داستان فیلم شازده احتجاب

فیلم «شازده احتجاب» به کارگردانی بهمن فرمان‌آرا، اقتباسی از رمان مشهور هوشنگ گلشیری، داستان آخرین بازماندهٔ یک خاندان اشرافی قاجار را روایت می‌کند که در شب پایانی زندگی‌اش، خاطرات گذشتهٔ خود و اجدادش را مرور می‌کند.

شازده احتجاب (با بازی جمشید مشایخی) به بیماری سل موروثی مبتلا است و در شب آخر زندگی‌اش، با مرور خاطرات خانوادگی، به اعمال خشونت‌آمیز و بی‌رحمانهٔ اجدادش می‌اندیشد. او به یاد می‌آورد که پدربزرگش مادر خود را کشته، برادرش را خفه کرده و رعیت‌ها را به گلوله بسته است. پدرش نیز در یک حملهٔ نظامی، تعداد زیادی از مردم را به قتل رسانده است. شازده، که خود را از این قساوت‌ها دور می‌داند، در واقع با شکنجهٔ روانی همسرش فخرالنساء (نوری کسرائی) و کلفت خانه، فخری (فخری خوروش)، به نوعی دیگر از خشونت دست می‌زند.

در پایان فیلم، مراد (حسین کسپیان)، پیشکار سابق شازده، که همواره خبر مرگ افراد خانواده را به او می‌رساند، این بار خبر مرگ خود شازده را به او می‌دهد. شازده، با باری از خاطرات تلخ و اعمال گذشته، در تنهایی و انزوا می‌میرد.

فیلم «شازده احتجاب» با ساختار روایی پیچیده و استفاده از فلاش‌بک‌های متعدد، به بررسی روان‌شناختی شخصیت‌ها و نقد ساختارهای قدرت و ظلم در تاریخ ایران می‌پردازد. این اثر سینمایی، با بهره‌گیری از نمادها و استعاره‌های مختلف، تصویری از فروپاشی یک خاندان اشرافی و تأثیرات آن بر نسل‌های بعدی ارائه می‌دهد.

اگه حال کردی این پست رو با دوستات به اشتراک بذار:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *