این میان، تیم سئو بدون داشتن قدرت اجرایی، تلاش میکند این نیروهای متضاد را هماهنگ کند و معمولاً شکست میخورد. تا زمانی که یک “مدل عملیاتی یکپارچه” با اهداف مشترک (KPIهای مشترک) وجود نداشته باشد، این جنگ داخلی ادامه خواهد داشت.
۳. تمرکز بر “فعالیت” به جای “نتیجه”: بسیاری از مدیران، سئو را با “فعالیت” اشتباه میگیرند. آنها تیم محتوا را برای تولید “۲۰ مقاله در ماه” تشویق میکنند، بدون اینکه بپرسند آیا این مقالات اصلاً دیده میشوند یا خیر. آنها تیم فنی را برای “عرضه سریع سایت” تحت فشار قرار میدهند بدون اینکه به عملکرد فنی آن در Core Web Vitals اهمیت دهند. این تمرکز بر خروجیهای کوتاهمدت، ریشه اصلی تولید محتوای بیهدف و زیرساختهای فنی ضعیف است که هر استراتژی سئویی را خنثی میکند.
راهکار عملی؛ چکلیست بقا برای استراتژی سئو
برای مدیران ارشد و صاحبان کسبوکار:
- ۱. یک نفر را مسئول نهایی سئو کنید (و به او قدرت بدهید): یک نفر در سطح مدیریت (CMO یا Head of Digital) باید “مالک” نهایی موفقیت سئو در کل سازمان باشد. این شخص باید قدرت وتو کردن تصمیماتی را که به سئو آسیب میزند، داشته باشد.
- ۲. KPIهای سئو را در تمام دپارتمانها ادغام کنید: بخشی از پاداش تیم محتوا باید بر اساس “ترافیک ارگانیک مقالات” باشد. بخشی از ارزیابی تیم فنی باید بر اساس “نمرات Core Web Vitals” باشد. این کار، همه را در یک کشتی قرار میدهد.
- ۳. قبل از هر تغییر بزرگی، از تیم سئو امضا بگیرید: هیچ تغییر دامنه، بازطراحی کلی سایت، یا تغییر ساختار URL نباید بدون تایید کتبی و بررسی کامل تیم سئو انجام شود.
برای متخصصان و مدیران سئو:
- ۱. یاد بگیرید که به زبان کسبوکار صحبت کنید: به جای صحبت کردن در مورد “کنیبالیزیشن کلمات کلیدی”، در مورد “از دست رفتن سهم بازار در برابر رقیب X” صحبت کنید. به جای درخواست برای “بهبود سرعت سایت”، گزارشی از “تاثیر هر ۰.۱ ثانیه کندی بر روی نرخ تبدیل و درآمد” ارائه دهید. مشکلات فنی را به نتایج مالی ترجمه کنید.
- ۲. یک “شورای سئو” تشکیل دهید: یک جلسه ماهانه با حضور نمایندگان کلیدی از تیمهای محتوا، فنی، محصول و بازاریابی برگزار کنید. در این جلسه، موفقیتها، چالشها و برنامههای آینده را به صورت شفاف به اشتراک بگذارید تا همه احساس مالکیت کنند.
- ۳. اگر منابع ندارید، اولویتبندی بیرحمانه انجام دهید: اگر تیم فنی به شما منابع نمیدهد، انرژی خود را صرف جنگیدن برای ۱۰۰ تغییر کوچک نکنید. با استفاده از دادهها، ۳ تغییر بزرگ که بیشترین تاثیر را بر درآمد دارند، شناسایی کرده و تمام قدرت لابیگری خود را برای اجرای همان سه مورد متمرکز کنید.